منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
لینک دوستان
سرور مجازی ایران" >سرور مجازی ایران

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان گپ دوستانه و آدرس rahjooyan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آخرین مطالب
دیگر موارد

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 640
:: کل نظرات : 11

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 56
:: باردید دیروز : 437
:: بازدید هفته : 56
:: بازدید ماه : 673
:: بازدید سال : 11859
:: بازدید کلی : 408267
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 28 آذر 1400

افسردگی یکی از شایع ترین مشکلات روانی است.

میزان شیوع این مساله تا حدی است که از آن با عنوان سرماخوردگی روانی نیز یاد می شود.

این مطلب به این معناست که افسردگی می تواند بسیار فراگیر باشد و علی رغم ظاهر ساده و مزمن خود، تاثیرات قابل توجهی بر سلامت جسمی و روانی تان داشته باشد.

آیا احساس دلمردگی می کنید و دلمرده هستید؟

به نقل از سایت مشاورکو: در صورتی که با افسردگی دست به گریبان هستید، ممکن است احساس کنید زندگی بیش از حد سخت و طاقت فرسا شده است و حتی جذاب ترین فعالیت ها نیز قادر به خوشحال کردن تان نیست.

در صورتی که در چنین وضعیتی قرار گرفته اید و احساس خستگی، دلمردگی، پوچی، تنهایی و دلمردگی بر زندگی تان سایه افکنده است با ادامه ی مطلب همراه شوید تا شما را با مهم ترین راه های غلبه بر غول افسردگی آشنا کنیم.

چگونه با افسردگی مقابله کنیم؟ تکنیک های مشاورانه

تجربه ی احساساتی از قبیل غم و اندوه، بی حوصلگی، خستگی مداوم و احساس تنهایی، بغض و شکست می تواند تا حد زیادی پیش بینی کننده ی افسردگی باشد.

در این حالت ممکن است افکاری مبنی بر خودکشی یا بی ارزشی و بودن فکرتان را اشغال کند و تجربه ی آنها به مدت بیشتر از ۶ ماه می تواند نشان دهنده ی افسردگی و نیاز ضروری به درخواست کمک تخصصی باشد.

فرد افسرده علی رغم میلش نمی تواند اری را پیش ببرد، کلاس های مختلف ثبت نام می کند اما در هیچکدام شرکت نمی کند، کارهای ناتمام زیادی دارد.

او ممکن است حالاتی مانند کاهش یا افزایش میل جنسی، ساعات خواب، اشتها و خلق و خود را نیز تجربه کند.

امروزه افسردگی به عنوان بیماری رایج قرن شناخته شده و عدم اقدام برای درمان آن می تواند شرایط را بسیار سخت و غیر قابل کنترل کند.

افسردگی یکی از مقاوم ترین انواع اختلالات در برابر درمان است و بهتر است برای رفع آن حتماً از یک متخصص کمک بگیرید.

چگونه با غول افسردگی مقابله کنیم؟

به عنوان یک فرد افسرده ممکن است احساس کنید افسردگی همه ی زندگی تان را فراگرفته و از طریق آن فلج شده اید.

بسیاری از افراد افسرده ممکن است در مقابل افسردگی شان احساس ناتوانی و یاس کنند و آن را بسیار قدرتمند تر از خودشان ادراک کنند.

اگر قصد دارید تا بتوانید به یک زندگی شاد، پر نشاط و فعال برگردید و از افسردگی رها شوید، لازم است چند نکته ی طلایی را بدانید.

 

با احساس افسردگی تان کاری نداشته باشید.

واقعیت آن است که تمرکز کردن بر احساس افسردگی، یاس، ناامیدی و سعی در رها شدن از آن کاری بیهوده است.
این احساسات همواره به قوت خود باقی خواهند بود مگر آنکه تصمیم بگیرید تا برای تغییرشان دست به “رفتار تازه ای” بزنید.

راه رفتن با ژست آدم های افسرده، حالات چهره ی غم زده، نشستن در کنار اتاق و فکر کردن به گذشته، تنها می تواند مشکلات را برتر کند.

آنچه لازم دارید آن است که رفتارهای تازه ای را تمرین کنید.

به عنوان مثال ایده های زیر می تواند برای تان بسیار کارساز باشد:

۱- دکور اتاق تان و یا خانه را به طور کلی تغییر دهید.

۲- در خانه لباس های شاد بپوشید، آرایش کنید و آراسته باشید. حتی در زمان هایی که تنها هستید.

۳- در آینه به خودتان نگاه کنید و لبخند زدن را تمرین کنید. شاید ساده به نظر برسد اما بر اساس تجارب بالینی، حالات غیر کلامی فرد افسرده نقش زیادی در تداوم افسردگی دارند.

۴- به مهمانی بروید و یا دوستان تان را دورتان جمع کنید.

۵- در یک کلاس ورزشی شرکت کنید و یا برای مدتی در خانه برقصید.

۶- یکی از کارهای مورد علاقه تان را شروع کنید.

۷- در طی روز ساعتی را در مقابل نور آفتاب قدم بزنید و یا بنشینید.

چگونه با قدرت فکرتان افسردگی را شکست دهید؟

هنگامی که تصمیم می گیرید تا بر اساس رفتارهای تازه عمل کنید، ممکن است احساس کنید در حال بازی کردن نقش هستید.

این مساله به این خاطر است که انجام رفتارهای تازه، گام اول و ضروری ترین گام برای غلبه بر مساله ی افسردگی است اما به تنهایی کافی نخواهد بود.

موقعیتی را تصور کنید که د جمعی نشسته اید و به صورت ناخودآگاه، حالات غم و اندده و افسردگی به سراغ تان می آید و حوصله هیچکس حتی خودتان را هم ندارید.

در این شرایط از خودتان این سوال طلایی را بپرسید:

 چه فکری به دهنم آمد که پر از غم و اندوه شدم؟ ”
افکارتان را بررسی کنید و تفکرات غیر منطقی، مقایسه ها، پیش گویی های منفی در مورد آینده، غرق شدن در گذشته را ردیابی کنید.

در بسیاری از موارد فکر کردن به شیوه ی غیر منطقی باعت می شود تا خلق تان تنگ بشود و در افسردگی غرق شوید.

کنترل افسردگی در دو قدم

بر اساس توضیحات داده شده برای کنترل افسردگی تان دو گام اساسی بردارید:

۱ لیستی از رفتارهای تازه بنویسید و شروع به اجرای آنها کنید.

۲ در شراطی که خلق تان پایین است و افسرده اید، سوال طلایی مربوط به افکار را از خودتان بپرسید.

سپس فکر تان را متوقف کرده و با آن به صورت منطقی چالش کنید.

چالش با افکار باعث می شود تا احساس تان نیز تغییر کند و از حالت یاس و ناامیدی به سمت امیدواری و شادی حرکت کنید.

به عنوان مثال اگر فکری مانند ” شرایط زندگی م اصلاً خوب نیست. خیلی اوضاع افتضاحه” در ذهن تان رژه می رود می توانید با آن به شکل زیر چالش کنید:

 درسته که از زندگی ام صد در صد راضی نیستم اما برای تغییر شرایط در حال تلاشم و اوضاع همیشه اینطور نمی مونه. همچنین در زندگی ام شرایط خوبی نیز دارم که ممکن است خیلی از افراد دیگر نداشته باشند “.

با انجام مستمر دو گام طلایی بالا می توانید بر افسردگی تان غلبه کنید و کنترل زندگی تان را با قدرتی دوباره در دست بگیرید.

یادتان باشد که در این شرایط نیاز به حمایت، تایید و تشویق خودتان دارید و سرزنش و منفی گویی می تواند برای تان در حکم سمی مهلک باشد.

معرفی سایت مشاوره روانشناسی مشاورانه

سایت مشاورانه با بیش از ۱۰۰۰ محتوای روانشناسی به ارائه خدمات:

مشاوره حضوری

مشاوره آنلاین رایگان

مشاوره تلفنی

در زمینه های تخصصی: مشاوره خانواده، مشاوره ازدواج، مشاوره روانشناسی، مشاوره زناشویی، اختلال افسردگی، اضطراب، وسواس فکری و عملی، فوبیا، تربیت کودک و نوجوان، تست روانشناسی و غیره می پردازد.

منبع: مرکز مشاوره مشاورانه


:: بازدید از این مطلب : 306
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 27 آذر 1400

«مصطفی تاجزاده» از افراطیون اصلاح طلب و از دستگیرشدگان فتنه ۸۸ در مصاحبه با روزنامه آرمان در پاسخ به این سوال که «درست است که هدف ایران رسیدن به توافق مطلوب است، اما بسیاری از کارشناسان معتقدند این شرط که بازگشت آمریکا به برجام منوط به لغو همه تحریم‌هاست، سبب خواهد شد که بازگشت آمریکا به برجام و دستیابی به یک توافق خوب آسان نباشد. این طور فکر نمی‌کنید؟» گفت: «مشخص است که این شرط محقق نمی‌شود...اکنون از ترس مردم است که دیگر برجام را خسارت نمی‌خوانند و آن را آتش نمی‌زنند. حتی اگر مذاکرات به نتایج مطلوبی منجر نشود هم، به مردم خواهند گفت که با آمریکا، اروپا و دنیا مذاکره کردیم، ولی آنها توافق نکردند».

تاجزاده در ادامه گفت: «اگر آنان حتی در دل به نعمت بودن تحریم‌ها معتقد و درعمل به آن تداوم بخشیده تا همچنان از منافع اقتصادی آن بهره ببرند، هرگز به دلیل هراس از مردم این خواست قلبی خود را عیان نمی‌کنند، حتی اگر به قیمت کنترل فضای سیاسی و ممانعت از فعالیت منتقدان باشد. مردم خواهان لغو تحریم‌ها هستند و بارها این مطالبه را با صدای بلند اعلام کرده‌اند. افرادی که در گذشته می‌گفتند تحریم نعمت است، اکنون برای لغو تحریم‌ها به مذاکره می‌نشینند. اگر آنان واقعا اعتقاد داشتند که تحریم‌ها نعمت است، چرا اکنون برای از بین رفتن این نعمت در حال تلاش هستند؟ ».

این محکوم فتنه ۸۸ در بخش دیگری از این مصاحبه گفت: «اگر در موضوعاتی مثل احیای برجام و لغو تحریم‌ها موفق شدید از شما حمایت می‌کنیم، زیرا منافع کشور است. ایرادی هم ندارد که بگویید دولت آقای روحانی عرضه نداشت و ما عرضه داشتیم و توانستیم تحریم‌ها را لغو کنیم. تمام تلاش خود را برا ی لغو تحریم‌ها از طریق احیای برجام به عمل آورید و ما هرگز یادآوری نخواهیم کرد که برجام را خیانت محض دانسته و می‌گفتید که حق مذاکره با آمریکا را ندارید. به هرحال سهوا به منافع ملی از دریچه رقابت‌های سیاسی می‌نگریستید و برای تضعیف رقیب و دولت روحانی چنین شعارهایی را می‌دادید، اما حالا که دولت روحانی وجود ندارد و خودتان در مصدر امور هستید، پس مشکلات را حل کنید».

تاجزاده: تحریم را لغو کنید نمی‌گوییم برجام را خسارت محض می‌دانستید/ عبدی: آشوب‌ها را به عوامل خارجی نسبت ندهید

تاجزاده به مغلطه کردن و ریختن ماست ها در قیمه عادت دارد. جماعتی که در سال ۹۲ با شعار لغو تحریم ها روی کار آمد و سپس تاکید کرد که به واسطه برجام قطعا تحریم ها در دی ماه ۹۴ یکباره لغو خواهد شد و نه تعلیق، حالا نعل وارونه زده و طرف مقابل را محکوم می کند. اینها همان طیفی هستند که ابتدا گفتند هدف از برجام لغو تمامی تحریم ها است و سپس مدعی شدند که «هدف از برجام اصلا اقتصادی نبود»!

همقطاران تاجزاده در کنار برخی مقامات دولت قبل، پیش از روی کار آمدن دولت سیزدهم با فضاسازی گسترده مدعی شدند که چون به FATF نپیوستیم و چون برجام هنوز احیا نشده است، پس تا اطلاع ثانوی هیچ خبری از شتاب در واکیسناسیون سراسری نخواهد بود و آمار کشته ها به ۱۰۰۰ نفر در روز هم خواهد رسید.

اما در دولت رئیسی، در شرایطی که هنوز به FATF نپیوسته بودیم و هنوز برجام احیا نشده بود، واکسیناسیون شتاب گرفت و این شتاب روزافزون که نتیجه مدیریت جهادی بود، تعداد کشته ها را از روزی ۷۰۰ نفر به حدود ۸۰ نفر کاهش داد. اما تاجزاده و همفکران وی به دلیل ابتلا به نفاق و بی صداقتی با مردم، خود را به ندیدن زده و تقلا کردند تا بر رسوایی اظهارات خود سرپوش بگذارند.

اکنون نیز منتقدان، برجام را خسارت محض می دانند، برای همین اکنون مطالبه ایران این است که اولا آمریکا باید تضمین بدهد، ثانیا همه تحریم ها به هر بهانه ای باید لغو شود و ثالثا، اقدامات آمریکا باید توسط ایران راستی آزمایی و تایید شود.

تاجزاده: تحریم را لغو کنید نمی‌گوییم برجام را خسارت محض می‌دانستید/ عبدی: آشوب‌ها را به عوامل خارجی نسبت ندهید

اما کاسبان تحریم و از جمله تاجزاده، مطالبه ایران درباره لغو تمامی تحریم ها را تضعیف کرده و با آن مخالفت می کنند. اینها همان جماعتی هستند که دیروز برای بتن ریزی در قلب راکتور هسته ای- که ماحصل تلاش جوانان عزیز کشورمان بود- سوت و کف زدند و هورا کشیدند و حالا زمزمه بتن ریزی در قلب توان دفاعی و قدرت منطقه ای ایران را زمزمه می کنند.

دولت رئیسی با دیپلماسی فعال اقتصادی هم به دنبال لغو تحریم هاست و هم رویکرد بسیار مهم «خنثی سازی تحریم ها» را دنبال می کند.

تاجزاده بجای این فرافکنی های تکراری بهتر است بابت قطعنامه ۱۹۲۹ که به واسطه فتنه ۸۸ با همقطاران خود به مردم تحمیل کرد و عکس یادگاری با حسین فریدون و سکوت و جانبداری از مقصران در تضییع حقوق معلمان عزیز کشورمان در ماجرای فساد صندوق ذخیره فرهنگیان و همچنین سکوت و فرافکنی در ماجرای تضییع حقوق کارگران عزیز و زحمتکش در ماجرای هفت تپه، از مردم عزیز ایران عذرخواهی کند.

 

** عبدی: آشوب ها را به عوامل خارجی نسبت ندهید

«عباس عبدی» فعال اصلاح طلب که در دولت اصلاحات به اتهام فروش اطلاعات به بیگانگان به ۸ سال زندان محکوم شد در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: «اعتراضات اصفهان از چند جهت با اعتراضات دیگری که در کشور بوده و هست تفاوت جدی داشتولی پایان این اعتراضات از دو سو تغییر جهت داد. اول با آتش‌زده شدن چادرها و تنش مقدماتی در پایان ماجرا و سپس انتقال آن به داخل شهر و حضور معترضین جدید و جوان با شعارها و رفتارهای کاملا متفاوت و از سوی دیگر و تحولی مهم‌تر، برخورد خشن میان دو طرف و بازتاب این برخوردها میان جامعه و مردم است که اثرات سوئی بر روند یک هفته گذشته گذاشت».

عبدی در ادامه نوشت: «به‌طور قطع این نحوه برخورد مستقیم ممکن است حاضران را زودتر پراکنده کند، ولی مگر همه‌چیز در زودتر پراکنده شدن خلاصه می‌شود؟ اقدامات پلیسی و امنیتی در مقابله با اعتراضات نباید به گونه‌ای باشد که کینه و نفرت را تشدید کند...اصرار سیاست‌های رسمی در پیوند دادن اعتراضات مشابه به دست‌های خارجی، شاید برای اقناع عده‌ای یا توجیه برخی رفتارها اثرگذاری موقت داشته باشد، ولی در عین حال نگاه مردم را به خارج سوق می‌دهد، زیرا معترضین را هم به این نتیجه خواهد رساند که راه‌حل در خارج است، چون سیاست رسمی نیز دارد آنها را به آن سوی آب منتسب می‌کند، به علاوه قبح ارتباط با خارج را نباید ریخت. باید به گونه‌ای عمل کرد که مردم از انتساب اعتراضات به خارج ناراحت شوند، اگر این ادعا خیلی تکرار شود، به معنای ریخته شدن قبح و زشتی چنین ارتباطی است».

این فعال اصلاح طلب تصریح کرد: «بهتر است سیاست چگونگی مواجهه با هر پدیده‌ای از جمله اعتراضات را صرفا برحسب متغیرها و عوامل داخلی توضیح داد. حتی اگر خارجی‌ها نیز از آن سوءاستفاده کنند، این امر فرع بر اصل قضیه است که موضوعی داخلی است. با این ملاحظات انتظار می‌رود که نحوه مدیریت در برابر اعتراضات با فرض مزبور باشد، یعنی اصل مشکلات را داخلی دید، حتی اگر دست‌هایی از خارج نیز در آن دیده شوند. باید قدری خویشتنداری کرد. بروز این عوارض و انتشار تصاویر آن نوعی نمک پاشیدن روی زخم است. زخمی که باید التیام پیدا کند و نه اینکه ناسور شود».

تاجزاده: تحریم را لغو کنید نمی‌گوییم برجام را خسارت محض می‌دانستید/ عبدی: آشوب‌ها را به عوامل خارجی نسبت ندهید

کشاورزان عزیز اصفهانی در هفته های گذشته در اعتراضی مسالمت آمیز خواسته ها و مطالبات خود را مطرح کرده و پس از رایزنی نمایندگان معترضین با مقامات و مسئولین استانی و دستورات اتخاذ شده توسط مقامات ارشد کشور، این تجمع خاتمه یافت.

در ادامه، عده ای آشوبگر و اوباش در غیبت کشاورزان و مردم غیور اصفهان، اقدام به اغتشاش کرده و به تخریب آمبولانس، شکستن شیشه های بانک، آتش زدن موتور مأمور ناجا و چاقوکشی و آتش زدن چادر کشاورزان اقدام کردند.

این آشوبگری و اغتشاش با رفتار مدبرانه نیروی انتظامی و درایت مردم غیور اصفهان، ناکام مانده و به هدف اصلی خود نرسید. اما بلافاصله پس از آنکه چادر کشاورزان توسط اوباش آتش زده شد و سپس اراذل به خیابان ها ریخته و نظم عمومی را به هم زدند، رسانه های بیگانه از جمله بی بی سی فارسی و اینترنشنال سعودی و صدای آمریکا به خط شده و آشوبگران را به تعرض به اموال عمومی و خصوصی تشویق کردند.

پس از پایان آشوب، ماموران انتظامی، از عده ای از اوباش سبلح گرم کشف کردند. تجربه فتنه ۸۸ و آبان ۹۸ بیش از پیش ثابت کرد که دشمن در کمین است تا به بهانه های مختلف، آشوب و التهاب به راه انداخته و مردم کشورمان را دچار خسارت و آسیب کند.

با اینحال رسانه های اصلاح طلب با بزک اقدامات ضدایرانی دشمنان ملت ایران، ردپای خارجی را پاک کرده و آن را انکار می کنند.

