منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
لینک دوستان
سرور مجازی ایران" >سرور مجازی ایران

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان گپ دوستانه و آدرس rahjooyan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آخرین مطالب
دیگر موارد

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 640
:: کل نظرات : 11

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 63
:: باردید دیروز : 437
:: بازدید هفته : 63
:: بازدید ماه : 680
:: بازدید سال : 11866
:: بازدید کلی : 408274
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 26 مهر 1401

روزنامه همشهری نوشت: کمی بیش از یک‌ماه از فعالیت «کارخانه تولید دروغ» در اغتشاشات اخیر می‌گذرد. کارخانه‌ای که با همه توان کوشید با تولید محصولاتی با لفافی از دقت و صحت، آتش‌بیار معرکه‌ ناامنی در کشور شود و مردم را با فریب به خیابان‌ها بکشد تا شعار «کار نظام تمومه» را عینیت ببخشد. با این حال، با فرو نشستن غبار فریب و آشکار شدن حقیقت، بخشی از مخاطبان امپراتوری دروغ که در روزهای نخست «مسخ انقلاب ماهواره‌ای» شده بودند، اعتمادشان به اخبار «ستاد رسانه‌ای اغتشاش» رنگ باخت. از پرده برون افتادن حقیقت در عملکرد شبکه‌های معاند نیز روند این بی‌اعتمادی را دو چندان کرد. آنجایی که شبه‌رسانه سعودی «ایران‌اینترنشنال» در زیرنویس خبر فوری خود از حادثه «زندان اوین» پروژه کشته‌سازی را در دستورکارش قرار داد اما این پروژه اشتباها در منظر دید مخاطبان قرار گرفت و دستشان را رو کرد. پروژه‌ای که در آن تأکید شده بود: «فعلا این تیتر باشه: ۴۰کشته و صدها زخمی!» (وقتی زیرنویس شبکه این شد: «تیتر فعلاً این باشه: چهل کشته و صدها زخمی در اوین»! ظاهراً کارگردان تلویزیونی فراموش کرده است بخش اول پیامک موساد یا وزارت‌خارجه انگلیس (تیتر فعلاً این باشه) را پاک کند و همان را کاملاً زیرنویس کرده است.)این اتفاق به خوبی نشان داد اتاق فکر این شبکه چگونه کار می‌کند. اتاق فکری که در یک ماه گذشته، از این دست جعل اخبار و روایت‌ها کم نداشت. از ماجرای مهسا امینی که با کلیدواژه قتل او به‌دست گشت‌ارشاد آغاز شد تا مواردی مانند قتل «نیکا شاکرمی» و «اسراء پناهی»   و سارینا اسماعیل‌زاده و سپس آیتک رضایی و نیما شفق‌دوست،که دروغ بودن همه این ادعاها ثابت شده است.

اسراء یا پردیس جاوید!

سرعت تولید دروغ در شبکه‌های معاند که هدفی جز برافروخته نگاه داشتن اعتراض و «بازی با احساسات مردم» ندارد، آنچنان با سرعت و بدون دقت در حال انجام است که گردانندگان این شبکه‌ها را با کمبود «عکس کشته‌شدگان» ادعایی روبه‌رو کرده است! کمبودی که این شبه‌شبکه‌ها برای جبران آن از عکس‌های تکراری برای تهییج افکارعمومی استفاده کردند از نگاه مخاطبان دور نماند. به‌عنوان مثال، شبکه‌های رسانه‌ای جریان معاند با انتشار تصویری از دختری جوان که به ادعای آنان به‌دست مأموران امنیتی زخمی و سپس ربوده شد خبر دادند. آنها نام فرد ادعایی خود را «پردیس جاوید» اعلام و تصویری از او نیز منتشر کردند. کمی بعد اما، همین رسانه‌ها با انتشار همان عکس صاحب تصویر را «اسراء پناهی» معرفی کردند که به‌دست مأموران امنیتی کشته شد.

ترفندی که این‌بار نگرفت!

«مقاومت دانش‌آموزان برای رفتن به مراسم اجرای سرود «سلام فرمانده» به حمله نیروهای لباس‌شخصی به دختران دانش‌آموز دبیرستان دخترانه شاهد شهید «رانی نظام» اردبیل و جان‌باختن یکی از دانش‌آموزان منجر شده است.» ادعایی که پرچمدار این روزهای «ستاد رسانه‌ای اغتشاش» آن را با کلیدواژه سلام فرمانده روی خط خبری خود برد تا حساسیت‌ها را روی این خبر افزایش دهد. خبری که این شبه‌رسانه تلاش کرد با شاخ و برگ دادن به آن، زمینه را برای ایجاد ناامنی در اردبیل که با جریان اغتشاش همراهی نکرده بود، فراهم کند. هدف گرفتن احساسات مردم و تقطیع برخی تصاویر از حضور یک آمبولانس در مدرسه و ارتباط دادن آن به درگیری مأموران امنیتی و درنهایت کشته شدن دختری به نام «اسراء پناهی» در این اتفاق، سبب واکنش‌هایی شد. واکنش‌هایی که عمدتا ناشی از نبود آگاهی و «مسخ شدن افکار» به‌دست شبکه‌های ماهواره‌ای رخ داد. «علی پناهی» عموی اسراء در مورد واقعیت فوت برادرزاده‌اش می‌گوید: «اسراء چند روز قبل از فوتش به‌دلیل تشدید بیماری به بیمارستان مراجعه کرده بود و در بیمارستان درگذشت.» عموی اسراء از برخی چهره‌ها که بدون اطلاع از واقعیت دست به نشر اکاذیب زده‌اند گلایه کرد.

او مشخصا «علی دایی» را که با لقب قهرمان شهرش از او یاد می‌کند، خطاب قرار می‌دهد و می‌گوید: «قبل از اینکه کم و کیف و واقعیت ماجرا را بدانید با حرف‌هایتان در فضای مجازی خانواده عزادار ما، خودم، پدر و مادرم و کل خانواده را آزرده خاطر کردید. صریحا موضوع قتل اسراء را تکذیب می‌کنم و از شما خواهشمندیم که حرف‌های کذبی را که در فضای مجازی گفتید اصلاح کنید.» اظهارات عموی اسراء اما تنها مدرک دال بر فوت نشدن اسراء در مدرسه به‌دلیل ضرب و شتم مأموران امنیتی نیست. اسراء پناهی دانش‌آموز مدرسه‌ای که رسانه‌های معاند از وقوع درگیری فرضی میان نیروهای انتظامی و دانش‌آموزان خبر داده‌اند، نبوده است که بخواهد در این مدرسه مورد ضرب و شتم واقع شده باشد. دکترحبیب‌زاده، رئیس بیمارستان فاطمی اردبیل نیز با رد هرگونه آثار ضرب‌وشتم بر پیکر اسراء پناهی می‌گوید: «پیکر اسراء هیچ نشانی از ضرب‌وشتم و برخورد فیزیکی نداشته است. علاوه‌بر این هیچ دانش‌آموزی که دارای اثرات ضرب و جرح باشد به بیمارستان مراجعه نکرده است و هیچ موردی از فوت دانش‌آموزان نیز در این مرکز نداشته‌ایم.» با برملا شدن «دروغ‌های سیاه» جریان رسانه‌ای لندن‌نشین، بلافاصله پرونده اسراء  به محاق رفت. اتفاقی که بخش دیگری از پیاده‌نظام فریب‌خورده این جریان را با ریزش روبه‌رو و آنان را برای ادامه همراهی با امپراتوری دروغ با تردید مواجه کرده است.

نیما را چه‌کسی کشت؟

عملیات رسانه‌ای جریان فریب، دستورکار مشخصی دارد. باید همه ایران در بازی اغتشاش و ناامنی نقش‌آفرینی کنند و برای این کار، تهییج احساسات عمومی و ایجاد خشم با تولید دروغ باید قومیت‌ها و اقوام ایرانی را بیشتر از قبل هدف بگیرد. کشته‌سازی از برخی شهرهای آرام اما مهم ایران هدف این جریان است. انتشار خبر کشته‌شدن نیما شفیق نوجوان ۱۷ساله اردبیلی موجی از خشم را ایجاد می‌کند. امپراتوری دروغ به‌گونه‌ای از نحوه کشته شدن نیما در رسانه‌های خود خبر منتشر می‌کنند که بتوانند مردم را برای اعتراض به خیابان بکشانند. با این حال، ترفند جریان فریب زودتر از آنچه گمان می‌کردند ناکام می‌شود. مسئولان براساس مستندات پزشکی از فوت او ۳هفته قبل از انتشار خبر کشته شدنش به‌دست مأموران بر اثر عفونت پس از گزش سگ خبر می‌دهند. ب

راساس مستندات پزشکی که خانواده نیما نیز آن را تأکید کرده‌اند، نیما از سوی یک سگ مورد گازگرفتگی قرار گرفته و همان زمان به یک مرکز درمانی مراجعه کرده است. اما روند درمان خود را در منزل گذرانده ولی به‌دلیل عفونت ناشی از گزش حیوان جان خود را از دست می‌دهد. افشا مستمر کذب بودن اخبار رسانه‌های معاند فارسی‌زبان هر روز ابعاد جدیدی به‌خود می‌گیرد. ابعادی که منجر به ریزش شدید مخاطبان این شبکه‌ها که اکنون پشت‌پرده گردانندگان این شبکه‌ها را شناخته‌اند، شده است. مخاطبانی که هر روز رسواتر از گذشته در شیپور دروغ می‌دمند اما مشتری تازه‌ای برای خوراندن آن به مردم پیدا نمی‌کنند.


:: بازدید از این مطلب : 505
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 24 مهر 1401

 

حدود سه هفته از زمان ضایعه درگذشت مهسا امینی و بروز و ظهور ناآرامی‌های اجتماعی در برخی نقاط ایران که به بهانه آن صورت گرفت، گذشته است. برخی مدعیان اصلاحات در ابتدا انتقادات خود را متمرکز گشت ارشاد کردند ولی پس از گذشت چند روز با حمایت علنی از اغتشاشگران و تهییج افکار عمومی به آشوب‌های خیابانی، رسماً نقش پادویی و جاده ‌صاف‌کنی ضدانقلاب و معاند را برای تشدید فشارها علیه ایران برعهده گرفتند.
طی این سه هفته، روزی نبوده که طیف تندروی اصلاح‌طلبان در روزنامه‌های زنجیره‌ای خود از یک‌سو و شبکه‌های اپوزیسیون و معاند فارسی‌زبان از سوی دیگر، از اراذل اجاره‌ای حمایت نکرده و یا هجمه، تعریض و انتقادی علیه نیروهای انتظامی و حافظان امنیت صورت نداده باشند.
مختصات حملات و هجمه‌های هر دو گروه (شبکه‌های معاند و شبکه نیابتی غرب در داخل) به‌قدری مشترک و نزدیک به هم بوده که نشان‌دهنده تقسیم‌کار دقیق، در حکم قراردادی و اساساً از پیش تعیین‌شده‌ای میان آنان است.
از سویی طیف تندروی اصلاحات با همپوشانی رسانه‌ها و گروه‌های ضد انقلاب و اپوزیسیون خارج‌نشین به انتشار اکاذیب، شایعه‌‌سازی، وارونه‌نمایی و تشویش اذهان عمومی می‌پردازند و سعی می‌کنند ضمن مقصرنمایی نهادهای حاکمیتی ایران، اغتشاشگران را «مردم عادی» و آشوب را «اعتراض» و «جنبش» جا بزنند و از ضرورت تداوم اعتراضات سخن بگویند و از سوی دیگر آمریکا و اروپا به بهانه‌های حقوق بشری، ایران را تحریم می‌کنند.
روزنامه‌های زنجیره‌ای و تلویزیون ابو ارّه:
میلیون‌ها معترض در خانه‌ها هستند!
در تازه‌ترین مورد و همزمان با اعمال تحریم‌های کشورهای غربی علیه ایران، رسانه‌های زنجیره‌ای با شبکه تلویزیونی اینترنشنال، شبکه وابسته به آل‌سعود و شخص بن‌سلمان (ابوارّه) هم‌نوا شده‌اند؛ شبکه‌ای که طی 3 هفته گذشته بیش از دوسوم اخبار و گزارش‌های خبری روزانه خود را به ناآرامی‌های اجتماعی اخیر در ایران اختصاص داده است.
به‌طور مثال، روزنامه «هم‌میهن» روز گذشته در مطلبی نوشت که میلیون‌ها معترض ایرانی در خانه‌ها هستند که به دلایلی هنوز به تجمعات خیابانی نپیوسته‌اند.
هم‌میهن نوشت: «کنشگری آنلاین در شبکه‌های اجتماعی توسط هنرمندان و ورزشکاران نیز بیانگر سطوح عمیق اعتراض در جامعه است؛ حتی ۴۰ میلیون بازدید ترانه اعتراضی یکی از خواننده‌ها که در مدت‌زمان کوتاه با آن شدت وایرال شد، بیانگر همین است که ما میلیون‌ها معترض در خانه ‌داریم. کسانی که نسبت به وضع موجود ناراضی هستند، اما به دلیل ترس از برخورد یا نگرانی بابت نتیجه این اعتراضات، تاکنون در خانه ‌مانده‌اند.»
روزنامه «اعتماد» هم در مطلبی ادعا کرد: «در ایران امروز آنچه وجود ندارد حقیقت است» و «بحران ایران بحران تحقیر و تبعیض است».
در این مطلب آمده است: «یکی از اشتباهات حکومت این است که فکر می‌کند معترضین همین تعدادی هستند که در خیابان اعتراض می‌کردند؛ می‌شمرد که اینها ۴۰ هزار نفر بیشتر نیستند، این اشتباه است... تمام تناقضات سیستم یکی‌یکی دارد آثار خودش را نشان می‌دهد».
همین روزنامه چند روز پیش در مطلبی با عنوان «ترسیدن و نترسیدن» در راستای اقدام مشترک با رسانه وابسته به ابوارّه (بن‌سلمان) ضمن تلاش برای عوض کردن جای اقلیت و اکثریت نوشت: «نترسید! اعتراضاتی که از اواخر شهریورماه ۱۴۰۱ آغاز شده است انقلاب نیست، اصلاحات را آغاز کنید. روی این خبر- توصیه با آن دسته از سیاست‌گذارانی است که در خلوت خود شکست‌های سیاست‌گذاری در جمهوری اسلامی را پذیرفته‌اند، اما در دام شبیه‌‌سازی موقعیت خود با یکی، دو سال آخر حکومت پهلوی گیر افتاده‌اند!.... با این ‌همه بترسید! پدیده‌ای که در حال حاضر انقلاب نیست، می‌تواند در آینده به انقلاب تبدیل شود؛ اگر شکست‌های سیاست‌گذاری‌های خود را نپذیرید و تن به اصلاح و جبران آنها ندهید. حرف بر سر این است که سیاست ناکارآمد را می‌توان اصلاح کرد یا کنار گذاشت، اما دولت ناکارآمد را خیر. دولت در شرف ناکارآمدی اگر سیاست‌های خود را اصلاح نکند یا با استیضاح برمی‌افتد یا با تداومش زمینه وقوع انقلاب را فراهم می‌کند.»
روزنامه «شرق» هم دیروز در مطلبی درباره فیلترینگ سعی کرد در راستای اعتبارزدایی از فیلترینگ شبکه‌های اجتماعی مانند واتساپ و اینستاگرام، پلتفرم‌های ساخت ایران را زیر سؤال برده و بر آتش خاموش شده آشوب‌ها بنزین بریزد.
روزنامه مردم‌سالاری هم در پوشش خبری بیانیه‌ای که از سوی ارگان متبوع خود درباره حوادث اخیر کشور منتشر شده، رسماً از اغتشاشگران حمایت کرد و نوشت: اصلی‌ترین راه برون‌رفت از بن‌بست‌های سیاسی، رفراندوم برای بازنگری در قانون اساسی است!
در بخشی از این بیانیه آمده است: «آنچه در خیابان‌های اغلب شهرهای کشور گذشته است نیز نیاز به برخورد اقناعی و منطقی دارد، نه برخوردهای سلبی و خشن که حاصلش تاکنون کشته و زخمی شدن ده‌ها نفر از هموطنان ماست. حتی اگر روایت‌های رسمی حکومت را نیز بپذیریم که معتقد به کشته شدن معترضان توسط ضدانقلاب یا حتی با سقوط از بلندی و... هستند، باز هم مسئولیت از حاکمیت برای حفظ امنیت مردم ساقط نمی‌شود.»
این بیانیه افزوده است: «مسئولان حتی از ارائه آمارهای رسمی در مورد کشته‌شدگان خودداری می‌کنند و روایت‌هایی از اتفاقات ارائه می‌دهند که با روایت‌هایی که توسط شاهدان عینی در اختیار افکار عمومی قرار می‌گیرد کاملاً متفاوت و گاه متضاد است. در چنین شرایطی چگونه انتظار داریم مردم روایت‌های رسمی را بپذیرند؟ فیلم‌هایی که از خشونت بی‌حدوحصر برخی مأموران امنیتی منتشر شده به حدی تأسف‌برانگیز است که گاه، در ایرانی بودن افرادی که با هموطنان خود این‌گونه برخورد می‌کنند، هم تردید ایجاد می‌کند.»
همین ادعاها بارها از سوی شبکه معاند اینترنشنال (شبکه ابوارّه) مطرح و تقویت شده است تا آنجا که پخش زنده آن از سویی هر روز به‌صورت لحظه‌ای آمار جعلی از تعداد هشتگ‌های توئیتری پیرامون مهسا امینی را منتشر و ادعا می‌کند که نزدیک به بیش از 250 میلیون هشتگ در این خصوص منتشر شده است! و از سویی سعی می‌کند با انتشار کلیپ‌ها و ویدئوهای تقطیع شده و آشوب‌های چند ده‌نفری در برخی شهرهای ایران، آنها را اعتراض جا زده و ابعاد آن را گسترده و ملی نشان القا کند.
اهم محورهای مشترک روزنامه‌های زنجیره‌ای 
و شبکه ابو ارّه
 اهم گزاره‌ها و محورهای مشترک روزنامه‌های زنجیره‌ای و شبکه‌های ضدانقلاب به‌ویژه شبکه تلویزیونی ابوارّه را می‌توان به‌ وضوح از نظر گذراند؛
1) ادعای به قتل رسیدن مرحومه مهسا امینی و مقصرنمایی نهادهای حاکمیتی در این ماجرا
2) جا زدن تروریست‌های مسلح و اراذل ‌و اوباش به‌عنوان «معترض» و «مردم عادی»
3) باور‌سازی گسترده بودن اغتشاشات در سطح کشور (ادعای سقوط اشنویه و...)
4) مشارکت در پروژه کشته‌‌سازی (ماجرای درگذشت نیکا شاکرمی، سارینا اسماعیل‌زاده، حدیث نجفی، دختر اردبیلی و...)
5) جو‌سازی و القای برخورد پلیسی و امنیتی با دانشجویان معترض در برخی دانشگاه‌ها
6) فضا‌سازی درباره نحوه فیلترینگ اینستاگرام و واتساپ
7) فضا‌سازی درباره نحوه برخورد با دانش‌آموزان و... بوده است.
خبرنگار اسرائیلی: «ایران اینترنشنال» 
پادوی ماست!
همپوشانی و همراهی روزنامه‌های زنجیره‌ای با شبکه سعودی اینترنشنال در حالی است که بارها افشا شده این شبکه تلویزیونی که از سوی آل‌سعود تأمین مالی می‌شود، مجری برنامه‌های طراحی‌شده از سوی سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی است.
به‌عنوان نمونه، «باراک راوید»، خبرنگار اسرائیلی ماه گذشته افشا کرد که «موساد به‌طور منظم از این رسانه (ایران اینترنشنال) برای جنگ اطلاعاتی خود استفاده می‌کند.»
این خبرنگار صهیونیست وبگاه عبری «واللا» و وبگاه آمریکایی «آکسیوس» افشا کرد که موساد، به‌طور منظم از شبکه سعودی موسوم به «ایران اینترنشنال» برای جنگ اطلاعاتی علیه ایران استفاده می‌کند.
او پیش ‌از این هم به این مسئله اشاره کرده بود و خردادماه امسال در توئیتی درباره نحوه خبررسانی این شبکه نوشت: «ایران اینترنشنال» یک شبکه ایرانی نیست. این شبکه از ایران پخش نمی‌شود.... رسانه‌های اسرائیلی با تشنگی گزارش‌های این شبکه را می‌بلعند و بدون اینکه این پیشینه را به اسرائیلی‌ها بدهند، پخش می‌کنند. بسه دیگه.»
جای بسی تأسف است که برخی رسانه‌های منسوب به طیف اصلاح‌طلبان رادیکال برای خروج از انزوا و انفعال و عقده‌گشایی سیاسی بر چهره نظام اسلامی پنجه می‌کشند و عملگی شبکه‌ای را می‌کنند که خود اسرائیلی‌ها رسماً می‌گویند این شبکه پادوی ماست!
بر همین اساس بود که پس از گذشت یکی دو روز از آغاز اغتشاشات در برخی نقاط کشور، وزارت خارجه رژیم صهیونیستی، رسماً از این آشوب‌ها حمایت کرد و در اطلاعیه‌ای نوشت «ما اعتراضات مردم شجاع ایران [علیه حاکمیت] را از نزدیک دنبال می‌کنیم!»
اسرائیل در این بیانیه نوشته بود که در کنار مردم ایران ایستاده و از جامعه جهانی می‌خواهد سرکوب وحشیانه رژیم علیه ایرانیان بی‌گناه را محکوم کند!
بعد از آن هم لفاظی‌ها و اقدامات مداخله‌جویانه آمریکا و اروپا و حمایت علنی و آشکار آنها از اغتشاشگران آغاز شد.
نظام سلطه که از ایران قوی و موفقیت‌های کشور در عبور از تحریم‌ها عصبانی هستند طی سه هفته گذشته، با استفاده از همین فضا‌سازی‌های رسانه‌ای به مداخله در امور داخلی کشورمان و به انحراف بردن مذاکرات هسته‌ای و تحت‌فشار قرار دادن نظام جمهوری اسلامی ایران پرداختند.
نتیجه تلاش پادوهای داخلی؛
تشدید تهدید و تحریم غرب علیه ایران
جو بایدن رئیس‌جمهور آمریکا چندی پیش در بیانیه‌ای از اعمال تحریم‌های جدید علیه ایران خبر داد و اعلام کرد: «من به‌شدت نگران گزارش‌های مربوط به تشدید سرکوب خشونت‌آمیز معترضان ازجمله دانشجویان و زنان در ایران هستم، افرادی که خواهان حقوق برابر و کرامت انسانی اولیه خود هستند.»
«کارین ژان‌پیر» سخنگوی کاخ سفید، «ویلیام برنز» مدیر سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) از دیگر مقامات آمریکایی بودند که مواضع دولت جو بایدن درباره ناآرامی‌های اخیر در ایران را تکرار و در تداوم دخالت در امور داخلی تهران، از اغتشاشگران حمایت کردند.
وزارت خزانه‌داری آمریکا هم، مقام‌های ارشد سازمان‌های امنیتی ایران؛ شامل پلیس امنیت اخلاقی، وزارت اطلاعات و امنیت، نیروی زمینی ارتش، نیروی مقاومت بسیج و نیروی انتظامی ایران را نیز در فهرست سیاه مربوط به دفتر کنترل دارایی‌های خارجی این وزارتخانه قرار داد.
«جیمز کلورلی» وزیر خارجه انگلیس در اظهاراتی مداخله‌جویانه درباره اوضاع داخلی ایران، گفت: ما به همکاری با شرکای‌مان جهت پاسخگو کردن مقامات ایران به خاطر نقض فاحش حقوق بشر ادامه خواهیم داد.
وی همچنین چهارشنبه ۳۰ شهریورماه در اظهاراتی تلاش کرد از اعتراضات به مرگ «مهسا امینی» بهره‌برداری کرده و آن را به مذاکرات رفع تحریم‌ها ارتباط دهد.
وی از مقامات ایران خواست «مسیری دیگر» را ازجمله پذیرش توافق هسته‌ای انتخاب کنند.
«کاترین کولونا» وزیر خارجه فرانسه هم در حمایت از آشوبگران گفت که اتحادیه اروپا به‌دنبال مسدود کردن دارایی‌ها و ممنوعیت سفر شماری از مقامات ایرانی است.
«ملانی جولی» وزیر امور خارجه کانادا با سوءاستفاده از مرگ مهسا امینی اعلام کرد که تحریم‌های جدیدی را علیه ایران اعمال می‌کند.
«آنالنا بربوک» وزیر خارجه آلمان هم در سخنانی مداخله‌جویانه از اتحادیه اروپا خواست، ایران را از ماجرای مرگ «مهسا امینی» مورد تحریم قرار دهد.
همچنین «جوزپ بورل» هم بیکار ننشست و در حمایت از آشوب‌های اخیر، از بررسی اعمال تحریم‌های تازه علیه ایران خبر داد.

:: بازدید از این مطلب : 307
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 24 مهر 1401
سه هفته پس از سکوت نسبی رسانه‌های تصویری و مکتوب امریکا درباره اغتشاش، که حتی مورد اعتراض و کنایه برخی روشنفکران در ایران قرار گرفته بود، سرانجام بایدن و وزیرخارجه‌اش سکوت خود را شکستند و اعلام کردند که در کنار اغتشاشگران ایران ایستاده‌اند. از همان ابتدا این پرسش مطرح بود که چرا امریکا که قطعاً و براساس شواهد میدانی از جمله دیدار ۲۰ شهریور کارشناسان امنیتی این کشور با سران کومله و دموکرات در اقلیم شمال عراق، طراحی آشوب را برعهده گرفته بود، سکوت کرده است. دو دلیل عمده می‌توان مطرح کرد. اول، آشو‌ب‌ها کم‌مایه بود و جان و رمقی نداشت و امریکا برای ورود به صحنه باید یا منتظر اوج‌گرفتن آن می‌ماند یا منتظر فروکش‌کردن آن، زیرا در هر دو حالت، دلیلی برای صحنه‌گردانی مستقیم می‌یافت. دوم، امریکا به‌تجربه دریافته بود هرگاه مستقیماً به امید آنکه به آشوبگران پشتگرمی بدهد، وارد صحنه می‌شود، با برانگیختن احساسات ملی‌گرایانه، استقلال‌طلبانه و ضداستکباری مردم ایران، صحنه را به ضرر خود عوض می‌کند، بنابراین این‌بار سکوت کرد تا آتش معرکه شعله‌ور شود یا فروکش کند. اکنون پس از فروکش‌کردن آن باکی ندارد که از طراحی و پشتیبانی مستقیم خود در این عرصه رونمایی کند، زیرا این نقشه دوم امریکاست که همچنان روی اثرگذاری دخالت مستقیم خود در اغتشاشات ملل دیگر امیدوار است و آن را نوعی پشتگرمی می‌پندارد؛ اشتباهی که چهل‌سال است درباره ایران مرتکب می‌شود. دلیل سومی هم قابل تأمل است: لابی صهیونیست‌ها. به این معنی که برخلاف سکوت امریکا، اسرائیل از همان ابتدا به‌خاطر حملات ایران علیه پایگاه‌های موساد در مقر‌های کومله، نسبت به اغتشاشات ایران ساکت نبود و سرانجام بعد از سه هفته لابی صهیونیستی بایدن را وادار به واکنش کرد. در متن بیانیه استراتژی امنیت ملی امریکا، عبارتی هست که به‌نظر می‌رسد پس از تنظیم آن و همزمان با اغتشاش در ایران به این متن اضافه شده است: «در حالی که همه این کار‌ها (اقدامات هسته‌ای) را انجام می‌دهیم، همواره در کنار تلاش مردم ایران برای حقوق اساسی و کرامتشان که مدت‌هاست رژیم تهران آن را انکار کرده می‌ایستیم».
در حالی که موج اغتشاشات خیابانی فروکش کرده و امنیت تا حدی برقرار شده است، دولتمردان کاخ سفید دورنمای جدیدی را از این آشوب‌ها ترسیم کرده‌اند. جو بایدن در سخنان جدید خود مدعی شد خیزشی که از سوی جوانان ایرانی شروع شده است او را متحیر کرده و این موج به این زودی‌ها نمی‌خوابد. این اظهارات را اگر در کنار سخنان مداخله‌جویانه دیگر مقامات امریکایی قرار دهیم، بیانگر این است که واشنگتن برای ناامن کردن ایران به بهانه حقوق بشری برنامه دارد. 
آشوب‌های خیابانی در ایران در حالی وارد پنجمین هفته خود شده است که غربی‌ها کماکان به آتش‌افروزی‌های پیدا و پنهان خود ادامه می‌دهند. ایران بار‌ها نسبت به مداخلات غربی‌ها در امور داخلی کشورمان هشدار داده، اما مقامات امریکایی مثل همیشه به این هشدار‌ها بی‌اعتنا بوده و سعی دارند از آب گل‌آلود ماهی بگیرند. پس از حمایت‌های مکرر مقامات امریکا از آشوب‌های داخلی سال‌های گذشته ایران، این بار نوبت به جو بایدن، رئیس‌جمهور امریکا رسید تا پس از سه هفته سکوت نظر واقعی خود را درباره این اعتراضات بیان کند. طبق گزارش سی‌ان‌ان، بایدن جمعه شب گفت که از نحوه واکنش ایرانی‌ها به مرگ مهسا امینی، حیرت زده شده است. بایدن همچنین در اظهاراتی که نشان‌دهنده تلاش‌های واشنگتن برای تنفس مصنوعی به آشوب‌ها در ایران است، مدعی شد: «این تظاهرات‌ها چیزی را بیدار کرده که تا مدت‌های بسیار بسیار طولانی خاموش نخواهد شد». بایدن گفت: «من مدت بسیار بسیار زیادی است در زمینه سیاست خارجی فعالیت می‌کنم. آنچه [مرگ مهسا امینی]در ایران بیدار کرد مرا متحیر کرده. چیزی را بیدار کرده که فکر نمی‌کنم تا مدت‌های بسیار بسیار زیاد خاموش شود.»‌رئیس‌جمهور امریکا همچنین گفت: «ایران بایستی به اعمال خشونت علیه شهروندان خودش که فقط بر اساس حقوق اساسی خودشان رفتار می‌کنند پایان دهد. می‌خواهم این را بدانید که ما با شهروندان و زنان شجاع ایران هستیم.» بایدن با قدردانی ازچیزی که او آن را جامعه ایرانیان امریکا خواند، گفت: «ادامه دهید. کار مهمی انجام می‌دهید.» حمایت آشکار بایدن از آشوب‌های ایران و تداوم آن در ماه‌های آینده نشان می‌دهد که دولتمردان کاخ سفید مثل همیشه برای ناامن کردن داخل ایران برنامه‌ریزی کرده‌اند و قصد دارند آتش اعتراضات را همچنان شعله‌ور نگه دارند، زیرا ناامنی گسترده در ایران به نفع غرب و متحدان منطقه‌ای آن در خاورمیانه است. 
 برنامه واشنگتن برای تداوم بحران در ایران 
اگر سخنان بایدن را با اظهارات دیگر مقامات امریکایی تطبیق دهیم، به این جمع‌بندی می‌رسیم که واشنگتن سعی دارد آتش اعتراضات داخلی را در ایران همچنان شعله‌ور نگه دارد. این مسئله در اظهارات اخیر باراک اوباما، رئیس‌جمهور سابق امریکا هم به خوبی مشهود است که در مصاحبه‌ای با اشاره به آنچه او رویکرد عدم حمایت از اعتراضات سال ۸۸ ایران خواند، گفته است: «با نگاه به گذشته، این رویکرد اشتباه بود». او گفت: «هر جا بارقه‌ای از امید می‌درخشد و مردم در طلب آزادی هستند، باید آن را در کانون توجه قرار داده و با آن ابراز همبستگی کنیم.» به نظر می‌رسد اوباما که مدعی است در واکنش به اعتراضات در ایران سهل‌انگاری کرده است این بار به بایدن مشاوره داده تا اشتباه ادعایی دولت او را تکرار نکند و این بار و با فروکش کردن اعتراضات با همه توان در کنار معترضان ایرانی بایستد. هرچند دولت امریکا در سال ۲۰۰۹ نیز علناً از اعتراضات داخلی ایران حمایت می‌کرد و مستقیماً به آشوب‌های خیابانی دامن می‌زد. 
علاوه بر بایدن، آنتونی بلینکن، وزیر خارجه امریکا نیز روز جمعه در دیدار با گروه موسوم به فعالان مدنی از حقوق معترضان در ایران گفت: «شاهد پدیده‌ای کاملاً درخور توجه در ایران هستیم که از سوی زنان و جوانان رهبری می‌شود. این مردم ایران هستند که با شجاعت فوق‌العاده برای حقوقی که از آن‌ها سلب شده، ایستادگی می‌کنند.» بلینکن در این دیدار مدعی شد: «رژیم ایران تلاش می‌کند نشان دهد که اعتراض‌ها به نحوی در خارج از ایران طراحی می‌شود. اگر آن‌ها واقعاً این موضوع را باور داشته باشند، یعنی اساساً مردم خود را درک نمی‌کنند.» او افزود: «ما در حال کار برای حمایت از کسانی هستیم که بر حقوق اساسی خود از جمله حق آزادی بیان، حق تجمع و ارتباط با یکدیگر پافشاری می‌کنند.» ند پرایس، سخنگوی وزارت خارجه امریکا هم چند روز پیش در سخنانی گفت که توافق هسته‌ای ایران، در حال حاضر تمرکز امریکا نیست و اذعان کرد دولت این کشور در عوض بر حمایت از اغتشاشگران در ایران تمرکز کرده، زیرا به ادعای او تلاش‌ها برای احیای توافق هسته‌ای به بن‌بست دیگری رسیده است. 
دولت امریکا در روز‌های گذشته در پشت صحنه و بدون علنی‌سازی، تلاش‌های فراوانی برای تنفس مصنوعی به اغتشاشات در داخل ایران انجام داده است. اما از تلاش‌های علنی ازجمله اعمال تحریم‌های جدید، صدور بیانیه‌های متعدد و تسهیل دسترسی به ابزار‌های اینترنتی برای دسترسی به سایت‌های غیرقانونی در ایران، نیز دریغ نکرده است. 
حمایت‌های مستمر امریکایی‌ها از آشوب‌ها که ظاهراً جنبه حقوق بشری آن بیشتر برجسته می‌شود تنها برای فریب افکار عمومی است، زیرا اگر امریکایی‌ها دل‌شان به حال ملت ایران می‌سوخت، تحریم‌های چهل‌ساله را لغو می‌کردند تا ایرانی‌ها از دستاورد‌های برجام منتفع شوند، اما با ادامه سیاست فشار حداکثری، بیشتر به معیشت مردم ضربه می‌زنند. 
 امتیازگیری از ایران در پرونده هسته‌ای 
باتوجه به اینکه این بار غربی‌ها و ایرانی‌های مقیم غرب از آشوب‌ها در ایران حمایت گسترده‌ای کرده‌اند، دولت بایدن هم برای اینکه از متحدانش عقب نماند، مواضع تندی گرفته است. از آنجا که انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره سه هفته آینده برگزار خواهد شد، بایدن به شدت از سوی جریان‌های سیاسی داخلی تحت فشار بود تا موضع رسمی خود را از آشوب‌های ایران بیان کند. لذا، حمایت قاطع از اغتشاشات می‌تواند افکار عمومی داخل امریکا را برای رأی دادن به نامزد‌های دموکرات‌ها تا حدی مجاب کند، زیرا جمهوریخواهان در کمین هستند تا از هرگونه ضعف و اهمال بایدن در عرصه سیاست خارجی به نفع خود بهره‌برداری کنند و سکوت در قبال تحولات داخل ایران می‌تواند فرصت مناسبی برای حزب رقیب در آستانه انتخابات کنگره باشد تا سبد آرای خود را تقویت کند. 
از سوی دیگر، باتوجه به اینکه در ماه‌های اخیر مذاکرات غیرمستقیم ایران و امریکا بر سر احیای برجام نیز در جریان بود و واشنگتن قصد دارد در پرونده هسته‌ای هم امتیازاتی را از تهران بگیرد، بنابراین آشوب‌ها فرصت خوبی را برای کاخ سفید فراهم کرده تا بتواند در گفتگو‌های هسته‌ای که احتمالاً در آینده از سرگرفته شود، خواسته‌های فرابرجامی خود را به طرف ایرانی تحمیل کند. همچنان که اعمال تحریم‌ها علیه ایران طبق اذعان افرادی نظیر «ریچارد نفیو» که از معماران سیاست‌های تحریمی محسوب می‌شوند برای اینکه بتوانند به شکل برگ‌های چانه‌زنی در مذاکرات مورد استفاده طرف‌های غربی قرار بگیرند بایستی از طریق ایجاد «نارضایتی‌های عمومی» و تهدید به براندازی، محاسبات مسئولان حکومت را عوض کرده و آن‌ها را برای اعطای امتیاز تحت فشار قرار دهند. هرچند هیئت ایرانی بار‌ها گفته که به توافقی به هر قیمت تن نخواهد داد.
 
 
منبع: روزنامه جوان

:: بازدید از این مطلب : 442
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 24 مهر 1401
 نزدیک به یک ماه از مرگ مهسا امینی می‌گذرد و فعالیت جریان سازمان‌یافته ضدانقلاب نیز مطابق شرایط، مسیر متفاوتی نسبت به قبل را طی می‌کند. چند روزی می‌شود که آشوب‌ و اغتشاشات معاندان و اوباش تقریبا به پایان راه رسیده و نفس‌های آخر خود را می‌کشد. از همین رو جریان ضدایرانی به دنبال کردن پروژه نخ‌نمای کشته‌سازی روی آورده است. چنانکه در روزهای اخیر، هر چند روز یک بار شاهد یک کشته‌سازی بوده‌ایم که آخرین‌شان در اردبیل طرح‌ریزی شد اما چرا «کشته‌سازی» یک پروژه نخ‌نماست؟ و اینکه هدف آشوب‌طلبان از دنبال کردن این پروژه تکراری چیست؟
 
* از سعیده پورآقایی و ترانه موسوی تا سارینا و نیکا
نخستین پروژه کشته‌سازی در اغتشاشات و آشوب‌های خیابانی به ایام فتنه سال 88 باز می‌گردد؛ فتنه‌ای که از سوی اصلاح‌طلبان به خاطر شکست‌شان در انتخابات ریاست‌جمهوری آغاز شد و 8 ماه کشور را دچار بحران کرد. «برای همراهی با جنبش سبز فقط به پشت بام خانه‌اش می‌رفت، نه برانداز بود نه مخملی، فقط ‌الله‌اکبر می‌گفت، تا اینکه شبی آمدند، سه زن و دو مرد او را بردند برای همیشه»، «پس از 20 روز جنازه او در یکی از سردخانه‌های جنوب تهران توسط مادرش شناسایی شد»، «نهادهای امنیتی از تحویل جنازه به خانواده پورآقایی خودداری ورزیدند و در عوض جنازه او را مخفیانه در قطعه 302 بهشت زهرا به خاک سپردند»، «مأموران دولتی به منظور محو آثار تجاوز به عنف، بخشی از بدن زن جوان را با اسید سوزانده بودند»؛ اینها گوشه‌ای از اخباری بود که درباره مرگ دختری به نام سعیده پورآقایی از سوی رسانه‌های اصلاح‌طلب و معاند ساخته و پرداخته می‌شد و کار به جایی رسید که میرحسین موسوی یکی از سران فتنه برای اثبات صدق ادعای دروغ فتنه‌گران، در ختم سعیده پورآقایی شرکت کرد. در حالی که فتنه‌گران با کشته‌سازی از سعیده پورآقایی و شرکت در مجلس ترحیم ساختگی او نیز حاضر شدند، وی مقابل دوربین‌ها حاضر شده و بر شایعات فوت خود خط بطلان کشید. 
اما پروژه کشته‌سازی فتنه‌گران به سعیده پورآقایی محدود نبود. ترانه موسوی دیگر شخصیتی بود که در روزهای فتنه سال 88 قربانی پروژه کثیف کشته‌سازی فتنه‌گران شد. بر‌اساس روایت فتنه‌گران دختر جوانی به نام ترانه موسوی در تجمع غیرقانونی هفتم تیرماه 88 در نزدیکی مسجد قبا حوالی خیابان شریعتی توسط نیروهای لباس شخصی دستگیر شده و پس از تجاوز به قتل رسید! اما مردادماه همان سال بود که مشخص شد فوت ترانه موسوی نیز تکرار همان پروژه پورآقایی بوده و اصلا چنین شخصی در ایران زندگی نمی‌کرد. در همین رابطه سردار رادان در گفت‌وگویی اعلام کرد: «زمانی که موضوع خانم موسوی، کشته شدن او همچنین تعرض به وی و بعد هم سوزاندن جسد او عنوان شد، ما هم حساس شدیم که این چه اتفاقی بود که همه می‌دانند اما پلیس که باید از این اطلاعات باخبر باشد اطلاعی از این موضوع ندارد. در نتیجه پیگیری‌هایی را انجام دادیم که نتیجه‌ای در پی نداشت و در ادامه به سایت جمعیت مراجعه کردیم که اسم ۳ نفر با نام ترانه موسوی به دست آمد. یکی از این افراد، دختر ۲ ساله‌ای بود که اساسا با خبر اینها هماهنگ نبود. ۲ تن دیگر هم مورد تحقیق و پیگیری قرار گرفتند که مشخص شد خانمی که آنها اعلام کرده‌اند، چندین سال است در خارج از کشور زندگی می‌کند».
فتنه‌گران سال 88 علاوه بر پروژه کشته‌سازی، برای روشن نگه داشتن آتش ‌فتنه‌ای که به راه انداخته بودند، دست به پروژه بازداشت دروغین نیز زدند. عاطفه، دختر جواد امام از سران اصلاح‌طلبان، فردی بود که در این پروژه اصلاح‌طلبان به ایفای نقش پرداخت. نخستین اخبار درباره دستگیری عاطفه امام را سایت ضدانقلاب کلمه و سپس سایر رسانه‌های اصلاح‌طلب و وابسته به منافقین منتشر کردند. متعاقب انتشار این خبر، مادر عاطفه امام در گفت‌وگویی ادعا کرد هنگام بازداشت دخترش، از سر او چادر کشیده و وی را برای اعتراف به ارتباط با برخی افراد سیاسی تحت فشار گذاشته‌اند اما یک روز زمان کافی بود تا کذب بودن این ادعای اصلاح‌طلبان نیز ثابت شود. پس از گذشت یک روز از ادعای ربوده شدن عاطفه امام بود که وی در تماس با مادر خود ضمن اعلام رها شدنش در مرقد حضرت امام(ره)، مدعی شکنجه و تجاوز می‌شود. با پیدا شدن عاطفه امام، تحقیقات دستگاه‌های امنیتی درباره ربوده شدن وی آغاز شده و از همان ابتدا تناقضات فراوانی درباره ادعا‌های وی بروز می‌کند. به طور مثال، وی از مراجعه به پزشک قانونی برای بررسی ادعای تجاوز خودداری می‌کند. در نهایت همسر جواد امام خبر دستگیری و بازداشت دختر خود را دروغ اعلام کرد و گفت: دختر بنده در اقدامی ماجراجویانه(!) و با توجه به شرایط خاص روحی و روانی ناشی از دستگیری پدرش که موجب نگرانی خانواده و بنده شده بود،‌ چنین اقدامی را کرد که به همین خاطر از همه عذرخواهی می‌کنم. 
حالا پس از 13 سال این بار در آشوب‌هایی که در روزهای اخیر به بهانه مرگ مهسا امینی ایجاد شد، جریان ضدانقلاب به تکرار پروژه شکست‌خورده اصلاح‌طلبان روی آورده. اگر در روزهای فتنه 88 نام‌های سعیده پورآقایی و ترانه موسوی اسم رمز ادامه‌دار بودن اغتشاش بود، امروز اسم نیکا شاکرمی و سارینا اسماعیل‌زاده دستاویز جریان ضدانقلاب برای دمیدن بر آشوب قرار گرفته است؛ ۲ دختر نوجوانی که بنا بر اسناد موجود و همچنین اظهارات خانواده خود، خودکشی کردند. 
 
* ریشه اصرار ضدانقلاب برای تکرار پروژه نخ‌نما چیست؟
به رغم نخ‌نما شدن پروژه کشته‌سازی، جریان معاند ایران همچنان اصرار به استفاده از این روش دارد، کما اینکه اخیرا نیز مدعی فوت یک دختر نوجوان در اردبیل شدند. 
 
* تقلا برای زنده نگه داشتن فضای آشوب
اواخر شهریور جاری بود که مرگ مهسا امینی به خط خبری رسانه‌ها تبدیل شد. چگونگی و نحوه مرگ او و ابهاماتی که در موضوع بود، باعث جریحه‌دار شدن احساسات مردم شد. روسای قوا و دیگر مسؤولان کشورمان همان ابتدا خبر از پیگیری ماجرا داده و اعلام کردند که نتیجه تحقیقات خود را به مردم ارائه خواهند کرد. کما اینکه سازمان پزشکی قانونی نیز با بررسی دقیق ماجرای فوت و کالبد‌شکافی جسم امینی، هفته گذشته نتایج اقدامات خود را اعلام کرد. با همه اینها جریان ضدانقلاب، از گروهک‌های تروریستی و تجزیه‌طلب مثل کومله و دموکرات تا سازمان منافقین و سلطنت‌طلبان به مرگ امینی با موج‌سواری بر شرایط پیش آمده، اقدام به اغتشاش و آشوب کردند. آتش زدن ماموران نیروی انتظامی و شهادت مدافعان امنیت تا تخریب اموال عمومی و اهانت به پرچم مقدس کشورمان، از جمله اقدامات وحشیانه‌ اوباش ضدانقلاب به بهانه مرگ امینی بود. با توجه به چنین جنایت‌هایی بود که مردم ایران ضمن اعلام برائت از آشوب‌طلبان، با برپایی تجمعات مختلفی در سطح شهرها، جنایات رخ داده را محکوم کردند و از همین رو بود که جمعیت همراه‌کننده آشوب‌طلبان روز به روز کمتر شد تا جایی که در روزهای گذشته به‌رغم فراخوان‌های گسترده رسانه‌های فارسی‌زبان خارج‌نشین برای اغتشاش، خبری از ناامنی نبود. 
به عبارت ساده‌تر، عیان شدن باطن متوحش اوباش از یک سو و روشن شدن ابعاد مرگ امینی از سوی دیگر، باعث شد آشوبگران برای زنده نگه داشتن فضای آشوب و ناامنی، پروژه کشته‌سازی را دنبال کنند. 
 
* اعتمادزدایی نسبت به اخبار رسمی
رسانه‌های فارسی‌زبان خارج‌نشین مثل بی‌بی‌سی فارسی، سعودی اینترنشنال، منوتو و دیگر رسانه‌های ضدانقلاب پای ثابت آشوب‌ و اغتشاش در ایران هستند. در آشوب‌های اخیر نیز شاهد بودیم این رسانه‌ها ضمن تحریک مردم به آشوب و ایجاد ناامنی، خط اعتبارزدایی از رسانه‌های رسمی را دنبال می‌کردند. مانور این رسانه‌ها روی پروژه دروغین کشته‌سازی در روزهای اخیر نیز موید این نکته است. 
این رسانه‌های فارسی‌زبان با پخش اخبار دروغ به دنبال فریز کردن فضای کشور در حالت بحران و آشوب هستند و باید گفت تا زمانی که این رسانه‌های ضدانقلاب مرجعیت رسانه‌ای داشته باشند و این امپراتوری دروغ پابرجا باشد، فضا برای پخش اخبار کذب فراهم است.
 
* تا هیجان هست، آشوب هست
هدف دیگر جریان ضدانقلاب از کشته‌سازی، تقلا برای هیجانی نگه داشتن فضای عمومی جامعه و جلوگیری از حاکم شدن استدلال و منطق است. اکنون ابعاد مرگ مهسا امینی مشخص شده و در همین رابطه می‌توان به گزارش نهایی پزشکی قانونی استناد کرد. به همین خاطر باید گفت اکنون سهل‌تر از روزهای ابتدایی می‌توان درباره حادثه رخ داده به بحث و گفت‌وگو نشست. اساسا گفت‌وگو زمانی کارساز است که جامعه از فضای هیجانی به استدلالی گذر کرده باشد اما این چیزی نیست که به مذاق جریان آشوب خوش بیاید. اوباش ضدایرانی به دنبال آن هستند که با پروژه‌هایی مثل کشته‌سازی، جامعه ایران را در فضای هیجانی و آشوب نگه داشته و جان دوباره‌ای به اغتشاشات مرده بدمند.
***
    شهادت 3 و مجروحیت 850 بسیجی در آشوب‌های تهران     
فرمانده سپاه حضرت محمد رسول‌الله(ص) تهران بزرگ با اشاره به دستور فرمانده کل سپاه مبنی بر منع استفاده از اسلحه در جریان اغتشاشات گفت: از آغاز فتنه اخیر تاکنون ۸۵۰ نفر از بسیجیان در تهران مجروح و ۳ تن شهید شده‌اند. سردار حسن حسن‌زاده با اشاره به اینکه بسیج در تهران ۳۸۰ گردان آماده دارد، گفت: حامیان اغتشاشگران پیش‌بینی کرده بودند وقتی فریاد اعتراض بالا رود، نظام نمی‌تواند آن را کنترل کند و حتی برای دستیابی به موفقیت، تلفات ۲ تا ۳ هزار نفری را لحاظ کرده بودند و برای‌شان هم مهم نبود آن‌ کسی که کشته می‌شود از پلیس، بسیج، سپاه، مردم یا حتی خود اغتشاشگران باشد، زیرا فقط به دنبال افزایش کشته‌ها بودند اما پیش‌بینی‌های آنها غلط از آب درآمد، چون مردم به اغتشاشگران اضافه نشدند که این نشان‌دهنده همان قدرت نرم نظام است. فرمانده سپاه حضرت محمد رسول‌الله(ص) عنوان کرد: سردار «سلامی» فرمانده کل سپاه دستور داده بود برای مقابله با اغتشاشگران از سلاح استفاده نکنید که همین‌گونه هم شد، در برابر این اغتشاشگران فقط در یک شب ۱۸۵ مجروح دادیم و در میدان الغدیر ۴۵ دقیقه با اغتشاشگران می‌جنگیدیم، لذا با خویشتن‌داری و صبری که بسیج و فراجا در مقابله با آنها به خرج دادند، این ترفند آنها هم نتیجه‌بخش نشد. وی با تأکید بر اینکه چنانچه عناصر سپاه در تهران وارد خیابان شوند، فاتحه تمام اغتشاشگران خوانده می‌شود، خاطرنشان کرد: امروز بسیجیان در شرایطی در برابر این فتنه به پیروزی رسیده‌اند که برای این پیروزی، ۸۵۰ مجروح و ۳ شهید تقدیم انقلاب کردند اما در این رابطه خیلی از همین مسؤولانی که بعد از فوت آن خانم اظهار تأسف کردند و خواستار پیگیری واقعه شدند، در برابر آسیب‌هایی که به بسیجیان وارد شد و شهدایی که دادند، تأسف نخوردند، تسلیت نگفتند و درخواست پیگیری هم ندادند.
******
فرمانده یگان‌های ویژه فراجا می‌گوید: آشوبگران افراد عادی نبودند؛ آموزش‌دیده تظاهرات برق‌آسا و بزن‌ در رو بودند؛ در تیم‌های ۳ تا 4 نفره موتوری، مجهز به سلاح سرد و گرم که با خودشان بنزین، نارنجک و سلاح داشتند؛ سریع آتش‌ زده یا شیشه بانکی را می‌شکستند و می‌رفتند. مشکی‌پوشان، یگان‌های ویژه انتظامی کشور هستند، وظیفه‌شان تأمین امنیت و آسایش و آرامش مردم است؛‌ پلیس سخت هستند نه پلیس نرم و در عمل نشان داده‌اند در مقابله با اغتشا‌شگران و آشوبگران قاطع و مقتدر هستند اما بالعکس در برابر مردم منعطف و مهربانند. کارشان برخورد با اغتشاشگران و ناامن‌کنندگان، تروریست‌ها و گروگان‌گیران است؛ جان می‌دهند تا نکند خاری به چشم شهروندی فرو رفته یا شیشه آرامش مردم ترک بردارد. در این روزها که تعداد معدودی آشوبگر، آسایش و آرامش مردم را خدشه‌دار کرده و در برخی ساعات با ایجاد ترافیک و راهبندان و بوق زدن‌های مکرر و بعضا آتش زدن سطل آشغال و تخریب اموال خصوصی و عمومی امنیت و احساس امنیت شهروندان را به مخاطره انداخته‌اند، در خیابان‌ها،‌ معابر و میادین مستقر شده‌اند؛ پلنگی‌پوشان و سیاه‌پوشان یگان ویژه پلیس هستند که در خیابان‌ها ایستاده و اجازه نمی‌دهند جان، مال و ناموس مردم به خطر بیفتد. سردار حسن کرمی، فرمانده یگان‌های ویژه انتظامی کشور در جمع خبرنگاران‌ در پاسخ به اینکه چه نیازی احساس شد که نیروهای یگان ویژه در این مقطع به صحنه وارد شوند؟ گفت: همان‌طور که می‌دانید مهم‌ترین نیاز مردم امنیت است و یگان ویژه با توجه به شرایط موجود و در فضای فعلی وارد صحنه شد تا امنیت و احساس امنیت را که در چند روز اخیر تحت‌الشعاع جریانات و جوسازی‌های اخیر واقع شده است، تأمین کند. البته بنده فروکش کردن ناآرامی‌ها را دوم مهرماه اعلام کردم، چرا که پلیس ویژه این توانمندی را دارد که اینگونه حوادث را در بعد پلیسی و امنیتی در کمتر از ۵-۶ روز جمع کند؛ اگر چه حواشی و تبعات آن شاید مدتی طول بکشد اما آنچه مربوط به یگان ویژه در ناآرامی‌های اخیر است، باید گفت که قضیه جمع شده و پایان یافته است. وی ادامه داد: افرادی که هم‌اکنون در مقابل جمهوری اسلامی قرار گرفته‌اند آدم‌های احساسی و بدون پشتوانه فکری و اعتقادی هستند؛ افرادی که تحریک شده‌اند، یا پول گرفته یا دنبال منافع دنیوی هستند و چون پشتوانه اعتقادی ندارند احساسی عمل می‌کنند. اگر به جریان‌سازی شبکه‌های معاند نگاه کنید آنکه آن سوی مرزها و دریاها در یک استودیو نشسته می‌گوید «بروید»؛ خودش آنجا نشسته و به واسطه پول‌هایی که خرج می‌کند، دستور می‌دهد که بروید، برای همین است که دستگیرشدگان فقط به ازای آن پولی که گرفته‌اند می‌گویند خدمت کرده‌اند؛‌ مثلا یکی از دستگیرشدگان گفت به ازای دریافت گوشی اپل برای‌شان خدمت کرد. سردار کرمی همچنین در پاسخ به اینکه تعداد عمده اغتشاشگران در سخت‌ترین شرایط در تهران چقدر بود و چگونه شد که اعتراض به اغتشاش کشید؟ گفت: تعداد آشوبگران در سخت‌ترین وضعیتی که در تهران وجود داشت به 2 هزار نفر هم نمی‌رسید؛ اگر چه عمده آنها هم افرادی سابقه‌دار بودند. بین اعتراض و اغتشاش تفاوت وجود دارد؛ ما مدافع شهروندانی هستیم که می‌خواهند اعتراض خود را بیان کنند و بیایند و حرف خود را بزنند؛ مثل اعتراض کشاورزان در اصفهان در سال گذشته که 30 تا 35 هزار نفر آمدند و اعتراض‌شان را بیان کردند و ما هم امنیت آنها را برقرار کردیم اما وضعیت این روزها دیگر اعتراض نیست، این اغتشاش است. 
 
* اغتشاشگران، مردم عادی نبودند
وی ادامه داد: ما به عنوان پلیس باید ماهیت این افرادی را که روبه‌روی‌مان قرار دارند معرفی کنیم؛ اولا اینکه اینها مردم عادی نبودند و افراد آموزش‌دیده در صحنه عملیات بودند و با تجربه، چرا که آموزش تظاهرات برق‌آسا و بزن‌دررو را دیده بودند؛ تیم‌های ۳ تا 4 نفره موتوری، مجهز به سلاح سرد و گرم، جایی که تراکم جمعیت زیاد می‌شد و می‌آمدند و شعار داده و تحریک کرده و سریع جابه‌جا می‌شدند. اینها آدم‌های عادی و مردم کوچه و بازار نبودند؛ آدم‌‌های هدف‌داری بودند که با خودشان بنزین، نارنجک و سلاح داشتند؛ سریع آتش ‌زده یا در بانکی را می‌شکستند و می‌رفتند. در چنین شرایطی با توجه به اینکه این جریانات در برخی مقاطع زمانی خیلی عمق گرفت، یگان ویژه با کار اطلاعاتی عناصر اصلی را در همان صحنه دستگیر کرد. یکی از عواملی که باعث شده اغتشاشات و ناآرامی‌ها ادامه‌دار نباشد همین موضوع دستگیری‌هاست، چرا که وقتی لیدر وجود نداشته باشد بقیه دیگر ناتوان هستند و بیشتر به دنبال تخریب و ایجاد خسارت‌های جزئی هستند. سردار کرمی اضافه کرد: درپی ناآرامی‌ها ابتدا ما اخطار می‌دهیم و روشنگری می‌کنیم تا مردم صف خود را از صف آشوبگران جدا کنند. در این بین تعدادی جدا شده و محل را ترک می‌کنند اما آنهایی که در صحنه می‌مانند مسلما آدم‌های مسأله‌دار هستند، چرا که فردی که رهگذر است صدای فرمانده یگان مستقر در محل را شنیده، اخطار را شنیده و می‌داند که بعد از اخطار دیگر پلیس تعارف ندارد. وی ادامه داد: سلاحی که در نا‌آرامی‌ها استفاده می‌کنیم پینت‌بال است و اسلحه ساچمه‌زن که پلاستیکی است تا کمترین صدمه را به افراد برساند. 
 
* آشوبگران آدم‌های خشن و مسلح هستند
 سردار کرمی که در تحریریه فارس سخن می‌گفت، تصریح کرد: آنچه مشخص است اغتشاشگران آدم‌های خشن و جسوری بودند که اسلحه داشتند و خیلی از نیروها مدافع امنیت به واسطه ساچمه و سلاح جنگی که آنها استفاده می‌کردند مصدوم و مجروح شده یا حتی به شهادت رسیدند و تلفاتی که شاهد آن بودیم ناشی از خشونت بیش از حد آنها بود. افرادی که دستگیر شده‌اند صراحتا به این موضوع اعتراف کرده‌اند که به ازای پولی که دریافت می‌کردند خدمت انجام می‌دادند، یعنی هر خرابکاری یک نرخ و قیمتی داشت. آتش زدن ماشین پلیس، آتش زدن موتور، تخریب کیوسک پلیس، حمله به مأمور پلیس،‌ زخمی کردن و شعارنویسی هر کدام از آنها برای خود قیمتی دارد. جالب است افراد دستگیرشده اعتراف کردند پول‌شان را گرفته و کار را انجام داده و رها کردند و نکته مهم‌تر اینکه اکثرا جزو اراذل شناسنامه‌دار بودند. مثلا موردی داشتیم که فردی با دوچرخه تردد می‌کرد اما گوشی‌اش آنلاین و متصل به شبکه‌های خارجی بود و به ازای هر خبر پول می‌‌گرفت، حتی اخبار ساختگی؛ تازه افراد را هدایت می‌کرد که به کدام خیابان هم بروند یا با افرادی که با چاقو به مأموران حمله کردند صحبت کردیم می‌گفتند به ما گفته و توجیه شده‌ایم تا این خشونت‌ها را انجام دهیم. حتی درباره پروژه‌ کشته‌سازی می‌گفتند وقتی صحنه را مناسب می‌دیدیم چنین اقدامی را رقم می‌زدیم، چرا که در برخی شهرها کشته‌سازی رخ داد؛ در جایی که حتی خبری نبود حمله کرده و مردم را کشتند و گفتند نیروهای دولتی این کار را کرده‌اند و در شبکه‌ها و تلویزیون‌های خارجی نمایش دادند. 
 
* دستگیری آموزش‌دیده‌های از کار انداختن دوربین‌ها!
سردار کرمی افزود: باور نمی‌کنید حتی افرادی را دستگیر کردیم که متخصص از کار انداختن دوربین‌ها بودند، یعنی آموزش دیده بودند که دکل‌ها را چطور از کار بیندازند. در صورتی که نمی‌دانند که ما متکی به دوربین‌های ثابت نیستیم و به دکل کاری نداریم؛ ما به صورت سیار و از طریق بسترهای دیگر تصویربرداری از صحنه را انجام می‌دهیم. هسته‌های اصلی اغتشاشگران از موتور استفاده می‌کردند، چرا که جابه‌جایی سریعی را برای آنها امکانپذیر می‌کرد و می‌توانستند نقاط بیشتری را پوشش دهند، مثلا با یک دسته راه افتاده و می‌رفتند و بلافاصله تغییر تاکتیک می‌دادند. از طرفی در 6-5 استان درگیری با اراذل و اوباش به صورت بسیار خشن بود؛‌ در 8-7 استان خیلی جزئی یک بار آمدند و تجمع کردند و بعد هم رفتند و در برخی استان‌ها اصلا مسأله‌ای وجود نداشت.

:: بازدید از این مطلب : 468
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 23 مهر 1401

«امپراتوری دروغ و تفرقه»، اسم و عنوانی است که مسمای آن، نیمی از تلاش خود را می‌کند تا به نام «حقیقت و آزادگی و جهانی‌شدن» شناخته شود و از همان آغاز کار با ذهن‌های عمیق و چشم‌های بصیر بر سر باوراندن این عنوان دروغین چالش دارد. بر عوام زودباور و جوان هیجان‌زده، حرجی و باکی و تقصیری نیست، اما روشنفکر و دانشگاهی و دیده‌های افق‌بین چرا؟! امپراتوری دروغ و تفرقه بار‌ها خود را در بزنگاه‌ها نشان داده است. بی‌بی‌سی جهانی و سی ان‌ان و غول رسانه‌ای غرب دوبار با دو دروغ بزرگ درباره افغانستان و عراق، حمله ارتش بی‌سرو‌ته امریکا و هم‌پیمانان اروپایی (ناتو) را به این دو سرزمین اسلامی توجیه و ضروری کردند. بعد از ویرانی این دو ملت و میلیون‌ها کشته و معلول و آواره و عقب‌راندن تمدنی ده‌ها ساله این دوکشور، برای بازپروری نگاه مخاطب‌شان به این دروغ‌ها، اعتراف کوچکی نه از زبان و جایگاه خود که از زبان سیاستمداران غربی کردند که سلاح‌های کشتارجمعی عراق دروغ بود وترس از افغانستان دروغ بود، اما بازهم در مورد بعدی سراغ دروغ بزرگ سوریه و یمن رفتند و میلیون‌ها سوری و یمنی را نیز کشته و معلول و آواره کردند. فلسطین و لبنان را هیچ‌گاه از این فهرست خارج نکردند و آن عقب‌ماندگی سرزمینی و تمدنی و کشتن و آواره‌کردن را هیچ‌وقت از آنان دریغ نداشتند. و، اما ایران! ایران همیشه در نوبت اقدام بود، اما هرگز به نوبت اجرا نرسید و این راز همه آشوب‌ها و درو‌غ‌ها و تفرقه‌انگیزی‌های امپراتور دروغ و تفرقه است.
آلکس آری، بقیه نه!
امپراتوری دروغ کسی است که الکس جونز نویسنده، مستندساز و تئوری‌پرداز توطئه را که یک منتقد رسانه‌ای است و دولت امریکا را به دست داشتن در مسائلی مانند حملات ۱۱سپتامبر، ساختگی بودن فرود بر ماه و انفجار اوکلاهماسیتی متهم کرده‌است، با اتهام انتشار اطلاعات گمراه‌کننده به پرداخت جریمه یک‌میلیارد‌دلاری محکوم می‌کند، اما به بی‌بی‌سی و سی‌ان‌ان و ده‌ها شبکه در پیکره غول دروغ‌پرداز خود بودجه‌های نجومی برای تفرقه در جهان دیگر که از امریکا اطاعت نمی‌کنند، می‌پردازد. این است امپراتوری دروغ و تفرقه!
پانته‌آ و بقیه دروغ‌پرداز‌های بی‌هویت
امپراتوری دروغ یعنی پانته‌آبهرام تصویر چند ماه پیش خود را که از بلندی افتاده و صورتش زخمی شده حالا و در این بحبوحه بدون هیچ توضیحی منتشر می‌کند تا آن را خرج آشوب کند. تا امپراتوری دروغ و فتنه و تفرقه سرزنشش نکنند که چرا ساکتی. این‌قدر بی‌هویت و فریبکار و دوستدار دروغ!
من بی‌بی‌سی ذات ناپاکم بر دروغ است!
امپراتوری دروغ وتفرفه یعنی بی‌بی‌سی در دو روز گذشته حتی یک تصویر با جمعیت چند ده‌نفره از خیابان‌های تهران نتوانسته روی آنتن ببرد، اما مجری‌های وطن‌فروش آن زبان باز می‌کنند که «تظاهرات گسترده در ایران ادامه دارد»! چرا از گفتن این جملات شرم نمی‌کنند؟! چون امپراتوری دروغ آنان را به اسارت گرفته، با پول، با ناممکن‌کردن هرگونه زندگی دیگر به انتخاب خودشان و با گروگان‌گرفتن خلاف‌های اخلاقی‌شان. مثل رسانه ملی ایران نیست که برای مجریانش جدا شدن و پیوستن به امپراتوری دروغ مثل آب‌خوردن باشد. در امپراتوری دروغ یا باید در خدمت باشی یا راه دیگری و راه خروجی نیست جز نیستی.
دروغ بزرگ امپراتوری فریب یعنی بخش فارسی بی‌بی‌سی حتی حاضر نیست هیچ‌یک از ژست‌های حرفه‌ای بخش انگلیسی را رعایت کند و، چون مخاطب نسبت به شخصیت حرفه‌ای آن شک کرده است، افرادی را به‌عنوان مصاحبه‌شونده بیاورد تا به بی‌بی‌سی بگویند مرجعیت خود را از دست داده‌ای بی‌بی‌سی! و مردم ایران دیگر تو را نگاه نمی‌کنند! بعد مجری بگوید پس اگر مرجع نیستیم و مورد وثوق نیستیم چرا اینستاگرام ما ۱۸ میلیون فالوور دارد و او بگوید خب حسن ریوندی هم ۱۹ میلیون دنبال‌کننده دارد، آیا مورد وثوق و مرجعیت مردم ایران است؟! و مجری بگوید درست می‌گویی؟! یعنی چی درست می‌گویی؟! یعنی پس چاره‌ای نداریم اگر به یک سایت براندازی تبدیل شده‌ایم، زیرا مردم که دنبال براندازی‌اند، فقط این‌گونه ما را مرجع خود می‌پندارند! این است امپراتوری دروغ و فتنه و توطئه و فریب!
دارو نمی‌دهیم، اینترنت به‌زور می‌دهیم!
امپراتوری وارونه‌سازی یعنی رویترز از قول وندی‌شرمن می‌نویسد با هدف حذف فیلترینگ از اینترنت در ایران با شرکت‌های فناوری امریکایی دیدار کرده است؛ و ایلان ماسک در پاسخ به پرسش یکی از کاربران که می‌پرسد آماری از استارلینک [اینترنت ماهواره‌ای]در ایران هست، بگوید در ایران چندین ترمینال فعال شده! و سخنگوی وزارت‌خارجه امریکا بگوید فعلاً روی از مذاکرات با ایران برگردانده‌ایم و متمرکز روی اغتشاشات هستیم، اما همین وندی‌خانم و امپراتوری دروغ ۲۰ سال است تحریم نان و دارو و همه اقتصاد ایران را توجیه و آن را فرصتی برای آزادی مردم ایران می‌دانند! و همین امریکا در چند ماه اخیر سی‌و‌چندبار از ایران تقاضای دیدار مستقیم برای حل مسئله هسته‌ای ایران کرده است و دو برابر این تعداد میانجی‌های منطقه‌ای خود را به سوی ما فرستاده، اما همچنان روی فریب مردم و احتمال براندازی در ایران حساب می‌کند. این‌چنین است دروغ یک امپراتور!
زشت است آوردن نام اصلاح‌طلبی!
امپراتوری مستهجن دروغ یعنی یک اصلاح‌طلب در ایران (که زشت است تکرار نامش در رسانه) آن‌هم با عنوان «سخنگوی اصلاح‌طلبان» فرصتی پیدا می‌کند تا درون این امپراتوری، ملیجک پادشاه باشد و ذات‌ناپاک خود را به نمایش بگذارد تا اندکی امپراتور را بخنداند. کسی که همه وقاحت تاریخ را یکجا درون ذات خود گرد می‌آورد و می‌نویسد: «لباس‌شخصی‌ها وارد جمعیت می‌شوند، شعار‌های زشت سر می‌دهند، می‌شکنند، تخریب می‌کنند، چادر از سر زنان می‌کشند، قرآن و مسجد آتش می‌زنند و گاهی به‌طور اتفاقی در زمره معترضان کشته می‌شوند، اما شهید تلقی شده، مراسم تشییع آن‌ها در رسانه ملی نمایش داده می‌شود و از آن‌ها تجلیل به‌عمل می‌آید.»‌این امپراتوری دروغ است که به چنین وقیح بی‌شرمی اجازه حیات و بالندگی می‌دهد. چنین نامرد دروغ‌پردازی درون لیبرالیسم امریکایی میلیون‌ها دلار جریمه می‌شود و دهانش برای همیشه بسته می‌شود، اما در ایران به او اصلاح‌طلب می‌گویند. ننگ بر این اصلاح‌طلبی شما که وهابیت داعشی سعودی و انگلیس خبیث را روسفید کردید.
دروغ عامل حیات مثل نان و آب!
امپراتوری دروغ یعنی فرصتی که پدر مهسا امینی و اقوام دیگرشان و وکیل خانوادگی‌شان می‌یابند تا بگویند دخترشان در کل عمرش فقط سرما خورده است و، چون اسنادی از بار‌ها عمل جراحی و مراجعه به پزشکان مغز و اعصاب و غدد افشا می‌شود، هیچ آب از آب تکان نخورد، چون آن امپراتوری دروغ همچنان آن‌ها را حمایت و از انتشار حقیقت جلوگیری می‌کند.
دروغ بزرگ امپراتور یعنی بی‌بی‌سی و ایران‌نال و من‌و‌تو و صدای امریکا یک ماه بر طبل بیماری رهبری انقلاب ایران بکوبند و از سفر او به خارج از تهران بنویسند، اما وقتی او به میدان رژه می‌رود یا درباره همین اغتشاشات با مردم دیدار و سخنرانی می‌کند، هیچ وقت به سابقه خبر‌های دروغ خود اشاره نکنند و به‌سادگی از کنار آن بگذرند و ساده‌لوحان مخاطب خود را در فضای دروغ دیگری ببرند.
شما‌ها ضد خشونت هستید؟!
امپراتوری دروغ یعنی یک عده آشوبگر را افرادی آزادیخواه و مهربان و اندیشه‌گر معرفی کند و در زمانی که نوشتن برای صد‌ها هزار کودک افغانستانی و یمنی و فلسطینی در دنیای غرب جرم محسوب می‌شود، «در ایالات متحده در یک هفته ۱۵۰۴ مقاله، انگلستان در ۹ روز ۷۲۰ مقاله، اتحادیه اروپا از ۱۶ تا ۲۴ سپتامبر ۱۳۴ مقاله، آلمان ۸۳۰ مقاله، فرانسه ۶۵۵ مقاله، اسپانیا ۲۰۷ مقاله و ایتالیا ۴۹۷ مقاله در رابطه با مهسا امینی نوشته شد.»‌
دروغ یعنی «در ملاقات با برخی مجروحان حوادث اخیر متوجه شویم این افراد سازمان‌یافته و آموزش‌دیده به برخی مجروحان گفته بودند که می‌خواهیم چشمت را در بیاوریم و برای همین کار تلاش هم کرده بودند!»، اما غول دروغ آنان را «مردم ایران» نامگذاری کند!
دروغ بزرگ یعنی آشوبگری را اتفاقی مردمی و خودجوش معرفی کنی و بعد «درباره یک نفر که در مقابل وزارت کشور بازداشت شده بود گفته شود هر ۱۰تا۱۵ دقیقه حدود ۲۵ تا۳۰ میلیون به حساب او واریز شده است! وهسته‌های مختلفی در ناآرامی‌ها فعال شوند و مثلاً هسته‌های سازمان‌یافته رژیم صهیونیستی به برخی برای هر کوکتل مولوتوف ۵۰۰ هزار تومان بدهند» این است امپراتوری دروغ و توطئه و فتنه فریب و آشوب!

 
منبع: روزنامه جوان

:: بازدید از این مطلب : 321
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 23 مهر 1401

«امروز از تنگه خیبر در عربستان تا تنگه جبل‌الطارق در مراکش، تحول و دگرگونی عمیقی در حال وقوع است و همه‌جا به لرزه افتاده است. این لرزه، کشورها را متلاطم و دولت‌ها را متلاشی کرده است و همه ما همچنان شاهد این نوسانات هستیم...

این لرزه ویرانگر(!) یادآور انقلاب ۱۹۷۹ ایران(پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷) است. باید قبول کنیم نیروی قدرتمندی وجود دارد که با الگوی مورد نظر ما برای اداره جهان مخالف است. در رأس این نیروی قدرتمند، ایران خمینی و خامنه‌ای قرار دارد. من هشدار می‌دهم که لولای تاریخ -history hinge- در حال چرخیدن است. کسانی که ایران و خطر آن را نادیده می‌گیرند، سر خود را در شن(!) فرو کرده‌اند.»

اظهارنظر فوق، اعترافی است که «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر اسبق رژیم موقت اسرائیل- ۵ خرداد ۱۳۹۰(۲۶ می۲۰۱۱)- دو سال پس از فتنه «آمریکایی- انگلیسی- اسرائیلی» ۸۸ در کنگره آمریکا مطرح کرد.

وی در همان مقطع در مصاحبه با نشریه آمریکایی «نیویورکر» گفته بود: «به هر سو می‌نگرم، خمینی و خامنه‌ای را می‌بینم که پشت مرزهای(!) اسرائیل خیمه زده‌اند.»

در سال ۱۳۷۶ اندیشکده «امریکن اینترپرایز» پروژه «قرن جدید آمریکایی» - Project for the New American Century- را کلید زد.

اما اکنون و ۲۵ سال پس از این طراحی سلطه‌جویانه، تحلیلگران، اندیشکده‌ها و مقامات و رسانه‌های غربی، یکی پس از دیگری از کلیدواژه دیگری نام می‌برند و آن چیزی نیست جز «قرن جدید آسیایی» با محوریت جمهوری اسلامی ایران و جریان مقاومت.

برای نمونه چندی پیش رئیس‌ کنفرانس امنیتی مونیخ گفته بود: «جهان در حال عبور از غرب به عصر پساغرب است. کاهش نفوذ اروپا و آمریکا زمینه را برای کشورهای دیگر فراهم کرده تا نظم جهانی جدیدی را شکل دهند. بازیگران غیرغربی، امور بین‌المللی را شکل می‌دهند. برخی از اساسی‌ترین ارکان غرب و نظم جهانی تضعیف شده. ناکامی‌ در پاسخ به درگیری‌ سوریه و اوکراین، ضعف ما را آشکار و زمینه را برای پُرکردن خلأ توسط کشورهایی مانند ایران و روسیه فراهم کرد.»

بله ما اکنون شاهد نظم جدید جهانی و تغییر هندسه قدرت در جهان هستیم. رهبر حکیم انقلاب اسلامی دیروز در بخشی از بیانات خویش در جمع مسئولان نظام و مهمانان خارجی کنفرانس وحدت فرمودند: «نقشه سیاسی دنیا در حال تغییر و نظام تک‌قطبی در حال حرکت به سمت مطرود شدن است و سلطه استکبار جهانی نیز هر روز بیش از گذشته مشروعیت خود را از دست می‌دهد، بنابراین دنیای جدیدی در حال شکل‌گیری است.»

حال سؤال اینجاست که نشانه‌های تغییر در هندسه قدرت جهان چیست؟

به این موارد توجه کنید:

۱- در هفته‌های گذشته دشمن با تمام توان به میدان آمد تا به خیال خام خود پروژه براندازی در ایران را عملیاتی کند. در این مقطع ما شاهد یک عملیات بسیار سنگین روانی بودیم. در این جنگ آنلاین، با بهره‌مندی از تکنیک «مارپیچ سکوت» جای اقلیت و اکثریت به‌صورت وارونه نمایش داده شد.

در ادامه، خشونت کلامی و فیزیکی نیز به این عملیات سنگین روانی پیوست شد. هدف این بود که از یک‌سو قاطبه ملت ایران- که با گرایش‌های سیاسی مختلف و نوع ظاهر و پوشش‌های مختلف با نظام همراه هستند- مرعوب‌ شده و از سوی دیگر، سربازگیری جهت آشوب‌های خیابانی سرعت گرفته و روزبه‌روز بر تعداد آشوبگران و گستره اغتشاش افزوده شود.

اما به‌رغم آنکه چندین سرویس جاسوسی خارجی از جمله سیا و موساد و ام‌آی‌سیکس و... ده‌ها کانال تلویزیونی و وبسایت فارسی‌زبان و صدها کانال تلگرامی و هزاران اکانت فیک و برخی سلبریتی‌های به ظاهر ایرانی همصدا با سلبریتی‌های غربی، خود را به آب و آتش زده و با تمام توان به میدان آمدند، درنهایت این مردم ایران بودند که از این آزمون سخت، سربلند بیرون آمدند.

در این غائله، ایرانِ اسلامی حدود ۲۶ شهید داد و خون‌های پربرکت شهدای بسیج و سپاه و نیروی انتظامی و سربازان گمنام امام زمان(عج) هم درخت تناور جمهوری اسلامی ایران را قوی‌تر کرد و هم یک‌بار دیگر زبونی و حقارت دشمنان این ملت را به سرکردگی آمریکا نمایش داد.

۲- در جریان جنگ تحمیلی، دشمن با تکبر و درنهایت خباثت، حتی از ورود سیم خاردار به داخل ایران نیز ممانعت می‌کرد. اما این روزها آمریکا و اروپا و تشکیلات نظامی ناتو با استیصال و خفت، مدعی هستند که پهپادهای ایرانی معادلات آنها در جنگ اوکراین را به هم زده است.

۳- در مرداد سال ۹۴ و در کشاکش جنگ سوریه، سردار حاج قاسم سلیمانی به نمایندگی از جمهوری اسلامی ایران با مقامات روسیه و از جمله پوتین مذاکره کرد و طرف روسی را برای حضور میدانی در سوریه متقاعد کرد.

درنهایت، محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران، نقشه آمریکا و همپیمانان آن برای تکه‌تکه کردن سوریه و دیگر کشورهای غرب آسیا را ناکام گذاشته و به موزه فرستاد.

۴- پارلمان عراق روز پنج‌شنبه «عبداللطیف رشید» را به‌عنوان رئیس‌جمهور این کشور انتخاب کرد. رئیس‌جمهور جدید نیز با معرفی «محمد شیاع السودانی» به‌عنوان مامور تشکیل کابینه، ضمن برداشتن یک گام بلند برای برون‌رفت از بحران سیاسی این کشور، نقشه‌های آمریکا و اسرائیل را نقش بر آب کرده و هرآنچه نظام سلطه با پادویی برخی حکام مرتجع در منطقه، در کشور عراق رشته کرده بود را پنبه کرد.

این جدیدترین ناکامی و شکست فضاحت‌بار آمریکا در عراق است. این در حالی است که هنوز جای سیلی محکم سربازان حاج قاسم بر صورت حامیان و تجهیزکنندگان داعش باقی مانده و هنوز هم ناله‌ها و ضجه‌های به‌وجودآورندگان داعش به گوش می‌رسد.