 

** ترکیب جدید تیم ایران در مذاکرات، نقطه قوت است

روزنامه شرق در مطلبی نوشت: «پس از چند ماه وقفه، مذاکرات ایران با قدرت‌های جهان از روز گذشته در هتل کوبورک وین از سر گرفته شد. منابع خبری هیئت ایرانی را قریب به ۴۰ نفر تخمین زده‌اند. برخلاف انتقادهایی که ممکن است از سوی عناصر ناآشنا به «تعداد» هیئت ایرانی وارد شود، در صورت برخورداری از «عزم و اراده‌ای جدی برای نیل به تفاهم» باید آن را از ویژگی‌های مثبت ترکیب تیم ایران در دور جدید مذاکرات برشمرد».

تاجزاده: تحریم را لغو کنید نمی‌گوییم برجام را خسارت محض می‌دانستید/ عبدی: آشوب‌ها را به عوامل خارجی نسبت ندهید

چینش و انتخاب اعضای تیم مذاکره کننده جدید ایران در مذاکرات وین، بازتاب وسیعی در رسانه های خارجی داشته و رسانه های اسرائیلی نیز نسبت به چینش جدید تیم مذاکرات کشورمان ابراز نگرانی کرده اند.

نکته قابل تأمل اینجاست که همزمان با نگرانی اسرائیل از تیم جدید مذاکرات، برخی افراطیون اصلاح طلب در داخل نیز به ترکیب جدید تیم مذاکره کننده ایران اعتراض کرده و حتی آن را مورد تمسخر قرار دادند.

اما همانطور که این روزنامه اصلاح طلب اذعان کرده است، ترکیب جدید تیم مذاکره کننده ایران، نقطه قوت کشورمان در مذاکرات است.

«علی اکبر صالحی» رئیس سابق انرژی اتمی- شهریور ۹۵گفته بود: «در بعد تحریم و مسائل دیگر سیاسی، امریکایی‌ها از شیوه نادرستی استفاده می‌کنند، اگر ما وقتی برجام را تنظیم می‌کردیم دقت بیشتری می‌کردیم این فرصت برای امریکا پیش نمی‌آمد که از این قابلیت تفسیر بودن سوء استفاده کند».

روزنامه اعتماد نیز- آذر ۹۷- در مطلبی نوشته بود: «متاسفانه در تیم کارشناسان مذاکره کننده ما تعداد کافی از متخصصان به ویژه در حوزه‌های مالی، تجاری و بانکی حضور نداشتند که خط به خط و بند و به بند توافق را دقیق و به طور تخصصی بررسی کنند تا امروز دچار چنین شرایط ناشی از بی تعهدی آمریکا و اروپا نشویم».

گویا افراطیون اصلاح طلب عادت دارند که نقطه قوت را ضعف و نقطه ضعف را قوت جا زده و جای طلبکار و بدهکار را عوض کنند. البته از جماعتی که در سال ۸۸ از آنان به عنوان «سرمایه های اسرائیل در ایران» نام برده شده بود، انتظاری غیر از این نیست.

 


:: بازدید از این مطلب : 234
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 12 آذر 1400

 «سعید حجاریان» از افراطیون اصلاح طلب و از دستگیرشدگان فتنه ۸۸ – مهرماه ۹۸- در مصاحبه با روزنامه شرق گفت: «من گفتم اتم و مشتقاتش به کار ما نمی‌آید و حتی استفاده صلح‌آمیزش برای ما پرمخاطره و پرهزینه است؛ ‌ چه یک گرم، چه صد کیلو؛ چه غنای یک درصد، چه ۲۰ درصد. البته من منکر تحقیقات و کارهای دانشگاهی نیستم اما در چارچوب پادمان‌های بین‌المللی. این تقسیم‌بندی به‌گمان من همچنان معتبر است».

«مصطفی تاجزاده» از اعضای تندرو طیف اصلاح طلب و از دستگیرشدگان فتنه ۸۸ نیز – بهمن ۹۲- در سایت ضدانقلاب کلمه در مطلبی با عنوان «یا نان یا انرژی هسته ای» نوشته بود: «سلسله کیم ایل سونگ، بمب هسته ای را به قیمت فلاکت ملت خویش برگزیده و کره شمالی را به یکی از فقیرترین و منزوی ترین کشورهای جهان تبدیل کرده است. بمب اتم و موشک بالستیک دارد، اما نان ندارد. به همین دلیل اولین خواسته آن دولت در هر توافقی با غرب، دریافت چند هزار تن گندم بیشتر است تا اندکی از درد گرسنگی مردمش بکاهد».

ظلم تاجزاده و حجاریان به کشاورزان ایرانی/خیانت افراطیون اصلاح طلب به مردم ایران با هجمه به صنعت هسته‌ای

همچنین «احمد شیرزاد» از نمایندگان تندرو مجلس ششم- آذر ۹۳- در میزگردی در دانشگاه تهران گفت: «هیچکس در ایران نمی‌داند که ما به چه دلیلی به مسیر هسته‌ای شدن پا گذاشته‌ایم و این امر دقیقاً به مانند ادامه جنگ بعد از آزادسازی خرمشهر بود در حالیکه برخی افراد شعارهایی مانند راه قدس از کربلا می‌گذرد را بیان می‌کردند... از این چاه (صنعت هسته‌ای) آبی در نمی‌آید، مگر اینکه برای برخی افراد نانی درآید. از سال ۸۲ تاکنون دریغ از یک لیوان آب برای کشور». 

ظلم تاجزاده و حجاریان به کشاورزان ایرانی/خیانت افراطیون اصلاح طلب به مردم ایران با هجمه به صنعت هسته‌ای

 

«صادق زیباکلام» از فعالین اصلاح طلب نیز در همین میزگرد گفت: «فعالیت‌های هسته‌ای دست کم از سال ۸۲ به این سو خیلی شیره گلوسوزی برای مملکت نبوده است، نه از نظر پیشرفت علمی خیلی خبری بوده و نه از لحاظ اقتصادی و چه بسا با مطالبی که مطرح شد به ضرر ما بوده است...من معتقدم آنقدر که هسته‌ای به ما ضرر زده است جنگ نزده است».

ظلم تاجزاده و حجاریان به کشاورزان ایرانی/خیانت افراطیون اصلاح طلب به مردم ایران با هجمه به صنعت هسته‌ای

این افراد با هجمه به صنعت هسته ای، آن را صرفا یک فناوری هزینه بر و بی فایده جلوه داده و اینگونه القاء کردند که اگر روزی صنعت هسته ای نیز تعطیل شد، مردم ایران متضرر نخواهند شد.

رهبر معظم انقلاب- ۲۰ فروردین ۱۳۹۴- فرمودند: «مسئولین بدانند دستاورد کنونی هسته‌ای ما چیز باارزشی است؛ این را بدانند؛ به چشم کم‌ارزش و چیز سبک به آن نگاه نکنند. صنعت هسته‌ای برای یک کشور، یک ضرورت است. اینکه بعضی از روشنفکرنماها قلم بردارند و قلم بزنند که «آقا ما صنعت هسته‌ای را میخواهیم چه‌کار کنیم» این فریب است؛ این شبیه همان حرفی است که زمان قاجارها وقتی نفت کشف شده بود و انگلیسها آمده بودند میخواستند نفت را ببرند، اینجا دولتمرد قاجاری میگفت ما این مادّه‌ی بدبوی عَفِن را میخواهیم چه‌کار کنیم، بگذارید بردارند ببرند! این شبیه آن است. صنعت هسته‌ای برای یک کشور یک ضرورت است؛ هم برای انرژی، هم برای داروهای هسته‌ای که بسیار مهم است، هم برای تبدیل آب دریا به آب شیرین، و هم برای بسیاری از نیازهای دیگر در زمینه‌ی کشاورزی و غیر کشاورزی. صنعت هسته‌ای در دنیا، یک صنعت پیشرفته است، یک صنعت مهم است».

 

ظلم تاجزاده و حجاریان به کشاورزان ایرانی/خیانت افراطیون اصلاح طلب به مردم ایران با هجمه به صنعت هسته‌ای

مقام معظم رهبری در بیانات مذکور تاکید کردند که «صنعت هسته ای برای کشور یک ضرورت است»؛ ایشان تبدیل آب دریا به آب شیرین را یکی از فواید و نتایج بکارگیری صنعت هسته ای برشمردند.

در حال حاضر کمبود آب و آلودگی منابع آبی به یکی از بزرگ‌ترین مشکلات جوامع شهری و به خصوص کلانشهرها در اقصی نقاط جهان بدل شده است. به طور کلی کمبود آب یک مشکل بزرگ جهانی است و هر ساله شاهد آن هستیم که کشورهای جدیدی به جمع کشورهای کم‌آب جهان اضافه می‌شوند. با توجه به اقلیم گرم و خشک ایران، کشور ما نیز با مشکل کم آبی مواجه است.

 در حال حاضر علاوه بر کاهش بارش نزولات آسمانی، ضعف مدیریت منابع و الگوی نادرست مصرف نیز در تشدید کم آبی موثر بوده است. یکی از روش های مقابله با مسئله کم آبی، استفاده از آب دریا به عنوان منبع مصرفی آب است؛ روشی که اکنون در برخی کشورهای جهان در حال اجرا می باشد.

یکی از کاربردهای صنعت هسته ای، تبدیل آب دریا به آب شیرین است. در حقیقت از گرمای رآکتور هسته‌ای یا برق تولیدشده از آنها در روند شیرین کردن آب استفاده می شود. این تأسیسات می‌توانند هم به طور اختصاصی برای شیرین کردن آب ساخته شوند و هم شیرین کردن آب به عنوان کاربرد دوم آنها در کنار تولید برق محسوب شود.

در روزهای گذشته افراطیون اصلاح طلب با پاک کردن صورت مسئله، خود را حامی اصلی کشاورزان اصفهانی جا زدند. این در حالی است که این طیف با هجمه به صنعت هسته ای و محروم کردن کشور در بهره مندی از فواید صنعت هسته ای، موجب ظلم به مردم و از جمله کشاورزان عزیز کشورمان شده است.

طیف تندرو اصلاح طلب در تیرماه سالجاری نیز با هجمه به حاکمیت، در مسئله قطعی سراسری برق، خود را شاکی جا زده و فریاد وامصیبتا سر داد.

این در حالی است که بی‌برقی‌هایی که در بهار و تابستان سالجاری دامن مردم ایران را گرفت، زنده‌کننده همین مرثیه بزرگ در اذهان عمومی است. مرثیه‌ای به نام «مخالفت با انرژی هسته‌ای» و محروم‌سازی کشور از صنعتی پیشرو که نه‌تنها می‌توانست روشنایی چراغ خانه‌های ایرانی را تا همیشه تضمین کند، بلکه می‌توانست موتور محرکه بسیاری از صنایع دیگر شده و رشد اقتصادی چشمگیری را برای کشور به ارمغان بیاورد.

رهبر معظم انقلاب- ۱۳ دی ۸۶- حدود ۱۴ سال قبل در دیدار دانشجویان دانشگاه های استان یزد فرمودند: « در داخل کشور خودمان جنجال راه انداختند که آقا انرژی هسته‌ای هزینه‌ی بدون سود است؛ چرا دارید این کار را میکنید؟ ...اول گفتند نمیشود، نمیتوانیم؛ بعد که دیدند توانستیم، گفتند آقا این هزینه‌ای است که سود ندارد، فایده‌ای ندارد».

ایشان در ادامه تاکید کردند: «چطور فایده‌ای ندارد؟ ما برای بیست سال دیگر حداقل بایستی بیست هزار مگاوات برق از انرژی هسته‌ای به دست بیاوریم. برآوردی که برای مصرف انرژی در کشور و تولید برقِ مورد نیاز کرده‌اند، حداقل بیست هزار مگاوات باید از طریق انرژی هسته‌ای باشد؛ والّا ما باید برق را از دیگران گدائی کنیم؛ یا اگر نتوانستیم گدائی کنیم، یا ننگمان آمد، یا به ما ندادند، از خیر چیزهائی که با نیروی برق میچرخد، باید بگذریم؛ از کارخانه، از تولید، از بسیاری از ابزارهای پیشرفت. خب، ما کِی شروع کنیم تا بتوانیم بیست هزار مگاوات را بیست سال دیگر به دست بیاوریم؟ الان اگر دیر هم نشده باشد، قطعاً زود نیست».

ظلم تاجزاده و حجاریان به کشاورزان ایرانی/خیانت افراطیون اصلاح طلب به مردم ایران با هجمه به صنعت هسته‌ای

روزنامه آرمان- ۶ آذر ۱۴۰۰- در مطلبی با عنوان «آب خوردن هم به احیای برجام گره خورده» به قلم «عبدالرضا فرجی راد» فعال اصلاح طلب و دیپلمات سابق نوشت: «حل مشکلات آبی به پول و بودجه کافی نیاز دارد. این بودجه و پول از کجا می‌آید از فروش آزادانه نفت و صادرات دیگر تولیدات داخلی کشور به واسطه احیای برجام، لغو تحریم‌ها و نیز بازگشت منابع درآمدی در سایه روابط آزاد بانکی و مالی. بنابراین مذاکرات ما با۱+۴و آمریکا در وین باید به احیای برجام و لغو تحریم ها منجر شود و از طرف دیگر باید اختلافات مان را با FATF حل کنیم تا دوباره دست دولت برای حل مشکلات کشور به خصوص در حوزه آبی باز شود».

همان جریانی که دیروز ساخت پالایشگاه را بی فایده و واردات بنزین را امری اجتناب ناپذیر قلمداد می کرد، حالا مدعی است که قطعی برق به دلیل تحریم هاست و آب خوردن مردم نیز در گرو احیای برجام است.

دیروز جوانان نخبه، مومن و انقلابی در اقدامی جهادی با ساخت پالایشگاه ستاره خلیج فارس، ایران را در تولید بنزین خودکفا کرده و امروز هم همان جوانان عزیز می توانند تبعات معضل  کم آبی را به حداقل ممکن برسانند. شرط تحقق این مسئله آن است که طرفداران «تز آبگوشت بزباش» و مدافعان شعار «ما نمی توانیم» کمی هم به فکر مردم باشند و منافع ملی و عزت مردم ایران برای آنها دغدغه باشد و آن را لگدمال نکنند.

اعلام همبستگی چپ های ستادی با اغتشاش گران

جبهه اصلاحات یا همان بانی وضع موجود در یک اطلاعیه با عوامل ایجاد اغتشاش در اصفهان اعلام همبستگی کرد. در بیانیه جبهه اصلاحات بدون آن‌که به سیاست‌های دولت روحانی در ایجاد بحران آب، خاموشی‌های مکرر و کمبود منابع اشاره شود؛ تنها اقدامات تعدادی اوباش خیابانی برجسته سازی شده است.

جبهه اصلاحات در بیانیه بلند و بالای خود به سوء عملکرد دولت منتخب اصلاح طلبان(دولت روحانی) در کوچک کردن سفره مردم به ویژه اقشار زحمت کشی چون کشاورزان هیچ اشاره ای نشده و به جای مطالبه محوری و ارائه پیشنهادات کاربردی هم صدا با ضد انقلاب اقدامات مقتدارنه پلیس در برخورد با قانون شکنان را ترویج خشونت نامیده است.

دربیانیه چپ‌های ستادی آمده است: متاسفانه ایران در اجلاس جهانی و با اهمیتِ کاپ‌۲۶ در گلاسکو دربارهٔ تغییرات اقلیمی نقش موثری ایفا نکرد و مطالبه‌کردنی است که مجموعهٔ حکمرانان ایران به ضرورتِ پایداری و توازن فرآیندهای توسعه در عمل توجه موثر بیشتری نشان دهند و دولت ایران نیز در ساختن تعهدات جهانی برای پیشگیری از تشدید تغییرات اقلیمی نقش فعال‌تری ایفا کند و دیپلماسی محیط زیستی را جدی‌تر بگیرد.    اشاره اصلاح طلبان به اجلاس پر اهمیت در گلاسکو همان گردهمایی است که ماه قبل در آن تنها به کلی گویی بسنده شده و حتی آلوک شارما، رئیس انگلیسی آن بر بی اثری آن اعتراف کرده است.

جالب آنکه هسته سخت اصلاحات در بیانیه‌اش به بی کفایتی‌های صورت گرفته در هشت سال گذشته در حوزه آب‌خیزداری نپرداخته است. دولت روحانی به عنوان مجری قانون برنامه پنج‌ساله ششم موظف بود بخش قابل توجهی از اراضی کشور را تحت عملیات آبخیزداری و آبخوان‌داری ببرد تا هم مانع اتلاف آب شود و هم مشکلات توزیع اب میان استانی بر طرف گردد. رضا اردکانیان، وزیر نیروی دولت دوازدهم خیال می‌کرد، بعد از دوره حضور در خارج از کشور مانع اجرای پروژه‌های مخرب محیط زیست خواهد شد، اما در عمل همان روند دوران هاشمی رفسنجانی و خاتمی را تکرار کرد.

اعلام همبستگی چپ‌های ستادی با اغتشاش‌گران


در دوره چهارساله رضا اردکانیان، کشور شاهد دو سال بسیار خشک و دو سال نسبتاً پر باران بود، اما نحوه مدیریت منابع در دوران تر سالی نشان داد که ساختار دولت ناتوان از مدیریت سیلاب و خشکسالی است. همچنین، عدم اجرای پروژه‌های مدیریت فاضلاب در بسیاری از مناطق کشور از جمله خوزستان، نشانی از مدیرت فشل و ناتوان در آن دوران است. وضعیت دولت روحانی به قدری وخیم بود که سعید لیلاز عضو سابق حزب کارگزاران در شرح آن گفته است که حتی اگر یک چوب خشک را جای روحانی می گذاشتیم، مملکت را بهتر مدیریت می کرد.

در حالی که دولت سیزدهم دست یاری به سوی کشاورزان دراز کرده و مرکز پژوهش های مجلس طرح دو ساله برای زاینده رود ارائه داده و رسانه ملی به پوشش مطالبات مردم پرداخت، عده ای اوباش شناسنامه‌دار با آتش زدن چادر کشاورزان جرقه آشوب‌سازی در اصفهان را زدند. هدف ضد انقلاب از این اقدام آن بود که با  بحران سازی داخلی زمینه برای تحریم خارجی فراهم شود

چپ‌ها که حیات خود را در هیجان سیاسی می‌بینند؛ در نقشه دشمن در آشوب سازی اصفهان بازی کرده و یارگیری می‌کنند، اما این اقدام را باید از سر ناآگاهی آنها از اهداف سرویس‌های امنیتی غربی دانست؛ یا آنکه برخی از درون اصلاحات برای آمریکایی‌ها پالس می فرستند؟

گروهی که باید امروز پاسخگوی کارنامه هشت ساله گذشته خود در ویرانی اقتصاد کشور باشد؛ نمی‌تواند نقش مدعی را بازی کند. در جنگ روایت‌های منحرف مردم به خوبی میزان کارآمدی دولت‌های مختلف را تشخیص می دهند، در این آب گل آلود ماهی بزرگی نصیب اصلاح طلبان نمی‌شود!

 


:: بازدید از این مطلب : 258
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 26 آبان 1400

دل‌پری از برخی همکارانش دارد. می‌گویدآن‌ها مرا به خاطر مواضعم مسخره می‌کنند! بسیاری از روایت‌های او از باند شیرین عبادی قابل‌انتشار نبوده و چند بار تأکید می‌کند که برای بیان آن‌ها نیاز به زمان بیشتر دارد. می‌گوید کم‌کاری برخی وکلا باعث شد افرادی چون شادی صدر و شیرین عبادی در خارج از کشور رشد کرده و صدای نامشروع حقوق بشر شوند. نعمت احمدی را بسیاری از اهل سیاست به‌خوبی می‌شناسند. این وکیل قدیمی و اصلاح‌طلب سال‌ها با اعضای شبکه موسوم به کانون مدافعان حقوق بشر عبادی در ارتباط بوده و  جنس آن‌ها را می‌شناسد.