۵- در روزهای گذشته مقامات مختلف یمنی و ارتش این کشور هشدارهای متعددی را به متجاوزان سعودی و اماراتی داده‌اند و هرگونه ادامه محاصره و شرایط جنگی را با پاسخ موشکی به اهدافی در خاک امارات و عربستان برابر دانسته‌اند.

هشدارهای مقامات یمنی حتی تا آنجا بوده که «یحیی سریع» سخنگوی نیروهای مسلح و ارتش این کشور در پیامی به تمامی شرکت‌های نفتی در امارات و عربستان هشدار داد که به سرعت این کشورها را ترک کنند. به همین خاطر واشنگتن و ریاض به فاصله کوتاهی پس از پایان آتش‌بس قبلی در تقلا هستند تا آتش‌بس را دوباره برقرار کنند.

بنابر مستندات متعدد، معادلات در جنگ یمن به نفع محور مقاومت و به ضرر آل‌سعود و حامیانش است. این در حالی است که رژیم جنایتکار آل‌سعود و پشتیبانان او از جمله آمریکا و انگلیس در فروردین ۱۳۹۴ به خیال خام خود تصور می‌کردند که نهایتاً ظرف یک هفته کار نیروهای مقاومت یمن تمام است!

۶- در حال حاضر در مرز دریایی لبنان و فلسطین اشغالی، رژیم موقت اسرائیل در مسئله میدان گازی مجبور به عقب‌نشینی شده است.

«امیر آویوی» ژنرال صهیونیست در روزهای گذشته گفت «جنبش حزب‌الله لبنان، اسرائیل را به زانو درآورده و تحت سلطه خود گرفته است».

«سیدحسن نصرالله» دبیرکل حزب‌الله لبنان در روزهای گذشته گفت: «زمانی که فلسطین آزاد شود، بر سر مرزهای دریایی هیچ اختلافی با آن نخواهیم داشت. دریای ما تا غزه امتداد دارد.»؛ دست و پا زدن در مسئله میدان گازی، تنها یکی از بحران‌هایی است که رژیم صهیونیستی با آن دست به‌گریبان است.

۷- افکار عمومی هنوز ماجرای خروج فضاحت‌بار آمریکا از افغانستان را فراموش نکرده است. در روزهای گذشته «کرن دیکر» کاردار سفارت آمریکا در افغانستان که در قطر مستقر است، در سخنانی اعلام کرد که امکان دخالت نظامی دوباره‌ واشنگتن در این کشور وجود ندارد.

این مقام آمریکایی تاکید کرد که هیچ شانسی وجود ندارد که ایالات متحده دوباره در افغانستان دخالت نظامی داشته باشد.

اکنون بیش از یک سال از خروج کامل نیروهای تروریست آمریکایی از افغانستان و به دست گرفتن قدرت توسط طالبان سپری می‌شود و این کشور با تبعات دو دهه اشغالگری محور غربی از جمله بحران جدی اقتصادی و انسانی مواجه است.

۸- پیش از این تحلیلگران از آمریکای لاتین با عنوان «حیاط خلوت آمریکا» نام می‌بردند. اما در حال حاضر و بنابر مستندات متعدد، این منطقه از مصادیق عمق نفوذ راهبردی ایران است.

شکست کودتای آمریکایی در ونزوئلا در سال‌های گذشته تنها یکی از مصادیق حقارت واشنگتن در این منطقه است.

مردم ونزوئلا بارها تصویر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را در کنار قهرمانان خود گذاشته و از وی تجلیل کرده‌اند.

«کریس مورفی» سناتور آمریکایی ۱۴ دی‌ماه ۹۸ (پس از ترور سردار سلیمانی) گفته بود «ژنرال سلیمانی به‌عنوان یک شهید، می‌تواند برای آمریکا به مراتب خطرناک‌تر باشد.

سؤالی که باید از خود بپرسیم این است که او زمانی که زنده بود، خطرناک‌تر بود یا الان که ترور شده و حضور فیزیکی ندارد؟!»

۹- نشریه «نیویورکر»- ۲۷ دسامبر ۲۰۲۱ (۶ دی ۱۴۰۰) در گزارشی به قلم «رابین رایت» از قول یک مقام ارشد وزارت خارجه آمریکا نوشت: «تحریم‌ها علیه ایران فرسوده شده‌اند، بدون آنکه نتایج مدنظر آمریکا را محقق کرده باشند.»

پایگاه تحلیلی «مدرن دیپلماسی» نیز پیش از این در گزارشی نوشته بود: «سیاست خارجی آمریکا درباره ایران منسوخ شده و تاریخ مصرف آن گذشته است.»

در ادامه این گزارش آمده است: «آمریکای غیرمتحد و درگیر تفرقه نمی‌تواند برای طولانی‌مدت یک سیاست خارجی ثابت را دنبال کند که هم موافقان و هم مخالفان واشنگتن در خارج از این کشور بتوانند آن را بپذیرند و به آن احترام بگذارند... کسری بودجه آمریکا و بدهی‌ ملی این کشور از سقف عبور کرده است. تورم در آمریکا بالاتر از هر مقطعی در قرن فعلی است و اعتماد عمومی به نهادهای دولتی همچنان پایین است.»

آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور محترم کشورمان دیروز در دیدار جمعی از مسئولان نظام و مهمانان خارجی شرکت‌کننده در کنفرانس وحدت با رهبر معظم انقلاب اسلامی و قبل از بیانات معظم‌له گفت: «در سفر اخیر به نیویورک، دبیرکل سازمان ملل در ملاقات خصوصی عذرخواهی کرد و گفت با وجود تلاش‌های زیاد نتوانستم تحریم‌های مربوط به کرونا علیه ایران را رفع کنم که به او پاسخ دادم ملت ایران همواره از تهدید و تحریم، فرصت‌سازی کرده و در قضیه کرونا نیز با فعال‌ شدن شش مرکز تولید واکسن به صادرکننده تبدیل شدیم و امروز جزو کشورهای برتر دنیا در مقابله با این بیماری هستیم.»

۱۰- مراسم باشکوه و بی‌نظیر پیاده‌روی چندده میلیونی اربعین و فراگیر شدن سرود سلام فرمانده در کشورهای مختلف از شرق تا غرب عالم نیز از جمله مواردی است که تشکیلات عریض و طویل رسانه‌ای دشمن را به چالش کشیده است.

۱۱- سردار عزیز حاج قاسم سلیمانی در بخشی از وصیت‌نامه خود تاکید کرد: «بدانید که می‌دانید مهم‌ترین هنر خمینی عزیز این بود که اول اسلام را به پشتوانه ایران آورد و سپس ایران را در خدمت اسلام قرار داد. اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامی بر این ملت حاکم نبود، صدام چون گرگ درنده‌ای این کشور را می‌درید؛ آمریکا چون سگ ‌هاری همین عمل را می‌کرد، اما هنر امام این بود که اسلام را پشتوانه آورد؛ عاشورا و محرم، صفر و فاطمیه را به پشتوانه این ملت آورد، انقلاب‌هایی در انقلاب ایجاد کرد، به این دلیل در هر دوره هزاران فداکار جان خود را سپر شما و ملت ایران و خاک ایران و اسلام نموده‌اند و بزرگ‌ترین قدرت‌های مادی را ذلیل خود نموده‌اند.»

در بخش دیگری از وصیت‌نامه حاج قاسم آمده است: «خداوندا! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه‌ای عزیز- که جانم فدای جان او باد- قرار دادی.»

و اما این سردار عزیز در بخش دیگری از وصیت‌نامه خود تاکید کرد: «وصیت می‌کنم اسلام را در این برهه که تداعی‌یافته در انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است، تنها نگذارید. دفاع از اسلام نیازمند هوشمندی و توجه خاص است. در مسائل سیاسی آنجا که بحث اسلام، جمهوری اسلامی، مقدسات و ولایت فقیه مطرح می‌شود، اینها رنگ خدا هستند؛ رنگ خدا را بر هر رنگی ترجیح دهید... برادران و خواهرانم!... منزّه‌ترین عالِم دین که جهان را تکان داد اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجات‌بخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که به‌عنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما به‌عنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] به‌دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمه رسول‌الله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است، دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت‌الله الحرام و مدینه حرم رسول‌الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمی‌ماند؛ قرآن آسیب می‌بیند.»

۱۲- بله، همان‌طور که دشمن اعتراف کرده است، لولای تاریخ به نفع جبهه مقاومت و علیه جبهه استکبار در حال چرخیدن است. بر همین اساس همه بغض و کینه نظام سلطه و ایادی و نوچه‌ها و پادوهای آن با جمهوری اسلامی، به‌دلیل حاکمیت ولایت فقیه است. سربازان خمینی و خامنه‌ای پشت خیمه‌های «دشمنِ مستأصل و خسته» کمین کرده‌اند و با هم زمزمه می‌کنند که «أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ» و «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ».

 

روزنامه کیهان


:: بازدید از این مطلب : 355
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 18 مهر 1401

 

عملکرد ۵ رسانه بی بی سی فارسی وابسته به دولت انگلیس، ایران اینترنشنال وابسته به دولت سعودی، صدای آمریکا و رادیو فردا وابسته به دولت آمریکا، من و تو وابسته به جریان بهائیت و صفحات مجازی آنها نشان می‌دهد این رسانه‌ها در ۲۵ روز گذشته (۲۳ شهریور تا ۱۶ مهر) مجموعا بیش از ۱۷ هزار دروغ را درباره حوادث اخیر ایران منتشر کرده‌اند.

در این پیمایش صرفا وب سایت، کانال تلگرام، صفحات توئیتر و اینستاگرام رسمی این ۵ رسانه بررسی شده و شبکه‌های تلویزیونی آنها مورد بررسی قرار نگرفته است.

در این بررسی به نسبت حجم اخبار و تولیدات، بی بی سی بیشترین میزان اخبار خلاف واقع را داشته است و ایران اینترنشنال و رادیو فردا در رده‌های بعدی قرار دارند. 

در این پژوهش مصادیق اخبار خلاف واقع شامل جعل خبر، تقطیع، تحریف، وارونه‌سازی، بزرگنمایی و کوچک‌نمایی بوده است. 

ضمنا اخباری که توسط این رسانه‌ها مورد سانسور خبری قرار گرفته نظیر جوابیه پزشکی قانونی در مورد علت فوت مهسا امینی، تجمعات نیروهای انقلاب و تکدیبیه اخبار دروغ ... مورد بررسی قرار نگرفته است.

۵ دروغی که در ۲۵ روز گذشته بیشترین بازنشر را از این رسانه ها داشته‌اند به ترتیب شامل موارد زیر است:

۱.  ادعای دروغ ضرب و شتم مهسا امینی  
۲.  ادعای دروغ درباره فوت و بیماری رهبر انقلاب
۳.  ادعای دروغ درباره سقوط شهر اشنویه
۴.  ادعای دروغ درباره علت مرگ نیکا شاکرمی
۵.  ادعای دروغ «به خاک و خون کشیده شدن دانشگاه شریف»

مطابق رتبه بندی بیشترین انتشار اخبار خلاف واقع به نسبت به حجم خبر به این شرح است:

۱.   شبکه بی بی سی با مجموع ۵۸ در صد دروغ (تعداد کل اخبار ۵۳۴۳ . تعداد اخبار خلاف واقع: ۳۱۰۱)

۲.  ایران اینترنشنال  با مجموع ۵۳ درصد دروغ (تعداد کل اخبار ۱۱۴۲۶ . تعداد اخبار خلاف واقع: ۶۰۲۶)

۳.  شبکه من و تو با مجموع ۴۹ درصد دروغ (تعداد کل اخبار ۳۷۳۹ . تعداد اخبار خلاف واقع: ۱۸۳۵)

۴.  صدای آمریکا با مجموع ۴۳ درصد دروغ (تعداد کل اخبار ۸۵۵۵ . تعداد اخبار خلاف واقع: ۳۶۵۶)

۵.  رادیو فردا با مجموع ۴۱ درصد دروغ (تعداد کل اخبار ۶۵۰۲ . تعداد اخبار خلاف واقع: ۲۶۹۴)

بدین ترتیب در این ایام به طور متوسط ۴۸.۸ درصد اخبار منتشر شده این رسانه ها خلاف واقع بوده یعنی تقریبا از هر ۲ خبر یک خبر صحت نداشته است. 

این رسانه ها در ۲۵ روز گذشته به طور متوسط هر دو دقیقه یک دروغ منتشر کرده‌اند.

نکته قابل تامل کثرت ادبیات تهییجی، تبلیغی و آموزشی برای ایجاد اغتشاش بود که در نوع خود بی نظیر و خلاف همه پروتکل‌های رسانه‌ای در دنیاست که البته در این پژوهش به آن پرداخته نشده است.

مطابق این پیمایش شبکه سعودی ایران اینترنشنال با ۱۱۴۲۶ مطلب بیشترین میزان تولید را در ۲۵ روز گذشته داشته است و صدای آمریکا و رادیو فردا رتبه بعدی را به خود اختصاص دادند.

از لحاظ میزان بازنشر تولیدات در فضای مجازی، ایران اینترنشنال با ۲۰ درصد، منوتو با ۱۷ درصد و بی بی سی با ۱۴ درصد بیشترین سهم را در توزیع اخبار اغتشاشات در فضای مجازی داشته‌اند. یعنی حدود ۵۱ درصد اخبار بازنشر شده اغتشاشات در فضای مجازی مربوط به این ۳ رسانه بوده است.

 

منبع: فارس

:: بازدید از این مطلب : 413
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 18 مهر 1401

جانم فدای ایران


:: بازدید از این مطلب : 231
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 18 مهر 1401

 

۱- از امیرالمومنین علی علیه‌السلام است که «‌رُدَّ الْحَجَرَ مِنْ حَیثُ جاءَکَ فَاِنَّهُ لا یُرَدُّ الشَّرُّ اِلاّ بِالشَّرِّ ... سنگ را به همان سَمتى که از آنجا پرتاب شده است، پرتاب کن! زیرا بدى، جز با بدى، دفع نمى‌شود‌». برای کشوری که طی ۴۳ سال گذشته در مقابل هجوم همه‌جانبه قدرت‌های ریز و درشت جهانی ایستاده و از تمامی معرکه‌ها با سرافرازی و پیروزی بیرون آمده است، شایسته نیست که آتش‌افروزی نوچه‌های مزدور (و یا فریب خورده‌) داعش را در خیابان‌های خود تحمل کند و شاهد آتش‌زدن اموال عمومی، کشته‌شدن مردم کوچه و بازار، دریدن گلوی مامور انتظامی، سوزاندن قرآن، کشیدن چادر از سر زن محجبه و ده‌ها جنایت دیگر باشد. بدیهی است که شماری از آنان هیجان‌زده و فریب خورده‌اند ولی آنهایی که با اسلحه گرم و پوشیدن جلیقه‌های ضد‌گلوله به میدان آمده‌اند را نمی‌توان و نباید در شمار فریب‌خوردگان هیجان‌زده به شمار آورد. این قماش حساب جداگانه‌ای دارند که به یقین مسئولان انتظامی و امنیتی و قضایی به وظایف خود در این خصوص آگاهند و تدبیرهای لازم را به‌کار می‌گیرند. اما، این سکه روی دیگری نیز دارد.

۲- اگر یک کشور بیگانه تمامی امکانات و ظرفیت رسانه‌ای خود را برای دامن‌زدن به آشوب‌ها به‌کار بگیرد و علاوه‌بر دستمزد ریالی و دلاری به عوامل اصلی آشوب، با تولید اخبار دروغ، ساخت کلیپ‌های جعلی، آشوبگران را به آشوب تشویق کند و علناً و آشکارا، چگونگی ساخت مواد منفجره و بمب‌های دست‌ساز را به اغتشاشگران بیاموزد و حتی در پوشش شرح ماجرا، چگونگی وارد آوردن ضربه کارساز با چاقو و قمه را به نوچه‌های خود آموزش بدهد و در این آموزش‌های تروریستی تا آنجا پیش برود که روش حمله به نیروهای پلیس را برای آشوبگران تشریح کند و‌... با این کشور بیگانه چه برخوردی باید کرد؟! آیا این اقدامات، مصداق واقعی جنگ‌افروزی نیست و آیا می‌توان در مقابل آن دست روی دست گذاشت و فقط نظاره‌گر بود؟!

۳- چرا مقر تروریست‌های کومله، حزب دموکرات، پژاک و‌... را در اقلیم کردستان عراق موشک‌باران کردیم؟ پاسخ روشن‌تر از آن است که نیازی به شرح و تفسیر داشته باشد! ده‌ها انسان بی‌گناه را به قتل رسانده بودند و باید مجازات می‌شدند که شدند.

جنایاتی که در بند پیشین این وجیزه به آن اشاره شده است از سوی دولت‌های آمریکا، انگلیس، فرانسه‌، رژیم جعلی اسرائیل و حاکمان آل‌سعود صورت گرفته است. آیا دست‌های ما برای مجازات آنها بسته است؟! هریک از دولت‌های یاد شده پاشنه آشیل‌های حساسی دارند که به آسانی آسیب‌پذیرند و آسیب به آنها می‌تواند هزینه سنگین و غیر‌قابل تحملی را به آنها وارد کند و باید بدانند که آن روز دور نیست.

به عنوان مثال دولت دست نشانده آل‌سعود و حاکمان خونریز آن که کشتن خاشقجی و اره کردن پیکر او، تامین مالی و نیروی میدانی تکفیری‌های داعش و قتل عام وحشیانه هزاران انسان بی‌گناه، فقط گوشه‌ای از جنایات آنهاست، در این میان و بازهم مثل همیشه نقش واسطه را بر عهده داشته است و اکنون که آشوب‌ها مهار شده، سره از ناسره جدا گردیده و به تجمع چند نفره و آتش‌زدن دزدانه سطل‌های زباله تبدیل شده است، نوبت حسابرسی است و زمان آن رسیده که دست‌های این جنایتکار حامی تروریست‌ها را قطع کنیم و به «ابو ارّه » درسی بدهیم که پشت اجداد راهزنش در بیابان‌های نجد هم به لرزه بیفتد؟! آل‌سعود نقاط آسیب‌پذیر فراوانی دارد که حیات ننگینش به آن وابسته است. ابو ‌ارّه باید بداند که درون کاخ شیشه‌ای نشسته است و شکستن شیشه‌های آن کاخ که امروزه به آغل گاوهای شیرده آمریکا تبدیل شده است، به آسانی امکان‌پذیر است...

 

حسین شریعتمداری


:: بازدید از این مطلب : 439
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 9 مهر 1401
وزارت اطلاعات در بیانیه‌ای پیرامون حوادث اخیر کشور به تبیین ابعاد مختلف این حوادث پرداخت. بر اساس این بیانیه، ۴۹ نفر از عوامل و مرتبطان گروهک منافقین، ۷۷ نفر از عوامل گروهکی کردستان، ۵ عضو گروهک‌های تکفیری تروریستی، ۹۲ نفر از وابستگان رژیم منحوس پهلوی و از سلطنت‌طلبان نشان‌دار و ۹ تبعه بیگانه از جمله افرادی بودند که در جریان اغتشاشات اخیر دستگیر شده‌اند. 
به گزارش «وطن‌امروز»، متن بیانیه وزارت اطلاعات به شرح زیر است:
باسمه تعالی
به استحضار مردم شریف و سرافراز ایران اسلامی می‌رساند حوادث روزهای اخیر در برخی نقاط کشور، پوسته‌ای آشکار و محسوس و لایه‌های پنهان متعددی در پشت صحنه‌های خود داشت. سربازان گمنام امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف برای شکار هدفمند عناصر اصلی ترور و تخریب، ضمن حضور ناملموس در صحنه اغتشاشات و کمک به برادران و خواهران فداکار، مقتدر و سربلند خود در فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی و همراهی با نیروهای بسیج جان برکف و همیشه حاضر در صحنه‌های دفاع از کشور، در عین حال بخش اصلی مأموریت، توجه و توان خویش را معطوف به رصد و ردیابی سازمان‌دهندگان و آتش‌بیاران اصلی پشت صحنه، اعم از کشورهای بیگانه تا تروریست‌های آلبانی‌نشین و سایر گروهک‌های معاند و فرقه‌های دست‌پرورده‌ استعمار و عناصر سرسپرده داخلی آنها کردند. در روزهای عبرت‌آموز گذشته که فعالیت لایه‌های پنهان فتنه‌گر تشدید شده بود، به همان نسبت امکان شناسایی عوامل مخرب و تروریست نیز افزایش یافت. از سوی دیگر، به نسبت افزایش فعالیت حامیان بیگانه و سایر سازمان‌دهندگان ترور و تخریب، مزدوران داخلی آنها عنان از کف داده، سر از چاه و چاله‌های استتاری خویش برآوردند و بدین‌سان، امکان شناسایی و بازداشت آنها بیش از پیش فراهم آمد تا مأموریت مهم وزارت اطلاعات در حد بالایی تحقق یابد. طُرفه آنکه میدان رویارویی مدافعان وطن و حافظان نظم و امنیت کشور در روزهای گذشته، با مجموعه‌هایی از عناصر متنوع گروهکی، عوامل سازمان‌های جاسوسی بیگانه، دخالت مستقیم دولت‌های آمریکا و انگلیس و دنباله‌روهای سعودی آنها تا عناصر ناآگاه و فریب‌خورده اغتشاشگر در کف خیابان‌ها مواجه بود. اینک بنا به مقتضای شرایط عمومی کشور و تا آنجا که ملاحظات امنیتی اجازه می‌دهد، بخشی از کشفیات و دستگیری‌های صحنه و پشت صحنه را به آگاهی ملت فهیم، صبور و مقاوم ایران اسلامی می‌رساند.
۱- در روزهای گذشته ۴۹ نفر از عوامل و مرتبطان گروهک تروریست منافقین بازداشت شده‌اند. نامبردگان بنا به دستور تروریست‌های آلبانی‌نشین، از تولید اخبار جعلی تحریک‌کننده اغتشاشگران تا سازمان‌دهی ترور و تخریب، جهت‌دهی به شعارها، حضور مستقیم در صحنه‌های اغتشاشات خیابانی و تخریب اموال عمومی، تأمین تجهیزات مختلف برای مقابله با پلیس و مواد محترقه برای به آتش کشیدن اماکن و خودروهای عمومی و شخصی، فعالیت داشته‌اند. 
۲- بازداشت ۷۷ نفر از عوامل گروهکی کردستان، اعم از مزدوران رسمی گروهک‌های صهیونیستی موسوم به کومله، دموکرات، پاک و پژاک تا تعدادی از کادرهای رده‌بالای این گروهک‌ها که در 2 سوی مرزهای غربی کشور مشغول توطئه علیه مردم مظلوم کردستان بودند. در میان بازداشت‌شدگان، یک کادر برجسته و عضو مرکزیت یکی از گروهک‌هایی که مقیم اقلیم کردستان عراق است نیز حضور دارد. وی آموزش‌های نظامی را در پایگاه‌های آمریکایی ـ صهیونیستی اقلیم مذکور فراگرفته و به‌ عنوان فرمانده مبرز نظامی شناخته می‌شود. او در حال طراحی، سازماندهی و هدایت هسته‌های آشوبگر برای منطقه غرب کشور بود که طی یک عملیات غافلگیرانه، دستگیر و به محل‌های از پیش تعیین شده منتقل شد و هم‌اکنون در زندان است. 
۳- دستگیری ۵ عضو گروهک‌های تکفیری تروریستی همراه با ۳۶ کیلوگرم مواد منفجره که با استفاده از فرصت اغتشاشات، درصدد بمب‌گذاری در محافل مردمی و نیز در جمع آشوبگران و انتساب انفجارها به طرف‌های مقابل هر یک، برای تشدید نزاع و درگیری طرفین بودند. تروریست‌های یادشده علاوه بر طرح ترور یکی از مسؤولان ارشد کشور، طرح‌های بمب‌گذاری در یکی از هیات‌های عزاداری شیراز و در میدان شهدای مشهد را داشتند که با عنایت اهل‌بیت علیهم‌السلام خنثی شد. 
۴- سازمان جاسوسی بهائیت بنا به دستور مرکزیت مستقر در حیفای اشغالی، ورود پرحجمی به صحنه‌ آشوب و اغتشاش و تشویق به خرابکاری و تخریب اماکن عمومی داشت. بر این مبنا در روزهای اخیر هسته‌ اصلی و سری بهائیت شامل 3 نفر از سران بهائیت و 2 نفر از تیم رسانه‌ای آنها بازداشت شدند. 
۵- ۹۲ نفر از وابستگان رژیم منحوس پهلوی و از سلطنت‌طلبان نشان‌دار در صحنه‌های اغتشاش و پشت صحنه‌ها شناسایی و بازداشت شدند. 
۶- ۹ تبعه بیگانه از آلمان، لهستان، ایتالیا، فرانسه، هلند، سوئد و... در صحنه اغتشاشات یا در پشت صحنه‌های توطئه بازداشت شدند. 
۷- شناسایی عناصر مرتبط با رسانه‌های بیگانه در تهران و استان‌های مختلف کشور که تعدادی از آنها بازداشت، تعدادی احضار و برای عده‌ای دیگر فعلا تشکیل سابقه شد تا پس از دریافت مجوز مرجع قضایی، احضار یا بازداشت شوند. 
۸- ضمن زیر نظر داشتن سفارتخانه‌هایی که عوامل آنها کوچک‌ترین دخالت یا ورود به صحنه اغتشاشات داشتند، تذکر لازم به شکل مقتضی به دیپلمات‌های ذی‌ربط داده شد. من‌جمله سفارت‌های آلمان، فرانسه، انگلیس، سوئد و...
۹- شناسایی و بازداشت ۲۸ نفر از اراذل و اوباشی که سابقه زندان، خرید و فروش و مصرف مواد مخدر، اوباشگری، تجاوز به عنف و... را دارا هستند در صحنه اغتشاشات. حمله نامبردگان به نیروهای حافظ امنیت کشور و مجروح کردن آنها مستند است. همچنین 2 کارگاه تولید کوکتل مولوتف از آنها کشف شده است. 
۱۰- تعداد قابل توجهی کلت کمری، انواع مسلسل، فشنگ‌های مربوط و تفنگ‌های ساچمه‌زنی نیز کشف و ضبط شده است. 
همچنان ‌که گفته شد، فهرست فوق‌الاشاره صرفا شامل عوامل گروهکی، فرقه‌ای، سازمانی و بیگانه است و دربردارنده بازداشت ده‌ها عنصر اغتشاشگر به ‌صورت هدفمند (و به اصطلاح تک‌زنی در صحنه) نیست. البته تحقیقات اولیه از متهمان اشاره‌شده، نشان‌دهنده سازماندهی و آمادگی پیشینی گروهک‌های مختلف و آدمکشان حرفه‌ای برای بهره‌گیری از هر واقعه‌، فارغ از نوع واقعه، محل وقوع آن، طبیعی یا مصنوعی بودن حادثه است؛ همچنان ‌که درگذشت غمبار مرحومه امینی در این مقطع را صرفاً دستاویزی برای پروژه و توطئه بزرگ طراحی شده برای تحریک اقشاری از مردم، وارد کردن گروهک‌های تروریستی و تکفیری به صحنه، انجام خرابکاری و کشته‌سازی در چارچوب «مدل صهیونیستی حداکثر خشونت» قرار دادند. البته پیش از واقعه مذکور و در خلال روزهای اغتشاش نیز، وقایع دیگری به‌ عنوان مقدمات شورش یا مکمل و مقوم آن اتفاق افتاده است که به برخی از آنها اشاره می‌شود.
الف- در چند ماه گذشته، برخی سرویس‌های جاسوسی غربی و رژیم صهیونیستی، دوره‌های «آموزش مربیان براندازی» برای تعدادی از عناصر مرتبط و از پیش نشان‌شده برگزار کرده بودند. در این دوره‌ها که برخی در کشورهای منطقه و تعدادی خارج از منطقه برگزار می‌شدند، آموزش‌های نحوه مبارزه با نظام مقدس جمهوری اسلامی، نافرمانی مدنی و براندازی تدریس می‌شد و قرار بر این بود که افراد آموزش‌دیده، آموخته‌ها را به عناصر دیگری در داخل کشور منتقل کنند اما تعدادی از این افراد از همان ابتدا توسط سربازان گمنام امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف شناسایی و چند نفر از آنها ظرف ماه‌های گذشته بازداشت شده و سناریوی جبهه استکبار را تشریح کرده بودند. شایان ذکر است 2 تبعه فرانسوی بازداشت شده در اردیبهشت‌ماه گذشته نیز دقیقاً برای سازماندهی و آموزش و پیوند دادن سندیکاها و تشکلات صنفی معارض و سازمان‌های غیردولتی به یکدیگر وارد ایران شده بودند که هر 2 عنصر دستگیر و در همان مقطع، اطلاع‌رسانی محدودی پیرامون آنها صورت گرفت. با عنایت به حوادث اخیر، ظرف روزهای آینده اطلاع‌رسانی مشروحی در این مورد صورت خواهد گرفت. 
ب- طرح انفجار یک مرکز حساس صنعتی در 2 ماه گذشته - موضوع اطلاعیه‌های مورخ اول و پنجم مردادماه- بخشی از تمهیدات پیش از توطئه بزرگ اغتشاش بود که در این مورد نیز، اطلاع‌رسانی محدودی صورت گرفت و مستند مشروح آن ظرف روزهای آتی منتشر خواهد شد. 
پ- خرابکاری در 2 هواپیمای مسافری با هدف سقوط آنها که با عنایات الهی خنثی شد. 
ت- طبق اطلاع موثق، مقامات اطلاعاتی آمریکا از آغاز اغتشاشات خیابانی دستورالعمل مشروحی به کارگزاران خویش و عوامل شاغل در رسانه‌های فارسی‌زبان آمریکایی- انگلیسی- سعودی ابلاغ می‌کنند. از‌جمله مفاد آن دستورالعمل:
نخست) تقویت محتوا و گسترش زمان رسانه‌های فارسی‌زبان بیگانه، تقویت همکاری‌های فیمابین و پوشش مشترک و گسترده‌تر آشوب‌ها
دوم) افزایش بودجه فیلترشکن‌ها و سایر ابزارهای تأمین دسترسی به اینترنت
سوم) شبکه توئیتر با حداقل 10 برابر کردن ظرفیت انتشار پیام برای هر کاربر در یک ساعت و لغو برخی محدودیت‌های دیگر، نهایت سعی خود را در کمک به نشر اخبار مورد نظر، انجام عملیات روانی و تشدید فعالیت ربات‌های سازمان‌یافته (مشابه مرکز اعتدال عربستان و تروریست‌های آلبانی‌نشین) علیه ایران را اعمال کند (دقیقاً به‌ همان شیوه که هیلاری کلینتون، وزیر وقت خارجه آمریکا سال 88 با دستور مستقیم و برای حمایت از فتنه‌گران، مانع خاموش شدن توئیتر شد).
چهارم) افزایش و آشکارسازی حمایت مقامات آمریکایی، اروپایی و سلبریتی‌های آنها از آشوبگران
پنجم) تشویق اعتصابات و پیش‌کشیدن مجدد بحث تحریم‌های به اصطلاح حقوق‌بشری علیه مردم ایران برای تأثیرگذاری بر اقتصاد کشور 
ششم) شبکه‌های فارسی‌زبان بیگانه، بویژه شبکه اشرافیت خرافه‌پرست انگلیسی (بی‌بی‌سی فارسی) و شبکه اشرافیت بدوی سعودی (ایران اینترنشنال) از روز نخست غائله آشوب‌ها، برنامه‌های عادی خود را تغییر داده، بخش‌های خبری ویژه به بخش‌های ثابت خود اضافه کردند و کل برنامه‌های خبری و تحلیلی خویش را بر جعل و دروغ و بزرگ‌نمایی برخی اتفاقات ایران و آموزش مبارزه با پلیس کشور و تولید بمب دستی و تشجیع آشوبگران به ادامه و گسترش اغتشاشات متمرکز کردند. 
در این راستا وزارت اطلاعات علاوه بر اقدامات پیش‌گفته در برخورد قانونی با مرتبطان این نارسانه‌ها، برای اعضای مجرم آن شبکه‌ها نیز پرونده‌هایی تشکیل داده و آنها قطعا پاسخگوی اعمال مجرمانه خویش خواهند بود. 
ث) ده‌ها مورد حملات سایبری با ابعاد گسترده که صرفاً در قالب جنگ‌های فناورانه دولت‌های خاص (همچون ویروس استاکس‌نت) قابل انجام است. 
ج) طبق اطلاع موثق، شیپور قشون‌کشی بی‌سابقه سایبری برای دامن ‌زدن به «جنگ تمام‌عیار شناختی» و ایجاد گسست ذهنی بین فضای حقیقی و دنیای وهم و خیال و مَجاز، از مبادی آمریکایی- انگلیسی و اشرافیت بدوی سعودی نواخته شده است؛ تا آنجا که اسیران چشم و گوش بسته عالم مجازی و برخی سلبریتی‌های بی‌هویت یا مأمور، در جهان مجازی با ایرانی مواجه می‌شوند که سقوط کرده یا در معرض سقوط است! فرو افتادگی بدفرجام و شگفتی‌آور برخی سلبریتی‌های نام‌آشنا در روزهای گذشته، ریشه در چنین وهمی دارد که آن قشون‌کشی سایبری به آنها القا کرده بود. 
پیچیدگی‌های صحنه، هجوم عوامل رنگارنگ خصم و عناصر گروهکی و شبیخون وهم‌آور شناختی، قطعا نیاز به هوشیاری هرچه تمام‌تر، بویژه مراقبت هرچه بیشتر از جوان‌ترها دارد تا دچار فریب شیادان حرفه‌ای رسانه‌های سعودی- لندنی و شارلاتان‌های خودپرست فضای مجازی نشوند و ناخواسته و ندانسته، آب به آسیاب دشمنان خون‌خوار ملت نریزند؛ و این مسؤولیت مقدس خانواده‌ها و مربیان و معلمان فرهیخته، بصیر و دلسوز کشور است. 
در پایان با درود بی‌کران به روح پرفتوح همه شهدای انقلاب اسلامی بویژه به سید شهدای مدافع امنیت کشور، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی که همچنان خون‌خواه او هستیم و به شهدای امنیت که در روزهای اخیر جاودانه شدند؛ اعم از شهدای مظلوم بسیج، فراجا و حزب‌الله مظلوم و با عرض تسلیت به خانواده‌های معظم شهیدان، با دعا برای سلامتی مجروحان حوادث اخیر، من‌جمله مجروحان سربازخانه گمنامان که همچون همیشه، در خفا وفا می‌کنند و در گمنامی، شهید یا زخمی می‌شوند با قدردانی از امت عظیم‌الشأن همیشه در صحنه که در برابر آشوب‌طلبان و تروریست‌ها با راهپیمایی‌های میلیونی، مانور عزت و اقتدار ارائه دادند، با گرم‌ترین و صمیمانه‌ترین سپاس از دلیرمردان نیروی زمینی سپاه و فرمانده دلاور آن ‌که در روزهای اخیر، لانه دیوان و ددان را در آن سوی مرزهای کشور، درهم کوفتند و دژخیمان ضدخدا و خلق خدا را به دوزخ فرستادند؛ با تشکر از همکاری و همراهی و همدلی جامعه اطلاعاتی مقتدر کشور؛ با تقدیر از ایستادگی دلاورمردان فرماندهی انتظامی کشور و بسیج مستضعفین و تأکید دوباره بر حمایت و پیمان جاودانه مشترک در دفاع از این خاک پاک و نظام مقدس و امنیت مردم عزتمند و فهیم ایران اسلامی، اعلام می‌دارد جریان توطئه شیاطین، پایان‌یافته نیست؛ همچنان ‌که آماده‌باش همیشگی در سربازخانه گمنامان نیز نه تنها پایان‌یافتنی نیست بلکه توطئه پیچیده و جنگ ترکیبی اخیر موجب آغاز فصلی جدید و خیزشی دوباره و سازماندهی تازه در این وزارت‌خانه شد؛ علیه استکبار غدار و اردوگاه سلطه و مزدوران منطقه‌ای و عناصر گروهکی و تروریستی که مترصد فرصتی بودند و جاهلانه، هرآنچه در چنته داشتند را به میدان آوردند که البته کار شکارچیان مترصد را نیز آسان‌تر کردند. 
جان برکفان بی‌ادعا و بی‌نام و نشان ایران اسلامی در چارچوب وظایف ذاتی و قانونی خود، با عنایت به رسالت الهی خویش و تعهدی که در قبال شهدای به خون خفته، امام شهدا(ره)، مقام معظم فرماندهی کل قوا مدظله‌العالی و مردم شریف ایران دارند، یک ‌بار دیگر عهد می‌بندند با تمام توان و با سپر قرار دادن جان خود، از ایران عزیزتر از جان و ملت معزز و از آرمان‌های بزرگ انقلاب اسلامی صیانت خواهند کرد و با عوامل تکفیر و تروریسم و تخریب و جنایت، هرجا که باشند و در هر زمانی به صورت قاطع و بی‌ملاحظه برخورد خواهند کرد. همچنین به دولت‌های پشتیبان این عوامل هشدار می‌دهند علاوه بر اصل عمل و ضربه متقابل، بدانند «ما سربازان گمنام امام منتقم(عج) هستیم». 
والسلام علی مَن اتبع الهدی
روابط عمومی وزارت اطلاعات
 

:: بازدید از این مطلب : 423
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 9 مهر 1401

محمد کاظم انبارلویی طی یادداشتی نوشت:

خبر آنلاین به تاریخ ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ واکنش سیّد محمّد خاتمی رئیس دولت اصلاحات را در مورد فوت مهسا امینی، مخابره کرد.

وی در فرازهایی از توئیت خود نوشته بود:

«- باز هم فاجعه های ناگوار، که درد آن تا مغز استخوان را می سوزاند!

 - طبق اخبار، دخترخانمی با ادّعای پوشش نامناسب بازداشت و در جریان بازداشت و انتقال دچار جراحات و عارضه‌ی قلبی و مغزی می‌شود!

- آیا این فاجعه و رویدادهای پر تکرار مشابه آن کافی نیست که برای خدا، از رفتارهای خلاف قانون، منطق و شرع دست برداشته شود؟!»

 با فاصله‌ی یک روز، بیانیه‌ی مجمع روحانیون مبارز هم صادر می‌شود و در آن از مهسا امینی به عنوان دختر مظلوم کردستانی یاد می شود و تأکید می گردد؛ «عامل مرگ او هر چه باشد، ترس، سکته، عارضه‌ی قلبی، از بار مسئولیت عاملان و آمران این فاجعه نمی کاهد.»

 بررسی‌های پزشکی و اسناد مشهود در فیلم های موجود از خانم مهسا امینی نشان می دهد آقای خاتمی و حضرات مجمع بدون هیچ دلیل و مدرک و سندی در مورد نحوه‌ی فوت این خانم به عنوان یک فاجعه، زود قضاوت کرده اند. آنها با فاجعه خواندن این رویداد، همصدا با منافقین و ضدّ انقلاب و سلطنت طلبان و تجزیه طلبان، آتش یک فتنه‌ی هشت روزه را کلید زدند.

چند مسئله در مورد توئیت آقای خاتمی و بیانیه‌ی مجمع قابل تأمّل است:

 ۱-    اگر فوت طبیعی یک خانم به هنگام برخورد قانونی با یک جرم مشهود، یعنی کشف حجاب، فاجعه است، مرگ دلخراش و فجیع ۱۱ نیروی انتظامی که به فجیع ترین شکل ممکن به شهادت رسیدند، از نظر ایشان و اعضای مجمع چه عنوانی بر آن می توان گذاشت؟

 ۲-    اگر فوت طبیعی یک خانم که کشف حجاب کرده و آقای خاتمی بر خلاف واقع از آن به عنوان پوشش نامناسب یاد می‌کند یک فاجعه است، چادر از سر زنان محجّبه کشیدن، مساجد را به آتش کشیدن، قرآن و حکم حجاب را آتش زدن، بیش از ۵۰ نفر از مردم عادی را کف خیابان به شهادت رساندن، نامش چیست؟

 چرا درد این حوادث تا مغز استخوان آقای خاتمی و اعضای مجمع را نسوزاند که یک بیانیه‌ی دو خطّی بدهند و اظهار تأسّف کنند و با خانواده های داغدیده‌ی آنها اظهار همدردی نمایند؟! آیا اینها شهروند ایرانی نبودند؟ اینها فاقد حقوق شهروندی و انسانی هستند؟

 ۳-    منافقین، حزب دموکرات کردستان، کومله و سلطنت‌طلبان اعلام کردند؛ «مرگ مهسا بهانه است، اصل نظام نشانه است» و آن را در تجمّعات غیر قانونی همراه با آتش زدن اموال عمومی و اموال مردم فریاد زدند و شنیع ترین توهین ها را به مقدّسات نظام روا داشتند. آیا از نظر خاتمی و خوئینی ها و سایر اعضای مجمع، اینها حوادث طبیعی و واکنش های طبیعی نسبت به حادثه‌ی مرگ یک خانم است و نمی توان بر آن عنوان «فاجعه» گذاشت و استخوان سوز نیست؟!