 او در بعدازظهر یک روز پاییزی و هم‌زمان با برگزاری دادگاه نمایشی آبان۹۸ در لندن به گفتگو با «مشرق» پرداخته و پرده از چهره واقعی برخی دلال‌های حقوق بشری در خارج از کشور برمی‌دارد.

نعمت احمدی می‌گوید: آن‌ها مأموریت دارند سیاه نمایی کنند؛ هر چه‌بهتر کارشان را انجام دهند، پول بیشتری هم دریافت می‌کنند. اشاره او به چند فعال سیاسی برانداز در خارج از کشور است که به نام «حقوق بشر» دکان ساخته و در پروژه دشمن نقش بازی می‌کنند.

نعمت احمدی یک وکیل منتقد است؛ در طول بحث فرازوفرودهای بسیاری داشته و گاهی پرسش و پاسخ میان ما به جلسه بحث  تبدیل می‌شود. به او می‌گویم حضورش در رسانه‌های خارجی اهداف بیگانگان را تأمین می‌کند؛ در پاسخ بارها سخن ما را تائید کرده ولی اصل کارش را تشریح می‌کند! او صادقانه ساعتی با ما سخن گفته و پرده از رازهای جالب‌توجهی برمی‌دارد.

نعمت احمدی حافظه تاریخی خوبی دارد و گاهی در میانه بحث کمکش می‌کنیم تا پرونده‌های سیاسی قدیمی را بازکرده و بر ابعاد تاریک آن نور بی افشاند. با او  از ماجرای پرونده نوار سازان تا حکم سنگسار سکینه محمدی آشتیانی را باهم مرور می‌کنیم. این گفتگوی جذاب می‌تواند سندی بر سال‌ها خیانت و دروغ‌های مدعیان حقوق بشر باشد.

جرقه آبان ۹۸ را روحانی زد/ خانواده برخی از کشته‌شدگان مورد سوءاستفاده رسانه‌های خارجی قرار گرفتند/ دادگاه انگلیسی آبان مضحک بود/ مردم در خیابان مصی علی نژاد را لعنت می‌کنند/ ماجرای شکنجه در زندان کذب محض است/ باید تا کمر در برابر اژه‌ای خم‌شده و از او تشکر کنم

در ادامه این گفتگوی چالشی را می‌خوانید؛ شایان‌ذکر است بنا بر برخی ملاحظات از نام بردن برخی افراد و نیز ذکر جزییات پرونده‌های‌ آن‌ها پرهیز کرده‌ایم.

******************

** برای اصلاح‌طلبان پرونده آبان ۹۸ هنوز باز است؛ برخی ادعا می‌کنند که هرلحظه امکان دارد دوباره آن روزها تکرار شد؛ دلیل استفاده مکرر ازاین‌دست جملات چیست؟

آبان ۹۸ تجربه‌ای سخت برای جامعه ایران است، آبان ۹۸ محصول اقدامات نسنجیده برخی مسئولین وقت است. به نظرم در کنار دولت روحانی؛ مجلس دهم نیز نقش جدی در بروز آن داشته است.

** مجلس دهم یا همان لیست امیدی‌ها که اصلاح‌طلبان اکثریت آن را تشکیل می‌دادند.

بله؛ این مجلس در ابتدا با افزایش قیمت حامل‌های انرژی مخالفت کرد؛ البته تغییر قیمت سوخت غیرقابل‌اجتناب بود، اما مسئولان وقت در اجرای آن بد عمل کردند. این باعث نگرانی و ناراحتی بخش‌های زیادی از جامعه شد. مردم ما صبور هستند؛ مشکلات کشور و تحریم‌ها را درک می‌کنند. اما وقتی فردی در قامت رئیس‌جمهور مردم را ناآگاه فرض کرده و می‌گوید من هم مانند شما در صبح جمعه متوجه شدم که قیمت بنزین عوض‌شده است، این طرز سخن گفتن باعث عصبانیت می‌شود.

** اولین جرقه ماجرای اعتراضات بنزینی را روحانی زد.

بله؛ ایشان به مردم ایران توهین کرد و با سخنان نسنجیده بر خرمن نگرانی‌های دهک‌های پایین جامعه آتش نهاد؛ به تعبیری او عامل اصلی این اغتشاشات است. وقتی آتش ایجاد شود؛ خشک و تر باهم می‌سوزند. من بر این باورم که اعتراض حق مردم است. ما درزمینهٔ بروز اعتراضات قوانین خوبی داریم. در قانون اساسی به‌صورت مصرح درباره حق برگزاری راهپیمایی بحث شده است. اما یک سری سلایق شخصی باعث می‌شود مفهوم اعتراض دچار سوءبرداشت شود. وقتی یک نماینده مجلس درباره اعتراضات سخن گفته و به تبعات آن نمی‌اندیشد باعث بروز ناراحتی‌ها در جامعه می‌شود.

** سخنان ایشان تقطیع و تحریف شد.

بله فضای مجازی ممکن است حرف من و شما را هم تغییر بدهد؛ اما لزومی نداشت ایشان درباره این موضوع نظرات شخصی بدهد. من به‌عنوان یک معلم حقوق می‌گویم که در جامعه امروز ما مشکلات و گرفتاری‌های اقتصادی زیاد است؛ تناسبی بین درآمدو هزینه‌ها وجود ندارد. می‌خواهم بگویم که جامعه ای که مورد هجمه خارجی‌ها قرار دارد، باید در آن لحن سخن گفتن کنترل‌شده باشد. معتقدم مسئله آبان هنوز حل‌نشده است و نیاز به بررسی و اقدامات کارشناسی شده دارد.

** بعد از ماجرای آبان مقام معظم رهبری واردشده و دستور بررسی موضوع و دلجویی از افرادی را دادند که ناخواسته آسیبی دیده‌اند؛ دبیر شورای امنیت ملی به منازل بسیاری از آن‌ها رفته و بحث دیه و حتی اهدای عنوان شهید مطرح شد؛ این بدان معناست که در ارکان نظام مسئله آبان حل‌شده است.

ما در سلسله‌مراتب بالای نظام مشکلی نداریم؛ دستور رفع مشکلات صادر شد؛ اما در پایین برخی درست عمل نکردند. مثلاً چرا اجازه برگزاری مراسم ختم به برخی داده نشد؟

** همه‌کسانی که آسیب‌دیده بودند توانستند مراسم خود را برگزار کرده و حتی مقامات هم در آن شرکت داشتند...

من موردهایی سراغ دارم که این‌گونه نبوده است.

جرقه آبان ۹۸ را روحانی زد/ خانواده برخی از کشته‌شدگان مورد سوءاستفاده رسانه‌های خارجی قرار گرفتند/ دادگاه انگلیسی آبان مضحک بود/ مردم در خیابان مصی علی نژاد را لعنت می‌کنند/ ماجرای شکنجه در زندان کذب محض است/ باید تا کمر در برابر اژه‌ای خم‌شده و از او تشکر کنم

** مسئله این بود که برخی خانواده‌های خاص روز قبل از مراسم پذیرای مقامات بوده و مورد دلجویی و تکریم قرار گرفتند؛ اما فردای آن روز در رسانه‌های ضدانقلاب بازیچه می‌شدند و مورد سوءاستفاده قرار می‌گرفتند اما با همه این شرایط باز کسی جلوی مراسم آن‌ها را نگرفت.

ما ۸۵ میلیون جمعیت با سلایق و طبع متفاوت داریم، من می‌پذیرم که برخی ابزار دست دشمن می‌شوند؛ اما جامعه نیاز به صبوری بیشتر دارد. من بیشتر عمر خودم را با این مدل پرونده‌ها سپری کرده‌ام، می‌دانم این دست خانواده‌ها مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند. این را بپذیرید که باید در مورد پرونده‌های مختلف به‌صورت موردی اقدامات متفاوتی انجام داد. این خانواده‌ها آسیب‌پذیر هستند و خیلی سریع مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند. به‌عنوان‌مثال اخیراً  دادگاهی درباره ماجرای آبان در لندن برگزارشده است، این نشان می‌دهد در خارج از کشور روی  مسائل داخلی ما برنامه دارند؛ ما باید هوشیارانه تر عمل کنیم.

** چه کسانی پشت این دادگاه نمایشی هستند؟

این دادگاه انگلیسی مضحک است.

** اسباب سرگرمی بود؛ به‌هرحال دولت‌های غربی با کمک آل سعود پول‌های کلانی برای برگزاری آن خرج کردند.

این دادگاه؛ های و هوی و طبل توخالی بود. شما ببینید چه کسی این دادگاه را برگزار کرد؟ شنیدم خانم مصی علی نژاد پشت این دادگاه است. من سر کلاس‌هایم نظر دانشجویانم را درباره پروژه‌های این خانم پرسیده‌ام.

** پروژه تظاهر به بدحجابی و  دختران خیابان انقلاب و همکاری با سازمان سیا را در کارنامه دارد...

تعدادشان زیاد است. این پروژه‌ها آمریکایی است. من شاهدم که مردم مصی علی نژاد را به خاطر ترویج بی‌حجابی لعنت می‌کنند.

** چرا؟ این تاکید شما روی آمریکایی بودن و پروژه ای بودن کارهایش جالب است...

به‌هرحال او محصول جامعه ایران نیست؛ من با این خانم دریکی از تلویزیون‌های خارجی بحث کرده‌ام، او به من گفت شما از مردم بریده‌اید. من به او گفتم؛ جمع کنید خودتان را! ۱۲ هزار کیلومتر آن‌سوتر نشسته‌اید، برای مردم نسخه می‌پیچید! گفتم خودتان را جمع کنید. آن‌سوی دنیا مردم را تحریک می‌کنید. امثال علی نژاد و کوتوله‌هایی مانند او روی مردم تأثیر مستقیم ندارند؛ اما می‌توانند روی موج‌های اجتماعی سوار شوند؛ خطر این افراد را باید از این زاویه نگریست. این دادگاه جالب بود؛ دریکی از بخش‌های این برنامه خانمی ادعا کرد در بازداشتگاه ۵ نفر به او تجاوز کرده‌اند، این واقعاً شدنی است؟ درجایی مانند بازداشتگاه با آن سطح از تمهیدات امنیتی چنین ادعاهایی غیرقابل‌پذیرش است؛ یاوه‌گویی است.

جرقه آبان ۹۸ را روحانی زد/ خانواده برخی از کشته‌شدگان مورد سوءاستفاده رسانه‌های خارجی قرار گرفتند/ دادگاه انگلیسی آبان مضحک بود/ مردم در خیابان مصی علی نژاد را لعنت می‌کنند/ ماجرای شکنجه در زندان کذب محض است/ باید تا کمر در برابر اژه‌ای خم‌شده و از او تشکر کنم

 علی‌نژاد همراه با ماموران امنیتی در هلند!

** تجربه‌ای به‌عنوان وکیل در این مورد ادعاهای کذب دارید؟

از این موارد به من مراجعه کرده‌اند؛ یادم هست خانمی در سنندج ادعا کرد در زندان مورد تجاوز قرارگرفته است (نام این فرد نزد مشرق محفوظ است) پرونده او را نزد من آوردند؛ من متوجه شدم تمام این پرونده دروغ است. جالب است بدانید که من همین خانم را آمریکا دیدم و باز ماجرا را پرسیدم او گفت همه این داستان دروغ بود. او به من گفت یکی از وکلای حقوق بشری به من گفت پرونده تو سنگین است؛ این دروغ‌ها را بگو تا فشار برداشته شود! من به او گفتم اگر جای تو بودم حتماً اعلام می‌کردم که دروغ گفته‌ام. سخنان این شاهد دادگاه در لندن از همین دست ادعاها برای گرفتن کیس پناهندگی است. بیشتر این دست پرونده‌های حقوق بشری برای گرفتن پناهندگی ساخته می‌شود. همه وکلا به‌خوبی می‌دانند که چنین دست ادعاهایی غیرممکن و دروغین است.

** سال ۸۸ هم بحث تجاوز و شکنجه در زندان را برخی اصلاح‌طلبان مطرح کردند و  کروبی و موسوی روی آن تا توانستند بازی راه انداختند. سپیده پور آقایی و ترانه موسوی ازجمله این کیس ها است.

من همان اول ماجرا در سال ۸۸ نزد آقای کروبی رفتم و به او گفتم که حاج‌آقا شما سادگی کردید. امکان ندارد چنین اتفاقی در بازداشتگاه روی دهد.

** کروبی چه جوابی به شما داد؟

کروبی گفت فردی که این ماجرا را تعریف کرد صمیمانه حرف زد! به او گفتم مگر می‌شود موضوع به این مهمی صمیمانه گفته شود و شما باور کنید!

** این سادگی به تعبیر شما یا ساده‌لوحی به‌هرحال به کشور خسارت زد...

بگذارید ماجرای جالبی را برای شما تعریف کنم؛ سال ۸۶ فردی به من گفت در بلژیک دفتری وجود دارد که درخواست‌های پناهندگی سیاسی را بررسی می‌کند؛ آن فرد از من خواست به‌عنوان وکیل مستقل این پرونده‌ها را بررسی کنم. من به راوی ماجرا گفتم که چنین کاری را انجام نمی‌دهم؛ اما شما بگویید چه مدل پرونده‌هایی در آنجا مطرح می‌شود؟ آن فرد به من گفت به‌عنوان نمونه خانمی باوجود داشتن همسر به ما مراجعه کرده و گفته است با یکی از خویشاوندانش رابطه جنسی داشته و از کشور فرار کرده است یا اینکه ماجرای یک پرونده یک فرد هم‌جنس‌باز را مطرح کرد.

** واکنش شما چه بود؟

من واقعاً خنده‌ام گرفت که در اروپا این دست موارد شنیع تبدیل به پرونده سیاسی برای گرفتن پناهندگی می‌شود!

** مطلع هستید بلژیک مقر پارلمان اروپایی است و منافقین در آنجا فعال هستند؛ آن‌ها در آنجا شیطنت سیاسی می‌کنند.

بله؛ من به فردی که مرا دعوت کرده بود گفتم به نظر شما این دست پرونده‌ها متعارف است؟ شما مرا به بلژیک ببرید؛ هزینه سفر مرا هم بدهید تا این پرونده‌های کثیف را بخوانم! من پیغام دادم شما که می‌دانید این دست پرونده‌ها دروغ است؛ اما تصمیم گرفته‌اید که به این افراد پناهندگی بدهید پس به وکیل چه نیازی است! تمام کیس هایی که در خارج مطرح می‌شود دروغ است.

** پشت این پرونده‌سازی‌های دروغین چه کسانی هستند؟

برخی فکر می‌کنند خانم علی نژاد است؛ این را بی‌خودی بزرگ کرده‌اند. برخی در مجامع حقوق بشری جاه و مقام پیداکرده‌اند که در این حد و معیارها نیستند. مثلاً نسرین ستوده برای چه باید در رسانه بزرگ شود؟ تنها کار بزرگ او آن بود که روسری‌اش را برداشت ولی او را در رسانه‌ها در سطح یک مبارز سیاسی بزرگ کردند. در مورد شیرین عبادی نیز همین‌گونه است؛ من صدها پرونده مهم‌تر از او انجام داده‌ام اما امثال عبادی در رسانه‌ها بزرگ‌نمایی می‌شوند.

جرقه آبان ۹۸ را روحانی زد/ خانواده برخی از کشته‌شدگان مورد سوءاستفاده رسانه‌های خارجی قرار گرفتند/ دادگاه انگلیسی آبان مضحک بود/ مردم در خیابان مصی علی نژاد را لعنت می‌کنند/ ماجرای شکنجه در زندان کذب محض است/ باید تا کمر در برابر اژه‌ای خم‌شده و از او تشکر کنم

** البته امثال شیرین عبادی؛ علی نژاد؛ شادی صدر و دیگرانی ازاین‌دست پروژه هستند، پشت سر این‌ها سازمان‌های امنیتی غربی بازی می‌کنند.

در مورد عبادی نکته جالبی را به یاد دارم، بار اول امیر فرشاد ابراهیمی نزد من آمد؛ به او گفتم من وارد چنین پرونده‌هایی نمی‌شوم؛ او سپس نزد عبادی رفت و پرونده او را دست گرفت.

جرقه آبان ۹۸ را روحانی زد/ خانواده برخی از کشته‌شدگان مورد سوءاستفاده رسانه‌های خارجی قرار گرفتند/ دادگاه انگلیسی آبان مضحک بود/ مردم در خیابان مصی علی نژاد را لعنت می‌کنند/ ماجرای شکنجه در زندان کذب محض است/ باید تا کمر در برابر اژه‌ای خم‌شده و از او تشکر کنم

جرقه آبان ۹۸ را روحانی زد/ خانواده برخی از کشته‌شدگان مورد سوءاستفاده رسانه‌های خارجی قرار گرفتند/ دادگاه انگلیسی آبان مضحک بود/ مردم در خیابان مصی علی نژاد را لعنت می‌کنند/ ماجرای شکنجه در زندان کذب محض است/ باید تا کمر در برابر اژه‌ای خم‌شده و از او تشکر کنم

شادی صدر در دادگاه نمایشی انگلیسی

** منظورتان ماجرای پرونده‌ای است که به‌عنوان «نوارسازان» معروف شد. هدف آن پرونده جنگ روانی علیه نظام و تخریب چهره نیروها انقلاب بود.

بله؛ بعدها شیرین عبادی به من گفت این پرونده برای من بسیار سنگین بود. برای من روشن بود که این ماجرای نوار سازان دروغ است.

** رهامی نماینده اصلاح‌طلب مجلس هم درگیر آن شد.

ایشان هم مانند من گفتند که این پرونده سنگین است؛ اما صحبت‌های متهم را ضبط کرده و به چند نهاد خاص ازجمله دفتر خاتمی رئیس‌جمهور وقت فرستاد که به پرونده نوار سازان معروف شد.

** مقدمه‌ای شد برای گرفتن نوبل توسط عبادی...

او با این پرونده معروف شد؛ نوبل را در دامن این خانم انداختند.

** این وکلای حقوق بشری و کانون مدافعان حقوق بشر پروژه طراحی‌شده از سوی دشمن بود.

ببینید من این خانم شادی صدر که این روزها معروف شده را به‌خوبی می‌شناسم؛ او دانشجوی من بود. شادی صدر به من زنگ می‌زد و می‌گفت اگر این پرونده‌های لواط و زنای محصنه  به دستت رسید؛ برای من بفرست تا آن را مثل توپ منفجر کنم.

** خانم عبادی این روزها در اروپا حرف‌های بزرگ می‌زند که در قد و قواره‌اش نیست؛ می‌گوید ایران باید تجزیه شود...

این خانم (عبادی) بسیار شیاداست؛ او به من زنگ می‌زد و می‌گفت تو روابط عمومی خوبی داری، پرونده‌های اخلاقی را برایم بفرست تا بزرگش کنم. من به او گفتم مگر جامعه ایران کثیف است که این دست پرونده‌ها مثل نقل‌ونبات ریخته باشد!

جرقه آبان ۹۸ را روحانی زد/ خانواده برخی از کشته‌شدگان مورد سوءاستفاده رسانه‌های خارجی قرار گرفتند/ دادگاه انگلیسی آبان مضحک بود/ مردم در خیابان مصی علی نژاد را لعنت می‌کنند/ ماجرای شکنجه در زندان کذب محض است/ باید تا کمر در برابر اژه‌ای خم‌شده و از او تشکر کنم

جرقه آبان ۹۸ را روحانی زد/ خانواده برخی از کشته‌شدگان مورد سوءاستفاده رسانه‌های خارجی قرار گرفتند/ دادگاه انگلیسی آبان مضحک بود/ مردم در خیابان مصی علی نژاد را لعنت می‌کنند/ ماجرای شکنجه در زندان کذب محض است/ باید تا کمر در برابر اژه‌ای خم‌شده و از او تشکر کنم

** یکی از این پرونده‌های جالب‌توجه درباره این مورد یک پرونده جنجالی اخلاقی بود؛ یکی از شاگردان عبادی به نام اولیایی فرد آن را برعهده‌گرفته و پس‌ازآن  معروف شده و به یک کشور در شمال اروپا متواری شد.