آیا این حضرات در مورد حفظ نظام هیچ وظیفه و تکلیفی ندارند؟!

 ۴-    حکم قرآنی حجاب و قانون رسمی کشور از نظر آقای خاتمی و حضرات مجمع چه می‌شود؟! این خانم، کشف حجاب کرده، بالأخره حکم حجاب یک معروف است یا منکر؟! آقای خاتمی می گوید: «برخورد با این پدیده، خلاف قانون، منطق و شرع است!»

 آیا ممکن است آقای خاتمی و حضرات توضیح دهند از کدام قانون، کدام منطق و شرع یاد می‌کنند؟ آیا قانونی را که اوباش منافق، اراذل کومله و دموکرات و فواحش سلطنت طلب نوشته اند، قبول دارند امّا قانون قرآن و مملکت را قبول ندارند؟ آیا قانون کشف حجاب رضاخانی را قانون می دانند و قانون جمهوری اسلامی را قانون نمی دانند؟!

 ۵-    فتنه‌ی ۷۸ را به بهانه‌ی تعطیلی یک روزنامه، فتنه‌ی ۸۸ را به بهانه‌ی تقلّب در انتخابات، و فتنه‌ی ۹۸ را به بهانه‌ی افزایش قیمت بنزین کلید زدید. فتنه‌ی شهریور ۱۴۰۱ را می خواهید چه نامی بر آن بگذارید؟!

 مخالفت با حکم قرآنی حجاب! همراهی با اوباشی که مسجدسوزی، قرآن سوزی و حمله به موکب حسینی در دستور کارشان است، آیا روشی معقول در سیاست ورزی است؟

 ۶-    توئیت آقای خاتمی و بیانیه‌ی مجمع، حاوی نشر اکاذیب، ایراد تهمت و افترا به حافظان امنیّت مردم، متضمّن اهانت به مقدّسات اسلام و قرآن، دعوت اوباش ضدّ انقلاب برای ضربه زدن به نظام و مردم و نوعی «محاربه» و «بغی» است. اگر مقامات امنیّتی و قضائی نخواهند به این جرائم مشهود رسیدگی کنند و همه‌ی فجایعی را که طیّ هشت روز گذشته اتّفاق افتاده است، از باب مصلحت، نادیده بگیرند، امّا مردم، آن را فراموش نمی‌کنند و در کارنامه‌ی سیاسی آنها و در حافظه‌ی تاریخی خود، آن را حفظ خواهند کرد و در زمان مقتضی در مورد آن موضع خواهند گرفت.


:: بازدید از این مطلب : 370
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 9 مهر 1401

 

۱- از رسول خدا(ص) نقل شده است که مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی‌شود (لاَیُلْسَعُ اَلْمُؤْمِنُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَیْنِ). ما متاسفانه اما، از یک سوراخ نه فقط دوبار، بلکه ده‌ها بار گزیده شده‌ایم و دور از انتظار نیست که ده‌ها بار دیگر نیز از همان سوراخ گزیده شویم! در کدام نقطه دنیا دیده و یا شنیده‌اید که خانمی فوت شود و تمام شواهد و اسناد حکایت از آن داشته باشد که فوت ایشان یک رخداد طبیعی بوده است. با این حال، رئیس‌جمهور به خانواده وی تسلیت بگوید و هیئتی را مامور رسیدگی به ماجرا کند و... آنگاه عده‌ای در اعتراض به فوت او به خیابان‌ها بریزند، آمبولانس‌ها را به آتش بکشند، آدم بکشند، اموال عمومی را آتش بزنند، به مسجد حمله کنند، قرآن بسوزانند، گلوی مامور پلیس را پاره کنند، با ضرب و شتم چادر از سر یک زن محجبه بردارند و... دست به ده‌ها جنایت دیگر بزنند؟! کجای آن رخداد با این واکنش کمترین همخوانی و تناسبی دارد؟! کدام انسان برخوردار از حداقل شعور می‌تواند آشوب‌های اخیر را به حساب فوت خانم مهسا امینی بنویسد؟! ورود تمام‌قد آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، رژیم صهیونیستی و... به ماجرا قبل از آن که تعجب‌آور باشد، مضحک است، نیست؟! کشورهایی که قتل‌عام میلیون‌ها انسان را صرفاً به جرم حق‌طلبی در کارنامه سیاه خود دارند، هزاران تن از شهروندان خود را به ضرب گلوله در خیابان‌ها به قتل می‌رسانند، صدها زن را در خانه و کاشانه‌شان سر به نیست می‌کنند، هیچ گروه تروریستی و یا حاکم دیکتاتوری را نمی‌توان آدرس داد که تحت حمایت آشکار این کشورها نبوده و نباشند و... برای فوت خانم مهسا امینی اشک تمساح می‌ریزند!

۲- دیروز وزارت اطلاعات با صدور بیانیه‌ای ضمن اشاره به بازداشت ۲۶۰ نفر از عوامل اصلی دست‌اندرکار آشوب‌های اخیر، به برخی از برنامه‌های هولناک آنها که خنثی شده است نیز اشاره کرد. در میان دستگیرشدگان، ۹ نفر از اتباع کشورهای اروپایی، ۴۹ عضو سازمان منافقین، ۷۷ مزدور گروهک‌های تروریستی کومله، حزب دموکرات، پژاک، پاک که چند تن از اعضای رده‌بالای این گروه‌های تروریستی نیز در میان آنها بوده‌اند، ۲۸ تن از اراذل و اوباش نشان‌دار، ۵ عضو گروه تکفیری داعش با ده‌ها کیلوگرم مواد منفجره، ۹۲ تن از سلطنت‌طلبان و... دیده می‌شوند. برنامه‌ریزی برای بمب‌گذاری در هواپیما، انفجار در میان عزاداران حسینی‌(ع)، بمب‌گذاری در میان آشوبگران و انتساب آن به نظام و... از جمله برنامه‌های در دست اقدام آنها بوده است که با تلاش سربازان گمنام امام زمان(ارواحنا له الفداء) در وزارت اطلاعات، کشف و خنثی شده است. آیا این برنامه گسترده برای قتل‌عام مردم در اعتراض به فوت مهسا امینی بوده است؟!

۳- در این میان، حمایت از آشوب و آشوبگران از سوی برخی سیاست‌بازها و احزاب سیاسی و شماری از هنرپیشه‌ها و ورزشکاران که از سفره گشاده و سخاوتمندانه این مرز و بوم چریده و به آلاف و علوف رسیده‌اند نیز جنایت آشکاری است که نباید بی‌پاسخ بماند. برخی از شخصیت‌های سیاسی حمایت‌کننده از آشوبگران سابقه سیاهی در همسویی با بیگانگان و مخصوصاً آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی را در کارنامه خود دارند که دعوت از آمریکا برای تحریم ایران، اعتراض به مبارزه رزمندگان با داعش، پرونده مفتوح فساد اقتصادی، فقط اندکی از آن بسیارهاست. و در سوی دیگر برخی از به اصطلاح سلبریتی‌های حمایت‌کننده از آشوب‌ها، سوابق نفرت‌انگیزی از برپایی خانه فحشاء، قمار، تجاوز به زنان و دختران، سوءاستفاده‌های کلان مالی و... دارند که حتی اشاره‌ای گذرا به محتویات کارنامه سیاه آنها نیز شرم‌آور است. بدیهی است که اکثریت قریب به اتفاق طیف‌های یادشده از افراد مومن، متعهد، وفادار به میهن و مردم‌دوست هستند.

۴- اکنون سؤال این است که آیا می‌توان در ضرورت محاکمه و مجازات این عده به اتهام تخریب اموال عمومی، پادویی آشکار برای بیگانگان، مشارکت در قتل شهروندان و مخصوصاً زمینه‌سازی برای اقدامات هولناکی که دشمن علیه مردم این مرز و بوم تدارک دیده - و دیروز وزارت اطلاعات از آن پرده برداشت - کمترین تردیدی داشت؟! حالا که بعد از ابراز انزجار توده‌های ده‌ها میلیونی مردم از این جرثومه‌های فساد و تباهی و اصرار بر مجازات و محاکمه آنها به میان آمده است و دستگاه‌های ذی‌ربط نیز بر محاکمه و مجازات آنها تاکید ورزیده‌اند، طیف یادشده به فکر تغییر صورت مسئله افتاده و اصرار دارند جنایات هولناکی را که مرتکب شده‌اند در حد و اندازه «اعتراض»‌ کاهش دهند! و اصلاً به روی نامبارک و پلید خود نیز نمی‌آورند که در کجای دنیا و از کی تا به حال، قتل مردم کوچه و بازار، آتش‌زدن اموال عمومی، بریدن گلوی مامور انتظامی، آتش‌زدن قرآن و به آتش کشیدن آمبولانس‌ها و... اعتراض تلقی می‌شود؟!

بیانیه وزارت اطلاعات از عمق جنایات انجام‌شده و گستردگی جنایاتی که خنثی شده است خبر می‌دهد و در این میان، آن عده از شخصیت‌های سیاسی بدسابقه و ورزشکاران و هنرپیشه‌هایی که به حمایت از آشوب‌ها و قتل مردم و آتش‌زدن اموال عمومی و غارت و... پرداخته‌اند بخشی جدانشدنی از عاملان این جنایت‌ها بوده‌اند.

 

کیهان:حسین شریعتمداری 


:: بازدید از این مطلب : 461
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 7 مهر 1401

 نامه جمعی از معلمان 15 استان به

جمعی از معلمان کشور از ۱۵ استان در نامه‌ای خطاب به علی دایی در خصوص مواضع اخیر او مطالبی را بیان کردند. آن‌ها خواستار ورود جامع و غیرجانبدارانه علی دایی به عنوان یک قهرمان «ملی» به مسائل اخیر شده‌اند.

نزدیک به دو هفته از درگذشت مهسا امینی می‌گذرد، اتفاق تلخی که مسیر مدنی و قانونی بررسی آن، با سوء استفاده برخی جریانات تندرو مواجه شد و موجی از اغتشاشات و ناآرامی‌های خیابانی در کشور به راه افتاد که در جریان آن متأسفانه تعداد بیشتری از فرزندان میهن جان خود را از دست دادند از نیرویی که رگ گردن او توسط یک آشوبگر بریده شد تا مأموری که زنده به آتش کشیده شد یا از شدت جراحات و ضرب و شتم به شهادت رسید.

به موازات این رویدادها، تلاش‌های متعددی در فضای رسانه‌های خارجی و شبکه‌های اجتماعی در جریان است تا صف‌بندی‌ها و دوقطبی‌هایی در این فضا و متأثر از آن در جامعه ایرانی با محوریت برخی چهره‌های مشهور شکل داده شود. ورود بسیط و نگاه یکجانبه به یک سوی این ماجرا موجب شده تا التهابات قدری قدرت بگیرد و غلبه فضای هیجانی و احساسی و ارزیابی‌های تعمیم‌‌گرا، سطحی و مکانیکی موجب شده تا مواضعی سخت و رادیکال از جانب برخی از این افراد اتخاذ شود. در مقابل ظرفیت قهرمانان ملی، چهره‌های مطرح هنری و فرهنگی در کاهش اضطراب‌ کنونی جامعه و دعوت به گفتگوهای عقلانی برای کاهش آسیب‌ها و تدقیق برخی رویکردها غیرقابل انکار است و می‌تواند کارگشاتر از رویه‌های یک سویه‌ای ظاهر شود که بعضاً رنگ و بویی سیاست‌زده دارد و بخشی‌سازی و قطب‌بندی جامعه را دنبال می‌کند.

در ادامه واکنش به رویکردهایی که می‌تواند جامعیت بیشتری پیدا کند، 170 معلم از 15 استان کشور نامه‌ای خطاب به "علی دایی"، فوتبالیست مشهور ایرانیدر واکنش به موضع‌گیری‌های او درباره وقایع اخیر نوشته‌اند. آن‌ها با گلایه از اینکه در مواضع او به بخش مقابل اتفاقات اخیر نگریسته نشده، خواستار دقیق‌تر شدن و جامع‌نگری او در اتخاذ مواضع‌اش شده‌اند. مشروح این نامه به شرح زیر است:

به نام حضرت دوست
جناب آقای علی دایی؛

سلام

این سلامی است از سوی جمعی از معلمان همان "وطن" که آن را "ناموس" خوانده و برایش متن نوشتید؛ درود بر شما که نوشتید: "هموطنان‌‌تان را خواهران و برادران‌تان می‌دانید و تا ابد کنارشان می‌مانید"، از یک چهره ملی چیزی جز این انتظار نمی‌رود؛ اما چگونه می‌شود که در ادامه متن‌تان کلمات "مردم" و "اغتشاشگر" را باهم پیوند داده و دوگانه مردم و حاکمیت ساختید؟اگر ما جمعی از معلمان از 15 استان آسیب‌دیده از آشوب، حق اعتراض را به رسمیت شناخته ولی خط اغتشاش و تهییج دانش آموزان معصوم نوجوان خود توسط برخی چهره‌های معروف را محکوم کنیم، هموطن شما حساب می‌شویم و در کنارمان می‌مانید؟

جناب آقای دایی

از "سرکوب" و "دستگیری" نوشتید، اگر ما و میلیون‌ها نفر دیگر در این کشور اصل مقابله نیروهای انتظامی در ماجرای اخیر را با هدف برهم زدن نقشه گروهک‌هایی بدانیم که به پشتوانه امپراطوری زر، زور و تزویر بین‌المللی بنا به تجزیه این وطن دارند و با سلب امنیت هموطنان درصدد پیش‌برد نقشه‌های دیگری چون دستکاری مرزی در آذربایجان عزیز و کردستان غیور هستند، از نظر شما جزو مردم به حساب می‌آییم؟ آیا ممکن نیست، شما خط حمایت از قانون  و مردم، خط حمایت کلی از نیروهای حافظ امنیت و نقد به برخی رفتارهایشان، خط حمایت از اعتراض و احترام به مقدسات، خط حمایت از میهن و ایستادن در برابر دشمن را با هم و در کنار هم پیگیری نمایید؟

متأسفانه یادمان نمی‌آید برای شهید وطن هم نوشته باشید!برای خانواده‌های شهدای مظلوم مرزبان و شهدای این روزها! یادمان نمی‌آید دل به دل فرزندان شهدای نیروی انتظامی در مبارزه با مواد مخدر و اشرار گذاشته باشید! دخترانی که بی‌پدر شدند تا دختر شما در امنیت زندگی کند، یادمان نمی‌آید ترور دانشمندان این کشور را محکوم کرده باشید و...

آقای دایی!

پای "اختلاس"  و "فقر" را به موضوع اخیر باز کرده‌اید؛ کلماتی که همه از آن متنفرند؛ حال آیا نمی‌شود که ما و دیگر مردمان این سرزمین که شما خودتان را از آنان دور کرده‌اید، هم خود را قربانی اختلاس بدانیم هم با نگرانی تمام، قربانی فرهنگ برهنگی باشیم؟ آیا نمی‌شود بخش بزرگی از مردم آگاهانه با هر دوی آن مخالف باشند؟ کنار همه‌شان ایستاده‌اید؟ ما و همکاران‌مان و خانواده‌هایمان و بسیاری از پدران و مادران دانش‌آموزان‌مان با اصل برخورد با فرهنگ برهنگی موافقیم و از مقاومت در برابر این تهاجم بزرگ به اخلاق و خانواده حمایت می‌کنیم.

برادر آرمان‌خواه

از "فحشا" نوشته‌اید! چرا به عنوان یک پیشکسوت و بزرگتر فوتبالی از مسائل غیراخلاقی برخی از فوتبالیست‌ها که افراد جامعه هم کم و بیش از آن با خبرند، شروع نمی‌کنید؟  مگر نه اینکه رفتارهای برخی از اینان به سبب شهرت‌شان بر جوانان و نوجوانان ما اثر می‌گذارد و فرهنگ فحشا و فساد را نهادینه می‌کند؟ مسأله‌ای که همه ما را دل نگران کرده است. بزرگتری کنید و کمک دهید تا جلوی فحشا، اختلاس و فسادهای مالی و اخلاقی برخی اهالی فوتبال، منتسبان به جامعه هنری و سینما هم به مانند هر فرد خطاکار دیگری گرفته شود.

رفتارهای سیاسی متناقض و خسارت بار هیچ‌گاه از حافظه مردم و تاریخ ایران پاک نمی‌شود. شما و برخی دیگر از افراد مسئولیت پیامدهای سیاسی برخی مواضع خود را تا جزئی‌ترین عواقبی که در کف جامعه دارد، گردن می‌گیرید؟ برای ما سوال است، چرا هیچ‌گاه تحریم‌های ظالمانه را محکوم نکردید و از تبعات تحریم‌ها بر معیشت مردم نگفتید؟ تحریم‌هایی که یکجانبه، بدون منطق و براساس اتهامات بی‌اساس بر ملت ما تحمیل می‌شود؟ مصداقاً به عنوان یک قهرمان ملی، هیچگاه از بیماران و کودکان پروانه‌ای به عنوان قربانیان تحریم در مجامع جهانی حمایت کردید؟ اینکه تحریم‌ها چطور به تأمین داروهای خاص ایشان لطمه زده است؟ آیا محاسبه می‌کنید که امروز هم رفتارهای اخیر مجدداً بر آتش تحریم‌ها به بهانه حقوق بشر! آن هم از سوی ناقضان اصلی حقوق بشر در جهان علیه مردم ایران می‌افزاید؟ از اینکه «قهرمان ایرانی» خرج سیاست و گروه بازی‌ها می‌شود، تاسف می‌خوریم.

در آخر اینکه برادرِ عاشق ایران

"ایران" فقط یک نام است یا یک هویت؟ ما حسرت آن را می‌خوریم که روزی قهرمانان ملی‌مان مثل برخی کشورهای دیگر از جمله کشورهای عربی با لباس میهنی و وطنی خودشان و نه لباس عاریتی غرب با افتخار بر روی صحنه قرعه‌کشی جام جهانی و دیگر عرصه‌های بین‌المللی حضور پیدا کنند تا ما به دانش‌آموزان درس هویت را با مثال از قهرمانان‌شان دهیم. حرف پایانی همان که خود شما هم به زیبایی نوشته‌اید که "خودمان را اصلاح کنیم".

به گزارش تسنیم، این نامه به امضای معلمانی از استان های تهران، البرز، فارس، همدان، لرستان، هرمزگان، کهگیلویه و بویر احمد، مازندران،گیلان، آذربایجان شرقی، اصفهان، چهار محال و بختیاری، اردبیل، کرمان، گلستان رسیده است که اسامی آن‌ها به شرح زیر است:

حمید سعیدی نژاد، یدالله مشهور، دکتر احمدقماش چی، دکتر امیرحسین عزیزگل ،دکتر رسول محمدزاده، دکتر رضا غلامی، حجت‌الاسلام محمود خسروی، حسن تیموریان، علی فلاحتکار، مهندس مجتبی یعقوبی ، خانم فاطمه توکلی تهران، خانم فرزانه مختاری تهران، خانم کاظمی، محمود عوض‌پور، سید عبدالله موسوی، خانم پریسا دینداریان، خانم  معصومه عبدی، مجید آرگون، علی رضا صفری، خانم زهرا فاطمی‌کیا، حجت الاسلام علی پارساخصال ، حسن امینی، محمد امامی، روح الله خاکسار، احمد حسنی، سید حسین امیریان، مجید دامغانی، محمدصادق نوری تبار، لطف‌الله چگنی، عبدالله نیک‌مهر، حمید غلامی، امیرحسن سمیعی، معصومه شفاهی، خانم سلمانیان، علیرضا عبدالله‌زاده، ولی‌الله صالحی، محمدرضا شریفی، رضا نظیف، محمد یزدانی، علی امیرلو، جواد خلجی، هادی نظری، علی کنعانی، هادی مقدم، مرتضی سجادی، علی صیامی، محمد عبداللهی، امیرحسین سلطانی فلاح، امیرمحمد شیرخدا تهران، کوثر زارعکا، خدیجه عزیزی، مهدی مختاری، سیدهادی گنجی‌پور، محمد ایزدی، فرشید فرجامی‌زاده، سیدبهنام حسینی شریف، ایمان قنبری، مجید حکمت‌منش، ثارالله نریمانی،اسفندیار فرامرزی، رضا وحیدزاده، جاوید امیدی اصل، محمود شهبازی، مسعود کیانی، محمد حقیقت زاده، محسن جمشیدی، حامد خجسته‌پور، افشین تیربند، امیرهوشنگ حیدری، مجتبی دژه، صادق زارعی‌پور، شجاع پذیرش، احساس قاسمی، ساعد ارجمند، سروش فرزادیان، شهامت بشکار، محمد هادی کشاورزی، محمد رئیسی، حسین رئیسی رودان، فاطمه مرادپور، حسین ذاکری رودان، علی دهقانی، حسین علی دایری‌پور، رسول سالاری میناب، ارسلان عامری، حمید رضا فاضلی، سامیه فولادی، امیرحسین داودی، محمد جواد ولدی، مبین بابایی، محمد شمس، علی بیرانوند، سینا دارایی، مهدی عارفی‌منش، علی جافری، محمد داوودزاده، فرزاد هروی، امیر علمشاهی، باقر باوفا، مجتبی رجب‌خواه، محمدصادق محسنی کرمان، علیرضا ابراهیمی، حسین عبدالهی، محمود شمسی‌زاده کرمانی، خانم حسینی، خانم پیرمرادی، مصطفی محمودی، مهدی سعیدی، سجاد ابراهیم آبادی، سید علی علیپور، امین کمالی، سید جلال امیدی، سهیل مصدق، مهرداد رستمی، خاتم شترداران، پویا اصغرزاده، محمد دوستی، مهدی صمدی، علی نجات‌بخش، امیر معبودی، علی میرزائی، امین کمالی، رضا سرباز، حسین حضرتی، ژیلا آقاعفاری، محمدرضا عیوض اوغلی، حامد حسین زاده، سجاد نیازی، مهدی توحیدی، رامین عبادی، احسان طاهری ، علیرضا سمیع، حسین اشراقی، حجت‌الله کیانی، امین حاجی حسنی، مجید عالی پور، زینب حسن‌وند، طاهره امینی، زهرا نصراللهی، جلال سلمانی، زهرا ربیعی، مصطفی گودرزی، فاطمه شجاع، علیرضا معلم، علی نیک‌بخت، جلال کعبی، رویا رشیدی، ساعده حسینی، مسلم کریمی، میثم یوسف زاده، علی غلامی، مازیار حسینی، سعید روستا، آصف محمدی، سید حسن معصومی ، علیرضا رجب، پوریا رجبی، علی مصباح، مهدیه حریری، مهدی اکبری، حانیه خدایی، سید محمد رضوی، سولماز سیفی، احمدرضا نظری، مرتضی جهانگیرزاده، محمدرضا جمالی، علی کاوه، یوسف سیف‌زاد، حمید احمدی، محمد مهدوی طلب.


:: بازدید از این مطلب : 349
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 7 مهر 1401

۱- انقلاب اسلامی این روزها با فتنه‌ای جدید روبه‌رو شده است؛ فتنه‌ای که با بهانه حادثه تلخ فوت مهسا امینی شروع و عبور از آن وارد زمین بازی‌ای شد که جریان ضدانقلاب تعریف کرده بود. جنگ احزابی شکل گرفت و در آن از لیبرال، سکولار، عدالتخواه دروغین، اصلاح‌طلب، تجزیه‌طلب، داعشی، کومله، سلبریتی و انواع و اقسام شبکه‌های ماهواره‌ای و شبکه‌های اجتماعی اینستاگرام، توییتر و... در هجومی هماهنگ به خیال خود این بار آمدند که کار را تمام کنند؛ ولی همچون گذشته غلط بود آنچه می‌پنداشتند و با رستاخیز جان‌ها در دو راهپیمایی متوالی، بار دیگر ثابت شد پایه‌های نظام محکم‌تر از این حرف‌هاست که با چند شب آشوب و سطل زباله آتش زدن و شعار دادن، سوداهای برنامه‌ریزی شده قوام و دوام بگیرند. 

۲- برای کسانی که دهه ۶۰ و در اوج دفاع‌مقدس، آشوب‌ها و ترورهای داعش‌گونه منافقین را به یاد دارند یا دهه۷۰ آشوب‌های مشهد، اسلامشهر و قزوین را دیده‌اند و ماه های۷۸ و ۸۸ خروج اصلاح‌طلبان از حاکمیت و همکاری آنان با منافقین و انواع گروهگ‌ها با هدف براندازی و انقلاب رنگین را در کف خیابان‌ها تجربه کرده‌اند و اعتراضات سال ۹۶ و ۹۸ در دل دولت مدعی تدبیر را دیده‌اند، این اغتشاشات اخیر به لحاظ حجم و گستره خیلی پراهمیت نیست. نکته مهم اتفاقات اخیر، حضور غیرمعمول افرادی بود که عنوان سلبریتی یا اینفلوئنسر را یدک می‌کشند.

۳- شفاف و صریح باید گفت مشخصا سرنخ هدایت جریان سلبریتی‌ها در ایران نیست و دستور از سفارتخانه‌ها می‌رسد. این یک ادعا نیست و شواهد پیدا و پنهان فراوانی در این مورد وجود دارد .

کافی است سفرهای گروهی و فردی اینفلوئنسرهای اینستاگرامی به ترکیه، دبی، فرانسه و... را بررسی کنید؛ سفرهایی که به اسم برخی فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی یا شرکت در نمایشگاه‌ها انجام می‌شود. اینفلوئنسرهای مرد و زنی که به‌راحتی و با کوچک‌ترین چراغ سبزی بدون این‌که خبر داشته باشند عامل سرویس می‌شوند و وقتی باز می‌گردند، منویات سرویس مذکور در حوزه سبک زندگی را در اینستاگرام اعمال می‌کنند و سر بزنگاهی چون اتفاقات اخیر به خط‌دهنده اصلی به فالوئرهایشان که عمدتا جوانان هفده‌هجده تا ۳۰سال هستند، تبدیل می‌شوند.

فعالیت مشکوک این جریان آن‌قدر علنی است که یک فرد با داشتن صفحه آشپزی به اسم تبادل فرهنگی به انواع و اقسام سفارتخانه‌ها رفت و آمد دارد و با شخص سفیر کشور موصوف دیدار می‌کند. بعد این روزها شاهدیم در فضای مجازی بی در و پیکر به صورت لاینقطع در حال تحریک مردم برای حضوردر کف خیابان است.

این موضوع درخصوص سلبریتی‌های هنری و ورزشی نیز صدق می‌کند؛ جریانی که سال‌ها با پول کلان و حمایت دستگاه‌های مختلف فرهنگی چهره شده‌اند اما سرنخ‌شان دست دیگری است و در هنگامه امروز به آتش بیاران اصلی معرکه ضدنظام تبدیل شده‌اند.

۴- این‌که جریانی(حتی انقلابی) در داخل همواره سعی کرده با بازی با الفاظ و پنهان شدن پشت برخی واژه‌ها به اسم جذب به هوای تاثیرگذاری، این جریان سلبریتی را حمایت کند اشتباهی بزرگ بوده که این روزها در حال پرداخت تاوان این اشتباه هستیم که صد البته این تاوان در شرایط کنونی بسیار باارزش است، چراکه ماهی را هر وقت از آب بگیریم، تازه است.

ما مدت‌هاست در ضلالت سلبریتیسم گرفتار شده‌ایم و بی‌گمان، هرگونه اقدام برای خروج از ضلالت و گمراهی امری مفید و میمون است. 

۵- اکنون اما بهترین زمان برای تجدید نظر در برخی سیاست‌های مرتبط است. نهادهای مرتبط فرهنگی از یک سو و نهادهای قضایی و امنیتی از سوی دیگر باید در سیاست‌های خود درخصوص جریان سلبریتی تجدیدنظر اساسی کنند.

این جریان ماهیت خود را بالاخره کاملا مشخص کرده است، هم اکنون باید با تفکیک این افراد به آمرین، عاملان، تحریک‌کنندگان و بازی‌خوردگان برخورد لازم با آنها صورت بگیرد .

بالاخره کسی که امر به یک خشونت افسارگسیخته می‌کند و باعث خونریزی و تخریب اموال عمومی می‌شود باید یک جا پاسخگو باشد و هزینه مادی و معنوی رفتار غیرقانونی خود را بپردازد. البته باید توجه داشت برخورد با این جریان باید با قاطعیت، اقتدار و تدبیر و در چارچوب شرع و قانون صورت گیرد که بی‌شک خود این برخورد به نقطه عطفی روشن در سیستم تبدیل خواهد شد.

د اما نتیجه ای که از این آشوبها بدست آمد:

در شرایطی که محور وابسته به آمریکا از غرب گرفته تا برخی رژیم‌های مرتجع عربی و رژیم اشغالگر صهیونیستی تصور می‌کردند با تحریک افکار عمومی و استفاده از آشوب‌طلبان و گروهک‌های تروریستی و منافقین، کومله و اوباش و ... می‌توانند فضای کشورمان را به سمت هرج و مرج و ناامنی پیش ببرند اما بعد از گذشت تنها چند روز به شکست پروژه آشوب خود در ایران اعتراف کردند.


:: بازدید از این مطلب : 406
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 6 مهر 1401

قبل از انقلاب اکثر گروهک ها با شعار ضد کاپیتالیسم فعالیت می کردند. بعد از انقلاب همانها در دامان امپریالیسم ارتزاق می کنند. حقانیت انقلاب اسلامی چهره پلید همه آنها را به صورت واقعی به مردم دنیا نشان داد. مخصوصا مردم ایران با وحشیگری های آنها آشنا هستند، بیش از چند ده ها هزار نفر مسلمان ایران اسلامی را به طرز فجیع همین تروریست ها به شهادت رساندند. از جمله آنها گروهک تروریستی کومله است که زنده زنده جوانان این مرز و بوم را مثله می کرد و چهره خبیث امویان و عباسیان را که شیعیان را مثله می کردند روسفید نمودند.

سال ۲۰۱۷ مرکز تحقیقات لندن که یک اتاق فکر در شهر نیویورک است و به روی مسائل ایران به صورت موردی و تحصصی مطالعه می کند، از مصطفی هجری دبیر کل گروهک تروریستی حزب دموکرات کردستان و عبدالله مهتدی رهبر کومله دعوت کرد تا برای گفتگو به آمریکا سفر کنند.

پس از آن دیدارها الی ام گولد مشاور ارشد این مرکز به وب سایت کردستان ۲۴ می گوید: ما باید اقدام قاطع علیه ایران انجام دهیم؛ اما سوال آن است که چگونه؟ مامور امنیتی آمریکایی ادامه می دهد: یک گزینه آن است که در مرزهای غربی کردها را فعال تر کنیم. پس از آن دیدارهای رهبرحزب دموکرات اعلام اقدام نظامی علیه کشور کرد!

حمله اخیر سپاه پاسداران به مواضع تروریست ها باعث شد آمریکایی ها دست پخت سه سال قبل خود را میل کنند. به زودی سریال شکست های آمریکا در منطقه با فرار دست جمعی سربازان گروهک سنتکام از نزدیکی مرزهای ایران و نابودی مزدورانشان تکمیل می شود.

.

ادامه حملات توپخانه‌ای و پهپادی سپاه پاسداران به تروریست‌های کومله و دموکرات/ دوران خیانت

 

 

ادامه حملات توپخانه‌ای و پهپادی سپاه پاسداران به تروریست‌های کومله و دموکرات/ دوران خیانت

اسنادی که نشان می‌داد عبدالرحمان قاسملو سرکرده معدوم گروهک دموکرات در دهه ۶۰ شمسی، با دریافت مقادیر هنگفتی پول (۱۲۵ هزار دلار) از رژیم بعثی صدام، اقدام به همکاری با آنها حتی تا مرحله نفی حملات شیمیایی ارتش بعث علیه مردم بی گناه کردستان کرده است.

ادامه حملات توپخانه‌ای و پهپادی سپاه پاسداران به تروریست‌های کومله و دموکرات/ دوران خیانت

همچنین رسانه های طرفدار حزب دموکرات نیز اسناد مربوط به همکاری های اطلاعاتی و جاسوسی گروهک کومله با رژیم صدام در دوران دفاع مقدس را منتشر کردند.

سندی که به تازگی در رسانه های عراقی منتشر شده است حکایت از دریافت مبالغی از سوی گروهک کومله در ازای فروش اطلاعات به رژیم بعث عراق دارد. اسم مورد اشاره در سند (حسن شمسی) عضو کمیته مرکزی کومله است.

ادامه حملات توپخانه‌ای و پهپادی سپاه پاسداران به تروریست‌های کومله و دموکرات/ دوران خیانت

 


:: بازدید از این مطلب : 379
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 5 مهر 1401

 

شاید این سؤال مطرح شود که افراد اصطلاحاً سلبریتی هم مثل همه مردم حق اظهارنظر و موضع‌گیری دارند، خوب در این شکی نیست، اما وقتی در برخی رفتارها و سوابق عده زیادی از این افراد دقت می‌کنیم متوجه می‌شویم که رفتار آنها صرفاً یک اظهار نظر ساده نیست و مسئله پیچیده‌تر از این حرف‌هاست.

در بسیاری از کشورهای دنیا، چهره‌های معروف و سلبریتی به صرف داشتن شهرت و معروفیت حق ندارند در هر موضوعی اظهارنظر غیر تخصصی یا گمراه‌کننده داشته باشند. اما نگاهی به انبوه مواضع عجیب و غریب و گاه آسیب‌زای سلبریتی‌ها در کشور ما که هیچ هزینه و بازخواستی هم برای آنها ندارد نشان می‌دهد که در موارد بسیاری، در مقاطع مختلف این افراد در پوشش دفاع از مردم یا دلسوزی برای کشور به خصوص در روزهای حادثه یا مواجهه کشور با یک مشکل، به جای همراهی و کمک به رفع مشکلات، مواضعی اتخاذ کرده یا موجی به راه ‌انداخته‌اند که شباهت عجیبی به خواست و ایده‌ال دشمن در آن شرایط دارد.

به عبارتی مهم نیست که این نظرات تا چه حدی از واقعیت یا منفعت کشور و مردم به دور باشد، اما می‌تواند خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته تبدیل به مهمات دشمن در جنگ روانی شود. مخصوصا آن که دشمن هویت دم‌دستی این جماعت را پنهان می‌دارد تا از آنها تصور افراد صاحب‌نظر(!) را القاء کند.

متاسفانه مختصات فضای مجازی هم به این ماجرا دامن زده است به طوری که گویا هر شخصی معروف باشد یا تعداد دنبال‌کننده واقعی یا غیرواقعی زیادی داشته باشد، حق دارد درباره همه مسائل و موضوعات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، سیاست خارجی و... بدون علم و تخصص و آشنایی حداقلی اظهار نظر کند.

وقتی که اکثریت قریب به اتفاق این قبیل اظهارنظرها رنگ و بوی منفی و سیاه‌نمایی به خود می‌گیرد و یا همسو با نظر دشمنان می‌شود باید به خیلی از چیزها شک کرد.

به عنوان مثال در سال‌های اخیر شاهد حمایت برخی از چهره‌های معروف و سلبریتی‌ها از برخی جنایتکاران و قاتلان و تروریست‌ها بوده‌ایم. در ماجرای قتل یک شهروند در استان فارس به دست «نوید افکاری» که با اعتراف صریح وی به انجام این جنایت و پس از طی سیر معمول محاکمه حکم قصاص برای این شخص صادر شد، هم‌زمان با جنگ روانی دشمن برای سوءاستفاده از این ماجرا با هدف اتهامات ضدحقوق بشری به ایران، موجی از حمایت‌های برخی چهره‌های سلبریتی از یک قاتل به راه افتاد بدون اینکه از خود بپرسند چرا طرف قاتل و مقابل خانواده مظلوم مقتول و در کنار رسانه‌های معاند قرار گرفته‌اند؟

در ماجرای شورش دراویش گنابادی در خیابان پاسداران و پس از حمله یکی از اعضای فرقه دراویش به نام «محمد ثلاث» به ماموران پلیس و به شهادت رساندن آنها که مشغول تامین امنیت مردم بودند، باز هم در یک روند عادلانه و پس از اعتراف صریح قاتل به انجام جنایت و صدور حکم قصاص وی، بسیاری از چهره‌های سلبریتی، به جای دفاع از خانواده و فرزندان مظلوم شهدای پلیس و محکومیت این جنایت، طرف قاتل را گرفتند و با جوسازی و فشار علیه دستگاه قضایی خواستار آزادی قاتل شدند.

از طرفی بارها و در مقاطعی که میهن داغدار بهترین فرزندان خود از دانشمندان شهید هسته‌ای تا سرداران سپاه و سربازان مرزبانی، نیروهای پلیس، شهدای مدافع حرم و امنیت...بود که جان خود را برای سربلندی کشور و در دفاع از میهن و مردم نثار کردند و به دست دشمنان صهیونیستی یا تروریست‌های آمریکایی و اشرار مسلح به شهادت رسیدند شاهد واکنشی در محکومیت این اقدامات از طرف بسیاری از سلبریتی‌ها نبودیم.

این افراد در هنگام شیوع کرونا در کشور همنوا با رسانه‌های دشمن در سیاه‌نمایی وضعیت کشور کم نگذاشتند و یک روز در شرایط کمبود واکسن کلیپ ضجه و درخواست واردات واکسن و روزی تصاویر گدایی تحقیرآمیز واکسن از نخست‌وزیر کانادا منتشر می‌کردند، یک روز تعداد تلفات ایران را نشان بدبختی و درماندگی و عقب‌ماندگی معرفی کرده و بر واردات واکسن آمریکایی اصرار می‌کردند، اما وقتی به همت دولتمردان واکسن به وفور تامین شد و با تلاش دانشمندان ایرانی، کشورمان جزو معدود تولیدکنندگان واکسن موثر کرونا قرار گرفت و تبدیل به صادرکننده واکسن شد و در شرایطی که آمار فوتی‌ها در ایران تک رقمی و حتی صفر شد آن هم در شرایطی که در کشورهای قبله آمال این افراد که واکسن آمریکایی هم در اختیار داشتند همچنان روزانه صدها نفر جان خود را به علت کرونا از دست می‌دهند، صدایی از این سلبریتی‌های همیشه طلب‌کار در تحسین موفقیت کشور و تشکر از دولت و دانشمندان جوان ایرانی در نیامد!

هنگامی که یک سرود مربوط به امام زمان(عج) با استقبال مردم و به ویژه کودکان و نوجوانان این کشور و حتی کشورهای دیگر روبه‌رو شد، برخی سلبریتی‌ها که همچون شبکه‌های معاند به خشم آمده بودند به بهانه اجرای سرود در ورزشگاه آزادی، این مراسم معنوی که در آن چندین بار با مردم آبادان همدردی شد را برگزاری جشن همزمان با عزاداری مردم آبادان در حادثه متروپل قلمداد کردند و جالب آنکه چند روز بعد تصاویر حضور یکی از همان سلبریتی‌های معترض، در جشن عروسی فلان خواننده خارج نشین معلوم‌الحال منتشر شد.