آن ماجرا را به‌خوبی در یاد دارم؛ مربوط به پرونده سکینه محمدی آشتیانی است. پسر آن خانم نزد من آمد و گفت با این کار آبرو ما را در شهر بردند. پروانه وکالت روزگاری ارج‌وقرب داشت؛ حالا برخی حیثیت این شغل را زیر سؤال برده‌اند!

** برخی همکاران شما این حرفه را از حالت عادی درآورده و به‌اصطلاح کاسبی حقوق بشری راه انداختند؛ ایراد از شماست که اگر معترض هستید؛ در برابر این موج ایستادگی نکردید.

حرف شمارا قبول دارم. ما باید با این‌ها می‌جنگیدیم و نکردیم این ایراد به ما وارد است.

** این کار باعث شد صدای وکلای شریف شنیده نشود...

یک دلیل آن است که به ما اجازه نمی‌دهند با رسانه‌های خارجی گفتگو کنیم و صدای واقعی جامعه باشیم.

** البته شما که چنین گفتگوهایی را انجام می‌دهید، اما یادتان باشد ما نباید مسائل داخل خانه را به خارج خانه خودمان ببریم. گفتگو با رسانه خارجی دقیقاً چنین مصداقی دارد. شما الآن به‌راحتی با رسانه داخلی می‌توانید صحبت کنید.

بله؛ روزی که آقای اژه‌ای انتخاب شد؛ بی‌بی‌سی فارسی با من تماس گرفت و من با آن‌ها صحبت کردم. پس‌ازاین مکالمه از دفتر آقای اژه‌ای با من تماس گرفته و گفتند کانال ارتباطی بازشده تا شما بتوانید انتقادات خود را انجام دهید. من هفت نامه برای ایشان نوشته‌ام.

** این نشان می‌دهد که فضای گفتگو باز است و شما کمی عجله کرده‌اید.

دلیلش آن است که سابقه نداشت کسی از دفتر رئیس قوه قضائیه تماس بگیرد و بخواهد انتقادات یا پیشنهادهای امثال ما را بشنود.

** بگذارید روشن‌تر بحث بکنیم؛ بی‌بی‌سی فارسی، صدای آمریکا؛ رادیو فردا (ارگان سازمان سیا) و گروه تروریستی اینترنشنال رسانه نیستند؛ اینها ابزار هستند؛ به تعبیر بهتر عملکردشان شبیه همان هواپیماهای دشمن در جنگ تحمیلی است که شهرها را بمباران می‌کردند؛ مردم بی‌گناه را به شهادت می‌رساندند، و پس از انجام عملیات روی سر مردم اطلاعیه پخش می‌کردند. شما با ورود به این رسانه‌ها در چنین پروژه‌ای مشارکت می‌کنید.

من از دهه هفتاد با این‌ها صحبت کرده‌ام؛ اما نگذاشته‌ام روی من تأثیر بگذارند. من حرف خودم را میزنم.

** عملکرد آقای اژه‌ای را چگونه تحلیل می‌کنید؟

آقای اژه‌ای کارستان کرده است، ایشان مستقیم به بندهای امنیتی رفته و با مجرمینی که قطعاً جرم انجام داده‌اند به‌صورت مستقیم گفتگو می‌کند؛ من شنیده‌ام که پس‌ازاین دیدارها تغییراتی روی‌داده و این نشان می‌دهد این دیدارها تشریفاتی نیست. من باید تا کمر در برابر اژه‌ای خم‌شده و از او تشکر کنم. من بشدت از او حمایت می‌کنم؛ برخی برای این حمایت شدید به من می‌خندند.

جرقه آبان ۹۸ را روحانی زد/ خانواده برخی از کشته‌شدگان مورد سوءاستفاده رسانه‌های خارجی قرار گرفتند/ دادگاه انگلیسی آبان مضحک بود/ مردم در خیابان مصی علی نژاد را لعنت می‌کنند/ ماجرای شکنجه در زندان کذب محض است/ باید تا کمر در برابر اژه‌ای خم‌شده و از او تشکر کنم

جرقه آبان ۹۸ را روحانی زد/ خانواده برخی از کشته‌شدگان مورد سوءاستفاده رسانه‌های خارجی قرار گرفتند/ دادگاه انگلیسی آبان مضحک بود/ مردم در خیابان مصی علی نژاد را لعنت می‌کنند/ ماجرای شکنجه در زندان کذب محض است/ باید تا کمر در برابر اژه‌ای خم‌شده و از او تشکر کنم

** چه کسانی شمارا استهزا می‌کنند.

رفقای وکیل.

** باورتان می‌شد آقای اژه‌ای این‌چنین عملکردی داشته باشند؟

بدون تعارف بگویم؛ روز اول انتخاب ایشان من نوشتم إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ... َ.

** چرا چنین حرفی زدید؟

گمان نمی‌کردم ایشان چنین شخصیتی داشته باشند؛ واقعاً کارهای بزرگی انجام‌شده است.

** پس یک حلالیت لازم دارد از ایشان بگیرد (با خنده)

به ایشان گفته‌ام و حتی نوشته‌ام از ایشان عذرخواهم! ایشان قلبی رئوف و پاک دارد.

** در ماجرای ۲۵ آبان آقای رئیسی به زندان‌ها سرزده و پرونده‌ها بررسی می‌کردند؛ آقای اژه‌ای نیز به‌صورت مستقیم پرونده‌ها را مطالعه کرده و حتی با خانواده برخی مجرمین دیدار کرد.

روسای قوه قضائیه همگی مجتهد بوده‌اند؛ اما برخی طرح‌های حقوقی توسط مشاورین این روسا به‌درستی تبیین نمی‌شد؛ اما در سال‌های اخیر افرادی در قوه قضائیه توسط رهبر انقلاب منصوب شدند که هم مجتهد بودند و هم حقوق‌دان بودند. شنیده‌ام که آقای اژه‌ای گفته است آیت‌الله نیست؛ اما ایشان حتماً آیت‌الله حقوق هستند.

  

همکاری شبکه حقوق بشری با تروریست ها

فروردین سال ۱۳۸۹ سه ماه پس از پایان شورش‌های خیابانی، یک پرونده جنجالی مطبوعاتی نظر رسانه‌ها را به خود جلب کرد. شیرین عبادی، شادی صدر و عبدالفتاح سلطانی هسته اصلی محفلی موسوم به «کانون مدافعان حقوق بشر» از روزنامه کیهان شکایت کرده و شعبه ۷۶ دادگاه کیفری مسئول رسیدگی به درخواست آن‌ها می‌شود. در اتفاقی جالب‌توجه این دادگاه به‌صورت زنده از رسانه ملی پخش‌شده و هیئت‌منصفه نیز در روند رسیدگی به پرونده نقش دارد.

در اولین جلسه از دادگاه، نسرین ستوده به نیابت از شیرین عبادی پشت تریبون رفته و رو به قاضی مدیر خراسانی می‌گوید: آقای حسین شریعتمداری موکلان بنده را متهم به همکاری با خارجی‌ها کرده؛ ایشان باید ثابت کند که کانون مدافعان حقوق بشر از خارج از کشور پول گرفته است. هجمه مجموعه وکلای شیرین عبادی شروع می‌شود، هرکدام به‌نوبت به صحنه آمده و برای مدیرمسئول روزنامه کیهان رجزخوانی می‌کنند. هدف از این سناریو آن است که با فشار رسانه‌ای بر روزنامه کیهان و طرح شکایت‌های فله‌ای جهت بازی عوض‌شده و نیمه پنهان ناتوی فرهنگی و عوامل سفارتخانه‌های اروپایی فرصت فرار پیدا کنند. بعدها مشخص می‌شود که این دادگاه آخرین تیر اتاق فکر جریان فتنه برای دمیدن روح بر کالبد بی‌جان آن جریان است!

در آن دادگاه سریالی صحنه‌های عجیبی روی می‌دهد، یکی از همکاران شیرین عبادی بی‌آنکه در پرونده سمتی داشته باشد؛ به روالی غیرعادی با عنوان وکیل «انجمن دفاع از زندانیان سیاسی» پشت تریبون رفته و نزدیک به یک ساعت به فحاشی و ناسزاگویی‌های بعضاً رکیک علیه مدیرمسئول کیهان می‌پردازد. چنان فضای دادگاه از هیجانات آقای وکیل به هم می‌ریزد که رئیس دادگاه و اعضای هیئت‌منصفه مجبور به دادن تذکر به تیم وکلای عبادی می‌شوند.

رئیس دادگاه بارها از وکلای عبادی می‌خواهد به‌جای خواندن بیانیه سیاسی تنها به طرح شکایت خود بپردازد و از فحاشی خودداری کنند. مدیرمسئول کیهان که فقط شنونده ادعاهای هیجانی و توهین‌های پی‌درپی وکلا و کارمندان عبادی بوده از محضر دادگاه اجازه گرفته و رو به قاضی می‌گوید: ملاحظه می‌فرمائید که ایشان به‌شدت از عصبانیت می‌لرزند. من برای سلامتی ایشان نگرانم ضمن آن‌که در ناسزاهای آقای وکیل به بنده هیچ فحش جدیدی که قبلاً از سوی رادیوهای بیگانه و گروه‌های ضدانقلاب علیه بنده مطرح نشده باشد وجود ندارد و من به ناسزا شنیدن ازاین‌گونه افراد و جریانات عادت دارم! [۱]

حسین شریعتمداری در طول چند جلسه از آن دادگاه به‌تنهایی در برابر لشگری از همکاران؛ دوستان و نیز اعضای شبکه دلالی عبادی قرار گرفته و پس از پایان آخرین دفاعیات رو به خبرنگاران در برابر دادگاه گفت: آنچه از شبکه عبادی مطرح کردم تنها یک درصد از ناگفته‌هایم بود، اگر اسناد ارتباطات او با بیگانگان را منتشر کنم؛ سنگ روی سنگ بند نمی‌شود

برملا شدن نقش سرویس های خارجی در ارتباط گیری با همکاران عبادی در دادگاه تاریخی روزنامه کیهان

ارتباط شبکه شیرین عبادی و تروریست‌ها؛ هم استراتژی هم تاکتیک

شبکه عبادی در اویل دهه هشتاد با هدف بهره‌برداری سیاسی از برخی پرونده‌های قضایی با عنوان کانون مدافعان حقوق بشر تشکیل می‌شود. این مجموعه سازمان‌یافته در ارتباط با سرپل‌های خود در لندن، بروکسل و پاریس به‌صورت مستقیم با افسران عملیاتی سرویس خارجی انگلیس و رژیم صهیونیستی ارتباط گرفته و در برهه‌ای نیز چند سازمان تروریستی مسئولیت هماهنگی با عوامل خارجی را برای این گروه میسر می‌کنند.

در آن برهه برنامه سرویس‌های امنیتی غربی آن بود که یک شبکه درهم‌تنیده برای پرونده‌سازی علیه نهادها و شخصیت‌های کشورمان در مجامع بین‌المللی تشکیل شود. هدف آن بود اعتبار جمهوری اسلامی ایران زیر سوال رفته و برای مخاطب غربی، تصویر کشوری با برنامه هسته‌ای پیشرفته و ناقض کرامت انسانی ساخته و پرداخته شود.

گروهک نهضت آزادی، جنبش مسلمانان مبارز، باند ملی مذهبی‌ها، برخی عناصر حزب منحله مشارکت؛ دفتر تحکیم وحدت؛ انجمن صنفی معلمان؛ فعالان زن و کارگری چپ از جمله نیروهایی هستند که در مسیر این پروژه با عبادی هماهنگ شده و اخبار کانالیزه شده صنفی از طریق آن‌ها به عنوان موارد نقض حقوق بشر در بولتن کانون ثبت و برای مجامع بین المللی ارسال می‌شد.

در این پروژه بزرگ بی‌بی‌سی فارسی، صدای آمریکا و رادیو فردا (ارگان رسانه‌ای سازمان سیا)، رادیو زمانه (برنامه تحت پوشش دولت هلند)؛ وب‌سایت روز آنلاین؛ شبکه بالاترین و چند هزار وبلاگ، مأمور به خدمت شده و هرکدام نقش خاصی را بر عهده می‌گیرند. از نگاه افسران امنیتی در غرب، عبادی با توجه به سابقه همکاری با رژیم پهلوی و نیز به دست آوردن نشان سفارشی صلح نوبل می‌توانست در نقش «هماهنگ‌کننده مادر» عمل کرده و طراحی دشمن را به‌خوبی پیش ببرد.

در یک نمونه از عملیات اجرا شده توسط این شبکه عنکبوتی، در کوران جنگ خیابانی فتنه گران در تهران، ناگهان پای جاسوسان غربی به ایران باز می‌شود! باربارا لخ میلر مسئول حقوق بشر اتحادیه اروپا اعلام می‌کند قصد آمدن به ایران را دارد. او در مصاحبه مطبوعاتی در بروکسل رو به خبرنگاران می‌گوید: به تهران می‌روم تا با خانواده برخی از اصلاح‌طلبان دیدار کنم. هماهنگی سفر مسئول دیپلماتیک اروپایی به تهران را شیرین عبادی بر عهده دارد. در آن روزها خیابان‌های لندن، پاریس و برلین صحنه برخورد خشن پلیس با معترضان جهانی‌شدن است؛ اما مسئول حقوق بشر اروپا تصمیم گرفته است به تهران سفر کند.

البته سفر او به تهران برای دیدار با خانواده برخی بازداشت‌شدگان تنها بهانه‌ای برای اقدامات خرابکارانه و جاسوسی است! او قرار است در هتل لاله تهران با برخی از عوامل اصلی درگیری‌های خیابانی و لیدرهای صحنه‌گردان دیدار پنهانی داشته باشد. مسئول هماهنگ‌کننده این ملاقات سیامک فرید از اعضای فرقه تروریستی منافقین است.

او در ارتباط ایمیلی با یک فعال سیاسی اصلاح‌طلب از او می‌خواهد لیستی از افراد مؤثر و مهم در تهران را مشخص کرده و در اختیار سازمان او قرار دهد تا نماینده اروپا با آن‌ها دیدار انجام دهد! فرید به این چهره اصلاح‌طلب اعلام می‌کند سفر باربارا لخ میلر به تهران با هماهنگی خانم عبادی میسر شده و سازمان منافقین (به دلیل سابقه جنایتکارانه) نمی‌تواند به‌صورت مستقیم خود را درگیر این ماجرا کند! این مأموریت شوم با رصد نیروهای امنیتی شناسایی و عوامل داخلی و برخی رابطین بین‌المللی آن بازداشت می‌شوند.

تکرار ترفند شکایت‌های فله‌ای سال ۸۸ همکاران شیرین عبادی/ همکاری شبکه وکلای حقوق بشری با تروریست‌ها در روز روشن ثابت شد + عکس و فیلم

کیفرخواست لیدرهای خیابانی همکار با شبکه حقوق بشری در حرمت شکنی روز عاشورا

تکرار ترفند شکایت‌های فله‌ای سال ۸۸ همکاران شیرین عبادی/ همکاری شبکه وکلای حقوق بشری با تروریست‌ها در روز روشن ثابت شد + عکس و فیلم

 اقرار یکی از متهمان به همکاری با سرپل گروهک منافقین

 

با روی کار آمدن روحانی و آغوش باز دولت تدبیر به سوی اروپایی‌ها اجرای مأموریت قدیمی بار دیگر در شبکه شیرین عبادی مطرح می‌شود، در سفر کاترین اشتون به تهران نرگس محمدی  مأمور می‌شود فعالان فمینیست را به دیدار مسئول سیاست خارجی اروپا ببرد. اشتون پس از دیدار با روحانی و ظریف در اقدامی خلاف عرف دیپلماتیک و به‌صورت پنهانی با برخی اعضای شبکه عبادی و نیز تعدادی از عوامل ضدانقلاب و خانواده‌های آن‌ها دریکی از سفارتخانه‌های اروپایی دیدار کرد.

تکرار ترفند شکایت‌های فله‌ای سال ۸۸ همکاران شیرین عبادی/ همکاری شبکه وکلای حقوق بشری با تروریست‌ها در روز روشن ثابت شد + عکس و فیلم

تکرار ترفند شکایت‌های فله‌ای سال ۸۸ همکاران شیرین عبادی/ همکاری شبکه وکلای حقوق بشری با تروریست‌ها در روز روشن ثابت شد + عکس و فیلم

کاترین اشتون به بهانه دیدار با ظریف و حسن روحانی به تهران آمده و با نرگس محمدی دیدار می کند

جوخه‌های ترور به هم متصل می‌شوند

شیرین عبادی و همکارانش همواره همکاری عیان با سرویس‌های خارجی را تکذیب می‌کنند؛ آن‌ها همیشه با مظلوم‌نمایی سعی می‌کنند خود را چند وکیل ساده باهدف خیرخواهانه نشان داده و رد پای خود را در همکاری با جنایتکاران بین‌المللی را پاک کنند.

عبادی در گفتگو با شبکه یورو نیوز می‌گوید: «به ما انگ همکاری با خارجی‌ها را می‌زنند، ما یک مجموعه حقوق بشری هستیم که با فشارهای داخلی امکان ادامه فعالیت را ازدست‌ داده‌ایم!» البته قضاوت سخنان خانم عبادی و همکارانش بسیار ساده است؛ می‌توان با یک جستجوی ساده  انبوهی از اقدامات ساده اما ضد ایرانی خانم وکیل مدعی حقوق بشر را پیدا کرد. عمق کینه او نسبت به مردم ایران چنان زیاد است که در نشست جامعه بین‌المللی حقوق بشر (IGFM) می‌گوید: تحریم‌های وضع‌شده آمریکا علیه ایران کافی نیست؛ باید چنان گره تحریم‌ها محکم شود که فقط مردم نان خشک برای خوردن داشته باشند.

عبادی و همکارانش در سال‌های اخیر به‌صورت علنی با تروریست‌های تجزیه‌طلب همکاری کرده و از آن ها به عنوان فعالان مدنی و قومی یاد می‌کنند. هم‌زمان با سالگرد جنایت تروریستی گروهک «حرکة النضال» در شهر اهواز شادی صدر دست راست عبادی در نشست این گروهک تروریستی سخنرانی کرده است. در ماه‌های اخیر حبیب اسیود؛ سرکرده گروهک تروریستی و تجزیه‌طلب الاحواز در ترکیه بازداشت و به تهران منتقل‌ شده است. او در بخشی از اعترافات تلویزیونی خود گفته است که منابع مالی این تشکیلات را سرویس امنیتی سعودی (رئاسة الاستخبارات العامة) تأمین کرده و آن‌ها با کمک فعالان حقوق بشری ساکن اروپا برای خود اعتبار بین‌المللی ایجاد می‌کنند.

تکرار ترفند شکایت‌های فله‌ای سال ۸۸ همکاران شیرین عبادی/ همکاری شبکه وکلای حقوق بشری با تروریست‌ها در روز روشن ثابت شد + عکس و فیلم

تکرار ترفند شکایت‌های فله‌ای سال ۸۸ همکاران شیرین عبادی/ همکاری شبکه وکلای حقوق بشری با تروریست‌ها در روز روشن ثابت شد + عکس و فیلم

تکرار ترفند شکایت‌های فله‌ای سال ۸۸ همکاران شیرین عبادی/ همکاری شبکه وکلای حقوق بشری با تروریست‌ها در روز روشن ثابت شد + عکس و فیلم

حضور همکار وکلای حقوق بشری در نشست عاملین جنایت اهواز

مشرق در گزارشی با عنوان «شناسایی خانه شیطان در تهران» [۲] سندهای مهمی درباره برخی وکلای همکار با عبادی را منتشر کرد. ارتباط معنادار بازوی عبادی با تروریست‌های ماجرای اهواز برگی جدید از همکاری‌های پیچیده داخلی و خارجی این شبکه را رو کرده است. البته افشاگری‌های مشرق باعث شده تا شبکه موسوم به وکلای حقوق بشری همانند سال ۸۸، به شکایت‌ فله‌ای از رسانه افشاکننده روی بیاورند و یکی پس از دیگری علیه مشرق طرح شکایت کنند.

هم‌زمان با فشار دولت‌های غربی برای رسیدن به یک توافق با ایران، قلاده تروریست‌ها توسط صاحبان آن در اطراف مرزهای ایران بازشده است. ۱۱ سال قبل نسرین ستوده در شکایت نامه‌اش از قاضی دادگاه خواسته بود دلایل ارتباط شیرین عبادی و شادی صدر با بیگانگان منتشر شود، حالا آن نیمه پنهان از همکاری این شبکه با تروریست‌ها به صورت کامل قابل مشاهده است.

 

همکاری وکلای حقوق بشری با شبکه بین المللی تحریم

 

«آن‌قدر به مردم ایران فشار بیاورید تا نظام مجبور به مذاکره با آمریکایی‌ها شود» شاید با شنیدن این جمله گمان کنید که این عبارت در وصف افزایش تحریم‌ها را یکی از سرکردگان رژیم صهیونیستی یا عضوی از وزارت خارجه دولت آمریکا به‌کاربرده است، اما با یک جستجوی ساده متوجه می‌شویم گوینده این جملات یکی از اعضای ارشد کانون مدافعان حقوق بشر در ایران است! 

تشکیلاتی که با همکاری چند وکیل و تعدادی از فعالان سیاسی اصلاح‌طلب تشکیل‌شده و نقش آن دیدبانی و رصد فعالیت‌های حقوق بشری و تهیه گزارش علیه ایران و ارسال آن به نهادهای بین‌المللی است. سردسته این شبکه شیرین عبادی دارنده مدال نوبل صلح حقوق بشر است که مدتی قبل از کشور متواری شده، اما برخی از اعضای این تشکیلات همچنان در کشور فعال بوده و به‌صورت سیستماتیک با این وکیل ضد ایرانی در ارتباط هستند.

البته شیرین عبادی  چهره‌ ای منفور میان ایرانیان محسوب می‌شود؛ او مدتی قبل از آغاز بازی‌های المپیک از چند کشور غربی خواسته بود کل ورزش ایران را تحریم کرده و اجازه حضور ورزشکاران کشورمان در این بازی‌ها را ندهد.

عبادی در توجیه این اقدام گفته بود: اعتراضات ورزشکاران به‌جایی نمی‌رسد، بنابراین از کلیه فدراسیون‌های ورزشی جهان خواهش می‌کنم تا به مدت یک سال ایران را محروم کنند و اجازه شرکت بین‌المللی در هیچ زمینه‌ای به دولت ایران ندهید. به ندای مردم ایران گوش کنید، مردم ایران مخالف دخالت سیاست در امری مانند ورزش هستند.

این اظهارنظر جنجالی از سوی وکیل آمریکایی‌ها در ایران با واکنش گسترده عمومی و بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی روبرو شد. یکی از کاربران این رسانه‌ها در واکنش به اقدام رئیس کانون مدافعان حقوق بشر نوشت: خانم عبادی شما غلط می‌کنید به‌جای من اظهارنظر می‌کنید! یکی دیگر از کاربران نیز در وصف حال عبادی او را «وکیل مدافع شیطان» خوانده بود.

آش این اظهارات آنقدر شور بود که عباس عبدی روزنامه نگار  اصلاح‌طلب، با تشبیه عبادی به «جلاد روهینگیا» که او نیز پیش از این برنده جایزه صلح نوبل بوده، نوشت: «برخی ایرانیان آن سوی آب نیز هیزم‌کش این جنایت شده‌اند. هنگامی که آنگ‌سان سوچیِ ایرانی خواهان تحریم این مردم شود از ترامپ و پمپئو چه انتظاری می‌توان داشت.»

 

پشت پرده شبکه بین‌المللی تحریم دارو در ایران/ شناسایی خانه شیطان در تهران! +تصاویر

 

پشت پرده شبکه بین‌المللی تحریم دارو در ایران/ شناسایی خانه شیطان در تهران! +تصاویر

 

تأسیس خانه شیطان در مرکز تهران

 کانون مدافعان حقوق بشر سال ۱۳۸۱ با هدایت چند سرویس امنیتی خارجی توسط شیرین عبادی تشکیل می‌شود. علاوه بر خانم عبادی چند وکیل پرحاشیه استخوان‌بندی اصلی این شبکه را تشکیل می‌دهند.

عبادی اعلام می‌کند از محل درآمدهای حاصل از جایزه نوبل هزینه‌های کانون را پرداخت کرده است؛ اما مدت زمانی بعدمشخص می‌شود که «کانون مدافعان حقوق بشر» تنها یک سازمان پوششی برای انجام اقدامات ضدانقلاب بوده و نقش این محفل حقوقی بیش از یک‌نهاد ناظر قضایی است. ژینوس سحابی ازجمله افرادی است که با این مجموعه به‌اصطلاح حقوق بشری ارتباط سازمانی دارد. سحابی از اعضای اصلی فرقه ضاله بهاییت در ایران است. سبحانی بعدها در اعترافات خود از ارتباط میان دفتر عبادی و رهبران فرقه بهاییت پرده برداشت.

 بنا به دستور بیت العدل (مرکز اداری فرقه) بهاییان در ایران نباید به‌صورت آشکار در امور سیاسی واردشده و تبلیغات اولویت فعالیت آن‌ها محسوب می‌شود. اما شیرین عبادی با انتخاب سبحانی به‌عنوان منشی دفترش او را سر پل ارتباط میان اعضای کانون؛ اعضای فرقه بهائیت و برخی روزنامه نگاران و فعالان سیاسی اصلاح طلب می‌کند.

 

پشت پرده شبکه بین‌المللی تحریم دارو در ایران/ شناسایی خانه شیطان در تهران! +تصاویر

ژینوس سبحانی در کارگاه آموزش روزنامه نگاری شمس الواعظین

 سبحانی پس از انتخابات سال ۸۸ در کوران فتنه روز عاشورا و در حین انجام اقدامات هتاکانه همراه با تعدادی دیگر از اعضای فرقه ضاله بهائیت بازداشت شد. او در اعترافات صریح خود به نقش سرویس امنیتی رژیم صهیونیستی (موساد) در سازمان‌دهی تجمعات و ارتباط با کانون به‌اصطلاح حقوق بشری عبادی اعتراف کرد.

فعالیت شیرین عبادی در جهت حمایت از بهاییت به حدی است که مرکز جهانی بهاییت موسوم به «بیت العدل اعظم» واقع در «سرزمین‌های تحت اشغال رژیم صهیونیستی» از ایشان تقدیر می‌کند. در تاریخ ۶ اکتبر ۲۰۰۷ در گزارشی که به بیت العدل ارسال می‌شود از شیرین عبادی و کانون مدافعان حقوق بشر به دلیل برگزاری یک کنفرانس مطبوعاتی با عنوان «حق آموزش‌وپرورش» در ۲۶ مهر ۱۳۸۶ قدردانی می‌گردد. در این گزارش از شیرین عبادی و اعضای کانون غیرقانونی مدافعان حقوق بشر در ایران با عنوان «احبای عزیز» نام‌برده می‌شود و در ادامه چنین می‌آید: «برگزاری این کنفرانس، نشانه‌ای از حسن نیت و صداقت مسئولین کانون می‌باشد. بیت العدل توصیه می‌کند که هیئت یاران در نامه‌ای خطاب به کانون مدافعان حقوق بشر از حسن نیت، صداقت و شجاعت ایشان در دفاع از حقوق جامعه بهایی تشکر کنند.»

وابستگی عبادی به رژیم صهیونیستی به حدی است که جورج سورس نیز از او تقدیر می‌کند. شیرین عبادی به دعوت «جان وستون» و «اسکات رید»، نمایندگان حزب محافظه‌کار پارلمان کانادا وارد این کشور شده و قرار می‌شود سخنرانی‌های مختلفی را علیه جمهوری اسلامی ایران در شهرهای کانادا ایراد کند. اسکات رید، نماینده پارلمان کانادا، از مادری یهودی زاده شده است و جزء سیاستمداران حامی رژیم صهیونیستی در این کشور به‌حساب می‌آید. جان وستون نیز رابط دولت کانادا با جامعهٔ ایرانیان مقیم این کشور است. دراین‌بین اسکات رید نماینده پارلمان کانادا و حامی صهیونیست‌ها، عبادی را هم‌ردیف با بهاییان، هم‌جنس‌بازان و فراریان مخالف جمهوری اسلامی قرار می‌دهد و می‌گوید: «عبادی تنها کسی است که از آن‌ها دفاع می‌کند».

یکی از افرادی که در جلسات کانون مدافعان حقوق بشر شرکت داشته و با اعضای آن ارتباط گرفته درباره این تشکیلات می‌گوید

«کانون عبادی به همه‌چیز شبیه بود جز دفتر کار؛ در اولین روزی که به جلسه این مجموعه رفتم؛ تعدادی زن و مرد را دیدم که بدون رعایت موازین شرعی باهم در ارتباط هستند؛ مشروبات الکلی مصرف می‌کنند و حقوق بشر برایشان سوژه ای سیاسی برای ایجاد فشار بر گردن مردم ایران ذیل عنوان تحریم است. دریکی از جلسات با عنوان شورای ملی صلح از آن‌ها شنیدم که باید ایران را متهم به جنگ‌افروزی کنیم تا با فشار خارجی حکومت خلع سلاح شود!» شورای ملی صلح طرح عقیم مانده عبادی در همکاری با اعضای نهضت آزادی (منافقین) و گروهک ملی مذهبی بود؛ پروژه این گروه برجسته کردن نقش ایران به‌عنوان یک عامل خطرآفرین در جهان بود.

شیرین عبادی پس از اعلام استرداد ایران از طریق اینترپل تحت حمایت مستقیم وزارت خارجه آمریکا درآمده و فاز دوم عملیات روانی تحت پوشش حقوق بشر در ایران را آغاز می‌کند. او در اولین سخنرانی خود در هلند اسلام را زن‌ستیز خوانده و در جملاتی موهوم آن را یک بیماری مانند بیماری هموفیلی خوانده که از مادر به فرزند نسل به نسل منتقل‌شده است.

کینه‌توزی این پیرزن به ایران و اسلام به‌قدری است که در آن سخنرانی می‌گوید: اگر به این پناه‌جویان زبان و فرهنگ یاد بدهید می‌توانند شهروندانی بدون خطر برای شما باشند! سخنان عبادی مورد توجه گروه‌های نئونازی و دست راستی در اروپا قرارگرفته و یکی از نمایندگان افراطی هلندی پس از سخنرانی شیرین عبادی مسلمانان خاورمیانه را ویروسی می‌نامد که باید اروپا را از آن واکسینه کرد.

سر حلقه‌های شبکه پیرزن فتنه‌گر

پس از متواری شدن عبادی از ایران، چند همکار او سعی کردند جای خالی او را در تهران پر کنند. این افراد با ایجاد ارتباط مستقیم با عبادی دستورات ارجاع شده توسط میز ایران در وزارت خارجه آمریکا را موبه‌مو اجرا می کنند.

قاسم شعله‌سعدی، نسرین ستوده، عبدالفتاح سلطانی، امیرسالار داوودی، هدی عمید، آرش کیخسروی، شادی صدر، هوتن کیان، مصطفی دانشجو، امیر اسلامی، امید بهروزی، فرشید یدالهی، محمدعلی دادخواه، ملیحه دادخواه، امیر رییسیان، سارا صباغیان، بهاره دولو، فرخ فروزان، پیام درفشان، مصطفی نیلی، لیلا حیدری؛ مهدی محمودیان؛ محمدرضا فقیهی، محمدهادی عرفانیان کاسب، مریم افرافراز و لیلا حیدری از جمله افرادی هستند که در داخل و خارج از کشور با عنوان پوششی وکیل با شیرین عبادی همکاری کرده‌اند.

تحریک جامعه به مقابله با قوانین کشور از جمله حجاب؛ تولید گزارش‌های جعلی از وضعیت حقوق بشر در ایران و ارسال منظم آن به گزارشگر سازمان ملل و ارتباط با برخی از گروه‌های معاند و برانداز بخشی از کارنامه این گروه در سال‌های اخیر  است.

نکته قابل‌تأمل آنکه در طی سال‌های اخیر شبکه ضدانقلاب عبادی دست به یارگیری‌های جدید نیز زده است. این شبکه محفلی با اغفال برخی وکلا و دادن وعده‌هایی چون گرفتن اقامت در خارج از کشور و کسب جایزه‌های بین‌المللی برای جذب نیرو تلاش کرده است.

پشت پرده شبکه بین‌المللی تحریم دارو در ایران/ شناسایی خانه شیطان در تهران! +تصاویر

پشت پرده شبکه بین‌المللی تحریم دارو در ایران/ شناسایی خانه شیطان در تهران! +تصاویر

پشت پرده شبکه بین‌المللی تحریم دارو در ایران/ شناسایی خانه شیطان در تهران! +تصاویر

 نسرین ستوده از جمله اعضای این حلقه است که برخی اقدامات ضدامنیتی به او سپرده شده است

تحریم دارو و درخواست واکسن!

با آغاز فراگیری بیماری کرونا در جهان درحالی‌که کشورمان با تحریم‌های شدید مالی از سوی غرب روبرو بود؛ عبادی و دستیارانش با پرونده‌سازی سعی کردند مانع از فروش واکسن به ایران شوند.

عبادی با شرکت در پنل های های پوششی حقوق بشری همراه با تجزیه طلبان و گروه های معاند دولت های غربی را تشویق به تحریم مالی ایران کرده و از سوی دیگر با انتشار بیانیه برای روند واکسیناسیون اشک تمساح می ریخت.

وزیر بهداشت در واکنش به این طراحی جنایت کارانه اعلام کرد که ایران به دنبال آن است که واکسن بخرد؛ اما دولت های غربی تمامی مسیرهای مالی انتقال پول به ایران را بسته اند! سعید نمکی اعلام کرد حتی سازو کار کواکس نیز حاضر نیست به ایران واکسن بدهد.

پشت پرده شبکه بین‌المللی تحریم دارو در ایران/ شناسایی خانه شیطان در تهران! +تصاویر

پشت پرده شبکه بین‌المللی تحریم دارو در ایران/ شناسایی خانه شیطان در تهران! +تصاویر

پشت پرده شبکه بین‌المللی تحریم دارو در ایران/ شناسایی خانه شیطان در تهران! +تصاویر

اخیرا باند مدافعان حقوق بشر با تهیه یک نامه و انتشار آن در فضای مجازی سعی کردند با وارونه نمایی؛ جنایت علیه بشریت از سوی دشمنان انقلاب اسلامی را تحریف کنند.

این گروه به‌اصطلاح حقوق بشری به‌جای آنکه دولت‌های متخاصم را به خاطر محروم کردن ۸۵ میلیون ایرانی از دسترسی سریع به خدمات بهداشتی (ازجمله خط تولید واکسن) محکوم کنند. در همکاری با رسانه‌های متصل به سازمان سیا جای جلاد و شهید را عوض کرده و دست به سیاه نمایی زده‌اند.

این گروه دست‌نشانده در حالی با جمع‌آوری امضا به دنبال تحریک اذهان عمومی است که پیش‌ازاین عبادی از دولت‌های غربی خواسته است که ایران تحریم همه‌جانبه شود! برخی از امضاکنندگان این نامه ارتباط تشکیلاتی با محفل حقوق بشری عبادی دارند.

این گروه در حالی ایران را متهم به عدم واردات واکسن از دولت متخاصم آمریکا کرده است که واشنگتن تا آخر اردیبهشت ماه امسال به هیچ عنوان واکسن‌های تولیدی‌اش رو صادر نکرد. حتی به متحدینی مانند کانادا که سیصد میلیون دز پیش‌خرید کرده بود هم واکسن نداد!

از اواخر اردیبهشت آمریکایی ها تحت فشار جامعه بین المللی تنها ۲۰ میلیون دوز واکسن صادر کردند، بخش زیادی از این عدد تنها به دو کشور کانادا؛ مکزیک و نیز ترکیه به عنوان شرکای کاخ سفید صادر شد. واضح  است که حتی اگر واردات واکسن از آمریکا ممنوع نمی شد؛ باز هم آن ها حاضر نبودند حتی یک دوز واکسن به ایران بدهند.

اما کانون ضدحقوق بشری عبادی به جای آنکه به سیاست های آپارتایدی آمریکایی ها اعتراض کنند، با تشکیل یک کمپین حقوقی به سفیدسازی تحریم ها پرداخته اند. عادی کردن تحریم های دولت های غربی هم ردیف با جنایت جنگی بوده و لازم است  دستگاه قضایی و نهادهای ناظر با عوامل همکار با دولت های متخاصم برخورد های قانونی لازم را انجام دهند.

پشت پرده شبکه بین‌المللی تحریم دارو در ایران/ شناسایی خانه شیطان در تهران! +تصاویر

در همراهی شبکه جنایتکار عبادی با سرویس های امنیتی و خرابکار غرب همین بس که دو سال قبل این گروه به‌جای اعتراض به تروریسم اقتصادی و افزایش بار تحریم‌های تروریستی علیه ایران؛ خواهان ورود پزشکان بدون مرز به ایران شده‌اند. در بررسی‌های صورت گرفته مشخص‌شده است که گروه متقاضی ورود به ایران هیچ‌کدام پزشک نبوده و به‌جای متخصص پنج مهندس همراه با چندتخته پتو در پوشش پزشک قصد ورود به ایران را داشته‌اند.

شبکه پیچیده و هرمی عبادی با همکاری چند شبکه رسانه‌ای فارسی زبان به‌صورت ۲۴ ساعته در حال برنامه‌ریزی علیه کشور است؛ این گروه ساخته‌وپرداخته جایزه‌های غرب است که کارکردشان ‌تولید رهبران مصنوعی و جنبش‌های دروغین، تزریقی و وارداتی است.

آخرین حکومت تربیت‌شده توسط غربی‌ها و عناصری چون عبادی و همکاران داخلی‌اش در منطقه (افغانستان) هفته قبل با ضربه‌ای کوچک از هم پاشید و غرب‌پرستان مدعی وکالت و حقوق بشر، از چرخ‌های هواپیمای آمریکا سقوط کردند.

 


:: بازدید از این مطلب : 302
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 23 آبان 1400

محمد ایمانی فعال رسانه‌ای در کانال تلگرامی خود نوشت: روزنامه اعتماد به طعنه تیتر زده؛ "دلار 4200 تومانی، استخوانی در گلوی دولت". بله "ارز جهانگیری"! استخوان در گلوی دولت و پیش از آن، در گلوی ملت است.

کاش روزنامه آقای حضرتی (رفیق فابریک شهرام جزایری) و نویسنده آن، شهامت داشتند و می نوشتند که این مصیبت را دولت مدعی اصلاحات و اعتدال بر سفره ملت گذاشت؛ و حاصل آن بر باد دادن 60 میلیارد دلار بود. در مقابل بیش از پانصد هزار میلیارد تومان رانت برای رانت خواران فراهم کردند.

کاش شهامت و صداقت داشتند و می نوشتند که سه سال قبل وقتی دولت روحانی، قیمت 4200 تومان را  تعیین کرد -و حال آن که در بازار چهار برابر آن بود- نشریات اصلاح طلب چگونه از معاون اول روحانی، سوپرمن ساختند!