به راستی این همه تشابه در مواضع و خودنمایی یا سکوت هدفمند برخی سلبریتی‌ها با مواضع دشمنان مردم و کشور اتفاقی است؟! باور کنیم که این نوع موضع‌گیری‌ها ربطی به رزومه‌سازی برای آینده و احتمالاً گرفتن ‌گرین‌کارت و اقامت در کشورهای غربی ندارد؟ آیا این افراد می‌ترسند اگر مثلا شهادت دانشمندان یا سرداران ایرانی به دست آمریکا و صهیونیست‌ها را محکوم کنند، امتیازی منفی در برگه درخواست ‌گرین‌کارت آنها ثبت شود یا هر چه بیشتر علیه کشور سیاه‌نمایی کنند فرصت بیشتری برای رسیدن به این سراب خواهند داشت؟!

وقتی نمایندگانی از این سلبریتی‌ها خوش‌بینانه یا خائنانه در تور قرمز جشنواره‌های خوش آب و رنگ سینمایی که دیگر در سیاسی بودن آنها شکی نیست می‌افتند با فراموشی خدمت و بستری که کشور و نظام برای رشد آنها فراهم کرده است، با فیلم‌های ضعیف یا صحبت‌های خود همنوا با دشمن مشغول ترسیم چهره‌ای سیاه از کشور و مردم خود می‌شوند و وطن و مردم را به جایزه‌های کم‌ارزش می‌فروشند نباید به نیت و پشت‌پرده آنها شک کرد؟ حال آنکه اگر ذره‌ای غیرت داشتند از خود می‌پرسیدند چرا همان کشورهای میزبان که فرش قرمز زیر پای آنها پهن کرده‌اند اجازه چنین خودنمایی و بیان مواضع ناخوشایندی را به منتقدان خود نمی‌دهند؟

البته فراموش نمی‌کنیم که در کشورمان از گذشته تاکنون چهره‌های معروف که علاوه‌بر معروف بودن معرفتِ مردم دوستی واقعی، میهن‌پرستی، احترام به ارزش‌ها و قهرمانان واقعی وطن را نیز در وجود خود داشته و از بروز آن هم ابایی ندارند هم داشته و داریم.

چهره‌هایی که بر خلاف آن سلبریتی‌های مدعی که هنگام سختی یا حوادث طبیعی مثل زلزله، سیل، پلاسکو، متروپل و... مشغول نمک‌پاشی بر زخم مردم و ماهیگیری علیه نظام می‌شوند، از کمک و بسیج امکانات برای هموطنانشان دریغ نمی‌کنند و با الگو برداری از کاری که زمانی یک چهره معروف اما با معرفت همچون جهان پهلوان غلامرضا تختی در زلزله بوئین‌زهرا، دین خود را به هم میهنانشان ادا می‌کنند. چهره‌هایی که به جای نالیدن و سیاه‌نمایی و گرفتن ژست دفاع از مردم برای رفع مشکل هموطنان خود نه در حرف بلکه در عمل گام برمی‌دارند.

چهره‌هایی همچون ورزشکاران بامعرفت «رسول خادم»، «یوسف کرمی» و... که خاضعانه در اردوهای جهادی مناطق محروم حاضر می‌شوند یا محمد انصاری که علاوه‌بر چشم‌پوشی طلب سه‌میلیارد تومانی خود از تیم باشگاهی‌اش و هدیه این مبلغ برای تامین جهیزیه زوج‌های جوان تحت پوشش یک خیریه، با راه‌اندازی مدرسه فوتبال به نام شهید «ابراهیم‌ هادی» برای استفاده رایگان همه کودکان کار از این مدرسه فراخوان می‌دهد، یا سایر پهلوانان و چهره‌های سرشناس که بر خلاف فلان ورزشکار که با درآمد چندین میلیاردی در سال و اتومبیل چند میلیاردی و خانه و کاخ آنچنانی در مصاحبه و توئیتر دم از دلسوزی برای مردم و محرومان می‌زند اما قدمی برای آنها بر نمی‌دارد از هر آنچه بتوانند در دستگیری از محرومان دریغ نمی‌کنند.

ممکن است هر فرد معروفی بامعرفت نباشد اما چه بسیار افراد گمنامی که اهل معرفت و گذشت و انسانیت هستند. ممکن است فردی معروف نباشد اما بر خلاف آن سلبریتی که 80 میلیون مردم ایران را در برابر فرزندش بی‌ارزش می‌داند در دفاع از میهن و دین و مردم خود چندین فرزندش را رهسپار میدان جنگ کند، یا بر خلاف چهره‌های معروف اما کم‌معرفتی که دم از مردم و کشور می‌زنند اما از این که فرزندانشان در خاک ایران به دنیا بیایند ابا دارند، افراد غیرمعروف اما بامعرفتی هستند که برای وجب به وجب خاک این کشور جان خود را فدا می‌کنند.

بر خلاف چهره‌های اهل خودنمایی این روزهای فضای مجازی، سلبریتی واقعی «بابک نوری هریس» شهید مدافع حرم زیبارو و خوش‌قیافه است که حتی بسیاری از سلبریتی‌های اهل خودنمایی آرزوی داشتن سیمای وی را دارند، اما برای اینکه ناموس و خاک کشورش به دست داعشی‌های جنایتکار نیفتد داوطلبانه قدم در میدان جنگ با تکفیری‌ها می‌گذارد و جان خود را فدا می‌کند.

متاسفانه در غفلت فعالان فرهنگی امروزه چهره‌های سلبریتی که بسیاری از آنها صلاحیت کافی از لحاظ اخلاقی، منش، کردار و رفتار اجتماعی را ندارند به واسطه جادوی فضای مجازی یا تریبون دادن‌های عجیب رسانه ملی به آنها تبدیل به الگوی کودکان و نوجوانان و جوانان ما شده‌اند. الگوهایی که به طور اتفاقی یا شاید هماهنگ، درست هم‌راستا با اهداف دشمن در زمینه ترویج ضدارزش‌هایی چون اشاعه بی‌حجابی، سگ‌پروری، قبح‌شکنی و هنجارشکنی‌های متضاد با عرف و ارزش‌های جامعه و سایر زمینه‌ها مشغول آسیب رساندن به فرهنگ و آینده فرزندان این کشور هستند. به عنوان مثال افرادی که هنگام حضور در یک محفل یا حتی جشنواره‌ای مثل جشنواره فیلم فجر نشان می‌دهند که حتی توانایی انتخاب یک لباس موجه و درست برای خود را ندارند چطور می‌خواهند الگوی نوجوان ما یا مرجع مردم در انتخابات باشند؟

به قول حضرت حافظ :

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند

نه هر که آینه سازد سِکندری داند

نه هر که طَرْفِ کُلَه کج نهاد و تُند نشست

کلاه داری و آیینِ سروری داند

هزار نکته باریکتر ز مو این‌جاست

نه هر که سر بتراشد قلندری داند

اکنون این نیاز به شدت احساس می‌شود که جوانان انقلابی و دارای دغدغه وارد گود شوند و در عرصه‌هایی همچون هنر، ورزش، فرهنگ و... تا رسیدن به قله‌ها تلاش کنند و نگذارند عرصه برای بی‌هویت‌های اکثراً بی‌سواد و نان به نرخ روزخور، خالی بماند.

 

عباس شمسعلی : روزنامه کیهان


:: بازدید از این مطلب : 330
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 31 شهريور 1401

پایگاه اینترنتی شبکه «المیادین» در گزارشی به تحلیل دو واقعه، درگذشت «مهسا امینی» در ایران و به قتل رسیدن «زینب عصام» دختر عراقی به دست نظامیان آمریکایی پرداخته و نحوه پوشش خبری این دو رویداد توسط رسانه‌ها را بازی با مرگ توصیف کرده است.

در ادامه مشروح این گزارش را می‌خوانیم:

در عراق یک دختر عراقی به نام زینب عصام به دلیل اصابت گلوله سرگردان از یک پایگاه آمریکایی به شهادت رسید؛ هم‌زمان با این پیشامد، در ایران نیز دختر جوانی به نام مهسا امینی پس از ارشاد پلیس اخلاقی و به دلایل پزشکی در گذشت. اما افکار عمومی جهان در حالی که به ماجرای زینب «بی‌اعتنایی» کردند و در موضوع فوت مهسا حلقه‌ای از «آتش» را گشودند.

خبر اصلی: زینب با گلوله آمریکایی‌ها کشته شد

چند روز گذشته در غرب بغداد پایتخت عراق در منطقه ابوغریب یک دختر عراقی به شهادت رسید؛ این دختر ۱۵ ساله، زینب عصام بود که گلوله‌ای سرگردان از سوی نظامیان آمریکایی و در مزرعه پدرش به وی اصابت کرد و زندگی‌اش را پایان داد. شاید نام این دختر و نحوه به قتل رسیدن او را نشنیده باشید؛ چرا که رسانه‌های بین‌المللی داستان او را به خوبی روشن نکرده‌اند.

اگر می‌خواهید بدانید که زینب چگونه درگذشت، با گشت و گذار در اینترنت و کانال‌های خبری، این اخبار را اغلب می‌خوانید: «شلیک گلوله‌ای سرگردان از پایگاه نظامی در حوالی روستای البوعطوان به دختر جوان عراقی به نام زینب اصابت کرد و به زندگی وی پایان داد». شلیک گلوله از پایگاه نظامی به این معنی است که قاتل شناخته شده است و مظنون کاملاً مشخص است؛ اما خبر به لحاظ اطلاعات و جزئیات ناقص است و حداقل از نظر نگارشی واضح و روشن نیست. باید سوال شود که این پایگاه نظامی متعلق به چه کسی است؟ و آیا در برابر گلوله‌های سرگردان، کسی مسئولیت خود را بر عهده می‌گیرد یا خیر؟

مهسا امینی و زینب عصام؛ بازی رسانه‌های غربی با مرگ

این خبر در منابع محلی اما ادامه داشت و در توضیحات بعدی مردم ساکن این منطقه در مورد به شهادت رسیدن زینب توضیحاتی ارائه کردند و گفتند که «گلوله از یک اردوگاه آموزشی نظامی در داخل فرودگاه بین‌المللی بغداد شلیک شد؛ آن‌ها به پایگاه نظامی «ویکتوریا» متعلق به ایالات متحده آمریکا واقع در داخل فرودگاه اشاره می‌کردند. رسانه‌های محلی همچنین جزئیات بیشتری از این حادثه را به نقل از خانواده زینب دختر جوان عراقی منتشر کردند؛ یکی از آن‌ها به یک شبکه تلویزیونی محلی گفت: «گلوله‌ای که به بدن زینب اصابت کرد، از پشت سر آمده بود؛ جایی که یک میدان تیر نظامی داخل  فرودگاه بین‌المللی بغداد و در نزدیکی روستای آن‌ها قرار دارد».

مهسا امینی و زینب عصام؛ بازی رسانه‌های غربی با مرگ

پس از این شواهد و گزارش‌های عینی، انگشت اتهام به سوی نیروهای آمریکایی نشانه رفته بود که تاکنون توجیه یا توضیحی برای آنچه اتفاق افتاده ارائه نکرده‌اند. اگرچه سیاستمداران، فعالان رسانه‌ای و مردم عراق نیروهای آمریکایی را به کشتن زینب متهم کردند و خواستار تحقیق در مورد این حادثه شدند. علاوه بر مطالبات و درخواست‌ها برای تحقیق در این پرونده، هشتگ #آمریکا_زینب را_کشت در شبکه‌های اجتماعی و توسط کاربران عرب‌زبان ترند شد. زینب پانزده ساله عراقی توسط نظامیان اشغالگر آمریکایی کشته شد اما هیچ کشوری نه محکوم کرد و نه صدای اعتراض را به آمریکا رساند. حتی سازمان ملل، نهادهای تابعه و کشورهای غربی نیز صدایشان برای زینب عراقی در نیامد؛ نهادهایی که پنج روز است در ادعای حمایت از دختری دیگر [مهسا امینی ایرانی] داد و فریاد می‌کنند.. اما همه این‌ها «نفرینی جغرافیایی» است.

مهسا امینی؛ خبری دیگر با تیترهای براق برای رسانه‌های غرب

چند روز قبل از به شهادت رسیدن زینب عصام در عراق به دست نظامیان آمریکایی، در روز جمعه خبر کاملا نامعلومی مبنی بر فوت یک دختر در داخل یکی از مراکز پلیس ایران درز کرد و دست به دست در رسانه‌ها پیچید. قبل از روشن شدن جزئیات و اعلامش توسط منابع رسمی، این خبر تیتر یک رسانه‌ها شد؛ چرا که این رخداد، خبری «چرب»، «جذاب» و «مناسب تیترهای براق» برای رسانه‌های غربی بود.

با یک مرور سریع در گوگل، نحوه برخورد رسانه‌ها با درگذشت مهسا امینی، دختر جوان ایرانی مشخص شد: عناوینی سست، روایت‌هایی غیرواضح و بدون جزئیات، و اتهاماتی بی‌پایه و اساس. بسیاری از سایت‌ها و شبکه‌ها این قسمت از خبر را کلمه به کلمه منتشر کردند: «مهسا امینی پس از دستگیری توسط پلیس اخلاق در تهران به دلیل پوشش نامناسب به کما رفت». بعد از این سوال‌هایی پیش می‌آمد از جمله این‌که آیا دختر جوان ایرانی در لحظه دستگیری پلیس جان خود را از دست داد؟ یا آن‌که بعد از دستگیری توسط پلیس او شوکه شده بود؟ در خبرها ذکر نشده بود که امینی مورد شکنجه قرار گرفته است، پس او چگونه درگذشته است؟

با وجود توضیحات کامل و ذکر جزئیات توسط نهادهای مربوطه در ایران و همچنین ادامه تحقیقات پرونده با انجام آزمایش‌های لازم در این خصوص، رسانه‌های غربی از انحراف این خبر نگذشتند و همچنان به اتهام‌ها علیه ایران می‌پرداختند. علاوه بر شایعات و روایت‌های متناقضی که پس از گسترده شدن این «مسئله جذاب و اشتها آور سیاسی» همانطور که برخی فعالان سیاسی و رسانه‌ای آن را نام‌گذاری کردند، موجی از اعتراضات و محکومیت‌های جهانی آغاز شد. کاخ سفید اعلام کرد که درگذشت امینی «نقض فاحش و وحشتناک حقوق بشر» است و سازمان ملل نیز ابراز نگرانی کرد. اتحادیه اروپا آنچه را که برای این دختر ایرانی رخ داده «غیرقابل قبول» دانست و خواستار محاکمه عاملان آن شد؛ در حالی که کشور فرانسه نیز فوت مهسا امینی را پیشامدی «تکان‌دهنده» توصیف کرده بود.

استاندارهای دوگانه رسانه‌های غربی؛ کدام خبر شنیده شد؟

هر دو حادثه ناگوار بود؛ با این حال، اختلاف در نحوه پوشش رسانه‌ها به این دو رخداد قابل توجه است. رسانه‌های غربی تا قبل از نوشته شدن این گزارش، خبر قتل زینب عصام دختر عراقی را منتشر نکرده بودند؛ از سوی دیگر اما فضای رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی مملو از مطالب، ویدئوها و قسمت‌های تلویزیونی در خصوص درگذشت مهسا امینی شده است. این رسانه‌ها به خودی خود اقدام به تجزیه و تحلیل ویدئوی نحوه فوت دختر ایرانی کرده‌اند و افکار عمومی را علیه ایران هدایت می‌کنند؛ روندی که یک تحریک مستقیم و بسیج آشکار علیه تهران است و ادعا دارد که در مورد آزادی‌های عمومی و فردی در ایران بحث می‌کند.

اگرچه روال عادی تحقیقات قانونی از سوی نهادهای ایران ادامه دارد اما پخش رسانه‌های غربی و برخی شبکه‌های عربی همچنان به لحظه وقوع حادثه اختصاص دارد و داده‌های آن‌ها هم چیزی فراتر از آن اطلاعات و جزئیاتی نیست که تاکنون پلیس و نهادهای تحقیقات ایرانی رسماً اعلام کرده‌اند. این رسانه‌ها همچنان به پخش مطالب گسترده علیه پلیس و نظام ایران ادامه می‌دهند. 

در مقابل دختری عراقی در حالی که در مزرعه پدرش کار می‌کرد با گلوله‌های آمریکایی به شهادت رسید و پس از قتل‌های مشکوک همواره بحث‌ها و سوال‌هایی پیش آمده است. خانواده این دختر شهید عراقی تایید کردند که مجبور شده‌اند نه تنها از پایگاه نظامی اشغالگران آمریکایی شکایت نکنند، بلکه شخص یا متهمی را پیدا کنند که باید از او شکایت شود! این امر اضافه بر تحریف روند تحقیقات است؛ زیرا با توجه به اینکه خانواده شهید از کشاورزانی هستند که در مجاورت فرودگاه نظامی زندگی می‌کنند و نمی‌توانند هویت عامل جنایت را مشخص کنند، پس عملاً امکان رسیدگی به این پرونده وجود ندارد. 

مهسا امینی و زینب عصام؛ بازی رسانه‌های غربی با مرگ

این قسمت تنها موردی نبود که در خصوص شهادت زینب عصام دختر عراقی از اخبار و گزارش‌های رسانه‌های غربی حذف شد، بلکه طبق گفته خانواده مقتول و مردم منطقه هر روز این اتفاق تکرار می‌شود. اصابت گلوله‌های سرگردان از میدان تیر پایگاه نظامی آمریکایی دائماً به مردم و کودکان می‌رسد و ساکنان بی‌گناه نزدیک به این پایگاه دائما در معرض خطر هستند. 

رسانه‌های غربی نه به ماجرای زینب پرداختند و نه به ماجرای میدان تیر و گلوله‌های سرگردانی که تهدیدی دائمی برای مردم این منطقه است. آن‌ها همچنین به تلفات غیرنظامی و نظامی ناشی از عملیات‌های نظامیان آمریکایی در عراق اشاره نکردند. مسئله‌ای که آخرین مورد آن شهادت گروهی از افسران اطلاعاتی و پرسنل امنیتی عراق در منطقه البغدادی استان الانبار در اثر بمباران هوایی بالگردهای آمریکایی اتفاق افتاد.

تناقض در این است که یکی این دو خبر، مهم‌تر از دیگری نبود، اگر موضوع مهم واقعاً جان انسان‌ها باشد. این اهمیت و ارزش در رسانه‌های غربی و عربی امری گزینشی بود که بر اساس مواضع سیاسی خود، در مورد ایران اغراق کرده و مردم را گمراه کردند؛ مهسا و زینب نمونه‌ای از استاندارد دوگانه بودند و البته آخرین داستان‌ها از این تناقض هم نخواهند بود.

 

منبع: فارس

:: بازدید از این مطلب : 437
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 30 شهريور 1401

در روزهای اخیر خبر بازداشت مرحومه مهسا امینی، دختر ۲۲ ساله اهل سقز توسط گشت ارشاد در تهران و سپس جان باختن این دختر جوان در بیمارستان کسری به داغ‌ترین و دردناک‌ترین خبر فضای رسانه‌ای و مجازی کشور تبدیل شده است.

در شرایطی که در داخل هم مردم و هم مسئوالن بر ضرورت رسیدگی دقیق و موشکافانه به این پرونده تاکید دارند، طبق معمــول طیف مدعی اصالحات همسو و هماهنگ با رسانه های معاند و ضد انقالب که همــواره در کمین اتفاقات تلخ و ناگوار کشــور نشســته اند تا از آن مستمسکی برای سوءاستفاده و عقده گشــایی علیه نظام جمهوری اسالمی بسازند، فوت مهســا امینی را پروژه فوری خود دانسته و با تمام قوا به میدان آمدند. اسم رمز فتنه ، این بار »گشت ارشاد« مدعیــان اصالحات که در انتخابات ریاســت جمهوری سال ۸۸ با اعالم اسم رمز »تقلب« از سوی نامزد شکست خورده ، اعتراضاتی را آغاز کردند که رفته رفته فضای سیاســی اجتماعی کشــور را با فتنه ای پیچیده مواجه کرد و بعدها معلوم شد بر اساس شعار »انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است«سناریو آن ماه ها قبل از انتخابات طرح ریزی شده بود و همه دشمنان خارجی و معارضان داخلی را امیدوار به براندازی نظام جمهوری اسالمی کرده بود، این بار نیز با همان شیوه و با اسم رمز »گشت ارشــاد« و با همکاری و هم پوشــانی رسانه های معانــد و ضدانقالب هجمه علیه نظام را آغاز کرده و بار دیگر پرده نفاقشان بر افتاد. چه آنکه یکی از فراریان منتســب به این طیف در متنی نوشت: » این خطا نیســت، خط است! قتل مهسا امینی به دست نیروهای گشت ارشد، یک استثناء و خطا و اتفاق نیست؛ هیچ یک از فجایع و جنایت هایی که در جمهوری اســالمی رخ می دهد حاصل اشتباه یا خطای یک فرد یا مجموعه مشــخص نیست. تا روزی که حکومت دینی بر کشور حاکم باشد و یک حکومت دموکراتیک غیردینی جایگزین آن نشود وضعیت همین است.« فوت مهسا امینی پروژه تضییع کنندگان اصلی حقوق زنان! نکته دیگر اینکه جریان اصالحات در دوران های مختلف نشان داده اســت که با بسیاری از مقوالت ارزشی که خود را به آن پایبند می داند، به طور کامال ابــزاری برخورد می کند. یکی از مواردی که به طور کلی برای اصالح طلبان به صورت کامال ابزاری مورد استفاده قرار می گیرد موضوع زنان و حقوق زنان است. درواقع در این حوزه اصالح طلبان با یک استراتژی ماهیگیری سعی می کنند ماهی خود را از آب گل آلود بگیرند و زمانی که در این راســتا آســیبی احساس می کنند آنچنــان در الک خود فرو می روند تا غبار ماجرا فرونشــیند و فرصتی دیگــر برای عرض اندام سیاسی پیدا کنند.این دو رفتار سیاسی و استاندارد دوگانه برای اتفاقات مشابه تا حدی در ذوق می زند که رنگ حنای اصالح طلبان برای حمایت از حقوق زنان را به شدت از بین برده است. در همیــن رابطه دو حادثه رخ داده اســت که یکی به قتل با گلوله منجر شده و دیگری بر اساس یک اتفاق ناخواســته بر اســاس وضعیت جسمی یــک خانم جوان رخ داده اســت اما اصالح طلبان از یــک قتل با خشــونت تمام گذشــته اند اما در برابر یک اتفاق ناخواسته آنچنان علم حقوق زنان برافراشته اند که گویی اعضای این جریان سیاسی حتی شرایط رخدادها را نیز نمی توانند از هم تمیز داده و جدا کنند. ماجرای قتل »میترا استاد« که توسط محمد علی نجفی شهردار اسبق تهران رخ داد و با شلیک گلوله همراه بود یکی از این موارد است. این درحالی است که حاال با اتفاق ناگواری که برای یک خانم در محل پلیــس امنیت اخالقــی رخ داد و این خانم به علت شرایط جسمی درگذشت، ازجمله مواردی است که این دوگانگی به خوبی نمایان است. مدعیان اصالحات همچنین در ماجرای قتل یک دختر جوان از ســوی فردی به نام آرمان عبدالعالی و همچنین ماجــرای زورگیری از دختری جوان در خیابان نیایش تهران و در شرایطی که یک سوی هر دو رویداد خانم بودند، طرف جنایتکار و سارق زورگیر را گرفته و با تبلیغات و هیاهو سعی داشتند از اجرای حکم آنها ممانعت کنند. این موارد و صدها نمونه دیگر از این دســت به خوبی نشان می دهد که مسئله زنان نه تنها کمترین اهمیتی برای این جریان ندارد بلکه با استفاده ابزاری از مطالبات این قشر ، خود تضییع کنندگان اصلی و واقعی حقوق زنان در کشور هستند. انتقام ناکام پادوهای فکری آمریکا و اسرائیل از راهپیمایی عظیم اربعین نکته قابــل تامل دیگر همزمانی ایــن پروژه با راهپیمایی عظیم و میلیونی اربعین حسینی بود که عناصر وابســته به بهائیت، وهابیت، داعش، سازمان تروریســتی منافقین، و طیف موســوم به مدعیان اصالحات به شــکل پرحجم علیه آن عقده گشایی می کردند. پادوهای فکری، سیاسی و رسانه ای جبهه استکبار، در طول سال هزینه انبوه می کنند تا وانمود کنند ملت ایران از دین و اعتقاداتش دور شــده، اما محرم و صفر و عاشورا و اربعین هر سال که می رسد، همه آن رشته ها پنبه می شود. هیچ جای دنیا سابقه نــدارد که 25 یا ۳0 میلیون ارادتمند از ۸0 ملیت و کشــور، به چنین راهپیمایی خیره کننده ای همت بگمارند. در این شــرایط ماجرای تلخ فوت مهسا امینی بهانه ای شد تا این جریان از فرصت فراهم شده نهایت اســتفاده را کرده و با ایجاد روایت های مخدوش از ماجرا ســعی کردنــد فضا برای تحــرک خیابانی و تحریک مردم آماده کنند؛ اما ســه دســتور ویژه از سوی رئیس جمهور، رئیس مجلس و قوه قضائیه امکان سواری گرفتن از موج احساسات عمومی را گرفت و فضا را منصفانه و منطقی کرد. هماهنگی عناصر تروریستی و تجزیه طلب با مدعیان اصالحات در پــی فراخــوان گروهک هــای ضدانقالب و شــبکه های ماهواره ای تجمعی در محدوده خیابان حجاب و بلوار کشاورز برگزار شد، هسته مرکزی این عملیات با شرکت نزدیک به 50 نفر در تقاطع خیابان وصال و بلوار کشاورز شروع به تحریک مردم کرده و به ۳00 نفر به این جمع اضافه شدند؛ سردسته های تجمع نیز با ســنگ پرانی و ضرب و شــتم هدفمند )تحریک مــردم و نیروهای انتظامــی(، آتش زدن سطل های زباله، ایجاد درگیری های ساختگی و نیز برداشــتن روسری از سر زنان سعی کردند جمعیت بیشتری از مردم عادی را برای غائله آفرینی خود ایجاد کننــد که در این غائله نیز ناکام مانند و عوامل آنها خیلی زود متفرق شدند. رســانه های معاند و ضدانقــالب از این تجمع محدود به شدت استقبال کرده و با انتشار ویدئوهای متعدد و دعوت دیگران به حضور در آن ســعی در دمیدن در آتش داشــتند. نکتــه قابل تأمل آنکه شعارهای سر داده شــده در این تجمع از جمله؛ »این آخرین پیامه؛ هدف خود نظامه« به روشنی گویای آن بود که ماجرای مرحومه مهســا امینی، برای این افراد بهانه بوده و ایجاد آشــوب و ً صرفا اغتشاش هدف اصلی آنها است. گروهــک تجزیه طلب کومله نیز کــه جنایات داعــش وارش در قتل زن و کــودکان مردم بی دفاع کردستان، هنوز از یاد مردم ایران نرفته است، در این غائله عقب نماند و با تهدیدهای مختلف علیه مردمان حامی جمهوری اســالمی، با سالح گرم به مقابله با نیروهای انتظامی کردستان پرداخت. در آن ســوی مرزها نیز »جوزپ بورل«، مسئول سیاســت خارجی اتحادیه اروپا هــم، در حالی که تصاویر سی تی اسکن منتشرشده احتمال وارد شدن ضربه به سر مهسا امینی را رد می کند برای توصیف مرگ ایشــان از واژه »قتل« اســتفاده کرده و گفته است: »اتفاقی که برای او افتاد غیرقابل قبول است و عامالن این قتل باید پاسخگو شوند.« به نظر می رســد آمریکا و کشورهای اروپایی در شرایطی که در برابر دست برتر ایران در مذاکرات رفع تحریم های وین چاره ای پیش رو نمی بینند قصد دارند از طریق تحریک افکار عمومی و دعوت به آشوب در ایران یک اهرم فشار برای خودشان دست و پا کنند. میدان داری افراطیون اصالح طلب در پروژه آشوب جریانی که به دروغ و به جهت آلودگی به نفاق، تابلوی اصالح طلبی را بر دست گرفته همیشه علیه قانون گردن کشــی می کند، ایــن بار هم در اقدامی مسبوق به سابقه نه تنها با جریان معاند هم صدا شده بلکه با بیش فعالی در پی تهیه خوراک برای آنان است. چه آنکه در روزهای گذشــته روزنامه هم میهن- به مدیرمسئولی کرباسچی- به منبع اصلی رسانه های سعودی-انگلیســی-آمریکایی برای پوشــش اخبار مغرضانه درباره مهسا امینی تبدیل شد. واکنش های خاتمــی، جهانگیــری، ظریف، ربیعی، عبداهلل نوری، جبهه اصالحات، حزب اتحاد ملت، حزب کارگزاران و دســت به قلم شدن زنان این جریان نظیــر آذر منصوری و معصومه ابتکار گزاره های خوبی برای اثبات این ادعاست که نه فقط از فوت خانم مهسا امینی متأسف نیستند بلکه از این اتفاق ناگوار خشنود و خوشحال نیز هستند و این رخداد تاسف آور را فرصتی برای خالی کردن عقده های فروخورده خود از پیروزی های چشمگیر حماســه بی نظیر ً اســالم و انقــالب و مخصوصا راهپیمایی اربعین تلقی می کنند. تقال برای تضعیف موضع ایران در سازمان ملل از سوی دیگر این هفته با رویداد مهم سیاسی سفر رئیس جمهور به نیویورک مواجه هستیم؛ سفری که تاکنون برای رؤسای جمهور با بحث و حاشیه همراه بوده اســت. از شرایط حضور و عدم حضور گرفته تا مخالفان و موافقان و دستاوردها و پیامدها، با وجود این، در حالی رئیســی در قامت رئیس جمهور برای شرکت در نشست سازمان ملل عازم نیویورک شده که این گمانه زنی وجود دارد که جنجال ها و حاشیه سازی بر سر فوت مهسا امینی، دختر 22 ساله ایرانی از جانب مخالفان بی هدف نیز نباشد. عده ای در فضای مجازی تالش دارند ایرانیان خارج از کشور را تحریک کنند تا به سفر رئیسی اعتــراض کنند. بهانه اعتراض را هم از قبل پیدا کرده اند. مرگ یک دختر 22 ساله با پروژه سازی عریض و طویل رسانه ای؛ این در حالی است که پیــش از این از جانب برخی مســئوالن آمریکا نسبت به سفر رئیس جمهور واکنش هایی انجام شده است که منافقین تالش داشتند به آن رنگ و بوی حقوق بشری بدهند. در واقع وقتی دشمنان بهانه ای برای عداوت با جمهوری اسالمی در دست نداشته باشــند، بیرق حقوق بشر را باال می برند که بگویند مثال در ایران نقض حقوق بشــر رخ می دهد و مسئوالن ایرانی حق حضور در خاک آمریکا را ندارند. بازداشت تبعه هایی از ۳ کشور خارجی در تجمعات دیشب نکته قابل تامل دیگر اینکه دســتگیری ۶ نفر از لیدرهــای اصلی اغتشــاش در تهران که عضو گروهک های تروریستی بودند و نیز کشف چندین قبضه ســالح کمری از این افراد نشــان داد که هدف اتاق عملیات آشــوب پس از سال ۸۸ ،باال بردن تعداد افراد در پروژه کشته ســازی اســت، یکی از سرکردگان این گروهک در همان لحظات اولیه بازداشت و تحقیقات اعتراف کرده است که دستور داشته افراد جوان حاضر در صحنه را هدف قرار دهد! همچنین به گفته منصوری اســتاندار تهران بنا به گزارش دقیق دســتگاه های متولی، در مســائل اخیر تهران، ردپای مداخله برخی از سفارتخانه ها و سرویس های خارجی به وضوح مشاهده می شود. در بازداشت های شب گذشته تجمعات تهران، تبعه هایی از سه کشور خارجی دستگیر شدند. آخرین عملیات دشــمن با اسم رمز »مهسا« نشــان داد ســرویس های اطالعاتــی در منطقه ایــن بار دو عنصــر عملیات روانــی و میدانی به را صورت همزمان مورد اســتفاده قــرار داده اند؛ قالب اندازی های یک جانبه از سوی دشمن در یک سال اخیر نتوانسته بود چیزی نصیبشان کند. اما مرگ تلخ مهسا امینی فرصتی بود که شاید تا ماهها و سال های بعد نظیر آن یافت نشود. در اغتشاشــات پراکنده در روز گذشته هویت مهسا امینی به کل فراموش شده و مانور از موضوع روســری ســوزی، به همان ً حجاب و مشــخصا شعارهای همیشگی اغتشاشات رسید که در یک جمله هر چیزی بهانه است؛ اصل نظام نشانه است قابل تجمیع است. همچنین بازداشت یلدا معیری عکاس اصالح طلب که یدطوالیی درصحنه آرایی اغتشاشــات دارد، نقطه اتصال شهریور ۱40۱ به دی ماه ۱۳۹۶ بود! ما تشنه مرگ و خون مردم ایرانیم! به عبــارت دیگر ماموریت آنها یکی بیشــتر نیســت؛ همان که »اکبر. گ« از افراطیون مدعی اصالح طلبی چند ماه قبل فاش کرد: »ما کارمندان دولت های راست افراطی، ایران و ایرانیان را نابود خواهیم کرد. ما کارمند رسمی بخش پروپاگاندای دولت های غربی،عربی و عبری هســتیم. وظیفه ما وحشت افکنی اســت تا با فروپاشاندن سازمان اجتماعی، مردم را به خشونت جمعی بکشانیم... گمان باطــل نکنید که ما »مخالف سیاســی«، »مدافع حقوق بشــر«، »فمینیست« و... هستیم؛ نه، ما فقط کارمند پروپاگاندای دولت های راست افراطی هســتیم. ما تشــنه مرگ و خون مردم ایرانیم. کاری را که شدیدترین تحریم های تاریخ نتوانســت با ایران انجام دهــد، ما موظفیم انجام دهیم«.

گام‌های بعدی چیست؟ فتنه‌ای که به نام خونخواهی آغاز شده، برای ادامه حیات خود نیازمند خون است. باید سوژه‌های دیگری هم پیدا شود که سر دست قرار گیرد و نظام را متهم به جنایت کند. در فتنه‌های گذشته نیز همین را دیده‌ایم. آن جوانکی که پیراهنی را در تیر ۷۸ خونین کرد و سر دست گرفت اکنون پادو رسانه‌ای سیا است و قتل مشکوک نداآقاسلطان و داستان خیالی کشته شدن ترانه موسوی و سعیده پورآقایی را در سال ۱۳۸۸ از یاد نبرده ایم. به طور واضح و با توجه به سوابق می‌توان گفت دشمن به دنبال کشته‌سازی در اغتشاشات خیابانی است.


:: بازدید از این مطلب : 408
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 19 شهريور 1401

فوت ملکه انگلیس بهانه مناسبی است تا تاثیر مدل حکومتی آن کشور بر نخبگان ایران به همراه تناقضات و تضادهای آن، یک‌بار دیگر برجسته شود. دخالت‌های انگلستان یک بحث، تاثیرپذیری آشکار نخبگان سیاسی ایران از مدل سیاسی این کشور بحث دیگری است. به این سه‌گانه توجه کنید:

۱- انقلاب مشروطه ایران صددرصد متاثر از انگلیس انجام شد و علاوه بر متواتربودن این روایت، شیخ ابراهیم زنجانی از سردمداران رادیکال مشروطه ۳‌بار در کتاب «سرگذشت زندگی من» به همکاری و کمک انگلستان در مشروطه اشاره می‌کند.

۲- بعد از انقلاب اسلامی و خصوصا بعد از خرداد۱۳۷۶ یکی از مدل‌های طراحی‌شده برای عبور از جمهوری اسلامی، مدل مشروطه‌خواهی بود که درمقابل مدل جمهوری‌خواهی امثال سروش و اکبر گنجی قرار گرفت. مشروطه‌خواهان اصلاح‌طلب رسما اعلام کردند اگر ولایت فقیه را نمی‌خواهید، حذف کنید، بسان انگلستان تشریفاتی کنید و در این‌باره کتاب‌ها و مقالات نوشتند.

۳- آنچه در این میان تناقض است، بحث وراثت در آن مدل است که در بین روشنفکران ما از اهمیت منفی برخوردار نیست، اما در خود ایران به سایه وراثت نیز شلیک می‌شود. حال به صحنه انگلیس برگردید. دیروز یکی از روشنفکران ما نوشته است که بسیاری از کاربران برای فوت ملکه به او تسلیت گفته‌اند و ملکه را مادر وی خطاب کرده‌اند و در پایان این اظهارنظر نوشته است: «خودمانیم، چند نفر در طول ۷۰سال حکومت مادرم از وی آزرده‌خاطر بودند؟» این جمله نقطه عزیمت سؤالات مهمی است. اول اینکه آیا منظور این است که در ۷۰سال اخیر کسی از انگلیس آزار و اذیت ندیده است؟ سؤال دومی که طرح می‌شود، اینکه در انگلیس حاکمیت دوگانه است که بخشی از آن آزاردهنده و بخشی از آن بی‌آزار است؟ اما سؤال سوم که بسیار مهم‌تر است، اینکه قطعا انگلیس در ۲قرن اخیر منشأ جنایت و استثمار و استعمار بوده است و نزدیک‌ترین آن به ما کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲ است.

حال آنان که بارها جمهوری اسلامی را به ۲ بخش انتصابی و انتخابی تقسیم کرده‌اند، می‌توانند پاسخ بدهند که جنایات انگلیس در حق مردم ایران و جهان محصول بخش انتخابی و دمکراسی انگلیس است و ملکه از این مبرا بوده است؟ اگر بله، باید پاسخ دهند اگر جنایات انگلیس محصول دمکراسی است نه ملکه، پس مدل مشروطه‌خواهی شما به چه می‌انجامد؟ مگر نه این است که به قول حزب مشارکت می‌خواهید از «یکه‌سالاری به مردم‌سالاری» برسید؟ آیا چهره تاریک انگلیس در بین مردم ایران و بسیاری از نقاط جهان محصول دمکراسی آن است یا سلطنت مشروطه؟ به هرکدام تن دهید، باید ده‌ها تناقض دیگر را نیز پاسخ دهید. انگلیس این هنر را داشته است که ملکه را تشریفاتی بفروشد. در این صورت فلسفه وجودی و مشروعیت او از چیست؟ فقط حیف و میل میلیون‌ها پوند در سال و تمام؟ ملکه یا پادشاه انگلیس اختیارات عجیب و غریبی دارد که به‌دلیل عدم استفاده از بیشتر آنها چنین جلوه کرده ‌وگرنه بالقوه اختیارات قطعی است.

برکناری یا تنفیذ نخست‌وزیر، انحلال پارلمان، فرمانده کل قوا، رهبری نهاد دین (کلیسای اصلی) همه با ملکه است. اشراف بر چند کشور دیگر نیز در ذهن نخبگان ما بی‌اهمیت است. در سال۱۹۷۵ ملکه انگلستان از طریق نماینده‌اش در استرالیا نخست‌وزیر این کشور را عزل کرد و این اختیارات همچنان باقی است. آیا نخست‌وزیر بدون تنفیذ او مشروعیت بالفعل می‌یابد؟ حتما خیر. حال خود این ملکه مشروعیتش را از کجا آورده است؟ از وراثت، اما برای روشنفکران جذاب است زیرا دکور بیرونی را قشنگ طراحی کرده‌اند و به‌ظاهر مردم حکومت می‌کنند. آیا حاضرند اختیارات ملکه به نخست‌وزیر منتقل شود؟ خیر. هنر تولید جذابیت از مدل سیاسی برای روشنفکران شرق واقعا ستودنی است و می‌توانند گنجشک را جای قناری به تحصیل‌کردگان ما بفروشند و ما نیز مبلغ همان گنجشک رنگ‌شده باشیم. آنچه باید منتظر بود، بازگشت چهره مردانه به سلطنت در انگلیس پس از ۷۰سال است. باید ببینیم مردان انگلیس که پرچمدار جذاب‌کردن زنان برای لذت مردان در طول ۲قرن اخیر بوده‌اند، چه تصویری از انگلیس جدید می‌سازند.

دستهای خونین ملکه انگلیس 

حاکمیت نهاد سلطنت

 فردی که در جایگاه سلطنت بریتانیا قرار می‌گیرد، قانونا فرمانده کل نیروهای مسلح است. او می‌تواند اعلام جنگ کند و به جنگ پایان دهد و پیمان صلح ببندد. ملکه یا پادشاه بریتانیا حتی می‌تواند نخست‌وزیر را برکنار کند و ریاست دولت را به فرد دیگری واگذارد. او به درخواست نخست‌وزیر، می‌تواند پارلمان را به حال تعلیق دربیاورد یا اصلا آن را منحل کند؛ برای نمونه شورای خاص سلطنتی بریتانیا به ریاست ملکه الیزابت در اوت سال۲۰۱۹ با پیشنهاد بوریس جانسون، نخست‌وزیر وقت انگلیس، برای تعلیق پنج‌هفته‌ای پارلمان در آستانه خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا موافقت به عمل آورد. نکته مهم دیگر این است که اختیارات ملکه یا پادشاه، صرفا منحصر به کشور انگلستان نیست. او اختیارات را در ۱۵کشور دیگر نیز داراست؛ کشورهایی که زمانی مستعمره بریتانیا بوده‌اند. مهم‌ترین این کشورها کانادا، استرالیا و نیوزیلند هستند. گرچه ملکه یا پادشاه، قدرت خود را واگذار و به نقش تشریفاتی آن بسنده کرده، لیکن در وضعیتی که انگلستان یا هریک از ۱۵کشور دیگر دچار بحران شوند و جناح‌های سیاسی نتوانند بر سر تصمیمی به توافق برسند یا حرف خود را به کرسی بنشانند، قدرت سلطنت در حکم حاکمیت مطلق به کار می‌آید و با استفاده از قدرت قانونی ‌خود، غائله را پایان می‌بخشد. با این مقدمه به‌خوبی می‌توان دریافت که ملکه الیزابت دوم از چه قدرت بالایی برخوردار بود و طبعا سیاست‌های استعماری هفت دهه گذشته بریتانیا در قبال کشورهای تحت سلطه را می‌توان تماما به پای او نوشت.

 

استعمار آشکار و پنهان بریتانیا در زمان الیزابت دوم

دوره بیش از هفتادساله سلطنت ملکه الیزابت دوم، نمودهای گسترده‌ای از سیاست سنتی این کشور را که همان استعمار مردم اقصی‌نقاط جهان در راستای منافع انگلیس است به نمایش می‌گذارد. بریتانیا در دوران حضور ملکه در قدرت، رویه‌ها و سیاست‌های استعماری خود را که همان «استعمار آشکار» و البته «استعمار پنهان» است آشکار کرد. در چهارچوب استعمار آشکار شاهد بودیم که کشورهای مختلفی در اقصی‌نقاط جهان نظیر هندوستان، ایران، پاکستان، ایرلند و شمار قابل‌توجهی از دیگر کشورها، شاهد غارت و حیف و میل ثروت‌های ملی خود به دستان بریتانیا و درعین‌حال حکومت و عوامل دست‌نشانده این دولت در خاک خود بودند. با گذشت زمان و با توسعه ابزارهای رسانه‌ای، بریتانیا و ملکه الیزابت نیز تداوم سیاست‌های آشکار استعماری را در راستای منافع خود ندیدند و سیاست جدیدی را که همان استعمار نوین یا پنهان و نهادینه بود، در پیش گرفتند. در این چهارچوب، بریتانیا از بسیاری از کشورهایی که پیشتر مستعمره آن بودند، به‌صورت ظاهری خارج شد؛ بااین‌حال، در داخل آن‌ها ساختار و چهارچوب‌های استعماری که عملا منافع آن را تامین می‌کردند برجا گذاشت و این مرتبه با هزینه‌هایی به مراتب کمتر، سیاست‌های استعماری در قبال کشورهای مختلف جهان را دنبال می‌کرد؛ رویه‌ای که تا به امروز نیز ادامه یافته است.

 

ملکه‌ای که با عنوان استعمارگر شناخته می‌شود

ملکه، نه‌تنها در میان سایر ملت‌ها بلکه در میان شهروندان تحت قیمومیت بریتانیا نیز با عنوان استعمارگر شناخته می‌شود. مردادماه امسال، هنگامی که «لیدیا تورپ» در مجلس سنای استرالیا به‌عنوان سناتور سوگند یاد کرد، دست مشت‌کرده‌اش را بالا آورد و ملکه انگلیس را «استعمارگر» خواند. او که در استرالیا به حزب «سبزها» تعلق دارد، نماینده مردمان بومی این کشور در مجلس سنای این کشور است؛ مردمی که با آغاز استعمار انگلیس در این کشور با رنج فراوانی روبه‌رو شده و تنها ۱۰درصد از آنان از دست استعمارگران و بیماری‌هایی که با خود آوردند، جان سالم به‌در بردند.

 

جنگ خونین ملکه در کانال سوئز

یکی از جلوه‌های حاکمیت سلطه‌گرانه ملکه در خارج از مرزهای بریتانیا، به بحران کانال سوئز در سال‌۱۹۵۶ مربوط می‌شود. جمال عبدالناصر، رییس‌جمهوری وقت مصر بعد از به قدرت رسیدن، نظام سلطنتی را برچید و کانال سوئز را ملی اعلام کرد. به همین مناسبت، انگلستان با مجوز الیزابت دوم در کنار رژیم‌صهیونیستی و فرانسه وارد جنگ با مصر شد. درنتیجه آن جنگ خونین، کانال سوئز به‌مدت چند ماه بسته شد و دوهزار سرباز مصری در این جنگ کشته شدند.

 

کارنامه سیاه ملکه در قاره سیاه

کشتار حداقل ۱۰هزار نفر در شورش مردم بومی کنیا علیه حکومت استعماری انگلیس طی سال‌های ۱۹۵۲ (دقیقا سالی که الیزابت دوم تاج و تخت را به ارث برد) تا ۱۹۶۰، از دیگر نمونه‌های تاریخی ثبت‌شده در کارنامه سیاه ملکه الیزابت دوم است. دولت انگلیس می‌پذیرد که مردم کنیا مورد شکنجه و سایر سوءرفتارها ازسوی عناصر حکومت استعماری شده‌اند و عمیقا از سوءاستفاده‌هایی که از مردم کنیا شده متاسف است. تقریبا یک دهه پیش، ویلیام هیگ، وزیر امورخارجه وقت انگلیس درباره کشتار این کشور در کنیا تاکید کرد: «دولت انگلیس می‌پذیرد که مردم کنیا مورد شکنجه و سایر سوءرفتارها ازسوی عناصر حکومت استعماری قرار گرفته‌اند و عمیقا از سوءاستفاده‌هایی که از مردم کنیا شده متاسف است».

 

بغض مردم ایرلند نسبت‌به بریتانیا

بیش از ۲۰۰سال است که گروه‌های جمهوری‌خواه و استقلال‌طلب در ایرلند، خواستار جدایی کامل از بریتانیا هستند و در این راه، قربانیان زیادی داده‌اند. به همین مناسبت در اردیبهشت سال۱۳۹۰ و همزمان با سفر الیزابت دوم به ایرلند شمالی، تظاهرات‌ ضدسلطنتی گسترده‌ای علیه تمامیت‌خواهی لندن برگزار شد که طی آن بسیاری از استقلال‌طلبان، ازسوی سلطنت‌طلبان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.

 

کودتای ۲۸مرداد

یکی دیگر از اتفاقات ویژه در دوران حکومت ملکه الیزابت، نقش‌آفرینی انگلستان در کودتای ۲۸مرداد و برانداختن دولت دکتر مصدق و بازگرداندن محمدرضا شاه به ایران بود. با این کودتا، ملی شدن صنعت نفت به فراموشی سپرده شد و با عقد قرارداد کنسرسیوم، امتیاز نفت ایران در سلطه دول بیگانه قرار گرفت. این کودتا که با همکاری آمریکا و انگلستان و هماهنگی حکومت شاه انجام شد، به عملیات آژاکس معروف است؛ البته انگلستان پیشتر عملیات چکمه را برای برانداختن دولت مصدق طراحی کرده بود اما با لو رفتن کودتا، مصدق دستور تعطیلی سفارت انگلستان و اخراج تمام دیپلمات‌های این کشور را صادر کرد. طرح دوم در روز ۲۵مرداد قرار بود انجام شود. در نیمه‌شب روز ۲۴مرداد رمز (حالا دقیقا نیمه‌شب است) از رادیو BBC اعلام شد که این کودتا نیز کشف شد و نافرجام ماند. برخی مورخان کودتای ۲۵مرداد را پوششی برای به ثمر رساندن ۲۸مرداد می‌دانند.

 

کاهش سرمایه اجتماعی نهاد سلطنت در بریتانیا

 برخلاف غربگرایان در ایران که نهاد سلطنت در بریتانیا را نماد عقلانیت و وحدت ملی تصویر می‌کنند، این نهاد دچار ریزش سرمایه اجتماعی شدیدی در میان اقشار مختلف مردم انگلیس و سایر دول ذیل اراده بریتانیا، شده است؛ برای نمونه و براساس نتایج نظرسنجی موسسه «یوگاو» که اردیبهشت‌ماه سال گذشته منتشر شد، ۴۱درصد از جوانان بین ۱۸ تا ۲۴ساله خواستار رهبری انگلیس توسط فردی منتخب و ۳۱درصد خواستار تداوم نظام سلطنتی هستند.

 

بایکوت معترضان به ملکه

 ملکه نه‌تنها در میان اقشار مردم انگلیس بلکه در میان مردم سایر کشورها نیز چهره‌ای پرمناقشه و غیرمحبوب به حساب می‌آید. یکی از نشانه‌های مهم برای فهم جایگاه پایین ملکه در افکارعمومی، اقدامی بود که بخش فارسی رسانه جهانی بی‌بی‌سی در پوشش اخبار مرگ ملکه صورت داد. اینستاگرام بی‌بی‌سی فارسی، خبر مرگ الیزابت دوم را در حالی منتشر کرد که اجازه درج نظر در زیر این خبر را به مخاطبان خود نداد؛ اقدامی که بازتاب گسترده‌ای در فضای مجازی پیدا کرد.

بی‌بی‌سی فارسی که همواره کاربران فضای مجازی را به ارائه نظر تشویق می‌کند و در برنامه‌های تلویزیونی خود نیز ارتباط‌های تلفنی زیادی برقرار می‌کند تا وانمود کند که نظر مخاطب برای آن مهم است، در مواردی که منافع آن اقتضاء نکند به راحتی از این سیاست خود عدول می‌کند. این رسانه خبری سال گذشته (فروردین ۱۴۰۰) نیز در اقدامی مشابه که با واکنش‌های زیادی در فضای مجازی همراه شد، کامنت اخبار مرگ شاهزاده فیلیپ، همسر ملکه، را بست و به مخاطبانش اجازه اظهارنظر در این رابطه را نداد.


:: بازدید از این مطلب : 393
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 17 شهريور 1401

 

(!)

 روتوش زنانه سیاست ضد ایرانی غرب

 

به دنبال انتخاب «لیز تراس» به عنوان نخست‌وزیر انگلیس در بعدازظهر دوشنبه به وقت تهران، نخست وزیر رژیم موقت صهیونیستی بلافاصله پیام تبریکی برای وی ارسال کرد.

به نوشته روزنامه «یدیعوت آحارانوت» «یائیر لاپید» نخست وزیر (رژیم) اسرائیل به لیز تراس که روز دوشنبه نخست وزیر جدید انگلیس تبریک گفت و در توییتی نوشت: «به لیز تراس، دوست خوبم و دوست بزرگ اسرائیل، تبریک می‌گویم».

وی در این توییت نوشت: «ملت‌های ما متحدانی هستند که با تعهد به آزادی و چشم‌انداز مشترک برای آینده متحد شده‌اند. مشتاقانه در پی ادامه همکاری برای ارتقای این اتحاد به سطح جدید هستم».

***                               ***                             ***

روزنامه کیهان در ستون گفت و شنود خود نوشت:

گفت: ملکه انگلیس بعد از ۷۰ سال سلطنت مُرد و پسر ۷۰ ساله‌اش با عنوان «‌چارلز سوم‌» جانشین او شد.

گفتم: جانشین او که فهرستی از انواع فسادها و رذالت‌ها، نظیر قتل همسر، فساد گسترده جنسی، دریافت رشوه از بن‌لادن و آل‌سعود و... را در کارنامه خود دارد!

گفت: مگر مادرش که قبل از او ملکه بود و ۷۰ سال سلطنت کرد بهتر از او بود؟! رسماً اعلام کرده‌اند که ۶ میلیارد پوند هزینه خاکسپاری اوست.

گفتم: به آن فراماسون کذایی بگو که چند هفته قبل به دروغ جیغ زده بود که حاکمیت در ایران نباید موروثی باشد و حال آنکه می‌دانست موروثی نیست. ولی حالا نه او، و نه مدعیان اصلاحات

علیه انگلیس لام تا کام حرف نمی‌زنند!

گفت: مرد حسابی! «‌لیز تراس» که چند روز پیش نخست‌وزیر انگلیس شده بود به دشمنی سرسخت با ایران و وابستگی شدید به اسرائیل شهرت دارد ولی مگر ندیدی روزنامه‌های زنجیره‌ای چه استقبالی از او کردند و چه آبی از لب و لوچه‌شان راه افتاده بود؟!

گفتم: چه عرض کنم؟ از لقمان حکیم پرسیدند ادب از که آموختی؟ گفت؛ بسه دیگه چقدر می‌پرسید؟ تا حالا چند هزار مرتبه پرسیدین و عمل نکردین!


:: بازدید از این مطلب : 342
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 10 شهريور 1401

 محمدکاظم انبارلویی طی یادداشتی در روزنامه رسالت نوشت: فرض کنید با یک دوربین و ضبط صوت مخفی به تحریریه رسانه‌های ضدانقلاب فارسی زبان می‌رویم تا ببینیم سردبیر خبر، گزارش و تحلیل وقتی صبح وارد تحریریه می شود، «دستور کار» روزانه مجریان، خبرنگاران و گزارشگران را چگونه و براساس چه محورها و دستورالعمل هایی ابلاغ می‌کند؟

می‌شود حدس زد در فضای تحریریه BBC ، رادیو آمریکا ، ایران اینترنشنال و ... که من نام آنها را رسانه‌های هفت‌خط می‌نامم چه می‌گذرد؟

۱- تاب‌آوری ذهنی مردم را با دروغ‌های گوبلزی به هم بریزید و بگویید به چی فکر کنند و چگونه فکر کنند؟

سؤال یک خبرنگار؛ «به چی فکر کنند و چگونه فکر کنند» را ما تعیین می کنیم.

اما به چی فکر نکنند ، چیست که نباید به آن نزدیک شود؟

پاسخ سردبیر: مردم نباید به سه چیز فکر کنند الف: تاریخ

ب: انسان

ج : فلسفه خلقت و هستی

این سه مقوله خطرناک ، آنها را به دام تفکر پیامبران و مصلحان دینی می اندازد.

از فکر کردن به اکنون باز می‌دارد و به ابدیت می‌اندیشند . ما نباید اجازه بدهیم مردم به این سه مقوله فکر کنند.

۲- فرهنگ دینی و فرهنگ سیاسی را با دو قطبی‌های موهوم هدف بگیرید نباید مردم به وحدت و همگرایی سیاسی و اجتماعی برسند.شناخت آنها را از آنچه ، در خارج از ذهن آنها می‌گذرد مختل کنید.

۳- اختلال در دریافت‌های ذهنی مردم را از طریق دور کردن آنها از سبک زندگی دینی با «حیازدایی» کلید بزنید. مقوله زن، نوع شادی مردم، یک راه ورود به این اختلال است. سوژه رفتن زنان به ورزشگاه‌ها ، حجاب اجباری، لغو کنسرت‌ها و... کلید ورودبه مسئله اخلال در ذهنیت مردم است.

تیتر اخبار،  گزارشات و تحلیل‌های خود را روی این سوژه‌ها ببندید.

۴- ولنگاری در فضای مجازی را ترویج کنید.بحث قداست «گردش آزاد اطلاعات» به ما اجازه می‌دهد «قداست‌زدایی از دین و ارزش‌ها» را برای اعتبارزدایی رهبران مذهبی و دینی عملیاتی کنیم .هرکس در برابر این رویکرد ایستاد، بگویید ؛ آزادی از دست رفت ، آزادی بیان و قلم خدشه‌دار شد... .

مردم باید احساس خفقان کنند تا بشود جمهوری اسلامی را متهم به استبداد کرد.

بدون ترویج این احساس نمی شود مقوله «اخلال ذهنی مردم نسبت به مشروعیت نظام» را پیش برد.

تاب آوری ذهنی مردم را باید به هم ریخت برای این کار به اندازه کافی سوژه هست.

رسانه های اصلاح‌طلب در داخل کدهای آن را برایمان ارسال می‌کنند.

۵- سلبریتی‌ها را تقویت، تبلیغ و ترویج کنید هرچقدرآنها را بزرگ کنید علما و روحانیون به حاشیه رانده می‌شوند.زدن مرجعیت و مدرسان حوزه‌ها به‌ویژه علمای اخلاق وعرفان یک سیبل ثابت ماست.حیات آنها، حتی نفس‌کشیدن آنها در فضای سیاسی و اجتماعی ایران نشان می دهد دین زنده است و مردم می خواهند اخلاقی زندگی کنند.

فراموش نکنید ؛  تیتر ؛

«مردم از دین برگشته اند»

«مردم از حکومت دینی بیزار هستند»

«مردم از دخالت دین در سیاست ناراضی هستند»

دال مرکزی گفتمان غرب علیه جمهوری اسلامی است.

۶- قهرمانان ملی ، مجاهدان فی سبیل‌الله ، شهدای ۸ سال جنگ عراق علیه ایران ، شهدای مدافع حرم و ...را تخریب کنید آنها مقوّم اتحاد ملی و انسجام اسلامی و از همه مهمتر مقوّم جبهه مقاومت در منطقه هستند از هر فرصتی برای زدن آنها استفاده کنید. رهبران جنبش سبز در ایران به ما در این معرکه کمک می کنند.

۷- نباید دموکراسی در ایران پا بگیرد. نباید دولت و نهادهای قانونی نظام را پایدار و باثبات نشان دهیم. از هر خبر و گزارش و اتفاقی در ایران برای تزلزل حاکمیت باید بهره برد. چه سیل باشد؟ چه زلزله؟ و چه آتش‌سوزی و یا هر اتفاق دیگر ، فرصت را در این حوادث غنیمت بشماریم.

*

رهبر انقلاب اسلامی در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت فرمودند:« مهمترین توفیق دولت زنده کردن امید و اعتماد در مردم است.» و نیز فرمودند:« دولت در وسط میدان مسئول خدمت رسانی است.»

رسانه های هفت خط در ادامه جنگ شناختی،‌«امید» و «اعتماد» مردم را هدف قرار داده اند. آنها رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت را در وسط میدان خدمت تحمل نمی کنند.

رئیسی با هوشمندی در حال عبور از منطقه مین گذاری شده  رسانه های هفت خط  دشمن است. باید او را در این عبور یاری کرد.


:: بازدید از این مطلب : 482
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 29 مرداد 1401

بعد از آن‌که توافق هسته‌ای میان ایران و آمریکا (و بقیه‌ی ۱+۵) بهانه‌ی هسته‌ای غربی‌ها را در مسیر برطرف شدن قرار داد، خروج یک‌جانبه‌ی آمریکا از توافق دوباره بحران جدیدی خلق کرد که آتش آن هنوز هم دامن برجام را گرفته است. یکی از آتش‌بیارهای این معرکه شخص «جان بولتون» بود؛ نشان به این نشان که کم‌تر از یک ماه بعد از روی کار آمدن او به عنوان مشاور امنیت ملی دونالد ترامپ، دولت ترامپ از برجام خارج شد.

ابوعطاخوانی قورباغه: وقتی جان بولتون از دیپلماسی با ایران می‌نویسد

به اذعان خود «جان بولتون» (راست)، مشاور امنیت ملی «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور سابق آمریکا، بسیاری از تصمیمات افراطی ترامپ، نتیجه‌ی اصرار او بودند. از جمله‌ی این تصمیم‌ها خروج از توافق هسته‌ای با ایران و ترور شهید سلیمانی بود. 

اعلام خروج آمریکا از برجام توسط «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور وقت این کشور، در ماه می سال ۲۰۱۸ 

بولتون همیشه به عنوان یک سیاستمدار تندرو و جنگ‌طلب مشهور بوده و به طور خاص، بارها خواستار حمله‌ی نظامی به ایران شده است. بنابراین، این‌که اخیراً در یادداشتی برای روزنامه‌ی آمریکایی وال‌استریت‌ژورنال تحت عنوان «چگونه عزم اروپا را بعد از توافق هسته‌ای ایران جزم کنیم» به دولت بایدن پیشنهادات دیپلماتیک برای حل مسئله‌ی هسته‌ای را داده، بسیار جای تعجب دارد. اگرچه بولتون قطعاً هنوز هم دلش می‌خواهد ایران را بمباران کند، اما می‌نویسد اکنون که دولت بایدن به دنبال دیپلماسی است، باید هیأتی عبری-عربی به اروپا بفرستد تا موضع آن‌ها را در قبال ایران سخت‌گیرانه‌تر کند. آن‌چه در ادامه می‌خوانید، متن یادداشت بولتون در وال‌استریت‌ژورنال است.

ابوعطاخوانی قورباغه: وقتی جان بولتون از دیپلماسی با ایران می‌نویسد

بمباران برای صلح؛ طرح نیویورک‌تایمز برای مقاله‌ی جنجالی‌ای که «جان بولتون» سال ۲۰۱۵ تحت عنوان «برای جلوگیری از بمبِ ایران، ایران را بمباران کنید» در این روزنامه‌ی آمریکایی منتشر کرده بود. 

 فهرست بلند امتیازات اعطایی کاخ سفید در طول مذاکرات، وقت اضافی ایران برای پیشبرد برنامه‌های تسلیحات هسته‌ای و موشک‌های بالستیکش، و مسامحه در اجرای تحریم‌ها، آیت‌الله‌های تهران را به‌شدت جسور کرده. اگرچه اوضاع مبهم فعلی با ایده‌آل آن‌ها فاصله‌ی زیادی دارد، اما احتمال زیادی هم دارد به زندگی با همین اوضاع تا اطلاع ثانوی رضایت بدهند.

رئیس‌جمهور «بزدل»؛ بایدن «نمی‌تواند» یا «نمی‌خواهد» برجام را احیا کند؟ +فیلم

جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا، اگر «بخواهد» می‌تواند با یک امضا، تحریم‌های ضدایرانی را لغو و برجام را احیا کند و هیچ مانعی پیش پایش وجود ندارد؛ همان‌طور که هیچ مانعی سر راه خروج دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا، از توافق هسته‌ای فقط با یک امضا وجود نداشت 

 

با این حال، واشینگتن نباید به این اوضاع قناعت کند. آمریکا باید با تدوین راهبردهای دیپلماتیک، سایر طرف‌های غربیِ توافق اولیه (فرانسه، آلمان و بریتانیا) را با اسرائیل و کشورهای عربی، که هدف بیش‌ترین تهدید از جانب ایران هستند، همسو کند. دو دهه است متحدان خاورمیانه‌ای و اروپایی آمریکا دیدگاه‌های متضادی درباره‌ی بهترین روش برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح‌های هسته‌ایِ قابل‌استفاده دارند. این شکاف، گاهی علنی بوده، گاهی نبوده، و سیاست‌های ترجیحی دو طرف نیز بعضاً تغییر کرده‌اند، اما به طور کلی اروپایی‌ها بر مذاکره تأکید کرده‌اند، در حالی که متحدان منطقه‌ای ما رویکرد سخت‌گیرانه‌تری را در پیش گرفته‌اند. جای تعجب نیست که با توجه به اختلاف‌نظرها میان دو گروه از متحدان آمریکا که بیش‌ترین نگرانی را در این زمینه دارند، ایران توانسته از این آب گل‌آلود ماهی بگیرد و هرچه بیش‌تر به ساخت سلاح‌های هسته‌ای قابل‌استفاده نزدیک شود. حل این مشکل یکی از بالاترین اولویت‌هاست.

ابوعطاخوانی قورباغه: وقتی جان بولتون از دیپلماسی با ایران می‌نویسد

(از چپ) «جان بولتون» مشاور امنیت ملی وقت، «مایک پمپئو» وزیر خارجه‌ی جدید آمریکا، «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور وقت، و «مایک پنس» معاون اول وقت ترامپ، در ساختمان وزارت خارجه‌ی آمریکا در واشینگتن در تاریخ ۲ می ۲۰۱۸، پیش از برگزاری مراسم تحلیف پمپئو و شش روز قبل از خروج آمریکا از توافق هسته‌ای با ایران 

توضیحاتی درباره‌ی کتاب «جان بولتون» مشاور امنیت ملی «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور سابق آمریکا، تحت عنوان «اتاقی که اتفاق آن‌جا افتاد». بخش عمده‌ای از محتوای این کتاب علیه ترامپ است. 

از آن‌جایی که مذاکرات مکرراً با شکست مواجه شده‌اند، هدف اصلی دیپلماتیک آقای بایدن باید این باشد که اروپایی‌ها را متقاعد کند موضع اقتصادی و سیاسی سخت‌گیرانه‌تری اتخاذ کنند و بپذیرند که اقدامات نظامی مخفیانه‌ی اسرائیل و دیگران علیه برنامه‌ی هسته‌ای ایران پیشاپیش آغاز شده‌اند. ممکن است حتی اقداماتِ از این‌شدیدتری نیز لازم باشد. اگر اروپایی‌ها با آمریکا موافق هستند که هسته‌ای شدن ایران غیرقابل‌قبول است، باید آمادگی آن را داشته باشند که در راستای این عقیده، دست به عمل بزنند.

 یک گام اولیه‌ی دیپلماتیک می‌تواند این باشد که آن‌هایی که در معرض مبرم‌ترین تهدید از سوی ایران هستند (هم تهدید آرمان‌های هسته‌ایش و هم به خاطر این‌که کشور اصلی حامی تروریسم در جهان است)، رهبری ارتباط با دوستان اروپایی ما را بر عهده بگیرند. می‌توان تصور کرد که هیأتی متشکل از وزرای خارجه‌ی مثلاً اسرائیل، بحرین و امارات به دیدار همتایان اروپایی خود بروند تا آن‌ها را به حضور در یک جبهه‌ی متحد علیه ایران دعوت کنند. تصور کنید چه نمایش [و تبلیغ] برجسته‌ای در پاریس، برلین و لندن می‌شود. مقصدهای این سفر می‌تواند شامل «تالین» پایتخت استونی [که در جریان جنگ جهانی دوم ابتدا توسط شوروی، سپس توسط آلمان نازی، و بعد مجدداً توسط شوروی اشغال، و بارها توسط ارتش سرخ بمباران هوایی شد] و ورشو [که آن هم در جریان جنگ جهانی دوم قربانی جنایت‌های آلمان نازی شد] باشد تا به عنوان نماد، خطرات زندگی در نزدیکی همسایگانِ متخاصم را به سایر اروپایی‌ها یادآوری کند.

ابوعطاخوانی قورباغه: وقتی جان بولتون از دیپلماسی با ایران می‌نویسد

«چگونه می‌توان از توافق هسته‌ای ایران خارج شد»؛ «جان بولتون» ماه آگوست سال ۲۰۱۷ (کم‌تر از نُه ماه قبل از خروج آمریکا از برجام) در مجله‌ی آمریکایی «نشنال‌ریویو» طرحش برای خروج آمریکا از برجام را منتشر و ترامپ را به انجام این کار تشویق کرده بود (+)

‌ «در غرب تحصیل نکرده‌اند و از حمله آمریکا نمی‌ترسند»؛ بالأخره اشکال تیم مذاکره‌کننده جدید ایران معلوم شد! +عکس و فیلم

«حتی اگر برجام احیا هم بشود، با توجه به تهدید بازگشت تحریم‌های آمریکا در سال ۲۰۲۵ [در صورت روی کار آمدن یک جمهوری‌خواه] هیچ کمپانی غربی‌ای جرأت نمی‌کند یک سِنت در ایران سرمایه‌گذاری کند و هیچ بانک غربی‌ای اقدام به تأمین مالی هیچ معامله‌ای در ایران نمی‌کند. یک بار [خوردن فریبِ وعده‌ی برداشتن تحریم‌ها] کافی بود. ایرانی‌ها این را می‌دانند.» توئیت «ژرار آرو» سفیر سابق فرانسه در آمریکا 

این «جوخه‌ی پرواز» مشترک عربی-اسرائیلی، استدلال‌های قانع‌کننده‌ای فراتر از صرفاً تهدید جهانی دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای را به ارمغان خواهد برد. کاخ سفید فاش کرده که ایران در آستانه‌ی فروش چندصد پهپاد با «قابلیت حمله» به روسیه است که تقریباً مطمئناً در اوکراین از آن‌ها استفاده خواهد شد. ارسال پهپاد به روسیه مطابق با همان سیاست ایران در تأمین پهپاد و موشک‌هایی برای شورشیان حوثی [انصارالله] یمن است که اغلب برای هدف قرار دادن فرودگاه‌های غیرنظامی و زیرساخت‌های نفتی عربستان و امارات استفاده می‌شوند.

فروش نفت ایران به چین نیز افزایش چشم‌گیری داشته است؛ اقدامی که مصداق دور زدن تحریم‌های آمریکایی‌ای است که در دوران آقای بایدن تضعیف شده‌اند. در مقابل، وزرای خارجه‌ی بحرین و امارات، به نمایندگی از کشورهای تولیدکننده‌ی هیدروکربن در خلیج [فارس]، می‌توانند بخشی از راه‌حل اروپا برای جبران اشتباه فاجعه‌بارشان در وابستگی بیش‌ازحد به صادرات روسیه باشند.

این وزرای خارجه همچنین می‌توانند در سفرشان تأکید کنند که توافق اولیه، بر خلاف وعده‌هایی که به جهان داده شده بود، هرگز باعث افزایش شفافیت درباره‌ی برنامه‌ی هسته‌ای ایران نشد. تهران تعهداتش، هم ذیل توافق ۲۰۱۵ و هم به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را نادیده گرفته است. رهبران اروپا که طرفدار دوآتشه‌ی سازمان ملل هستند، باید از انتقادات رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، از مانع‌تراشی‌های ایران به‌شدت نگران باشند. شورای حکام آژانس، ماه ژوئن، با اکثریت قاطع آرا به اتفاق‌نظر رسید که ایران را به خاطر عدم پایبندی [به تعهداتش] محکوم کند؛ تنها روسیه و چین به این اقدام رأی منفی دادند.

ابوعطاخوانی قورباغه: وقتی جان بولتون از دیپلماسی با ایران می‌نویسد

«جان بولتون» (چپ) مشاور امنیت ملی وقت آمریکا، در کنار «دونالد ترامپ»، در پایگاه هوایی «عین‌الاسد» در عراق در حال گفت‌وگوی تلفنی با «عادل عبدالمهدی» نخست‌وزیر وقت این کشور 

این هیأت دیپلماتیک همچنین می‌تواند تأکید کند که ناسازگاری تهران درباره‌ی مسائل غیرهسته‌ای، در نهایت احیای توافق‌نامه‌ی ۲۰۱۵ را به شکست کشاند. درخواست حذف سپاه پاسداران ایران از فهرست سازمان‌های تروریستی خارجی واشینگتن، مطلقاً ارتباطی با مسائل هسته‌ای ندارد. سپاه پاسداران تهدیدی تروریستی برای اروپایی‌هاست؛ مثلاً حمله‌ی سال ۲۰۱۸ آن‌ها به تجمع معارضان [مجاهدین خلق که جان بولتون از حامیان پروپاقرص آن‌هاست] در پاریس که خنثی شد. آن‌چه باورکردنی نیست این‌که قانون‌گذاران بلژیکی دارند آزادی «دیپلمات» ایرانی‌ای را بررسی می‌کنند که به دست داشتن در این توطئه‌ی بمب‌گذاری محکوم شده. اصلاً چه‌بسا لازم باشد هیأت اعزامی از خاورمیانه اول در بروکسل توقف کند. علاوه بر این، سوئد (اگرچه بر مبنای مفهومِ نادرستِ «صلاحیت قضایی جهانی») اخیراً عوامل ایران را به جرم قتل اعضای همین گروه معارض در زندان، مدت کوتاهی پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹، محکوم کرده است؛ یعنی به جرم اقدام تروریستی علیه هم‌وطنان خودشان.

ابوعطاخوانی قورباغه: وقتی جان بولتون از دیپلماسی با ایران می‌نویسد

«جان بولتون» (دوم از چپ) در کنار «مریم رجوی» سرکرده‌ی گروهک «مجاهدین خلق» در مراسم بزرگداشت نوروز. بولتون یکی از حامیان دوآتشه‌ی منافقین است. 

 

در مورد استفاده‌ی احتمالی از زور [و نیروی نظامی] علیه فعالیت‌های هسته‌ای ایران، چه کسی بهتر از یائیر لاپید، نخست‌وزیر اسرائیل، می‌تواند این پیام را ارائه دهد؟ همان‌طور که در جریان سفر [خاورمیانه‌ای] آقای بایدن هم گفت: «تنها راه برای متوقف کردن آن‌ها [ایرانی‌ها]، قرار دادن یک تهدید نظامی معتبر روی میز است.» اروپایی‌ها باید این را مستقیماً، یک‌به‌یک، در پایتخت‌های خودشان، از زبان آقای لاپید بشنوند.

دیپلماسی ضداشاعه‌ی هسته‌ایِ آمریکا درباره‌ی ایران باید بسیار گسترده‌تر باشد؛ با تحریم‌های اقتصادی بسیار شدیدتر و کمک به گروه‌های معارض مشروع برای سرنگونی آیت‌الله‌ها. تشکیل یک تیم سفریِ مشترک از وزرای خارجه‌ی اسرائیلی-عربی شروع خوبی خواهد بود.

 


:: بازدید از این مطلب : 418
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 25 مرداد 1401
به نقل از خبرنگار خبرگزاری خانه ملت، مجتبی توانگر نماینده مردم تهران در مجلس طی نامه‌ای صریح و سرگشاده به ۵ نفر از سران جریان اصلاحات (حسن خمینی، خاتمی، موسوی خوئینی‌ها، جهانگیری و عارف) ضمن درخواست از آن‌ها برای اعلام موضع شفاف در برابر بیانیه اخیر میرحسین موسوی و هتاکی وی به شهدای مدافع حرم، تاکید کرد: کسانی که در ماجرای شهادت شهید سلیمانی و تشییع تاریخی پیکر سید شهدای مدافع حرم توسط مردم نسبت به او و آن حرکت مردمی ابراز ارادت می‌کردند امروز باید ثابت کنند که آن ادعا و ابراز ارادت، سیاسی‌کارانه و مزورانه بوده یا برخاسته از اعتقادشان به انقلاب اسلامی.
 
متن کامل نامه به شرح زیر است:
 
بسمه تعالی
 
حجت‌الاسلام والمسلمین جناب آقای سید حسن خمینی
 
حجت‌الاسلام والمسلمین جناب آقای سید محمد خاتمی
 
حجت‌الاسلام والمسلمین جناب آقای سید محمد موسوی خوئینی‌ها
 
جناب آقای دکتر اسحاق جهانگیری
 
جناب آقای دکتر محمدرضا عارف
 
سلام علیکم
 
نوشتار اخیر آقای میرحسین موسوی نقطه عطفی در حیات سیاسی جریان اصلاحات است زیرا از یک سو ادبیات نوشتار، راوی کینه و کنایه‌های تحریف‌آمیز و غیراخلاقی است و از سوی دیگر سرانجام پس از سال‌ها تظاهر به ملی‌گرایی، ماهیت ایران‌ستیز خود را آشکار کرد. او که روزگاری به هتاکان روز عاشورا لقب «مردان خداجو» داد، امروز درکنار تکفیری‌ها علیه سربازان حضرت زینب(س) با قلم، انتحار می‌کند.
 
۱۳ سال قبل در شرایطی که جامعه جهانی آماده پذیرش و نرمش در برابر خواسته به‌حق جمهوری اسلامی در مذاکرات بود و حتی آمریکایی‌ها به صورت مکتوب اعلام نرمش و انعطاف کرده بودند، با عملکرد آقای موسوی و برچسب تقلب به انتخاباتی که ۴۰میلیون ایرانی در آن مشارکت کرده بودند، به سبب شکل‌گیری یک شکاف سیاسی و اجتماعی که کشور را تا آستانه پرتگاه جنگ داخلی پیش برد، ناگهان ورق علیه ایران برگشت و موجی از تحریم‌ها و قطعنامه‌های سنگین علیه ایران تصویب شد که تاکنون گره کور آن باز نشده است. عجیب این که امروز هم در شرایطی که از یک‌سو شواهد نشان می‌دهد منطقه غرب آسیا آبستن اتفاقاتی است و محور مقاومت از پس بیش از یک دهه نبرد با تروریست‌های تکفیری آماده زورآزمایی با ماجراجویی‌های جدید اسرائیلی‌هاست و از سوی دیگر مراودات کشور با همسایگان وارد فاز جدیدی شده و حتی مسئله عادی‌سازی روابط با عربستان نیز در حال پیشرفت است و درست در زمانی که گمانه‌ها درباره به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته‌ای برای لغو تحریم‌ها بیش از هرزمان دیگری جدی شده تا شاید اقتصاد کشور و معیشت مردم از زیر فشار اقتصادی ناشی از این تحریم‌ها رها شود، ناگهان باز بیانیه‌ای از سوی آقای موسوی منتشر می‌شود که از یک سو ضد منافع و امنیت ملی است و از سویی مخرب انسجام و همگرایی است که در این شرایط کشور نیاز دارد تا بتواند با اتکا به آن، از برهه کنونی عبور کند؛ چیزی شبیه اتمسفر سال ۸۸ که آقای موسوی یک تنه آن را علیه منافع ملی برهم زد. 
 
برآیند تحلیلی نوشتار آقای موسوی نشان می‌دهد که او راهبردی به غایت خطرناک برای مردم شریف ایران و دلربا برای دشمنان جمهوری اسلامی را طراحی می‌کند که اقدامی ناهمسو با استیلای کانون‌های پیشرفت در نسل جدید ایران و از سوی دیگر پیوند با ویران‌طلبان ایران‌ستیز از تکفیری‌ها تا منافقین است.
 
جریان اصلاحات از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ به صورت رسمی اعلام حمایت تمام عیار نسبت به رفتار و گفتار آقای میرحسین موسوی داشته است و این روند حمایت از عملکرد وی در جریان اصلاحات، در همه این سال‌ها استمرار داشته است به نحوی که کنش‌گران سیاسی اصلاح‌طلب در کارزار رقابت سیاسی انتخابات‌های ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی، همواره خواهان رفع محدودیت‌های قانونی درباره او بوده‌اند. بنابراین در برهه کنونی که آقای میرحسین موسوی به صراحت خواهان تغییر راهبردی الگوی سیاست‌ورزی جریان اصلاحات است و آنان را به سمت رفتارهای ضدمیهنی و ضد منافع ملی راهنمایی می‌کند؛ مهم است که جامعه بداند واکنش این جریان به مواضع اخیر چهره مورد حمایت خود چیست و با او چه می‌کند؟ مسلما این نوشتار ظهور یک تناقض تاکتیکی در جریان اصلاحات نیست بلکه بزنگاهی راهبردی برای شناخت نیروهای سیاسی همسو با اصلاحات است  و قطعا تقلیل نوشتار مذکور به موضع‌گیری فردی، امری خلاف واقع است زیرا اگر به ناهنجاری‌های رفتاری آقای موسوی معتقد بودید، نباید در ادوار تاریخی گذشته، پیگیر بازگشت کنشگری آسیب‌رسان به آرمان اصلاحات می‌بودید. 
 