آنها هنگام تحویل دولت، قیمت دلار را به تقریبا هفت برابر ارز 4200 تومانی رسانده بودند؛ و حال آن که در تبلیغات 6-7 سال قبل وانمود می کردند نرخ دلار به 500 تومان یا هزار تومان کاهش می یابد!

هر چه زمان سپری می شود، بیشتر به این کلام حکیمانه رهبر انقلاب باور می آوریم، که اگر تحریف شکست بخورد، تحریم شکست می خورد.

مجسمه‌های وقاحت و توهین به شعور ملت


:: بازدید از این مطلب : 358
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 9 آبان 1400

زیباکلام: حیف که دیگر روحانی نیست

«صادق زیباکلام» فعال سیاسی اصلاح طلب در یادداشتی در روزنامه آرمان با عنوان «حیف که دیگر روحانی نیست!» نوشت:«همه ما می‌دانستیم که دولت گذشته چه کارکرد مهمی برای اصولگرایان، به خصوص جریانات تندرویی که همه قدرت را امروز به دست گرفته‌اند، داشت. دولت آقای روحانی برای جریانات تندرو در حقیقت حکم «گل گیر» اتومبیل را پیدا کرده بود که تمام گل و لای و تمام ناکامی‌ها را تندروها بر سر دولت ایشان می‌ریختند».

زیباکلام در ادامه نوشت:«این گفتمان که تندروها از همان ابتدای دولت دوم آقای روحانی شروع کردند که همه مصیبت‌ها، همه تلخی‌ها، همه ناکامی‌ها، همه مشکلات اقتصاد، مفاسد، بیکاری، تورم و... ناشی از سوء مدیریت و سوء عملکرد دولت روحانی است، بعید به نظر می‌رسد که خودشان هم به گونه‌ای جدی آن را باور داشتند. به هر حال اگر این گونه هم می‌بود و همه مصیبت‌ها مملکت زیر سر دولت روحانی می‌بود، آن دولت دیگر الان نیست. در نتیجه کاستی‌ها، ضعف‌ها و مشکلات را نمی‌توان دیگر بر سر دولت روحانی انداخت».

در بخش دیگری از این یادداشت آمده است:«اگر کسی قبلا انتقاد می کرد؛ تندروها بلافاصله در پاسخ انتقادات، انگشت اتهام را به سوی روحانی می‌گرفتند. اما چون دولت روحانی نیست، چه بکنند؟ انگشت اتهام را به سمت کدام نهاد و شخصیت بگیرند؟ بگویند مشکل در دولت سیزدهم است، مشکل در وزرای رئیسی است. همان سناریو دولت روحانی را تکرار کنند که نمی‌شود! آن سناریو را فقط با مخالفشان که روحانی باشد به کار گرفته‌اند، اما در مورد خودی‌ها دیگر نمی‌توانند بگویند که مشکل دولت روحانی است، بلکه مجبور هستند که بگویند اساسا مشکلی وجود ندارد».

 

جریان اصلاح طلب حتی در ماههای پایانی دولت روحانی نیز مدعی بود که هنوز آواربرداری از میراث دولت قبل تمام نشده است. فعالین این طیف مدعی بودند که آواربرداری از میراثی که دولت روحانی تحویل گرفته حداقل ۱۶ سال زمان می برد.

حالا همان جریان در ماههای ابتدایی دولت سیزدهم تاکید دارد که به هیچ عنوان نباید درباره میراث دولت روحانی سخن گفت و تحول اساسی در امور کشور باید بلافاصله و بدون فوت زمان انجام شود.

انگار نه انگار که دولت روحانی، کلید پاستور را با تورم ۴۳ درصدی تحول داد. و انگار نه انگار که در دولت روحانی، ساخت مسکن متوقف شد و بازار خودرو رها شد و قیمت دلار حدود ۱۰ برابر افزایش یافت.

یکی از ویژگی های اصلی جریان اصلاح طلب، بی مسئولیتی است. این طیف به هیچ عنوان مسئولیت اقدامات خود را نپذیرفته و از آن شانه خالی می کند.

فعالین اصلاح طلب با سانسور نقاط قوت دولت سیزدهم و همچنین سانسور میراث دولت روحانی، در تلاش است تا وجهه خود را در افکار عمومی ترمیم کند.

یک سوال؛ به نظر شما اگر اخلال بنزینی در دولت روحانی اتفاق می افتاد، شاهد چه وضعیتی بودیم؟! رئیس جمهور یکی دو روز بعد تازه واکنش نشان می داد و با خنده می گفت من خودم هم تازه امروز صبح متوجه اخلال بنزینی شدم.

وزیر نفت در واکنش به این مسئله می گفت مردم فعلا بنزین نزنند تا مشکل در روزهای بعد حل شود. دیگر مقام دولتی می گفت با چند روز بنزین نزدن مشکلی برای کسی پیش نمی آید پس صبر کنید؛ شایعه افزایش قیمت بنزین بدون واکنش دولتمردان به سرعت در میان افکارعمومی پخش می شد و...

 

** کاسبان تحریم مخالف پیوستن به FATF هستند

روزنامه شرق در مطلبی با عنوان «اصولگرایان مدافع حضور در لیست سیاه» نوشت:«ادامه حضور ایران در لیست سیاه ‌FATF که با واکنش‌های منفی رسانه‌ها و افکار عمومی در داخل کشور همراه شده است، از دید منتقدان پیوستن ایران به گروه اقدام ویژه مالی اهمیتی ندارد؛ زیرا معتقدند مراودات تجاری و مالی ایران به‌خوبی برقرار است».

این روزنامه اصلاح طلب در ادامه نوشت:«با گذشت ماه‌ها خبری از بررسی لوایح (مرتبط با FATF) نیست و تداوم حضور ایران در لیست سیاه، هم برای اصولگرایان خوشایند بوده و هم برای کاسبان تحریم و فقط مردم ایران در شرایط نابسامان اقتصادی مجبور به گذران سخت زندگی خود هستند».

زیباکلام: حیف که دیگر روحانی نیست/ کاسبان تحریم مخالف پیوستن به FATF هستند

یکی از کارویژه های اصلی رسانه های اصلاح طلب، عوض کردن جای بدهکار و طلبکار است. اکنون ایران در پرونده FATF طلبکار است. دولت روحانی از ۴۱ بند دستورات این سازمان، ۳۹ بند را عینا انجام داده است. این در حالی است که تعداد قابل توجهی از اعضای FATF به هیچ عنوان این تعداد از دستورات را انجام نداده اند.

با اینحال این سازمان مدعی شده است که حتی اگر ایران هر ۴۱ بند را هم اجرا کند، تضمینی برای خروج از لیست سیاه وجود نداشته و تازه وارد گام های بعدی می شویم که موضوعاتی همچون توان دفاعی و قدرت موشکی را شامل می شود.

علاوه بر این این سازمان اصلا در مقابل پولشویی و تروریسم کارکردی ندارد. چندی پیش رسانه های غربی تاکید کردند که آمریکا و انگلیس به عنوان اعضای اصلی FATF پایتخت های پولشویی در جهان هستند. از سوی دیگر آمریکا و تروئیکای اروپا از حامیان اصلی تروریسم و آدمکشی در جهان هستند.

کارکرد اصلی FATF این است که وزارت خزانه داری آمریکا- اتاق جنگ اقتصادی علیه مردم ایران- را تجهیز و مسلح می کند. با اینحال طیف اصلاح طلب با پاک کردن صورت مسئله مدعی است که مخالفان FATF کاسبان تحریم هستند.

برخلاف این ادعا اتفاقا کسانی کاسب تحریم هستند که با هموارکردن مسیر FATF شرایط را برای هوشمندسازی تحریم های ضدایرانی فراهم می کنند.

 

** گلایه بانیان وضع موجود از هزینه کمرشکن مسکن

روزنامه اعتماد در گزارشی با عنوان «هزینه کمرشکن مسکن» نوشت:«در شرایطی که براساس تازه‌ترین گزارش بانک مرکزی، متوسط قیمت هر مترمربع واحد مسکونی در پایتخت با کاهشی ۰.۲درصدی در مهر به ۳۱ میلیون و ۶۳۱ هزار تومان رسیده، خطر افزایش جمعیت در فقر مطلق مسکن در سال‌های ۹۹ و ۱۴۰۰ همچنان بالا و نگران‌کننده است».

این روزنامه اصلاح طلب در ادامه نوشت:«براساس آنچه بانک مرکزی از تحولات بازار مسکن پایتخت تعداد معاملات در اولین ماه از پاییز به ۵۴۷۱ فقره رسیده که نسبت به شهریور و مهر ماه سال ۹۹ به ترتیب کاهشی ۳۰ و ۳۶.۸ درصدی داشته است. بیشترین قیمت متوسط قیمت مربوط به منطقه یک با حدود ۷۰ میلیون تومان و کمترین متوسط قیمت نیز به منطقه ۱۸ با ۱۵ میلیون تومان اختصاص داشت».

زیباکلام: حیف که دیگر روحانی نیست/ کاسبان تحریم مخالف پیوستن به FATF هستند

جریان اصلاح طلب تازه یادش افتاده که وضعیت مسکن در کشور چه فشاری به مردم وارد می کند. رسانه های اصلاح طلب تا همین چند ماه پیش به دفعات مقاله و مصاحبه با عباس آخوندی را منتشر کرده و وی را کاندیدایی مناسب برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ معرفی می کردند.

حالا همین جماعت فریاد وامصیبتا سر داده اند که این چه وضع قیمت مسکن است؟! این در حالی است که وضع فعلی نتیجه عملکرد ۸ ساله دولت روحانی است. وقتی وزیر دولت بعد از ۵ سال و اندی می گوید به خانه نساختن برای مردم افتخار می کنم، کاملا طبیعی است که با چنین وضع ناراحت کننده ای مواجه شویم.

دولت روحانی در حوزه مسکن دست روی دست گذاشت و همین اقدام تأسف برانگیز موجب شد تا قیمت خرید مسکن در تهران ظرف ۸ سال حدود ۱۰ برابر افزایش یابد. قیمت اجاره بهای مسکن نیز با افزایش سرسام آوری مواجه شد.

ژست مطالبه گری درباره وضع مسکن به قیافه جریانی که حامی اصلی وزیر اشرافی بود و مدافع اصلی لیدرهای فتنه و مدیران نجومی بگیر و مفسدان اقتصادی است، زار می زند. این طیف بجای توهین به افکارعمومی باید ضمن عذرخواهی از مردم، برای جبران خسارت هایی که به جامعه زده است تلاش کند.


:: بازدید از این مطلب : 411
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 8 مهر 1400
مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی اخیرا به نکات قابل تأملی درباره مذاکرات وین و سرنوشت توافق هسته‌ای اشاره کرده است.  «جوزپ بورل» در این باره می‌گوید:
«موضوع، اعمال فشار [علیه ایران] نیست. فکر می‌کنم موضوع متقاعد کردن آنهاست که به یک توافق نیاز دارند. اقتصاد و جامعه ایران هم در وضعیت بدی قرار دارد. آنها هزینه گزافی برای مسدود شدن ظرفیت‌شان در تامین نفت می‌پردازند. آنها برای ازسرگیری فعالیت اقتصادی به یک توافق نیاز دارند. تنها راه رسیدن به این توافق، بازگشت به میز مذاکره است». بهتر است آقای بورل بداند اتفاقا مشکل کشور ما طی 8 سال گذشته، همین «احساس نیاز مطلق به برجام» و در نتیجه، اعتماد کاذب به بانیان آمریکایی و اروپایی این پروسه بود. قطعا بورل به وضوح می‌داند در فاصله ۳ ماه تا انعقاد توافق هسته‌ای با ایران (تیرماه 94)، «وندی شرمن» مذاکره‌کننده ارشد آمریکایی از ورود میلیاردها دلار پول به ایران و رفت‌و‌آمد شرکت‌های خصوصی و دولتی مختلف دنیا به ایران در دوران «پسابرجام» خبر داد اما پس از اجرایی شدن توافق هسته‌ای، همین مقامات دولت اوباما به این شرکت‌ها هشدار دادند در عین رفع تحریم‌های ضدایرانی، تضمینی درباره حفظ برجام در آینده وجود ندارد! آنها از شرکت‌های مختلف دنیا خواستند در تصمیم خود مبنی بر هرگونه سرمایه‌گذاری در ایران، ریسک سرمایه خود را نیز مدنظر قرار دهند! پس از این اقدام غیرقانونی وزارتخانه‌های خزانه‌داری و خارجه آمریکا، ایران به کمیته مشترک برجام نسبت به نقض ماده 29 توافق هسته‌ای توسط واشنگتن شکایت کرد. 
در این بند آمده بود: آمریکا و اتحادیه اروپایی نباید به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، مانعی را در مسیر رفع تحریم‌های ضدایرانی ایجاد کنند. با این حال، واشنگتن چنین اقدامی را به صورت علنی و عامدانه صورت داده بود اما دولت‌های آلمان، انگلیس و فرانسه در اقدامی جمعی و وقیح، شکایت ایران را غیرمنطقی قلمداد کرده و حتی تهدید کردند در صورت اصرار ایران، مکانیسم ماشه را علیه کشورمان فعال خواهند کرد. 
در چنین شرایطی، یک ماه است دولت سیزدهم در رأس معادلات سیاسی و اجرایی ایران قرار گرفته است. بدیهی است یکی از اصلی‌ترین دلایل اقبال افکار عمومی و رای‌دهندگان کشورمان به دولت جدید، تاکید حجت‌الاسلام و المسلمین رئیسی بر استراتژی «خنثی‌سازی تحریم‌ها» است.
این دولت معتقد است نحوه مدیریت اقتصاد و سیاست خارجی کشور در دولت‌های یازدهم و دوازدهم، فاجعه‌آمیز بوده و منتج به فجایع اقتصادی سال‌های اخیر شده است. فراتر از آن، دولت جدید تاکید دارد برجام نه تنها نمی‌تواند و نباید به نقطه ثقل اقتصاد و سیاست خارجی کشورمان تبدیل شود، بلکه باید وزن استراتژیک و حتی تاکتیکی این پدیده را در پایین‌ترین حد ممکن (در حد صفر) تعریف کرد. بی‌دلیل نیست که احصای ظرفیت‌های بالقوه و بالفعل جدید در محیط خارجی و داخلی کشور و عینی‌سازی (و بعضا کمی‌سازی آنها)، به اصلی‌‌‌ترین دغدغه دولت سیزدهم تبدیل شده است. در چنین شرایطی جوزپ بورل تاکید دارد باید مؤلفه‌های وابستگی دوباره ایران به «برجام» و احساس نیاز گسترده مبتنی بر احیای توافق هسته‌ای را در میان ایرانیان تقویت کرد. 
بدون شک بورل و دیگر سران اروپایی شدیدا نگران فعال شدن ظرفیت‌های جدید و غیربرجامی در حوزه سیاست خارجی و اقتصاد کشورمان هستند. این نگرانی سبب شده مقامات آمریکایی و اروپایی تلاش کنند فاکتورهای مبهم و بحران‌ساز را در فضای فعلی کشورمان تقویت کرده و به افکار عمومی اینگونه القا کنند که تنها راه نجات اقتصاد ایران، احیای توافق هسته‌ای به هر قیمت ممکن است! 
بهتر است آقای بورل بداند اگر ملت ایران قصد داشت مانند برخی سیاستمداران غربگرا، فریب این بازی نخ‌‌نما را خورده یا به صورت عامدانه در‌ این پازل خطرناک بازی کند، خروجی انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1400، حضور دولتی مخالف «اقتصاد برجام‌محور» در مسند قوه اجرایی کشور نبود. اتفاقا بهتر است مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی خود را برای پذیرش واقعیتی به نام‌ گذار از اقتصاد تحریم‌محور آماده کند. همان‌گونه که اشاره شد، در این معادله، استراتژی خنثی‌سازی تحریم‌ها به اصلی‌ترین استراتژی حوزه اقتصاد داخلی و خارجی کشور تبدیل خواهد شد. در صورتی که بتوانیم در این ریل‌گذاری و منظومه‌سازی اقتصادی و تجاری، موفق و پویا عمل کنیم قطعا برجام به صورت خودکار به حاشیه رانده شده یا حتی از بین خواهد رفت. این همان هدف و نقطه‌ای است که آمریکا و تروئیکای اروپایی بشدت از تحقق آن هراسان هستند. آنها نگران روزی هستند که به قول رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه کشورمان، سرنوشت معیشت مردم عزیزمان به اخم و لبخندهای برجامی دشمنان گره نخورد. تا رسیدن به این نقطه مطلوب و زیبا، زمان زیادی باقی نمانده است؛ ان‌شاءالله.

:: بازدید از این مطلب : 648
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 6 مهر 1400

فشار جدید آمریکا و اروپا به ایران با مانور روی گزارش رافائل گروسی؛

 

سخنگوی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی پنجشنبه گذشته در بیانیه‌ای اعلام کرد «رافائل گروسی» مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در آخرین گزارش خود درباره راستی‌آزمایی و نظارت در ایران، به کشورهای عضو اعلام کرد ایران روزهای ۲۰ تا ۲۲ سپتامبر (۲۹ تا ۳۱ شهریور) به بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اجازه سرویس تجهیزات نظارت آژانس را داده و اجازه داده شده تا کارت ذخیره دوربین‌ها در تمام مکان‌های ضروری در ایران به جز کارگاه ساخت تجهیزات سانتریفیوژ در مجمع تسا در کرج تعویض شود.

در این بیانیه همچنین آمده است: ایران به آژانس دسترسی به سایت کرج را برای نصب دوربین‌های نظارتی جدید یا اطمینان حاصل کردن از اینکه تولید قطعات سانتریفیوژ در این کارگاه از سر گرفته شده، نداده است. مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ادعا کرده تصمیم ایران در اجازه ندادن به آژانس برای دسترسی به کارگاه ساخت قطعات سانتریفیوژ «تسای» کرج برخلاف شرایط توافق‌شده در بیانیه مشترکی است که ۱۲ سپتامبر (۲۱ شهریور) با «محمد اسلامی» رئیس سازمان انرژی اتمی و معاون رئیس‌جمهور ایران حاصل شده است. 

مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تکرار کرده که تمام فعالیت‌های اشاره شده آژانس در بیانیه مشترک برای تمام تجهیزات تعریف‌شده آژانس و تاسیسات و مکان‌های ایران برای حفظ ادامه اطلاع ضروری است. 

ادعای مدیرکل آژانس در حالی است که طبق گفته مقامات کشورمان، موضوع تجهیزات در مجتمع کرج جزو دستور کار و توافق ایران و آژانس در سفر اخیر رافائل گروسی به ایران قرار نداشته و مطابق معمول مدیرکل آژانس درخواستی فراتر از چارچوب و تفاهمات صورت‌گرفته‌ طلب کرده است. تیرماه سال جاری اقدامی خرابکارانه در مجتمع تسای کرج انجام شد که البته هیچگونه خسارت مالی و جانی به دنبال نداشت. با این شرایط تهران دلیلی برای در اختیار گذاشتن این مجتمع در اختیار بازرسان آژانس که بارها در نقش چشم دستگاه‌های امنیتی آمریکا و رژیم صهیونیستی عمل کرده‌اند، نمی‌بیند. 

 واکنش ایران: ادعای آژانس فراتر از تفاهمات

پس از انتشار گزارش «رافائل گروسی» مدیرکل آژانس بین‌المللی ‌انرژی اتمی درباره عدم اجازه ایران برای نصب مجدد دوربین‌های نظارتی در مجتمع «تسا»ی کرج، کاظم غریب‌آبادی، سفیر و نماینده دائم ایران نزد سازمان‌های بین‌المللی در وین، در یک رشته توئیت نوشت: عمیقا مایه تأسف است که بعد از ۳ اقدام خرابکارانه تروریستی در تأسیسات هسته‌ای ایران در طول یک سال گذشته، آژانس هنوز این اقدامات شرورانه را برخلاف قطعنامه‌های متعدد کنفرانس عمومی آژانس و مجمع عمومی سازمان ملل و حتی به خاطر تجهیزات و اموال خود و ایمنی و امنیت بازرسانش، محکوم نکرده است. وی افزود: هر تصمیم ایران درباره تجهیزات نظارتی آژانس صرفا بر مبنای ملاحظات سیاسی بوده و نه حقوقی؛ از این رو، آژانس نمی‌تواند و نمی‌بایست حقی برای خودش در این زمینه قائل شود. 