آقایان سیدحسن خمینی، سید محمد خاتمی، سید محمد موسوی خوئینی‌ها، اسحاق جهانگیری و محمدرضا عارف؛ محتوای موضع اخیر آقای موسوی به گونه‌ای است که اگر جریان اصلاح‌طلب، امروز با این مواضع کینه‌توزانه و ضد منافع ملی تعیین تکلیف نکند در حقیقت با خودشان تعیین تکلیف کرده و خود را مقابل مردم و انقلاب قرار داده‌اند. لذا دیگر نمی توان ادعای پرتکرار اصلاح‌طلبی در چارچوب قانون اساسی را از کسانی پذیرفت که آشکارا با مواضع ضد قانون اساسی و ضد منافع ملی آقای میرحسین موسوی تعیین تکلیف نکرده‌اند. کسانی که در ماجرای شهادت شهید سلیمانی و تشییع تاریخی پیکر سید شهدای مدافع حرم توسط مردم نسبت به او و آن حرکت مردمی ابراز ارادت می‌کردند امروز باید ثابت کنند که آن ادعا و ابراز ارادت، سیاسی‌کارانه و مزورانه بوده یا برخاسته از اعتقادشان به انقلاب اسلامی و مدافعان حرم؟
 
امیدوارم کسی در جریان اصلاحات این شرایط مهم و نقطه عطف را درک کند و یکبار برای همیشه تکلیف این جریان را با دوگانگی‌های رفتاری و گفتاری در مقابل مواضع ضد امنیت ملی و منافع مردم روشن کند.
 
والعاقبه‌للمتقین
 
مجتبی توانگر
 
نماینده مردم شریف تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس
 

:: بازدید از این مطلب : 386
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 20 مرداد 1401

انزوا، پریشان‌حالی و درماندگی سیاسی یکی از سران فتنه ۸۸، حیات سیاسی او و هوادارانش را چنان به بن‌بست کشانیده که وی در بیانیه‌ای انتحارگونه، بعد از ۱۲ سال بار دیگر به حمایت از اسرائیل و داعش پرداخته است.

یکی از سایت‌های ضدانقلاب که متعلق به هواداران میرحسین موسوی است، دیروز سه‌شنبه مطلبی را به نقل از او منتشر کرد؛ مطلبی که حاکی از مأموریت دیکته شده به میرحسین موسوی است و ساختار آن،‌ ستیز با حاکمیت، انتقادهای سخیف و ناجوانمردانه علیه گروه‌های مقاومت در یمن، سوریه و... و حمایت تمام‌قد از داعش و رژیم صهیونیستی است.

پیرمرد متوهم و رهبر فرقه فتنه ۸۸ در این بیانیه که علی‌الظاهر قرار است به‌عنوان مقدمه‌ای بر ترجمه عربی «بیانیه‌های جنبش سبز» منتشر شود، سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران را «کج‌روی»، «شوم» و «ننگین‌ترین جرائم» توصیف کرده و در بخش دیگری از آن، در ادبیاتی وقیحانه به ساحت شهدای مدافع حرم به‌ویژه سردار شهید همدانی اهانت کرده و نوشته است «آن سردار بی‌افتخار جانش در غربت به قربانی مستبدی دیگر تلف شد!»

گرچه سایت‌ها و شبکه‌های اپوزیسیون و معاند از بی‌بی‌سی فارسی و صدای آمریکا گرفته تا ایندیپندنت و اینترنشنال و... بیانیه فتنه‌گر ساده‌لوح را پوشش دادند اما ادبیات حاکم بر مطلب وهن‌آلود و سخیف میرحسین موسوی حاکی از وجود بازیگران پشت‌صحنه‌ای است که می‌خواهند از یک‌سو از فتنه‌گران استفاده ابزاری کرده و آنها را به شیپور داعش و اسرائیل در داخل بدل کنند و از سوی دیگر با رادیکالی کردن فضای سیاسی داخل، سرخوردگی عمیقی که در بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان تندرو به وجود آمده را بازسازی کنند.

حرمت‌شکنی میرحسین موسوی در عاشورای ۸۸

اشاره میرحسین موسوی به عاشورای ۸۸ در این بیانیه در حالی است که افکار عمومی، اقدام وقیحانه و بی‌شرمانه او و هوادارانش در هتک حرمت به ساحت اباعبدالله الحسین‌(ع) در آن سال را فراموش نکرده‌اند.

مرد شماره یک فرقه فتنه ۸۸، نه‌فقط برای مخالفت با انتخابات ۸۸ و یا نظام جمهوری اسلامی برخاسته بود بلکه تحت امر سرویس‌های بیگانه و به خیال محقق شدن کودتای مخملی در ایران، عناد با اصل ولایت‌فقیه و هتک حرمت ساحت اهل‌بیت‌(ع) را نشانه گرفته بود؛ عملیاتی که موجب قتل دهها نفر از شهروندان و ایراد خسارات گسترده به بیت‌المال و اموال خصوصی مردم و سلب امنیت و آرامش اجتماعی و همچنین تجری نظام سلطه و صدور قطعنامه‌های تحریمی علیه ایران شد.

دی‌ماه ۸۸، تعدادی از اراذل‌واوباش حامی میرحسین موسوی در روز عاشورای حسینی، با حرمت‌شکنی بی‌سابقه به ساحت اباعبدالله الحسین، قلب میلیون‌ها مسلمان در داخل و خارج کشور را به درد آوردند.

چند روز بعد از آن بود که موسوی با انتشار بیانیه‌ای رسماً مسئولیت حرمت‌شکنی محاربان در روز عاشورای حسینی را برعهده گرفت و حرمت‌شکنان که شعار «مرگ بر جمهوری اسلامی» و «مرگ بر اصل ولایت‌فقیه» را سر می‌دادند، «مردان خداجوی» نامید.

وقتی‌که عبدالمالک ریگی هم به جنبش سبز پیوست!

میرحسین موسوی در حالی، ادبیات ناجوانمردانه‌ای را درباره شهید همدانی به‌کار می‌برد که این شهید بزرگوار آخرین سال‌های حیات خود را صرف مبارزه با داعش کرده بود و در این راه به شهادت رسید.

البته حمایت او از داعشی‌ها شاید خیلی هم تعجب‌برانگیز نبوده باشد. دی‌ماه ۸۸ بود که گروهک تروریستی جندالشیطان به سرکردگی شرور قاتل عبدالمالک ریگی در حمایت از جنبش سبز اطلاعیه‌ای صادر کرد.

در بخش‌هایی از بیانیه‌این گروه تروریستی که به امضای عبدالمالک ریگی رسیده در حمایت از فتنه‌گران داخلی آمده است: «طی چند روز اخیر بسیاری از مردم و جوانان ایران از نقاط مختلف ایران با روابط عمومی جنبش تماس گرفته و اعلام پیوستن به جنبش مقاومت نموده‌اند و آمادگی خود را برای عملیات‌های نظامی در تهران و اصفهان و مشهد و شیراز اعلام نموده‌اند.... جنبش مقاومت از احساسات پاک جوانان ایرانی تشکر و قدردانی نموده و اعلام می‌دارد که آماده همکاری کامل با همه مبارزان ایران در هر نقطه‌ای از ایران می‌باشد و همچنین جنبش آمادگی خود را برای آموزش جوانان ایرانی در زمینه‌های جنگ چریکی و بمب‌سازی و عملیات‌های انفجاری و تشکیل هسته‌های مقاومت و روش مبارزه چریکی شهری اعلام می‌دارد.»

حمایت و هواداری میرحسین موسوی و تروریست‌ها از یکدیگر

اگرچه بیشتر از یک دهه از اقدامات هنجارشکنانه و انتحاری میرحسین موسوی (در سال‌های ۸۸ و ۸۹) می‌گذرد اما بیانیه اخیر او و حمایتش از رژیم کودک‌کش اسرائیل، داعش و تروریست‌ها در ادامه همان اقدامات رادیکالی و حمایت‌های مسبوق به سابق او از تروریست‌ها ارزیابی می‌شود.

میرحسین موسوی، ۲۰ اردیبهشت ۸۹ در واکنش به خبر اعدام ۵ تروریست که هیچ ارتباطی هم به ماجرای انتخابات نداشتند، در بیانیه سراسر موهوم به حمایت از بمب‌گذاران در شهرها و حسینیه شیراز و تروریست‌های عضو انجمن پژاک پرداخت و با «حق‌جو» معرفی کردن تروریست‌ها نوشت: «چگونه است به‌صورت ناگهانی در آستانه ماه خرداد، ماه آگاهی و حق‌جویی پنج نفر را با حواشی تردیدبرانگیز به چوبه‌های دار می‌سپارند؟»

بر همین اساس بود که یک سال قبل‌تر از آن، یعنی مردادماه ۸۸، مسعود رجوی سرکرده گروهک منافقین طی پیامی رسماً به حمایت از میرحسین موسوی پرداخت و «هرگونه تعرض به میرحسین موسوی و خانواده و اطرافیان او از سوی نظام» را محکوم کرد!

رئیس گروهک تروریستی در بخش دیگری از این بیانیه نسبت به «امنیت و سلامت» موسوی هشدار داد و از دبیرکل و شورای امنیت سازمان ملل خواست تا نسبت به «اعزام بلادرنگ یک هیئت نظارتی» به تهران اقدام کند! حمایت تروریست‌ها از میرحسین موسوی به‌قدری مکرر، مستمر و آشکار شده بود که بیوه رجوی(مریم قجر عضدانلو ابریشمچی) چند سال بعد یعنی مردادماه ۹۳، در گفت‌وگو با شبکه العربیه اعتراف کرد که «وقتی میرحسین موسوی خواستار رد نظام آخوندی شد، ما از او حمایت کردیم!».

«ب. ح»، عضو پاریس‌نشین یک گروهک ضدانقلابی در توصیه‌ای به مخالفان جمهوری اسلامی نوشت: «مبارزه کروبی و موسوی با جمهوری اسلامی را باید مغتنم شمرد.»

در روزهایی که میرحسین موسوی حامیان خود را به تجمعات خیابانی دعوت و سعی می‌کرد بیداری اسلامی را مصادره به مطلوب کند، وزیر اطلاعات وقت رژیم صهیونیستی صراحتاً گفت که «موسوی و همسرش روح جدیدی به آزادی بخشیده‌اند».

حمایت رژیم صهیونیستی از میرحسین موسوی به‌قدری آشکارا و علنی شده بود که در واقعه آشوب ۲۵ بهمن ۸۹ که موجی از نفرت عمومی علیه سران فتنه ایجاد کرد و به حصر آنها انجامید، مسیر حرکت و شعارهای آشوبگران همزمان با دعوت سران فتنه (به‌ویژه میرحسین موسوی)، در تارنمای وزارت خارجه اسرائیل اعلام شده بود.

فتنه‌گر ساده‌لوح همان زمان در قبال شعارهای هوادارانش که علیه گفتمان حضرت امام(ره)و انقلاب بود، نه‌تنها اعلام برائت نکرد بلکه در بیانیه‌های سریالی خود از اغتشاشگران حمایت کرد.

یکی از کارشناسان رژیم صهیونیستی طی مقاله‌ای در سایت وزارت خارجه اسرائیل اعتراف کرد پروژه راهپیمایی ۲۵ بهمن ریشه اسرائیلی دارد و تأکید کرد که موسوی و کروبی اگرچه ظاهراً برای حمایت از مردم مصر درخواست مجوز راهپیمایی کرده‌اند اما قرار بود که در صورت صدور مجوز، شعارها علیه رژیم اسلامی ایران باشد و حمایت جمهوری اسلامی از آشوب‌های مصر محکوم شود!

همچنین، «تامیر پاردو» رئیس وقت سرویس جاسوسی موساد نیز در همین راستا اعلام کرد: «وظیفه اصلی ما تشکیل جنگ سرد علیه رژیم اسلامی ایران و برنامه هسته‌ای آن است.»

شایان ذکر است، پروژه تجمع غیرقانونی بهمن ۸۹ که به اعتراف خود آنها ریشه اسرائیلی داشت و در راستای تجزیه ایران و ایجاد جنگ داخلی بود، پروژه‌ای بود که بعدها به داعش سپرده شد که آن‌هم به لطف مدیریت رهبری نظام، بصیرت ملت ایران و مجاهدت سربازان حاج قاسم به شکست انجامید.

دیکته شعار «نه غزه، نه لبنان» از سوی آل‌سعود و رژیم صهیونیستی

مطالب وقیحانه میرحسین موسوی و صورت‌بندی مقابله با گروه‌های مقاومت نشان می‌دهد که سرویس‌های اطلاعاتی و جاسوسی موساد و سیا در تهیه نسخه دیکته‌شده برای او مشارکت داشته‌اند. همان‌ها که روزی شعار «نه غزه، نه لبنان» را در پلاکاردهای اغتشاشگران نقش و زمینه را برای اعمال تحریم‌ها علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آماده کردند.

شهریور ۸۸، زمانی که گروه‌های مقاومت در غزه و لبنان با رژیم کودک کش و جنایتکار اسرائیل درگیر بودند، هواداران سران فتنه در یک راهپیمایی ساختارشکنانه، شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» را سر دادند؛ شعاری که از خارج دیکته شده بود و رسانه‌های وابسته به آل‌سعود و رژیم صهیونیستی در سرتیتر اخبار و گزارش‌های خود مستمر و مکرر به برجسته‌سازی آن می‌پرداختند تا به یکی از محوری‌ترین شعارهای فتنه‌گران تبدیل شود.

البته لازم به ذکر است که همین راهپیمایی ساختارشکنانه، موجب تجری دشمنان نظام اسلامی و چراغ سبز شبکه نیابتی غرب در داخل برای اعمال تحریم‌ها علیه ایران بود.

۱۰ روز پس ‌از این راهپیمایی، «رابرت گیتس» (رئیس سیا و وزیر دفاع در دولت بوش که به اعتبار تجربیاتش- در اتفاقی نادر و کم‌سابقه- در دولت اوباما ابقاء شد) به شبکه CNN گفت: «در حال حاضر به‌دلیل شکاف‌های عمیق در ایران، تحریم اثرگذارتر از گذشته است. ما در حال حاضر شکاف‌هایی را در ایران شاهدیم که در ۳۰ سال گذشته بی‌سابقه است. مخالفان به‌جای پیگیری رأی خود، برخی سیاست‌های کلی حاکمیت را هدف گرفته‌اند.»

روزنامه لس‌آنجلس‌تایمز مهر ۸۸ در گزارشی نوشت: «برخلاف غرور ملی ایرانی‌ها، اپوزیسیون و جنبش سبز از فشار غرب راضی است. یکی از مخالفان می‌گوید افشای وجود یک نیروگاه هسته‌ای جدید، بر فشارها خواهد افزود و همین موجبات رضایت جنبش سبز را فراهم می‌کند. اما اغلب ایرانی‌ها مخالف سازش بر سر برنامه هسته‌ای هستند؛ این یک حس ملی است که حتی قبل از انقلاب هم وجود داشته است... افرایم‌هالوی رئیس اسبق موساد می‌گوید امیدوارم با افزایش فشار غرب، نارضایتی در داخل ایران پا بگیرد.»

«جان‌هانا» از اعضای ارشد مؤسسه واشنگتن در سیاست خاور نزدیک و مشاور امنیت ملی دیک چنی (معاون جرج بوش) ۲۸ مهرماه ۱۳۸۸ یعنی یک ماه بعد از ماجراجویی فتنه‌گران در روز قدس، از ملاقات با شخصیت‌های نزدیک به سران فتنه خبر داد و به روزنامه لس‌آنجلس‌تایمز گفت: «مطمئناً پیامی که من از گردهمایی اخیر فعالان ایرانی در اروپا- که در میان آنها بعضی شخصیت‌های نزدیک به رهبری جنبش سبز حضور داشتند- شنیدم این بود که تحریم باید اعمال شود و این تحریم باید هرچه شدیدتر باشد، تحریم ضعیف و یا تدریجی فقط به رژیم این امکان را می‌دهد که با وضعیت جدید خودش را تطبیق دهد. آنها گفتند برای اینکه تحریم مؤثر باشد، باید به‌صورت شوک وارد شود که فلج کند و نه به‌صورت واکسن»! نقل کیهان

هفت نکته در نقد بیانیه موسوی 

محمدکاظم انبارلویی طی یادداشتی در واکنش به بیانیه میرحسین موسوی نوشت:

۱- نقد بیانیه بیستم موسوی نوعی لگد زدن به یک مرده سیاسی است. این بیانیه آخرین میخ به تابوت اعتبار سیاسی او بود. این بیانیه، خوانشی نو از ۱۹ بیانیه کهنه موسوی است.

۲- بیانیه موسوی یک رونمایی از کارنامه آخر عمر سیاسی اش مبنی بر همگرایی با آمریکا و صهیونیسم بین‌المللی است. نقش او امتداد داعش در ایران و تخطئه بیداری اسلامی در جهان بود که در بیانیه به وضوح دیده می‌شود. دلیل حصر او همین بود که او با این بیانیه، آن را مستند کرد.

۳- از کسی که به اهانت‌ کنندگان به شعائر الهی عاشورا و حمله به مسجد و قرآن‌سوزی در عاشورای ۸۸ لقب «مردان خداجوی» داد و شرارت سیاسی منافقان، سلطنت‌طلبان، بیگانگان و ضد انقلاب را در تأیید خود و تبلیغ دروغ «تقلب»، در آخرین بیانیه خود مُهر تایید زد، نباید انتظار بازگشت داشت.

او همچنان زیر خیمه فتنه مشغول سرویس‌دهی به امپراتوری رسانه‌ای غرب است.

۴- بارها نوشته‌ام؛ تا از ارتباط تاجزاده با یحیی کیان تاج‌بخش عضو سیا و مشاور سوروس در ایران در فتنه ۸۸ پرده برداری نکنیم، نمی‌توانیم افعال و اقوال سیاسی او را تحلیل کنیم. در مورد موسوی هم تا از ارتباط او با اردشیر امیر ارجمند، عضو سیا و عضو منافقین به عنوان مشاور حقوقی او در ستاد انتخابات وی رمزگشایی نکنیم، نمی‌توانیم تحلیل کنیم موسوی تا کجا می خواهد با این ننگ ابدی ایستادگی در برابر جمهوریت و اسلامیت نظام پیش برود؟

این عربده کشی های سیاسی برای پنهان کردن رابطه ای است که از آن بوی تعفن، خیانت و جنایت استشمام می شود.

۵- کسی که در انتخابات ۸۸ قبل از پایان رأی گیری و قبل از شمارش حتی یک رأی از صندوق‌ها، خود را پیروز انتخابات اعلام کند، نشان می دهد که با جمهوریت نظام مسئله دارد. کسی که از داعش، بی‌پروا دفاع می‌کند و بر مدافعان حرم می‌تازد، از اسلام سعودی با بی‌حیایی دفاع می‌کند، با اسلامیت نظام مسئله دارد. تا این دو مسئله را حل نکند اصلاح‌طلبان را در اردوگاه اسلام آمریکایی به گروگان گرفته است. علت سکوت خاتمی، کروبی و ایضاََ مجمع روحانیون مبارز و شرکای سیاسی او همین است!

اگر از او تبرّی بجویند، یک مشکل دارند. اگر به او تولّی کنند، دو مشکل!

هیچ راه حلی برای این سه مشکل ندارند. یعنی درست همان چیزی که عباس عبدی از آن به عنوان ورود اصلاح‌طلبان در سال ۸۸ به وادی «تناقضات» یاد می‌کند. این تناقضات، اصلاح طلبان را به ورشکستگی سیاسی کشانده است.

۶- موسوی در این بیانیه به خوبی به تفسیر دو شعار اهل فتنه در سال ۸۸ پرداخته است؛

الف- انتخابات، بهانه است، اصل نظام، نشانه است.

ب- مرگ بر اصل ولایت فقیه.

این دو شعار از اتاق فکر پیروان سوروس در تهران و منافقین و ضد انقلاب بیرون آمد و موسوی ننگ حمایت از آن را با صدور بیست بیانیه پذیرفته است.

موسوی اکنون جریانی را در کشور نمایندگی می کند که مردم ایران در زیارت عاشورا همه روزه صدها بار بر آنان لعن و نفرین می‌کنند.

۷- موسوی به عنوان یکی از کسانی که جام زهر را به امام (ره) نوشاند و با استعفای رازآلودش در زمان امام (ره) یک دوره سکوت کرد. پس از آن و بعد از کارنامه فتنه ۸۸ صفحات خیانتباری به آن افزود. او این روزها که روزهای آخر عمر خود را می‌گذراند، مشغول جمع کردن هیزم برای زیست در جهنم توهمات خود در آخرت است. بیانیه بیستم وی، یک قلم هیزم درشت از دروغ، تهمت و افترا به نظام و مردم است.فقط خداست که می‌تواند او را از این جهنم برهاند.

توقع بیجا از خاتمی

محمد ایمانی تحیلگر سیاسی و فعال رسانه ای در کانال تلگرامی خود نوشت:

توقع بیجایی از مدعیان اصلاح طلبی است که جسارت میرحسین موسوی به شهید همدانی را محکوم کنند؛ حال آنکه همان ها در مقابل حرمت شکنی به ساحت امام حسین (ع) در عاشورای 88 خفه خون گرفتند.

اگر عمر سعد ملعون، سپاه جنایتکار یزید و عبید الله بن زیاد را "لشکر خداوند"! وانمود کرده بود، موسوی به تاسی از او، حرمت شکنان عاشورای 1388 را "مردمان خداجو خواند"!

اما خاتمی و برخی دیگر از سران اصلاح طلبان، دم فرو بستند و با حرمت شکنان همراهی کردند. "لعن الله ُأمةً قتلتْکم، و لعن اللّهُ أمةً ظلمتکم، و لعن الله أمةً سمعتْ بذلک فرضیتْ به". لعنت خدا بر آنها که این ستم بزرگ را دیدند و شنیدند و به آن راضی شدند.

امیر مومنان (ع)، بارها کسانی را که حداقل مراتب امر به معروف و نهی از منکر، و جهاد را ترک می کنند، سرزنش کرد و از جمله در حکمت 375 نهج البلاغه نهیب زد:

"من لم یعرف بقلبه معروف و لم ینکر منکرا، قُلِبَ فجُعِلَ اعلاه اسفله و اسفله اعلاه... نخستین مرحله از جهاد که باز می مانید و در آن مغلوب می شوید جهاد با دست است ، سپس جهاد با زبان و بعد جهاد با قلب. پس هرکس با قلبش معروفی را نستاید و منکری را زشت نشمارد ، دگرگون و منقلب می شود و پستی (رذیلت های) او جای بالای او (فضیلت هایش) قرار می گیرد و بالای وی جای پستی اش  می نشیند".

آن حضرت، همچنین کسانی را که از منکر اعلام بیزاری نمی کنند، "مَیِّتٌ بَینَ الأحیاءِ" خواندند؛ مرده ای میان زندگان. شاید برآمده از همین حکمت است که جناب حافظ گفت: "هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق- بر او، نمرده به فتوای من نماز کنید". از این قرار، امثال خاتمی سالهاست که سقوط کرده و مرده اند.

 

:: بازدید از این مطلب : 396
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 12 مرداد 1401

رندان تشنه‌لب را آبی نمی‌دهد کس

گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت


 عاشورا، حافظ و زرین‌کوب

 

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا

سرها بریده بینی بی‌جرم و بی‌جنایت

 

و اما کل سوگنامه

زان یار دلنوازم شکری است با شکایت

گر نکته‌دان عشقی خوش بشنو این حکایت

بی‌مزد بود و منت هر خدمتی که کردم

یا رب مباد کس را مخدوم بی‌عنایت

رندان تشنه‌لب را آبی نمی‌دهد کس

گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا

سرها بریده بینی بی‌جرم و بی‌جنایت

چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی

جانا روا نباشد خونریز را حمایت

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود

از گوشه‌ای برون‌آی ای کوکب هدایت

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود

زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت

ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم

یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت

این راه را نهایت صورت کجا توان بست

کش صد هزار منزل بیش است در بدایت

هر چند بردی آبم روی از درت نتابم

جور از حبیب خوش‌تر کز مدعی رعایت

عشقت رسد به فریاد آر خود به‌سان حافظ

قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

و  حافظ

 به یاد عشقی سراپا شکر بی شکایت، عشق حسینی ی عاشوراییان، در برابر شکر با شکایت خود می‌افتد و این فاصله را اعتراف می‌کند و آن فاصله او با عشق عاشوراییان است. فضایی کهان «رندان» عرصه عشق رندانه حقیقت هستی را می‌یافتند و به حقیقت ولایت معرفت می‌یافتند و شهید می‌شدند لب‌تشنه و بی شکایت و سراپا شکر و شوق بودند و آنان ولی شناس و حسین شناس و پاک‌بازان شکرگزار بی شکایت عرصه عشق ناب و بی‌شریک بودند، غرق توحید بی شرک. درجایی که از «ولی شناسان» اثری نمانده بود و در چشم ولی‌الله، با یک خارجی و خروج کرده بی‌مقدار و قدرت‌طلب فرقی نداشتند و اصلاً قادر به شناخت جایگاه حسین در هستی و جهان غیب نبودند. تا به آن‌کس که مایه حیات (آب)، مهر مادرش بود، آب را دریغ نکنند.


:: بازدید از این مطلب : 588
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 11 مرداد 1401

"ان لِلّه بقاعاً يحب ان يدعي فيها فيستجيب لمن دعاه و الحير منها". (1)

امام هادي(ع):«همانا براي خداوند سرزمين‌هايي است كه دوست دارد در آن عبادت شود و حائر الحسين(ع) يكي از آن سرزمين‌هاست.»(2)

مقصود از «حائر» قبر حسين بن علي(ع) است، و وقتي «حير» بگويند مقصود كربلاست. (3)

*کیفیت تدفین شهدای کربلا

امام رضا(ع):«آن كسي كه به علي بن حسين(ع) امكان داد به كربلا برود و كار پدرش را برعهده بگيرد به صاحب اين امر نيز امكان مي دهد كه به بغداد برود و كار پدرش(موسي بن جعفر(ع)) را عهده دار گردد.» (4)

آنگاه که امام سجاد(ع) در روز سيزدهم محرم سال 61 ق در اسارت زندان ابن زياد در كوفه بودند، به اذن الهي در كربلا حاضر شدند و بنی اسد را دیدند که کنار کشتگان گرد آمده و سرگردانند، نمیدانند چه کنند و کشتهها را نمیشناسند زیرا سپاه دشمن بین بدنها و سرهای مقدس جدایی انداخته بود. امام (ع) به آنان خبر داد که برای دفن این اجساد پاک آمده است. آنان را با نام و مشخصات معرفی کرد و هاشمیان را از دیگران شناساندند. ناله و شیون برخاست و اشکها جاری شد و زنان بنی اسد مو پریشان کردند و سیلی به صورت زدند و بلند گریه کردند. به محل قبر آمد، کمی از خاکها را کنار زد. قبر حاضر و آماده و صندوقی شکافته آشکار شد. حضرت دستان خود را زیر کمر امام حسین(ع) گشود و گفت: بسم الله و بالله وعلى ملّه رسول الله، صدق الله و رسوله، ماشاء ولا حول ولا قوة إلاّ بالله العظیم. امام به تنهایی بیآنکه بنی اسد در این کار همراهیاش کنند پیکر مطهر را وارد قبر کرد و به آنان گفت: همراه من کسی هست که یاری میکند. چون او را در قبر نهاد، صورت بر آن رگهای بریده نهاد و فرمود: «خوشا سرزمینی که پیکر پاک تو را در بر گرفت. دنیا پس از تو تاریک است و آخرت با فروغ جمالت روشن است. بعد از تو شب هايمان سخت و حزن هايمان طولاني است، تا آنکه خداوند برای خاندان تو سرای آخرت را برگزیند که تو در آنی. سلام و رحمت و برکات الهی بر تو باد از من، ای فرزند رسول خدا.»

و بر قبر نوشت:

«هذا قبر الحسين بن علي بن ابيطالب الذي قتلوه عطشانا غريبا.»

آنگاه همراه بني اسد به طرف علقمه و عمویش عباس(ع) رفت. خود را روی بدن مقدس او انداخت. رگهای بریدهاش را میبوسید و میگفت: پس از تو خاک بر سر دنیا! ای قمر بنیهاشم، از من سلام بر تو باد، ای شهید خدایی، رحمت و برکات الهی بر تو باد. برای او نیز قبری گشود و به تنهایی او را وارد قبر کرد، همان گونه که برای پدرش کرد و به بنی اسد فرمود: با من کسانیاند که یاریام میکنند. آری، برای بنی اسد مجالی گذاشت تا در دفن شهدای دیگر مشارکت کنند. دو جا برای آنان تعیین کرد و فرمود دو گودال کندند؛ در اوّلی بنیهاشم را و در دیگری اصحاب را قرار دادند. اما حر ریاحی را قبیلهاش بردند، به جایی که هم اینک قبر اوست همچنین نقل است بنی‌اسد راضی نشدند که پسر عم خویش - حبیب بن مظاهر - با دیگر یاران امام(ع) دفن شود از این‌رو او را در جایی جدا از دیگران و در محلی که امروز به قبر حبیب شناخته شده است دفن کردند. (5)

*مراحل ساخت، بازسازی و گسترش حائرالحسین(ع)

امام سجاد(ع) در روایتی افزون بر روایتی که کلام حضرت زینب کبری(س) را در آن نقل می کند، فرموده است: «... به درستی که خداوند متعال از بنده هایی از این امت پیمان گرفت، بنده هایی که ستمگران این امت آنها را نمی شناسند، بنده هایی که آسمانیان آنها را خوب می شناسند که اینان اعضای تکه تکه شده و بدن های به خاک و خون غلطیده را جمع آوری می کنند و به خاک می سپارند، و در این مکان پرچمی را برای قبر پدرت سرور شهیدان، به اهتزاز در می آورند که هیچ گاه اثرش محو نخواهد شد و با مرور روزها و شبها از منزلت آن کاسته نخواهد گشت، و سرداران کفر و پیروان گمراهان برای محو اثر و ویرانی آن کوشش فراوان کنند، که نتیجه ای جز آشکاری بیشتر برای این اثر و شکوه و عظمت برای این امر دربر نخواهد داشت.» (6)

 

امام حسین

همانطور که ذکر شد در روز سیزدهم محرم سال 61 ق، یعنی پس از گذشت سه روز از وقوع حماسه دردناک عاشورا، بدن های پاک امام حسین(ع) و اهل بیت و یاران با وفایش بنابر ترتیب و محل‌هایی که امام سجاد(ع) برای قبیله بنی اسد مشخص کرده بود، با همراهی خود ایشان به خاک سپرده شد و برای اولین بار بر فراز قبرها به دستور و عنایت امام سجاد(ع) شواهدی ساختند، تا اثر آنها محو نگردد.

ساخت و گسترش حائرالحسین(ع) تا کنون نیز ادامه دارد و شرح گسترده آن در این گزارش نمی گنجد، مواردی به اختصار ذکر می گردد:

• بنی اسد برفراز مزار امام حسین(ع) سقفی حصیری روی چهار ستون از تنه درخت خرما بنا کردند، و دور از انتظار نیست که مانند یا شبیه آن را بر فراز مزار ابا الفضل حضرت عباس(ع) نیز قرار داده باشند.

• در سال 65 یا 66 ق فرماندار وقت عراق که مختار ثقفی بود به محمد بن ابراهیم اشتر فرمان داد تا به کربلا برود و در آنجا مسجد و خیمه هایی اطراف قبر شریف برپا کند. آن بنا از آجر و گل ساخته شد و در اطراف دو مزار شریف روستایی بوجود آمد. به نظر می رسد بنایی که در دوران مختار ثقفی ساخته شد تا زمان سقوط حکومت امویان سال 132 ق پابرجا مانده باشد و آثار آن را هارون در سال 198ق از بین برده باشد.(7)

• هنگامی که مأمون به خلافت رسید در میان سال های 201 و 202 سیاست او ایجاب می نمود راه را برای زیارت امام حسین(ع) وتعمیرمزار شریفش هموار سازد، و در آنجا گنبدی باشکوه و آستانی مجلل بنا کرد، و رفته رفته مردم در آنجا ساکن شدند. (8)

 

امام حسین

• در سال 247 ق از طرف منتصر حاکم عباسی، بنای حرم مطهر از نو ساخته شد و توسعه یافت، همچنین برای راهنمایی زائران در آنجا میله ای بلند قرار داد و مردم را در ایام خلافت خویش به زیارت امام حسین(ع) فراخواند.

• در سال 250 ق حسن بن زید علوی ملقب به الداعی الکبیر دستور داد حرم های مطهر در نجف اشرف و کربلای معلی بازسازی شود.

• در سال 279 ق معتضد بالله عباسی دستور داد تا حرم های مطهر در کربلا را بازسازی کنند، بنابراین حاکم طبرستان محمد بن زید ملقب به الداعی الصغیر، برادر حسن بن زید، حرم مطهر را بازسازی کرد و آنجا را توسعه داد و بنای دو بارگاه مقدس در کربلا را به پایان رساند.(9)

امام حسین

• در سال 369ق عضدالدوله بویهی دستور تجدید بنای گنبد حرم امام حسین(ع) و بارگاه مبارک ایشان را داد و ضریح امام حسین(ع) را با عاج فیل ساخت و آن را با زیورآلات و پارچه های ابریشمی آراست و طاق هایی اطراف مرقد شریف بنا نمود و شهر را آباد ساخت و توسط آبراهایی مبادرت به آب رسانی به شهر کرد. در حائر مقدس چراغ هایی را برای تأمین روشنایی قرار داد و آنجا را توسط دیوارهایی بلند جدا کرد. همچنین عضد الدوله زمین هایی را برای سرمایه گذاری و تأمین مخارج دو بارگاه شریف وقف کرد و مبادرت به ساخت ساختمان ها و بازارهای اطراف نمود. به نظر می رسد اولین بنایی که بر مزار حضرت اباالفضل عباس (ع) بنا شد در سال 372ق در عهد حکومت عضدالدوله بویهی بوده است. در آن زمان برفراز قبر بنایی ساخته شد که گنبد بلندی متشکل از آجر و گچ بوده است.(10)

 

امام حسین

 

• در سال 656ق و بعد از سقوط دولت عباسیان، سید بن طاووس حسنی، سرپرستی را از میان طلاب معین کرد تا امر نظارت بر عتبات عالیات در نجف اشرف و کربلای معلی را به عهده گیرد. (11)

• در سال 707ق تعمیراتی توسط سلطان محمد خدابنده صورت گرفت. همچنین از سال 740ق تا سال 790ق تعمیراتی توسط سلطان های دولت ایلخانی که بر عراق حکمرانی کردند در کربلا انجام شد.

• در سال 914ق تا سال 930ق بازسازی مرقد مطهر توسط سلطان اسماعیل صفوی صورت پذیرفت.

• در سال 941ق، مرقد مطهر توسط پادشاه عثمانی سلیمان قانونی بازسازی شد اوهمچنین دستور داد تا اوقاف موجود در حرم مطهر ثبت و ضبط و نگهداری شود.

• در سال 982 ق شاه طهماسب مبادرت به کاشی کاری قبه امام حسین(ع) نمود. در سال 1032ق گنبد حرم حضرت عباس(ع) نیز با کاشی های رنگی توسط شاه عباس صفوی تزیین شد و صندوقی مشبک به عنوان ضریح روی قبر قرار گرفت و رواق ها و صحن محیط بر حرم نظم یافت. او همچنین تالار جلویی حرم را بنا نمود. (12)

امام حسین

 

• در سال 1042ق حرم مطهر توسط شاه صفی الدین صفوی بازسازی شد، گلدسته های حرم پی ریزی شد و چهار مناره کوچک در زاویه های سطح حرم مطهر ساخته شد. این چهار مناره در سال 1953م توسط شهردار وقت کربلای معلی عباس بلداوی، بدلایل نامعلومی تخریب شد. در سال 1055هـ.ق وزیر صفوی حسین مرعشی که از طرف سلطان صفی الدین در این منسب گماشته شده بود، اداره اوقافی را برای حرم مطهر مشخص نمود و برای آن اداره بودجه ای اختصاص داد و کارمندانی گماشت و گنبد مطهر را بازسازی کرد.

• در سال 1153ق نادر شاه افشار به همراه یکی از شاهزادگان، هدایا و مبالغ فراوانی از مال و عتیقه جات به حرم مطهر اهدا نمود و در بهبودی وضعیت دو حرم مشارکت داشت و با هزینه او دیوارهای حرم مطهر آراسته شد.

• در سال 1232ق فتحعلی شاه قاجار پس از آنکه با رهبر شیعیان، شیخ جعفر کاشف الغطاء دیدار نمود و در جریان حمله وهابیانبه بارگاه قرار گرفت، اقدام به تجدید آنچه به سرقت رفته بود نمود و گنبد شریف را بازسازی کرد و آن را با کاشی های کربلایی کاشی کاری کرد.(13)

امام حسین

 

 

*مراحل تخریب و تجاوز به حائر الحسین(ع)

کشتن و ترساندن زائران، تخریب و حمله به تأسیسات و نمادهای پاکی، ویژگی‌هایی است که عتبات عالیات کربلای معلی از زمان تأسیس و پس از پایان حماسه جاویدان دهم محرم سال 61ق و حتی زمانیکه این بارگاه های مطهر چیزی جز سنگ قبرهای معمولی نبوده است با خود به همراه داشته است. این حوادث بی شمار که به شکلی دیگر تا به اینک نیز ادامه دارد، نشانگرترس ستمگران و پیروان راههای گمراهی و ضلالت از این نمادهای عظیم که این خاک را مطهر نموده و را راه برای آزادگان روشن ساخته، است. بارگاه هایی نورانی که تجاوز به آن برابر با سرنگونی حکومت متجاوز است. همواره طاغوتیان در هر دوره و زمان در صدد از بین بردن نشانه ها و پنهان کردن این خورشید تابان با غربال ظلمشان اند و پیش از هر چیزی ستمدیدگان را بر می انگیزد تا با وجود تعداد کم و کمبود اسلحه علیه جنایتکاران قیام کنند و آنان را به به پیروزی بشارت می دهد. و شواهد تاریخی حاکی از این است که کسانی که گمان می بردند می‌توانند با انجام جرائم گوناگون نور خداوند را خاموش کنند و با این کار حکومت و سلطنت خود را پایدار سازند سخت در اشتباه غرق شدند و بیشترین نصیبشان تنها زیان و ضرر بود. این گواهی است بر گفتار حضرت زینب کبری دختر امیرالمؤمنین علیهما السلام به امام علی بن الحسین زین العابدین(ع): «پرچمی را برای پدرت به اهتزاز در خواهند آورد که هیچگاه اثر آن از بین نخواهد رفت و گذشت شبها و روزها آن را کهنه نخواهد ساخت و سردمداران کفر و پیروان ضلالت اقدام به محو و پنهان کردن این آثار خواهند کرد ولی چیزی جز تلألؤ روزافزون و آشکاری بیشتر دربر نخواهد داشت.» (14)

 

امام حسین

در ادامه به اختصار سیر تاریخی این وقایع بیان می گردد:

• در سال 146ق منصور عباسی جام خشم خود را بر علویان و آثار آنها سرازیر کرد و بر بارگاه مطهر امام حسین(ع) حمله برد و سقف و بنایی که در سال 65ق ساخته شده بود را ویران ساخت.

• در سال 193ق حاکم عباسی هارون الرشید دستور به تخریب کامل کربلا به همراه بناهای موجود بر مزار امام حسین و برادر بزرگوارش حضرت ابالفضل عباس علیهما السلام داد و زمین مزار مبارک امام علیه السلام را شخم زد و خانه های اطرافش را با خاک یکسان نمود و درخت سدری که سایبان قبر امام حسین(ع) بود را برید. هدف او از قطع این درخت این بود که زائرین زیر سایه آن ننشینند و محل قبر شریف را گم کنند. این اقدام وقیحانه مانند دیگراقدامات دیکتاتوران طول تاریخ برای از بین بردن آثار باقی مانده و جلوگیری از زیارت مردم و الهام گرفتن از آن اسوه پاک و قله وفاداری برای قیام های خود علیه ظالمان بود. هارون تمام این کارها را بوسیله والی خود در کوفه به نام موسی بن عیسی بن موسی انجام داد. (15)

• متوکل عباسی که نفرت شدیدی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام داشت، چهار مرتبه اقدام به تخریب قبر حضرت ابی عبدالله امام حسین علیه السلام نمود:

 

امام حسین

اولین بار: در سال 233ق بسبب شرکت کردن یکی از کنیزان ترانه سرای خود در زیارت شعبان و رفتن او به کربلا، به عمر بن فرج رخجی دستور داد آنچه را مأمون عباسی ساخته، تخریب کند و قبر امام حسین(ع) را محو ساخته و زمین آن را شخم زنند، او هنگامی که به آنجا رسید دستور داد تا قبرها را شخم زنند البته قبر امام حسین(ع) را شخم نزد. سپس دوستداران اهل بیت علیهم السلام با وجود آزار و اذیت اقدام به بازسازی حرم مطهر و ساختن خانه هایی در اطراف آن کردند.

دومین بار: در سال 236ق متوکل عباسی اقدام به تخریب ضریح مطهر و ملحقات حرم مطهر و کشت و زرع در زمین آنجا و تخریب خانه های اطراف کرد سپس از زیارت آنجا و دیگر عتبات عالیات جلوگیری کرد و زائران را تهدید به مجازات های سخت نمود و بین مردم جار زد: هر که را بعد از سه روز در کنار قبر ببینیم دستگیر کرده و به غل و زنجیر می کشیم. وی امر تخریب را به مردی یهودی به نام ابراهیم دیزج سپرد و او را به سمت کربلای معلی روانه ساخت تا قبر امام(ع) را محو نماید؛ دیزج بنابر دستور متوکل تنها به تخریب قبر شریف بسنده نکرد بلکه تمام خانه های شهر کربلا را ویران ساخت و آنجا را به صحرایی تبدیل نمود و شهر را زیر آب برد، اما هنگامی که به قبر رسید کسی جرأت جلو رفتن نداشت، لذا او گروهی از یهودیان را جمع کرد و قبر مطهر را با خاک یکسان نمود و زیر آب برد سپس با گذاشتن نگهبانان در راههای ورودی دستور داد هر زائری را در مسیر یافتند دستگیر کرده یا وی را کشته یا به شدت تنبیه کنند. همچنین متوکل مجازات زائرین امام حسین (ع) را برای بار اول بریدن دست، و بار دوم بریدن پا تعیین کرد.

امام حسین

ابو علی عماری می گوید: با ابراهیم دیزج ملاقات کردم و از او جزئیات حادثه را پرسیدم، او گفت: به همراه غلامان مخصوصم آنجا رفتم و قبر را کندم و بدن حسین بن علی علیه السلام را در حفره ای جدید یافتم که از او بوی مشک به مشام می رسید، حفره و بدن حسین را همانگونه رها کردم و دستور دادم تا روی آن را با خاک بپوشانند و روی آن آب ریختم و دستور دادم تا با گاو آنجا را شخم بزنند ولی گاوها پای به آنجا نگذاشتند و هرگاه به آنجا می رسیدند برمی گشتند، پس به غلامانم گفتم به خدا قسم اگر کسی سخنی از این ماجرا به زبان آورد او را خواهم کشت. به نظر می رسد که دوستداران اهل بیت علیهم السلام قبر مطهر را اینگونه به حال خود رها نکرده و با وجود فشارهای حکومت آن را بازسازی کردند.

سومین بار: در سال 237هـ.ق هنگامیکه به متوکل خبر رسید که اهل سواد در سرزمین نینوا برای زیارت بارگاه پاک امام حسین علیه السلام گرد هم می آیند و در آنجا جمعیت فراوانی جمع می شود، به یکی از سرداران خود به نام هارون معری دستور داد به همراه وزیر و ابراهیم دیزج و دیگر افراد قبر مطهر را تخریب کرده و آنجا را شخم زده و قبر امام حسین علیه السلام را محو نموده و از رفتن مردم به زیارت و تجمع در آنجا ممانعت ورزند؛ آنها نیز چنین کردند. در سال 240ق محمدبن حسین اشنانی یکی از دوستدارن اهل بیت علیهم السلام مخفیانه به همراهی یکی از عطاران به زیارت امام حسین علیه السلام شتافت، هنگامی که به موضع قبر رسیدند با وجود چاله های فراوان و شخم خوردن زمین به دنبال قبر مطهر گشت و آن را به گونه ای که صندوقچه روی قبر از جایش کنده شده و در کناری سوخته است یافت، پس آب را به آنجا سرازیر کردند تا جایی که آب دور قبر مطهر جمع شده و زمین فروکش نمود و خندقی دور آن به وجود آمد و پس از اتمام زیارت خود علامت های واضحی دور قبر مطهر قرار دادند. أشنانی وضعیت امنی آن زمان را اینگونه گزارش می کند: برای زیارت خارج شدیم در حالیکه در روز مخفی می شدیم و شبها حرکت می کردیم تا به نزدیکی‌های غاضریه رسیدیم، و از آنجا نصف شب حرکت کردیم و از بین دو سربازی که خواب بودند گذشتیم و خود را به موضع قبر رساندیم، و چون قبر مطهر بر ما مخفی بود شروع به بوییدن موضع آن کردیم و... (16)

چهارمین بار: در سال 247ق بار دیگر به متوکل خبر رسید که مردم و اهل سواد و کوفه دوباره به سمت کربلا برای زیارت بارگاه ملکوتی امام حسین(ع) روانه شده اند و جمعیت فراوانی بدین منظور گردهم آمده و کاروان بزرگی به راه افتاده است. او نیز سپاه بزرگی به همراه یکی از سرلشگرانش به سمت آنها گسیل ساخت و دستور داد بین مردم به بیزاری از زائران قبرمطهر امام علیه السلام جار بزنند و یک بار دیگر نبش قبر کرد و زمین آنجا را شخم زد و مردم را از رفتن به زیارت بازداشت و به تعقیب خاندان أبی طالب و شیعیان پرداخت و تعداد بیشماری از آنان را به قتل رساند. چهارمین اقدام متوکل برای تخریب قبر مطهر امام حسین علیه السلام مصادف بود با زیارت نیمه شعبان، همان زمانی که افراد زیادی مشتاقانه برای زیارت در کربلا حضور بعمل می آورند. این مرتبه نیز امر تخریب توسط ابراهیم دیزج انجام گرفت. جنایات متوکل و خبر تخریب قبر سبط رسول خدا صلی الله علیه و آله بین مردم پیچید و قلب مسلمانان را جریحه دار کرد و مردم بغداد ناسزاهای خود را بر دیوار می نوشتند و در شعرهایشان ناسزا می گفتند. متوکل نیز تمام اموال خزانه حرم مطهر امام حسین علیه السلام را به تاراج برد و آن را بین سربازانش تقسیم کرد و گفت: قبر نیازی به این اموال و خزانه ها ندارد. (17)

• در سال 269ق عتبات مقدس کربلا مورد هجوم و سرقت از طرف ضبة اسدی قرار گرفت. ضبة والی شهر عین التمر بود و به کربلا حمله کرد و آنجا را مورد سرقت قرار داد و ساکنینش را اسیر کرده و به قلعه عین التمر برد.

• در سال 858ق تخریب مرقد مطهر توسط علی بن فلاح یکی از شاهزادگان دولت مشعشعین در اهواز و حویزه ملقب به صاحب الضوء اللامع، که برخی او را مولا علی و ولی امر خطاب می کردند صورت گرفت. او در همان سال با اسب وارد حرم مطهر امام حسین(ع) شد و دستور داد تا صندوقچه روی قبر را ویران کنند و حرم مطهر را تبدیل به آشپزخانه ای برای پختن غذای سربازان خود کرد و بر مردم کربلا شمشیر کشید و اموال آنها و اموال دو حرم مطهر از جمله عتیقه جات گران قیمت و نادر موجود در آنجا را به تاراج برد.

 • حادثه حمله وهابیان که بنام حادثه طف دوم نیز شناخته می شود در سال 1216ق اتفاق افتاد. شرح این حادثه دلخراش اینگونه گزارش شده است: خبر نزدیک شدن وهابیان به کربلا در شام روز دوم آوریل، هنگامیکه اکثر مردم کربلا در شهر مقدس نجف درحال برگزاری مراسم زیارت روز غدیر بودند، پخش شد و ساکنین باقی مانده در شهر کربلا به سرعت اقدام به بستن دروازه های شهر کردند اما وهابیان - که تعدادشان به شش هزار پیاده و چهارهزار سواره می رسید- به اطراف شهر رسیده و خیمه زدند و سپاهشان را به سه بخش تقسیم کرده و از طریق یکی از راهها به نزدیکترین دروازه شهر حمله کردند و ستمگرانه توانستند آن را باز کنند و وارد شهر شدند. مردم شهر که غافلگیر شده بودند از شدت ترسشان سراسیمه به هر سویی می دویدند. وهابیان خشمگین به سمت حرم های مطهر حرکت کرده، شروع به تخریب و ویران کردن نمودند و درب های حرم و نرده های فلزی و آینه کاری حرم را کندند و اشیای قدیمی و هدایای پادشاهان و شاهزادگان ایرانی را به تاراج بردند. همچنین تزئینات دیوارها و طلاهای سقف، شمعدان ها، فرش های گرانبها، لوسترهای گران قیمت، درب های کنده کاری شده و غیره را تاراج کردند. افزون بر این کار نزدیک به پنجاه نفر را کنار ضریح و پانصد نفر را در صحن شریف به قتل رساندند. شهر کربلا را نیز ویران کردند و بی رحمانه به کشتار پیرمردان و کودکان و زنان و مردان و غارت خانه ها پرداختند و کسی از حمله وحشیانه آنها در امان نماند. بعضی افراد گفته اند که تعداد کشته شدگان نزدیک به هزار شهروند می رسید. (18)

• حادثه حمله نجیب پاشا، این حادثه اواخر سال 1258ق اتفاق افتاد و در آن تعداد زیادی از مردان و زنان و کودکان بدست نایب السلطنه محمد نجیب پاشا به قتل رسید. او که در بغداد به تخت و سلطنت رسیده بود دستور داد تا به کربلا حمله کنند اما ساکنان این شهر تسلیم او نشدند و زیر بار دستورات ستمگرانه او نرفتند. او به اهالی کربلا یک ماه فرصت داد تا سلاحهایشان را تسلیم کرده و حکومت عثمانی را به رسمیت بشناسند. پس از اتمام مدت مشخص شده و تغییر نکردن موضع اهالی کربلا، نجیب پاشا مجبور شد تا لشگری را به فرماندهی سعدالله پاشا روانه کربلا کند. سربازان، کربلا را سخت تحت محاصره قرار دادند و شهر را بوسیله توپ بمباران کردند. این درگیری ها دو روز به طول انجامید و تعداد کشته شدگان بالغ بر ده هزار نفر رسید که شامل تعداد بیشماری از علما و سادات بود. شیخ عبدالحسین احمد امینی در کتاب خود "شهداء الفضیلة" از افراد مورد اعتماد که شاهد حادثه بودند نقل می کند که آنها گفته اند: آنگاه که سربازان شهر را ترک کردند تعداد کشته شدگان را محاسبه کردیم و از گورکنان تحقیق به عمل آوریدم؛ تعداد کشته ها بیش از بیست هزار نفر مرد و زن و کودک بود و در هر قبر چهار نفر و پنج نفر الی ده نفر بدون غسل و کفن قرار داده می شد و روی آنها را با خاک می پوشاندند. به دنبال کشته شدگان می گشتیم بیشتر آنها در خانه ها بودند. در زیرزمین حرم مطهر حضرت عباس علیه السلام که زیر رواق مطهر قرار دارد بیش از سیصد کشته بود. (19)

امام حسین

• قیام مردمی شعبان 1411ق: مردم از روشهای دیکتاتوری نظام جنایتکار حاکم که بیست و سه سال بود با خون و شمشیر بر این ملت حکومت می کردند به ستوه آمده بودند، و این اعتراضات مردمی پس از حمله صدام جنایتکار به کشور کویت در تاریخ 2/8/1990م و حمله کشورهای هم پیمان غربی با فرماندهی آمریکا در شب 17/1/1991م به سربازان عراقی که باعث پاشیده شدن و شکست و عقب نشینی آنان با پای پیاده -زیرا اکثر وسایل نقلیه سربازان در بمباران هوایی از بین رفته بود- از کشور کویت شد به شکل چشم گیری افزایش یافت. تا جایی که این جنگ نابرابر و ناحق بر روحیات تعداد زیادی از سربازان تأثیر گذاشته و آنان را از حکومت دیکتاتوری متنفر ساخت. همچنین وضعیت اقتصادی کشور و عدم وجود سرمایگذاری کافی و مدیریت نالایق و جنگهای پی در پی عامل دیگر نفرت و انزجار عمومی بود. در این جنگ بسبب هدف قرار گرفتن زیرساخت های کشور از جمله کارخانه ها و تأسیسات غیر نظامی و پالایشگاه ها و تأسیسات برق و سدها و تأسیسات آبرسانی و سیلوها از طرف نیروهای یکپارچه -متجاوز- بازتابهای فراوانی افزون بر ویرانی های حاصل از بمباران هوایی و کشتار مردم داشت تا جایی که زندگی مردم را مختل نمود و شهروندان فقیر دیگر قادر به امرار معاش روزانه خود نبودند و هیچ خدماتی مانند آب و برق به آنها نمی رسید. تمام این عوامل و جنایت های نظام دیکتاتوری قبل و بعد از جنگ انگیزه¬ی مهمی برای قیام مردمی شد و اکثر سربازان و مردم و فراریان از جنگ نابرابر در اغلب استانهای هجده گانه عراق -جز مردم دو استان که قیام نکردند و دو استان دیگر که مردم تنها در بعضی از شهرها قیام کرده بودند- قیام کردند و تمام شهرهای چهارده استان دیگر قیام کردند، کربلای معلی نیز نقش عمده ای در این قیام مردمی داشت و مانند شیر در روز سه شنبه پنجم مارس 1991م بزر قیام در آن بارور شد. اهالی کربلای معلی به مقاومت دربرابر اراذل و اوباش و سربازان باقی مانده طرفدار نظام دیکتاتوری حاکم -پس از فرار دیگر سربازان و پیوستن برخی دیگر به مردم- که نظام حاکم سربازان پراکنده خود مخصوصا گارد جمهوری خواه را برای حمله به کربلای معلی جمع آوری کرده بود پرداختند. در طول مدت مقاومت 14روزه، اهالی کربلا تمام اموال و جانهای خود را فدای کشور خود کردند و تمام تلاشهای لشگریان صدام برای ورود به شهر را بی ثمر گذاشتند، مقاومتی که درنهایت نظام حاکم را مجبور به بمباران هوایی و زمینی شدید شهر کرد، بمبارانی که تاریخ هرگز به خود ندیده بود، و علی رغم ممنوعیت پرواز در آسمان عراق پس از اخراج سربازان از کشور کویت، آمریکا به صدام اجازه داد تا برای سرکوبی مردم مقاوم از بالگردهای نظامی استفاده کند!!!

 تحلیلگران این حمایت ایالت متحده آمریکا از نظام دیکتاتوری حاکم را -باوجود جنگ با نظام- ناشی از ترس پیروزی انقلاب مردمی عراق در این قیام مردمی دانسته اند، قیامی که ممکن بود منجر به تشکیل حکومتی ضد غرب در عراق به جای صدام شود، زیرا این صدام بود که بیشترین خدمت را به آمریکا و غرب رساند و دست به تخریب و ویرانی شهرها و کشتار مردم زد و در نتیجه بزرگترین خطر را که پیشرفت عراق از نظر مادی و علمی به دست فرزندان مخلص این مرزو بوم است برای کیان صهیونيستی هم پیمان استراتژیک امریکا علاوه بر دیگر مصالح آمریکا در منطقه از بین برد.

*منابع:

1 . ابن شعبه حراني، تحف العقول عن آل الرسول، 150.
2  . ابن قولويه، كامل الزيارات، ص 273؛ كليني، الفروع من الكافي، 567.
3  . عبدالجواد كليدار، تاريخ كربلا و حائر الحسين، ترجمه محمد صدر هاشمي، 39.
4  . كليني، كافي، 1/ 384-385؛ شيخ صدوق، علل الشرايع، 1/184؛ محمد بن عمر، رجال كشي، 463؛ مجلسي، بحارالانوار، 45/169.
5  . مقرم، مقتل الحسين، 414؛ محلمد باقر ملبوني، الوقايع و الحوادث، 4/59-61؛ مسعودي، مروج الذهب، 3/63.
6  .  ابن قولویه، 444؛ مجلسی، 45/179-180.
7 . عبدالامیر قریشی، تاریخ العتبة العباسیة المقدسة، باب اول،  نک: تاریخ طبری، 5/96.
8 . قریشی، بابا اول؛ دانشنامه عتبات، 8/258.
9 . کلیدار، 168.
10 . قریشی، 171-172؛ کرباسی، محمد صادق، دائرةالمعارف الحسینیة، 1/297؛ آل طعمه، سلمان هادی، تراث کربلا، 62.
11  . کلیدار، 183-184.
12 . همان، 186؛ کرباسی، 2/39-47.
13. برای اطلاع بیشتر از 90روند ساخت و توسعه حرمین نک: قریشی، باب اول کتاب؛ کرباسی، جلد 1 و 2 دائرة المعارف؛ کلیدار، 35-50.
14 . ابن قولویه، 266.
15. آل طعمه، 18-34.
16 . برای روایت اشنانی نک: ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، 346.
17  . برای اطلاع از جنایات منوکل عباسی نک: تاریخ طبری، 14/6036؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة فی تاریخ، 10/315؛ ابوالفرج اصفهانی، 395.
18 . کلیدار، 174، هدایت، رضاقلی خان، روضة الصفای ناصری، 381-382.
19 . کلیدار، 175-176.


:: بازدید از این مطلب : 415
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 8 مرداد 1401

 

رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس‌جمهور روسیه، ناتو را موجودی خطرناک خواندند که اگر راه مقابلش باز باشد، حد و مرزی نمی‌شناسد و چنانچه روسیه در قضیه اوکراین، ابتکار عمل را به دست نمی‌گرفت، طرف مقابل با ابتکار خود، موجب وقوع جنگ می‌شد و مدتی بعد به بهانه کریمه، همین جنگ را به راه می‌انداخت.
این بیانات رهبری بازتاب زیادی داشت و در حالی‌که در درون خود بخش مهمی از منطق این تأیید را به همراه داشت، با نادیده انگاشتن این منطق، مورد هجمه و حمله افراد و گروه‌های مختلف، ولی همسو قرار گرفت؛ از رسانه‌های متعلق به نظام سلطه تا پیاده‌نظام فارسی زبان آن‌ها در شبکه‌های اجتماعی و برخی چهره‌های سیاسی و رسانه‌ای اصلاح‌طلب.
نکته طنز ماجرا این بود که بسیاری از رسانه‌ها و مهره‌های شاخص متعلق به غرب که در ضدیت کامل با اسلام و مسلمانان قرار داشته و مأموریت پروپاگاندای مستمر علیه ایران و محور مقاومت را بر عهده دارند، نگران وجه دینی و اسلامی این سخنان شده و با القای مغایرت آن با نگاه اسلامی، فریاد وااسلاما سر دادند! در این باره به برخی نکات می‌توان اشاره کرد:
۱. سخنان رهبر انقلاب در این دیدار همان‌گونه که مورد اشاره قرار دادند مبتنی بر یک نگاه کلان راهبردی به مسائل جهانی است. اینکه هندسه جهانی قدرت در حال به هم خوردن است، دیگر ادعای استراتژیست‌های غیرغربی و ذی‌نفع این ادعا نیست، بلکه بسیاری از استراتژیست‌ها و سیاسیون غربی و امریکایی بر آن صحه گذاشته‌اند. قدرت امریکا هم در عرصه بین‌المللی و هم در عرصه داخلی در حال افول است و این را خود امریکایی‌ها از حداقل دو دهه قبل متوجه شده‌اند و تاکنون برای جلوگیری از این روند تلاش زیادی کرده‌اند، به خصوص برای مهار ایران، چین و روسیه به عنوان قدرتمند‌ترین مخالفان نظم تک‌قطبی و پیشران‌های روند افول امریکا. از طرفی همزمان با افول امریکا، مخالفان یکه‌تازی امریکا و جهان تک‌قطبی نیز توانسته‌اند بر قدرت خود اضافه کنند و در این میان، ایران به صورتی کاملاً هوشمندانه و با نگرشی راهبردی توانسته ضمن خنثی‌سازی تهاجم ترکیبی همه‌جانبه دشمن علیه خود، برنامه‌های هژمونیک غرب و امریکا را در منطقه که با به کارگیری جریانات تکفیری علیه ایران و محور مقاومت در حال انجام بود به شکست بکشاند. آخرین مورد این تلاش‌ها برای تداوم هژمونی جهانی امریکا، برنامه‌ریزی ناتو به رهبری امریکا برای حمله به کریمه و الحاق اوکراین به این پیمان خطرناک بود که در صورت رخداد آن، علاوه بر تبعات شدید امنیتی- نظامی برای روسیه، راه را برای تداوم گسترش این موجودیت پلید به شرق باز و اعتماد به نفس زیادی برای اقدامات آینده آن علیه ملل مستقل، چون ایران فراهم می‌کرد. این واقعیت‌های میدانی نشان می‌دهد که «ابتکار عمل» ذکر شده چقدر دقیق و حاوی نگرش راهبردی و آینده‌نگرانه بوده است.
۲. برای رفع نگرانی غربی‌ها و پیاده‌نظام فارس‌زبان آن از زیر پا گذاشته شدن آموزه‌های اسلامی در پی تأیید این ابتکار عمل از سوی رهبری و رفع دغدغه آنان نسبت به اسلام باید گفت که از نظر شرعی، هرگاه خطری جامعه اسلامی را تهدید کند ولو در آینده نزدیک، فقه برای «دفاع مشروع» از کیان اسلامی و مسلمانان حتی همکاری فرد مسلمان با سلطان جائر بدون اذن، ولی را جایز دانسته و جهاد دفاعی را با شرایطی تجویز کرده است! در حالی که در این فقره، علاوه بر اینکه شخص پوتین را نمی‌توان مصداق سلطان جائر ذکر شده دانست، خود، ولی فقیه به عنوان رهبر اسلامی، این راهبرد دفاعی را برای مستحکم‌تر نمودن سدی در برابر پیشروی دشمن و تضعیف آنان تعیین کرده است. از طرفی یکی دیگر از مبانی شرعی «دفاع مشروع» در فقه اسلامی، قاعده‌ای به نام «تترس» است که طبق این قاعده در شرایط جنگی، هرگاه برای حفظ جان انسان‌های به مراتب بیشتر که در معـرض خطـر قطعـی یـا قریـب‌الوقـوع هستند نیاز باشد که جـان انسـان‌هـای کمتری در خطر بیفتد، عقلاً و شرعاً می‌توان جان انسان‌های کمتر را اگرچه مسلمان باشـند بـه خطـر انداخت. طبق این قاعده که فارغ از بعد فقهی آن، جنبه کاملاً عقلانی دارد، می‌توان برای دفاع از مسلمانان و مستضعفان عالم از شرارت‌های برنامه‌ریزی شده دشمنان بشریت به دفاع مشروع و بازدارنده دست زد، ولو در این دفاع جان عده‌ای معدود به خطر بیفتد.
وجه فراسرزمینی دفاع بازدارنده از مسلمانان و کیان اسلامی در سرزمین دشمن یا سرزمین ثالثی که پایگاه دشمن شده است نیز در متون دینی آمده که یک مورد مشهور آن به روشنی در کلام امام علی علیه‌السلام بیان شده است: «به خدا سوگند هر ملتی که درون خانه خود مورد هجوم قرار گیرد، ذلیل خواهد شد.»
تجربه تاریخ دور و معاصر، این حقیقت را به روشنی نشان می‌دهد که موجودیت پلیدی به نام ناتو به رهبری امریکا صرفاً برای جلسه گذاشتن و بیانیه دادن تشکیل نشده و برای آینده بشریت و علیه کشور‌های اسلامی و مسلمانان برنامه‌های شومی در سر دارد و اگر فقط همین یک روایت را نیز مبنا قرار دهیم، لازم است همین امروز در هر نقطه‌ای که امکانش است افسار این ارتش تجهیزشده سلطه‌گر کشیده شود.
قابل ذکر است که نویسنده این سطور ادعایی در فقه ندارد و ذکر این موارد صرفاً برای اشاره به برخی ابعاد شرعی این نگاه، برای آگاه‌سازی عده معدودی است که با حسن نیت، این سخنان مغرضانه را باور می‌کنند و نیز برای راحت شدن خیال بزرگ‌ترین دشمنان اسلام است که در این مورد شدیداً دغدغه اسلام پیدا کرده‌اند! البته روشن است که این سطح از دغدغه‌مندی نسبت به اسلام و زیر پا گذاشته شدن آموزه‌های آن توسط پیاده‌نظام دشمن، نه از سر علاقه به اسلام که با نیت تکرار قرآن‌های به نیزه شده در برابر، ولی فقیه به عنوان نایب حاضر امام غایب با هدف تداوم هژمونی دشمنان و سلطه آتی آنان برای نابودی اسلام و کیان اسلامی است. باور به صدق و دغدغه‌مندی و دلسوزی نسبت به اسلام و زیر پا گذاشته شدن آن در این فقره، از طرف کسانی که نسبت به برخورد با عریان‌نمایی و بی‌حجابی شدیداً مخالفت می‌کنند و پیاده‌نظام آنان صبح تا شب در حال نقش‌آفرینی در عرصه ضدیت با احکام روشن اسلامی هستند، بلاهت خاصی می‌خواهد!
۳. جمهوری اسلامی ایران برای «دفاع مشروع» از جان مردم خود و سایر مردم منطقه و مستضعفین عالم همواره به صورت فعال عمل کرده و در این باره مسامحه به خرج نداده و با کسی تعارف نکرده است و یکی از روشن‌ترین آن‌ها دفع شر جریان هدایت‌شده تکفیری از سر ملل منطقه و پیشگیری از افتادن این آتش بر جان ملت ایران بوده که با بذل جان شماری از بهترین جوانان ایران محقق شد. امروز نیز این «دفاع مشروع» ادامه دارد و وارد فاز جدید شده است و همانگونه که چندی پیش فرمان تهاجم ترکیبی علیه تهاجم ترکیبی دشمن صادر شد، امروز نیز «دفاع مشروع و پیش‌دستانه» در حال پیگیری است که ضمن تلاش برای خنثی‌سازی برنامه‌های شوم دشمن، به تقویت روند تضعیف بین‌المللی نظام سلطه و استقرار نظم جدید جهانی کمک خواهد کرد. نظمی جدید در جهانی چند قطبی که در آن اثری از هژمونی سلطه‌جویانه مسلط امریکا نیست و جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت یک قطب مؤثر جهانی بوده و نقشی اساسی در مناسبات جهانی ایفا خواهد کرد و این همان راز دغدغه‌مندی امروز بزرگ‌ترین دشمنان اسلام و بشریت نسبت به زیر پا گذاشته شدن آموزه‌های اسلام در این موضوع است!

 

منبع: روزنامه جوان

 
 

:: بازدید از این مطلب : 397
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 8 مرداد 1401
عاشورا، قیام عدالت‌خواهان
مگر نه آن است که دستور آموزنده «کُلُّ یَومٍ عاشُورا و کُلُّ أَرضٍ کَربَلا» باید سرمشق امت اسلامی باشد. قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین، عاشورا قیام عدالت‌خواهان، با عددی قلیل و ایمان و عشقی بزرگ، در مقابل ستمگران کاخ‌نشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن است که این برنامه سرلوحه زندگی است در هر روز و در هر سرزمین. (16/6/58)
* * *
سیدالشهدا سلام‌الله علیه وقتی می‌بیند یک حاکم ظالمی، جائری، در بین مردم دارد حکومت می‌کند، تصریح می‌کند حضرت که اگر کسی ببیند که یک حاکم جائری در بین مردم حکومت می‌کند، ظلم دارد به مردم می‌کند، باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند هر قدر که می‌تواند؛ با چند نفر، با چندین نفر، که در مقابل آن لشکر و بساط، هیچ نبود. لکن تکلیف اینطور می‌دانست که باید قیام بکند و خونش را بدهد تا اینکه این ملت را اصلاح کند، تا اینکه این علم یزید را بخواباند و همین‌طور هم کرد و تمام شد. خونش را داد و خون پسرهایش را داد و اولادش را داد و همه چیزهای خودش را داد در راه، برای اسلام. مگر خون ما رنگین‌تر از خون سیدالشهداست؟ ما چرا بترسیم از اینکه خون‌ بدهیم یا از اینکه جان می‌دهیم؟ آنها هم در برابر سلطان جائری که می‌گفت مسلمانم، مسلمانی یزید هم مثل مسلمانی شاه بود؛ اگر بهتر نبود، بدتر نبود، لکن چون با ملت آنطور می‌کرد و مردی بود متعدی و ظالم، و ملت را می‌خواست زیر بار اطاعت خودش بی‌جهت ببرد، سیدالشهدا لازم می‌بیند که سلطان جائر را سراغش برود ولو اینکه جان بدهد. همین است سیره انبیا؛ همین بوده است که اگر چنانچه یک سلطانی جائر بر مردم حکومت می‌خواهد بکند بایستید در مقابلش، و به هر چه، به هر جا می‌خواهد منتهی بشود، باید برویم سراغش و نهی از منکرش و امر به معروفش کنیم و بکشیم او را پایین از این تخت باطل. پس ما مبالاتی نداریم در اینکه کشته می‌دهیم، کشته بدهیم؛ البته باید هم بدهیم. (3/8/57)

:: بازدید از این مطلب : 405
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 4 مرداد 1401

 

اسپاسم روده علائمی مثل نفخ و یبوست دارد که می‌تواند دلایلی مثل عوامل روحی و هیجانی یا بیماری‌های التهابی داشته باشد اما با روش‌های مختلف می‌شود آن را تسکین داد.

 


 


:: بازدید از این مطلب : 423
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 3 مرداد 1401

 

آنچه مردم باید درباره نقش رهبری در تصمیمات دولت‌ها بدانند

محسن هاشمی‌رفسنجانی، فرزند ارشد مرحوم هاشمی طی یادداشتی در شماره سه‌شنبه گذشته روزنامه اعتماد در واکنش به مفهوم مورد اقتراح "بانیان وضع موجود" نوشته است:

"استفاده‌کنندگان این اصطلاح تخریبی، متوجه نیستند که در نظام ولایت فقیه اکثر راهبردهای کلان و کلیدی در امور مختلف از جمله روابط خارجی، فرهنگ، اجتماع و اقتصاد، امنیت و... در دست دولت نیست. عبور کنیم و به سبک دیگری به مساله نگاه کنیم. نمی‌توان وضع موجود را که حاصل 44 سال جمهوری اسلامی و نظام حکومت دینی است از ولایت فقیه جدا دانست و طبیعتا در ساختاری که در راس آن ولی فقیه قرار دارد، بیشترین تاثیرگذاری را در راهبردهای حاکمیت و عملکرد مسوولان مربوط به مقام رهبری است."[4]

 

*ما برادرانه به آقای هاشمی عرض می‌کنیم که سفیدسازی یا حمایت سیاسی یا تلاش برای بلاگردانی از رفقا هرگز ارزش ناجوانمردی را ندارد.

خاصّه ناجوانمردی از طرف کسی یا کسانی که قاتق نانشان را در ساحت نظام اسلامی خورده‌اند و اصول و فروع و ساختارهای آنرا بهتر از هر کس دیگری می‌شناسند.

"مقصرتراشی از رهبری نظام" یک پروژه دیرینه است که هر بار و به هر بهانه‌ای از سوی "قبیله ناکارآمدان" مورد احتجاج قرار می‌گیرد و البته به یمن بصیرت مردم هم راه به جایی نمی‌برد!

آقای هاشمی باید به مردم می‌گفت که بیش از 90 درصد بودجه و اجرائیات کشور صراحتا در اختیار رئیس جمهور و در ید قدرت اوست.

او باید به مردم می‌گفت که مسئولیت ولی فقیه به جز در 2 حوزه امنیت و دین؛ در سایر حوزه‌ها غیر مستقیم است و رهبری صرفا مکلف به "مهندسی سازه نظام" است نه دست بردن در انتخاب مردم!

هاشمی باید به مردم می‌گفت که اگر قرار است تصمیم‌ها با رهبری باشد پس چه حاجت به انتخابات؟

و اگر رهبری همه کاره کشور است پس اینهمه تفاوت در مانیفست و اجرائیات و کارنامه در دولت‌های هاشمی و احمدی‌نژاد و خاتمی و روحانی و رئیسی از چه نشأت می‌گیرد؟

و این یک ناجوانمردی آشکار است که هاشمی از این حقایق با مردم محاکات نکرده است.

و اما سخنی با مردم...

همه باید بدانند که پروژه نرمالیزاسیون در دولتین هاشمی رفسنجانی خواسته شخص هاشمی بود نه خواسته رهبری. کما اینکه اسناد مخالفت رهبری با اشرافی گری، با ریاضت اقتصادی و... موجود است.

  پروژه‌های دولت اصلاحات اعم از جامعه مدنی، مردمسالاری و آزادی صراحتا با تأکیدات رهبری بر مدینة‌النبی، هشدار برای شبیخون فرهنگی و مردمسالاری اسلامی مغایر بود.

  آنچه احمدی‌نژاد تحت عنوان اعتقاد به امام زمان و کار جهادی و مذاکره با آمریکا می‌خواست دقیقا بر خلاف چیزی بود که رهبری نظام برای مردم و ساحت عقلانیت تعریف کردند.

و برجام خواسته و اصرار شخص روحانی و اذناب او بود نه خواسته رهبری نظام. همانطور که اقدام نابجای مذاکره مستقیم با آمریکا و رها کردن امر مهم نظارت بر بازار و خفیف کردن قدرت نظامی کشور از سوی ظریف؛ هیچیک با تأکیدات و راهبردهای رهبر معظم انقلاب همسو و هم‌خوان نبودند.

مع‌الوصف تجربه 30 ساله از این خاصّه‌خوانی نشان می‌دهد که تقریبا همه این رؤسای جمهور با عنایت به رأی مردم و بسط ید وسیعی که داشته‌اند؛ امورات خود را دقیقا طبق خواسته‌ها و اصرارهای خود به پیش برده‌اند و رهبر معظم انقلاب نیز جز معدود مواردی که پای حفظ کیان و سازه نظام در میان بوده؛ اغلب ورود مستقیمی به این خواسته‌ها نداشته‌اند، برخی را با سخنرانی و موعظه در نزد مردم روشن‌سازی کرده‌اند و بخشی را نیز به دلیل ماهیت مسئولیت‌های رهبری و مسئولیت‌های رئیس‌جمهور به اختیار عمل دولت گذاشته‌اند.

اینکه محسن هاشمی علیرغم اینکه در تجربه زیسته 30 سال اخیر یک حضور اجرایی داشته و از نزدیک شاهد حقایق پیش گفته بوده اما امروز مثل یک فرد بی‌اطلاع و عوام درباره حقایق سیاسی ایران نظر می‌دهد جای تأسف دارد و از شوربختی‌های جامعه ماست.

که به قول سعدی علیه‌الرحمه:

"از دشمنان برند شکایت به دوستان

چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم"؟!

واین ماجرا سر دراز دارد، بخوانیم

سعید حجاریان، اخیراً در بخشی از یک نامه سرگشاده که با محتوای دستگیری مصطفی تاجزاده،‌ خطاب به دبیر شورایعالی امنیت ملی نگاشته، آورده است:

"حتماً با اصطلاح «ناتوی فرهنگی» نیز آشنایی دارید و قطعاً واقف هستید «ناتو» یک پیمان نظامی میان امریکا و شماری دیگر از کشورهاست که در برابر بلوک شرق برقرار شد. لفظ «ناتو» متأسفانه از مقطعی به حوزه فرهنگ راه یافت و اصطلاح نادرست «ناتوی فرهنگی» به قصد قطبی‌سازی این فضا وضع شد. در حالی‌که نه خبری از «ناتوی فرهنگی» بود و نه «ورشوی فرهنگی»!"[1]

 

*ناراحتی حجاریان از دستگیری رفیق گرمابه و گلستانش کاملا قابل درک است.

بماند که حجاریان خود بهتر از همه می‌داند که تاجزاده تا آنجا تند بود که حتی سعید هم با برخی تئوری‌های مصطفی همراهی نمی‌کرد. (مثل ماجرای مخالفت با تز تاجزاده مبنی بر اصلاحات ساختاری!)

مفهوم عقلانی و فلسفی "ناتوی فرهنگی" را رهبر معظم انقلاب اسلامی در دهه 80 و در تشریح تهاجمات و شبیخون فرهنگی غرب مورد اشاره قرار داده‌اند.

یک معنای کاملا فلسفی در اشاره به صف‌آرایی رسانه‌ای و فرهنگی جهان سلطه علیه ملت‌های آزاد و در صدر آنها علیه ایران و انقلاب اسلامی که مثل یک اژدهای هفت سر، ابزارآلات مختلف رسانه‌ای و غیر رسانه‌ای را برای تأثیرگذاری در باورهای هویتی مردم به کار می‌گیرد.

روشن نیست کدام بخش از این توصیف عقلانی و اصولی که هرچه می‌گذرد بر اتقان آن نیز بیشتر افزوده می‌شود؛ مورد طعن و کینه آقای حجاریان واقع شده و اساسا حجاریان در کدام بخش این مفهوم منطقی و عبارت پیشانی آن توانسته به کشف یک نقض نائل آید؟

هرچه هست  چیزی خارج از گپ و گفت‌های طنزآمیز توییتری نیست! همان طنزهایی که می‌گویند دوئت تاجزاده و حجاریان مایلند هرچه می‌بینند و می‌شنوند را با الصاق یک نقص مواجه کنند و سپس به مقصرتراشی از رهبری مظلوم نظام بپردازند.

گفتنیست، مقام معظم رهبری طی یک سخنرانی در سال 85 پیرامون مفهوم ناتوی فرهنگی فرمودند:

"سررشته‌ی همین تحولات منفی در سطح بین المللی، در دست کسانی باشد که آنها به وسیله ی این تحولات می خواهند اهداف خودشان را - که یا زر است یا زور - تأمین کنند و برای آنها چیزی به نام هویت ملتها اصلاً ارزش ندارد؛ که متأسفانه این در صد سال، صد و پنجاه سال اخیر، در دنیا اتفاق افتاده است؛ یعنی تحولات کشورهای آسیایی و آفریقایی و امریکای لاتین در دام طراحی باندهای قدرت بین المللی افتاده است و طراح اینها صهیونیست و سرمایه داران بین المللی بوده اند. برای اینها آنچه مهم بوده، کسب قدرت سیاسی است که بتوانند در کشورها و دولتهای اروپایی و غیره نفوذ کنند و قدرت سیاسی را در دست بگیرند و پول کسب کنند و این کمپانیها، سرمایه های عظیم، کارتلها و تراستها را به وجود آورند. هدف این بوده است؛ آن وقت اگر اقتضاء می کرده است که اخلاق جنسی ملتها را خراب کنند، راحت می کردند؛ مصرف گرایی را در بین آنها ترویج کنند، به راحتی این کار را انجام می دادند؛ بی اعتنایی به هویتهای ملی و مبانیِ فرهنگی را در آنها ترویج کنند، این کار را می کردند. اینها، اهداف کلان آنها بوده است که تصویر می کردند. آن وقت همیشه لشگری هم از امکانات فرهنگی و رسانه ای و روزنامه های فراوان و مسائل گوناگون تبلیغات در مشت اینها بوده است، که اینها امروز یواش یواش دارد پخش می شود و من پریروز در روزنامه - البته سه، چهار ماه قبل از این، من مقاله اش را دیده بودم - گزارشی از تشکیلِ «ناتوی فرهنگی» را خواندم. یعنی در مقابل پیمان ناتو که امریکاییها در اروپا به عنوان مقابله ی با شوروی سابق یک مجموعه ی مقتدر نظامی به وجود آوردند؛ اما برای سرکوب هر صدای معارض با خودشان در منطقه خاور میانه و آسیا و غیره از آن استفاده می کردند، حالا یک ناتوی فرهنگی هم به وجود آورده اند. این، بسیار چیز خطرناکی است. البته حالا هم نیست؛ سالهاست که این اتفاق افتاده است. مجموعه ی زنجیره ی به هم پیوسته ی رسانه های گوناگون - که حالا اینترنت هم داخلش شده است و ماهواره ها و تلویزیونها و رادیوها - در جهت مشخصی حرکت می کنند تا سررشته ی تحولات جوامع را به عهده بگیرند؛ حالا که دیگر خیلی هم آسان و رو راست شده است.


:: بازدید از این مطلب : 345
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب پربازدید