وی اضافه کرد: بیانیه مشترک ۱۲ سپتامبر (۲۱ شهریور) محمد اسلامی، رئیس سازمان انرژی اتمی و رافائل گروسی، مدیرکل آژانس نیز با حسن‌نیت ایران و با هدف جایگزینی کارت‌های حافظه «تجهیزات مشخص‌شده» حاصل شد. اقدامات آژانس برای اجرای این هدف نیز ۲۰ تا ۲۲ سپتامبر انجام شد. 

غریب‌آبادی عنوان کرد: در طول گفت‌وگوها در تهران و اخیرا در وین نیز به طور واضح خاطرنشان شد از آنجا که تحقیقات امنیتی و قضایی درباره مجتمع تسای کرج همچنان ادامه دارد، تجهیزات نظارتی این مجتمع در زمره تجهیزات تحت سرویس فنی قرار نمی‌گیرد. به همین خاطر بود که از عبارت «تجهیزات مشخص‌شده» در بیانیه مشترک استفاده شد. وی یادآور شد: از این رو، گزارش ۲۶ سپتامبر مدیرکل آژانس دقیق نبوده و قطعا فراتر از تفاهمات حاصله برابر بیانیه مشترک است. 

* آژانس مراقب باشد

بهروز کمالوندی، سخنگوی سازمان انرژی اتمی نیز در واکنش به گزارش مدیرکل آژانس بین‌المللی اعلام کرد: در پاسخ به انتشار گزارش غلط آقای گروسی مدیرکل آژانس، نامه‌ای برای آژانس ارسال و نسبت به این اقدام غیرسازنده اعتراض شد. کمالوندی توضیح داد: آقای گروسی و همکاران ایشان بخوبی می‌دانند که تفاهم صورت‌گرفته در قالب بیانیه مشترک، مشمول تجهیزات نظارتی مجتمع کرج به این دلیل که در نتیجه خرابکاری تیرماه این مجتمع همچنان تحت تحقیقات امنیتی قرار دارد، نمی‌شد.

وی گفت: درخواست تعمیم تعویض کارت‌های حافظه به دوربین‌های این مجتمع در سفر مدیرکل به تهران و نیز دیدار حاشیه کنفرانس عمومی وین مطرح شده بود که در هر ۲ بار ضمن ارائه توضیحات توسط آقای اسلامی، پاسخ منفی و مخالفت ایران را به دنبال داشت. کمالوندی اضافه کرد که درج واژه «مشخص‌شده» در مقابل کلمه تجهیزات به همین منظور و با هدف مستثنی شدن این مجتمع از سرویس و تعویض کارت‌های حافظه انجام شده است.

سخنگوی سازمان انرژی اتمی در ادامه یادآور شد: در دیدار وین هنگامی که بار دیگر مدیرکل درخواست سرویس دوربین‌های مجتمع کرج را مطرح کرد، آقای اسلامی با صراحت کامل و ذکر دلایل مطرح‌شده در جلسه قبل، تعمیم تعویض کارت‌های حافظه به مجتمع یادشده را ناممکن و خارج از چارچوب بیانیه مشترک اعلام کرد. سخنگوی سازمان انرژی اتمی همچنین متذکر شد ضرورت دارد مسؤولان این سازمان بین‌المللی با پرهیز از موضع‌گیری‌های هدفمند سیاسی، گزارش‌های غلط و مغرضانه، روند سازنده ایجاد شده به دنبال مراودات اخیر ایران و آژانس را تخریب نکنند. 
 
* پاسکاری آژانس با آمریکا!

«لوئیز بونو» نماینده آمریکا در سازمان‌های بین‌المللی مستقر در وین طی سخنرانی در نشست آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گفت: «ما از امتناع ایران از دادن دسترسی لازم به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای سرویس تجهیزات نظارتی خود بسیار ناراحتیم. همان‌طور که در بیانیه مشترک ۱۲ سپتامبر بین آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و ایران توافق شد چنین دسترسی‌ای برای آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ضروری است تا بتواند اطلاعات خود را درباره فعالیت‌های مرتبط با توافق هسته‌ای برجام حفظ کند و این برای اینکه بتواند هرگونه تفاهم درباره بازگشت متقابل برجام را به سرعت اجرا کند، مهم است».

لوئیز بونو مدعی شد: «ایران علاوه بر رد دسترسی مورد نیاز، هنوز مدیرکل را به تهران دعوت نکرده است از جمله برای بحث درباره سوالات حل نشده آژانس درباره توافق جامع پادمان، همان‌طور که ایران در بیانیه مشترک ۱۲ سپتامبر موافقت کرد». وی در ادامه افزود: «همان‌طور که ۲ هفته پیش در جلسه شورای حکام اعلام کردیم، ایران باید به صورت فوری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی همکاری لازم را انجام دهد. در کنار بسیاری از اعضای دیگر، ما همچنین تاکید کردیم که ایران باید به تعهدات خود در بیانیه مشترک ۱۲ سپتامبر عمل کند. آنطور که گزارش مدیرکل روشن می‌کند، اقدامات ایران برخلاف شرایط توافق شده در آن بیانیه است. ما از ایران می‌خواهیم بدون تأخیر به آژانس دسترسی لازم را ارائه دهد. اگر ایران این کار را انجام ندهد، ما در روزهای آینده با سایر اعضا درباره پاسخ مناسب مشورت می‌کنیم».

اتحادیه اروپایی هم با ابراز نگرانی درباره دوربین‌های نظارتی در سایت «تسا» اعلام کرد: «اتحادیه اروپایی عمیق‌ترین نگرانی خود را از این مطلب ابراز می‌دارد که ایران به آژانس اجازه دسترسی به کارگاه تولید سانتریفیوژ در مجتمع تسا در کرج را نداده است. این یک تحول نگران‌کننده و در تضاد با بیانیه‌ مشترکی است که ۱۲ سپتامبر (۲۱ شهریورماه) بین مدیرکل و معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی ایران حاصل شد». اتحادیه اروپایی سپس در ادامه از ایران خواست اجازه دسترسی آژانس به این تجهیزات را فراهم آورد و اعلام کرد: «بنابراین اتحادیه اروپایی از ایران می‌خواهد بدون هرگونه تأخیر به بازرسان آژانس اجازه دسترسی به کارگاه تولید قطعات سانتریفیوژ مجتمع تسا در کرج را بدهد». اتحادیه اروپایی در پایان از گروسی خواست درباره این موضوع به شورای حکام گزارش دهد و در این باره گفت: «ما از مدیرکل دعوت می‌کنیم در صورت لزوم، درباره این موضوع مهم به شورای حکام گزارش دهد».

* آژانس توجیه می‌شود؟

رفتارهای غیرسازنده و سیاسی‌کارانه آژانس که در هماهنگی کامل با طرف غربی و آمریکایی است، پاسخ مناسبی به حسن همکاری ایران نیست. تهران اگر چه با وجود اینکه می‌توانست آرشیو چند ماه گذشته دوربین‌های نظارتی آژانس را پاک کند اما با اثبات حسن‌نیت خود از این کار خودداری کرد. رافائل گروسی و همکارانش که با خروج از وظایف حرفه‌ای، این سازمان تخصصی وابسته به سازمان ملل را تبدیل به بازوی اجرایی آمریکا در فشار بر ایران کرده‌اند، طی روزهای گذشته کوچک‌ترین واکنشی به نقض «ان‌پی‌تی» توسط آمریکا، انگلستان و استرالیا در پی پیمان امنیتی «اوکاس» و تجهیز کانبرا به ۸ فروند زیردریایی هسته‌ای نشان ندادند. 

آژانس در عوض اما با در پیش گرفتن استاندارد دوگانه و رفتار تبعیض‌آمیز در قبال اعضای NPT، سعی می‌کند هر روز به بهانه‌ای موضوعات تازه‌ای در پرونده هسته‌ای ایران مطرح کند و همچنین از تهران انتظار دارد علاوه بر پادمان، پروتکل الحاقی را هم اجرا کند. آژانس و گروسی البته خواهند دانست سقف مطالبات از ایران تا کجاست و نسبت به شرایط جدید توجیه خواهند شد. 

مدیر کل آژانس از کوری و کری در آمد؟!

روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه خود نوشت: آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، به عنوان نهاد حقوقی برآمده از معاهده ان پی تی، باید دو کار را انجام دهد؛ به کشورها برای دستیابی به انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای کمک کند و ضمنا مانع‌ اشاعه تسلیحات هسته‌ای شود. آژانس اما در این سال‌ها مثل خیلی از نهادهای شبه بین‌المللی دیگر، به‌عنوان گماشته آمریکا و غرب عمل کرده است. نه تنها دارندگان تسلیحات اتمی را مورد خطاب و عتاب قرار نمی‌دهد (چاقو، دسته خود را نمی‌برد!)، بلکه در مقابل ‌اشاعه فعالیت‌های غیرصلح‌آمیز از سوی دولت‌های غربی هم غالبا ساکت است. ایران در طول دو دهه اخیر در معرض بیشترین بازرسی‌های آژانس قرار داشته و صلح آمیز بودن فعالیت‌هایش محرز است. در مقابل، رژیم‌هایی مثل آمریکا و برخی دولت‌های اروپایی، ضمن تولید تسلیحات اتمی، به رژیم صهیونیستی هم کمک کرده‌اند تا به تسلیحات اتمی دسترسی پیدا کند.

اما آژانس و هیئت حاکمه غالبا غربی آن، هرگز به طور جدی معترض رژیم صهیونیستی نشده‌اند که چرا عضویت و نظارت آژانس را نمی‌پذیرد. اما از آن سو، بر اساس فضاسازی صهیونیست‌ها و غرب، ایران را بارها در مظان اتهام قرار داده و خواستار بازرسی - حتی فراپادمانی- شده است!

ایران دو بار به فاصله ۱۵ سال، همکاری داوطلبانه با آژانس برای رفع برخی ابهامات و همچنین انجام بازرسی‌های فراپادمانی را پذیرفت، اما غرب و آژانس در هر دو بار، طلبکارتر شدند و تعهدات خود برای بستن پرونده و رفع فشارهای سیاسی و تحریمی را زیر پا گذاشتند.

رافائل گروسی مدیرکل آژانس در آخرین گزارش خود، اعلام کرده «ایران به بازرسان آژانس اجازه داده کارت حافظه را در بیشتر تجهیزات جایگزین کنند. اما برخلاف توافق انجام شده، از انجام این کار در کارگاه ساخت تجهیزات سانتریفیوژ در کارگاه تولید قطعات سانتریفیوژ در مجتمع تسا در کرج، ممانعت کرده است».

کارگاه مذکور همان جایی است که چند ماه قبل عملیات خرابکاری علیه آن انجام گرفت و صهیونیست‌ها با تلویح نزدیک به تصریح، مسئولیت این اقدام تروریستی را برعهده گرفتند.

این چندمین اقدام خرابکارانه بود که از سوی صهیونیست‌ها یا آمریکا علیه مراکز هسته‌ای ایران انجام می‌گرفت و عجیب و تاسف بار اینکه، آژانس از محکومیت اصل اقدام تروریستی به مرکز تسا درمانده و عاجز بود. در مقابل جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده که به‌خاطر بررسی‌های امنیتی و اقدامات ترمیمی این مجتمع، نمی‌تواند اجازه تعمیر و جایگزینی دوربین‌ها و تجهیزات آژانس را بدهد.موضوع مهم این است: آژانس خواستار دسترسی مجدد به مرکز تولید سانتریفیوژی است که به هنگام عملیات تروریستی و خرابکارانه علیه همان مرکز، لال شده و از امنیت مراکز هسته‌ای یک کشور عضو خود (ایران) دفاع نکرده بود. این نهایت وقاحت و اسباب سرافکندگی برای شخص رافائل گروسی است که هنگام اقدامات خرابکارانه علیه تاسیسات یک کشور عضو، کور و کر می‌شود و ناتوان از حتمی محکومیت لفظی است، اما مدتی بعد خواستار همکاری ایران برای احیای نظارت‌هایش در همان مرکز می‌شود. معنای دیگر این رفتار، نوکری و سرسپردگی مدیرکل آژانس نسبت به طرف‌های تروریستی است که هم تسلیحات هسته‌ای را تولید می‌کنند و هم مرتکب خرابکاری و ترور علیه برنامه صلح آمیز اعضای آژانس می‌شوند.

با این اوصاف و در حالی که آژانس به تعهد خود برای کمک به توسعه برنامه‌های صلح‌آمیز ایران هیچ کمکی نکرده، اما آمار مراکز و دانشمندان هسته‌ای ایران را برای خرابکاری و ترور در اختیار دشمنانش قرار داده، آیا تداوم همکاری یکطرفه با این مرکز جاسوسی هسته‌ای آمریکا منطقی به نظر نمی‌رسد و حتما باید تجدیدنظر اساسی در این باره انجام شود.

 

 


:: بازدید از این مطلب : 545
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 2 مهر 1400


.

عملیات ماندگار و بلندمدت آزادی» ... از آن سوی کره خاکی لشکرکشی کرده بودند تا به زعم خودشان با کندن ریشه تروریسم، آزادی و دموکراسی و مدنیت را برای میلیون‌ها نفر از مردم افغانستان به ارمغان بیاورند. حالا ۲۰سال از آن روز می‌گذرد. ارتشی که قرار بود دموکراسی و آزادی مدنی را برای افغانستانی‌ها به ارمغان بیاورد، مشغول جمع کردن بساطی است که از پاییز ۱۳۸۰ در این کشور گسترده بود.

حالا ۲۰سال از آن روز گذشته. مرور میراث به جای مانده امریکا، عبرت‌انگیز است. ۲۰سال بعد از شروع عملیات بلندمدت آزادی، ده‌ها هزار کشته روی دست این ملت مانده است. این خون‌ها، اما نه بهای آزادی و مردم‌سالاری شده اند و نه ارتقای شاخص‌های عمومی زندگی؛ خون‌هایی که به بهانه ارمغان آوردن دموکراسی آن هم به ضرب شلیک موشک و فرود بمب روی خاک افغانستان ریخته شد، اما حالا ورق‌های تقویم برگشته به همان وضعیتی که ۲۰سال قبل حاکم بود. گویی عمر و زندگی و زمان و حتی خون آدم‌ها در شرق این کره خاکی به اندازه هم‌نوع‌های غربی‌شان اهمیتی ندارد، اصلاً همه چیز ملعبه‌ای است برای سیاست جهان‌گستری نظامی و میلیتاریستی غرب. حالا و در قرن بیست و یکم و در عصر به زعم برخی مدعیان، آزادی و جریان آزاد اطلاعات و عملیات‌های ماندگار و بلندمدت آزادی هنوز هم شرق، حاشیه و ذیل تمدن غرب است، اگر نتواند یا نخواهد روی پای خویش بایستد. وضعیت امروز افغانستان نماد تام و کامل این مفهوم است. نه در لشکرکشی به افغانستان، منافع مردم افغان اهمیت داشت و نه دلیل خروج نظامیان امریکایی، منافع این ملت خسته و زخم‌خورده بود. در این میان هم امریکا فقط متهم اصلی نیست بلکه غرب‌گرایان همسایه هم در ظلمی که به مردم افغان شده شریکند.

دولت و ساختاری که رئیس‌جمهورش مأموریت نخست خود را خوشایند امریکایی‌ها تعریف کرده بود، چنان سریع و تحقیرآمیز مجبور به فرار شد که به قول خودش حتی نتوانست کفش‌ها و لباس‌هایش را با خود همراه ببرد. امریکایی‌ها که پیشتر حتی غارها و کوه‌های افغانستان هم از شر جنگنده‌ها و بمب‌افکن‌ها و پهپادهایشان در امان نبود، حالا افغانستان را به همان‌هایی واگذار کردند که ۲۰سال قبل به نیت جنگ با آن‌ها راهی این سوی کره زمین شده بودند.

مردم افغانستان نشان داده‌اند هرگاه کسی نیت خالصانه برای دفاع از شرافت و آزادگی داشته و صادقانه با آن‌ها همراه باشد، او را همراهی می‌کنند؛ مردم نجیبی که اگر سیاستمداران و روشنفکران افغان دست یاری به سوی آن‌ها دراز کرده بودند، بعید نبود حماسه اخراج ارتش اشغالگر سرخ را این مرتبه با ارتش امریکایی تکرار کنند، اما اینگونه نشد و رئیس‌جمهوری که قرار بود بلاگردان مردمش باشد هم مخفیانه و سریع، سوار هواپیما شد و گریخت. این وسط دوباره مردم رنج‌دیده و زخمی افغانستان ماندند در میان کوهی از درد و رنج و تنها در میان طوفان حوادث، بدون یار و همراه.

شاهد اصلی سلحشوری مردم نجیب افغانستان، تاریخ است؛ حماسه‌هایی از جنس دفاع مقدس و نبرد با ارتش بعث و صدام تا همراهی حماسی با سایر مجاهدان محور مقاومت در مبارزه با داعش و تروریست‌های تکفیری در عراق و سوریه؛ همراهی پررنگی که حاصلش تربیت فرماندهان برجسته مبارزات ضدتروریستی در غرب آسیا و البته تقدیم شهدای والامقام در راه دفاع از آرمان‌هاست.

همه اینها، اما چیزی از مسئولیت روشنفکران و سیاستمداران افغان کم نمی‌کند. وضعیت دردآور امروز آینه تمام‌نمای ساختارهای بین‌المللی و اعتماد و اتکای به آن است؛ ساختارهایی که از ابتدای تأسیس خود از یک قرن قبل به بعد، آنقدری که در خدمت قدرت‌های بزرگ و استعمارگر و چرخاندن چرخ صنعت و اقتصاد و سیاست آن‌ها بوده‌اند، نفعی برای دیگر مناطق جهان و به‌خصوص شرق نداشته‌اند. پوشاندن اسکلت استعماری قرون ۱۷، ۱۸ و ۱۹ استعمار با رنگ و لعاب‌های پرزرق و برق قرن بیست و یکمی. چیزی عوض نشده. استعمار همان استعمار است و ظلم و بهره‌کشی هم همان.

اعتماد و اتکا به چنین ساختار پرفریبی که به اقتضای زمان ممکن است یک ارتش خونریز باشد یا دایه مهربان‌تر از مادر، وضعیتی را به ارمغان خواهد آورد که امروز در افغانستان می‌بینیم. دردآورتر اینکه روشنفکران و سیاستمداران و رؤسای جمهوری که در جولان استعمار، مردم خود را تنها رها می‌کنند. بیراه هم نخواهد بود که در چنین وضعیتی فلان نیروی تحت امر امریکایی‌ها، هنگام توزیع نان در میان مهاجران افغان که چند دهه رنج را روی دوش انداخته و دوباره از خاک وطن دل بریده‌اند، بی‌حرمتی کند و در پاسخ به اعتراض آن افغان، متکبرانه پاسخ دهد: «تو اینجا یک مهاجر هستی، حرف نزن!»


:: بازدید از این مطلب : 570
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 1 مهر 1400

پایگاه اینترنتی وزارت امور خارجه انگلیس با انتشار بیانیه ای به نقل از الیزابت تراس وزیر امور خارجه این کشور درباره نازنین زاغری زندانی دو تابعیتی انگلیسی-ایرانی که به اتهامات امنیتی در ایران زندانی است، مدعی شد: امروز دو هزارمین روز جدایی بی رحمانه که نازنین زاغری راتکلیف از خانواده اوست. او وضع هولناکی را از سر می گذراند.

تراس در این بیانیه افزود: ما برای اطمینان یافتن از بازگشت او نزد خانواده‌اش، بی‌وقفه تلاش می کنیم. روز گذشته  این موضوع را به وزیر امور خارجه ایران تاکید کردم و ما تا زمان بازگشت او به خانه بر این موضوع پافشاری خواهیم کرد.

بر اساس این گزارش، بیانیه تراس در پی این مطرح می شود که حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران و «الیزابت تراس» وزیر خارجه جدید انگلیس ظهر چهارشنبه در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد به بحث و گفت‌وگو در خصوص موضوعات دوجانبه، برجام و وضعیت افغانستان به بحث و گفت‌وگو پرداختند. در این نشست همچنین در خصوص موضوعات کنسولی از جمله موضوع زندانیان دوتابعیتی بحث شد.

جرمی هانت، وزیر خارجه اسبق انگلیس  گفته بود، اعطای مصونیت دیپلماتیک به نازنین زاغری، محکوم امنیتی محبوس در ایران بدهد.


اعطای مصونیت دیپلماتیک به زاغری که از فروردین ۹۵ به جرم فعالیت‌های تبلیغی علیه نظام و تلاش برای براندازی نرم بازداشت و به ۵ سال زندان محکوم شد را باید دور تازه‌ای از تلاش‌های گسترده دولت انگلیس برای آزادی این محکوم دوتابعیتی ارزیابی کرد. در صورت تحقق این تصمیم، ادامه محکومیت زاغری در واقع، در زندان نگه داشتن یک نماینده سیاسی انگلیس محسوب شده و فشارهای سیاسی بر ایران جهت آزادی او افزایش خواهد یافت. راهبرد جدید و تهاجمی بریتانیا برای آزادی این جاسوس دوتابعیتی در حالی است که زاغری به عناوین متعددی محکوم شده و برخی اتهامات او هم که هنوز مورد رسیدگی قرار نگرفته بسیار سنگین است.

آنگونه که جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران در مهرماه سال ۹۶  گفته است، شوهر زاغری تبعه انگلستان و خود وی نیز دارای تابعیت مضاعف از انگلستان بوده و در سیستم آن کشور فعالیت می‌کرده است. وی مسؤول آموزش خبرنگاری آنلاین بی‌بی‌سی فارسی بوده که با هدف جذب و آموزش افرادی برای فعالیت تبلیغی علیه ایران اقدام کرده است. چگونگی استفاده از ایمیل‌ مستعار، پسوردهای پیچیده و طولانی، ذخیره‌سازی پسوردها و استفاده از نرم‌افزارهای رمزنگاری مطالب و اطلاعات از جمله مواردی است که در این آموزش‌ها لحاظ می‌شده است و اساتید این دوره، افرادی چون مهدی یحیی‌نژاد (مدیر سایت بالاترین)، اردوان روزبه (مدیر رادیو کوچه) و محمود عنایت (مدیر گروه اسمال مدیا) بودند.

همچنین سپاه ثارالله کرمان ۲۶ خرداد سال ۹۵ (۲ ماه بعد از دستگیری) طی اطلاعیه‌ای درباره دستگیری زاغری، از وی به‌عنوان یکی از سرشبکه‌های اصلی وابسته به بیگانگان که مأموریت‌های مختلفی در راستای تحقق اهداف شوم دشمنان نظام انجام داده بود، یاد کرد و در این باره توضیح داد: «وی با عضویت در شرکت‌ها و مؤسسات بیگانه در طراحی و اجرای پروژه‌های رسانه‌ای و سایبری با موضوع براندازی نرم نظام مقدس جمهوری اسلامی مشارکت داشته است. نامبرده یکی از سرشبکه‌های اصلی مؤسسات معاند بوده که تحت هدایت و حمایت سرویس‌های رسانه‌ای و جاسوسی دولت‌های بیگانه فعالیت‌های مجرمانه خود را طی سالیان گذشته انجام داده است».


نکته جالب توجه درباره زاغری اینکه او علاوه بر این اتهامات، یک پرونده مفتوح دیگر هم در دستگاه قضایی دارد که هنوز رای آن صادر نشده است. غلامحسین اسماعیلی دی‌ماه ۹۶ در این باره گفته بود: این فرد غیر از محکومیتی که هم‌اکنون در حال گذراندن آن است، یک پرونده اتهامی دیگر هم دارد که به دادگاه ارسال شده و در فرآیند دادرسی دادگاه است. به گفته این مقام قضایی، در پرونده جدید نازنین زاغری حکمی صادر نشده است و نمی‌توان هم پیش‌بینی کرد که محکوم می‌شود یا تبرئه یا اینکه در صورت محکومیت به چه مجازاتی محکوم خواهد شد، زیرا تعیین میزان مجازات به‌عهده قاضی رسیدگی‌کننده است. این پرونده هم‌اکنون در مرحله بدوی قرار دارد و در صورت صدور رأی، مرحله تجدیدنظر پیش‌رو خواهد بود.


با وجود، پرونده سنگین زاغری، تلاش گسترده دولت انگلیس برای آزادی او که از زمان دیوید کامرون و بوریس جانسون، نخست‌وزیر و وزیر خارجه سابق این کشور شروع شده بود، اکنون وارد فاز تازه‌ای شده است. جرمی هانت، وزیر خارجه انگلیس در مصاحبه‌ای با شبکه رادیو ۴ بی‌بی‌سی گفت این کشور در حال بررسی احتمال اعطای مصونیت دیپلماتیک به نازنین زاغری رتکلیف، محکوم امنیتی محبوس در ایران است. وی در این مصاحبه گفت پرونده این محکوم را با جزئیات دنبال می‌کند و در حال بررسی درخواست همسر زاغری برای اعطای مصونیت دیپلماتیک به او است.

مصونیت دیپلماتیک، ساز و کاری است که تحت قوانین بین‌المللی به کشورها اجازه می‌دهد برای کمک به یکی از اتباع خود در کشورهای دیگر از آن استفاده کنند. این مساله به این معنی خواهد بود که دیپلمات‌های انگلیسی دیگر در تلاش برای حمایت از حقوق یک شهروند انگلیسی نخواهند بود، بلکه از نظر حقوقی، از منافع کشور خود حمایت خواهند کرد. با این حال، وزیر خارجه انگلیس گفت همچنان به تصمیم‌گیری نهایی نرسیده است و افزود نکات مثبت و منفی درباره این تصمیم احتمالی وجود دارد.


تصمیم انگلیس مبنی بر اعطای مصونیت دیپلماتیک به یک محکوم امنیتی در حالی مطرح است که ۲ ماه پیش یک کشور دیگر اروپایی تصمیم به سلب مصونیت از یک دیپلمات ایرانی آن هم به خاطر اتهامی واهی گرفته بود. همزمانی این ۲ اتفاق یعنی اعطای مصونیت دیپلماتیک به مجرمی که در دادگاه محکوم شده و در حال گذراندن دوران محکومیت خود است و از سویی سلب مصونیت سیاسی از یک دیپلمات رسمی جمهوری اسلامی در اروپا آن هم به خاطر یک اتهام ثابت نشده، موجب می‌شود راهبرد تهاجمی اخیر بریتانیا در موضوع زاغری بیشتر به یک شوخی تعبیر شود. تیرماه امسال وزارت خارجه اتریش با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد این کشور مصونیت یک دیپلمات ایرانی را پس از بازداشت در آلمان با ادعای ارتباط با طرح بمب‌گذاری در گردهمایی گروهک تروریستی منافقین در فرانسه، لغو می‌کند!

در بیانیه وزارت خارجه اتریش آمده بود گمان می‌رود این دیپلمات ۴۶ساله که در آلمان بازداشت شد، با ۲ فرد بازداشتی در بلژیک مرتبط بوده است. وزارت خارجه اتریش اعلام کرد: مصونیت دیپلمات ایرانی به دلیل صدور حکم بازداشت در اروپا، ظرف ۴۸ ساعت لغو می‌شود. این بیانیه همچنین حاکی است که وزارت خارجه اتریش، سفیر ایران در وین را فراخوانده است تا امکان شفافیت موضوع مربوط به بازداشت دیپلمات ایرانی فراهم شود، البته این اقدام عجیب و خارج از عرف اتریش در سلب مصونیت از یک دیپلمات از سوی مسؤولان سیاست خارجی کشورمان بی‌پاسخ نماند و محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان در شبکه اجتماعی توئیتر نوشت: چه همزمانی جالبی؛ همزمان با شروع سفر رئیس‌جمهوری به اروپا یک عملیات ایرانی افشا و عوامل آن دستگیر می‌شوند.

ایران هرگونه خشونت و ترور را در هر مکانی محکوم می‌کند و آماده همکاری با همه مقام‌های ذی‌ربط برای کشف آنچه تنها یک عملیات پلید برای دادن نشانی غلط است، می‌باشد. همچنین بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت امور خارجه نیز در این باره اعلام کرد سناریوی بی‌پایه و اساس دخالت دیپلمات ایرانی در یکی از کشورهای اروپایی، برای تخریب روابط ایران و اروپا در این مقطع مهم و حساس طراحی و اجرا شده است.


با همه اینها به نظر می‌رسد در شرایطی که کارمند رسمی سفارت ایران در اتریش به بهانه یک ادعای مضحک در آلمان دستگیر شده و تمام موازین و پروتکل‌های دیپلماتیک درباره او نادیده گرفته شده، پذیرش پوشش دیپلماتیک برای زاغری که اتهامات ضد امنیتی‌اش علیه ایران در دادگاه ثابت شده، یک اقدام خلاف امنیت ملی است و وزارت امور خارجه که در جریان دستگیری دیپلمات ایرانی در آلمان کوتاهی کرده، حق ندارد در مقابل برنامه جدید انگلیس کوتاه بیاید. در این راستا وزارت امور خارجه ولو به خاطر حمایت از کارمند خود در خارج از کشور نباید اجازه تحقق برنامه جدید انگلیس برای حمایت از یک مجرم امنیتی را بدهد و قاطعانه باید این توطئه را خنثی کند. عدم مقابله با این موضوع خلاف عزت و اقدامی علیه امنیت ملی و در یک کلام تحقیر شهروندان ایرانی است.

بنابراین به وزیر خارجه انگلیس باید گفت اگر به جای اعطای حمایت دیپلماتیک به این خانم جاسوس، حتی اگر او را ملکه انگلیس هم بکنید، باید مجازات جاسوسی خود را تحمل کند. از سوی دیگر درباره مصونیت و حمایت دیپلماتیک نیز باید گفت اولاً مصونیت دیپلماتیک، حتی مانع رسیدگی به جرائم اتباع بیگانه نیست و حال آنکه خانم زاغری تبعه ایران است. ثانیاً او به هنگام ارتکاب جرم، دارای همین مصونیت دیپلماتیک نیز نبوده است. ثالثاً دوره‌ای که بریتانیای صغیر (کبیر سابق) برخی اتباع ایرانی را تحت‌الحمایه خود قرار می‌داد و در ازای ارتکاب خیانت و وطن‌فروشی، پناه‌شان می‌داد، بالغ بر ۴۰ سال است که سپری شده است.

 

:: بازدید از این مطلب : 514
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 29 شهريور 1400

ابتکار: نگذاشتند مردم ثمره شیرین دولت روحانی را بچشند

«معصومه ابتکار» فعال اصلاح طلب که در دولت روحانی معاون رئیس جمهور بوده است و فرزندش ساکن آمریکا است در مصاحبه با روزنامه آرمان گفت:«ما تلاش کردیم در طول این هشت سال با مردم صادق باشیم و در راستای مطالبات و وعده‌هایی که دولت به مردم داده بود حرکت کنیم...تلاش دولت‌های یازدهم و دوازدهم این بود که فشارها از روی مردم برداشته شود»

ابتکار در ادامه گفت:«به رغم...تحریم ها و جنگ اقتصادی...شیوع ویروس کرونا...حوادث طبیعی مانند سیل و زلزله...ظهور و افول داعش...و به‌رغم همه سختی‌ها و هجمه‌هایی که علیه دولت صورت گرفت ما شاهد عملکرد قابل قبولی از سوی دولت آقای روحانی در زمینه‌های مختلف بودیم».

این عضو دولت روحانی در بخش دیگری از این مصاحبه گفت:«نگذاشتید مردم ثمره شیرین تلاش دولت روحانی را بچشند...از مدعیان مسلمانی چنین رفتارهایی بعید بود. در فضای اسلامی ‌و انقلابی این رفتارها نه تنها زیبنده نیست و بلکه ریشه ها را می‌زند...دولت روحانی میدان را خالی نکرد و تلاش کرد از همه توانمندی خود برای حل مشکلات مردم استفاده کند... دولت آقای‌روحانی از همه ظرفیت‌های موجود برای پیشبرد برنامه‌های خود استفاده کرد. حتی ممکن بود گروهی عطای حضور در دولت را به لقای آن ببخشند و در مقابل این همه تهمت و هجمه کار خود را ترک کنند».

ابتکار: نگذاشتند مردم ثمره شیرین دولت روحانی را بچشند/ برای بهره‌مندی از فواید شانگهای باید FATF تصویب شود

گویا از نگاه خانم ابتکار افزایش 700 درصدی قیمت مسکن و همچنین افزایش سرسام آور نرخ اجاره بهای مسکن در دولت روحانی، ثمره ای دلچسب بوده است و منتقدان نگذاشتند که مردم طعم شیرین آن را بچشند!

و شاید گرانی 10 برابری قیمت دلار نیز ثمره ای شیرین بوده که نگذاشتند مردم فواید آن را بچشند! پرواز قیمت پراید و گرانی افسارگسیخته اقلام خوراکی از جمله مرغ، تخم مرغ، گوشت قرمز و لبنیات نیز از شاهکارهای اقتصادی دولت روحانی بود که باز هم منتقدان نگذاشتند مردم ثمره شیرین آن را بچشند.

نحوه سهمیه بندی بنزین و افزایش قیمت بنزین و اظهارنظر رئیس جمهور در صبح جمعه نیز از آن دست اقداماتی است که باز هم منتقدان نگذاشتند که مردم طعم شیرین آن را بچشند.

تورم 43 درصدی در دولت روحانی نیز گویا شاهکاری اقتصادی در راستای منافع مردم بوده و این منتقدان بودند که نگذاشتند مردم ثمره شیرین تورم 43 درصدی را در سفره خود بچشند.

متاسفانه برخی فعالین اصلاح طلب که سالها در قدرت حضور داشته، اصرار دارند که بر زخم مردم نمک پاشیده و به فهم و شعور مردم عزیز کشورمان توهین کنند.

کارنامه دولت روحانی برای مردم ملموس بوده و نتایج آن را در سفره خود دیده اند. با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمی شود. بهتر است بجای توهین به مردم، بابت قصور و تقصیرها عذرخواهی کرده و برای جبران خسارت ها تلاش کنیم.

 

** برای بهره مندی از فواید شانگهای باید FATF تصویب شود

روزنامه شرق در مطلبی با عنوان «سازمان شانگهای و FATF» نوشت:«عضویت ایران در سازمان شانگهای به معنای پایان همه چیز نیست و ایران باید کنوانسیون‌های زیرمجموعه این سازمان را در مجلس تصویب و به تأیید شورای نگهبان برساند...نکته حائز اهمیت این است که ایران قبل از عضویت در سازمان شانگهای، سابقه عضویت در پیمان‌های منطقه‌ای متعددی ازجمله اکو،CIS  و... را داشته، اما نپیوستن به FATF مانعی جدی برای بهره‌برداری و استفاده از آنها بوده است».

این روزنامه اصلاح طلب در ادامه نوشت:«بنابراین تصویب FATF در راستای رفع موانع موجود و استفاده از اقدامات و دیپلماسی فعال چندساله دولت تدبیر و امید ضروری به نظر می‌رسد. امیدواریم دولت و سیاست‌های کلی نظام موانع پیش‌رو درخصوص تصویب لوایح FATF را مورد بازبینی قرار داده و فصل جدیدی از سیاست‌های اقتصادی و امنیتی در کشور را حاکم کنند».

ابتکار: نگذاشتند مردم ثمره شیرین دولت روحانی را بچشند/ برای بهره‌مندی از فواید شانگهای باید FATF تصویب شود

پیوستن ایران به FATF دقیقا در راستای منافع آمریکاست. برای همین بود که مایک پمپئو وزیر خارجه دولت ترامپ گفته بود که ایران باید فورا به این سازمان بپیوندد.

اما نکته قابل تأمل اینجاست که طیف اصلاح طلب در داخل دقیقا در راستای منافع دولت آمریکا و مغایر با منافع ملی کشورمان خواستار پیوستن ایران به FATF است.

FATF بازوی وزارت خزانه داری آمریکا در هوشمندسازی تحریم ها است. به همین منظور بخشی از طیف اصلاح طلب تاکنون با ترفندهای مختلف تلاش کرده تا ایران را به پیوستن به این سازمان وادار کند.

جریان اصلاح طلب یکروز مدعی شد که چون به FATF نپیوستیم پس نمی توانیم واکسن وارد کرده و واکسیناسیون سراسری را با شتاب انجام دهیم، اما با روی کارآمدن دولت رئیسی و در شرایطی که در لیست سیاه FATF بودیم، واردات واکسن شتاب گرفت و واکسیناسیون روزانه رکورد زد.

این طیف در ادامه مدعی شد که چون در لیست سیاه FATF هستیم نمی توانیم به عضویت شانگهای درآییم. اما در دولت رئیسی و در شرایطی که ایران در لیست سیاه FATF بود، به عضویت رسمی و دائمی در شانگهای درآمدیم.

حالا این جریان سیاسی مدعی شده است که تا به FATF نپیوندیم نمی توانیم از فواید شانگهای بهره ببریم. ای کاش رسانه های منتسب به طیف اصلاح طلب کمی هم دغدغه منافع ملی ایران را داشته و خود را در حد بلندگوی کاخ سفید کوچک نمی کردند.

 

** طرح دوگانه دروغین «موافق مذاکره-مخالف مذاکره» برای پاک کردن صورت مسئله

روزنامه اعتماد در مطلبی نوشت:«وقتی آن‌چه را که در این بازه زمانی مختصر، از بزنگاه برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری سیزدهم تاکنون گذشت، واکاوی کنیم و کمی در نوع موضع‌گیری اصولگرایان نسبت به برجام و مذاکرات و حتی فراتر از آن، کلیت رابطه جمهوری اسلامی با دولت‌های جهان و جامعه جهانی دقیق‌تر شویم، درخواهیم یافت که حتی آن تعبیر «دلواپسان» هم دیگر توصیف روشنی از رویکرد و راهبرد محافظه‌کاران به دست نمی‌دهد».

این روزنامه اصلاح طلب در ادامه نوشت:«آنان دیگر نه‌تنها نابرجامی  نیستند و هیچ ضدیتی با مذاکره با قدرت‌های جهانی ندارند، بلکه به‌روشنی گاردشان را پایین آورده و نسبت به آنچه روزگاری مصداق خیانت به ملت و مملکت می‌خواندند، دلواپس نیستند».

ابتکار: نگذاشتند مردم ثمره شیرین دولت روحانی را بچشند/ برای بهره‌مندی از فواید شانگهای باید FATF تصویب شود

رسانه های منتسب به جریان اصلاحات در ساخت دوگانه های کاذب و دروغین مهارت خاصی دارند. یکی از این دوگانه های دروغین، تقسیم فعالین سیاسی به دو گروه «موافق مذاکره» و «مخالف مذاکره» است.

برخلاف ادعای این طیف، منتقدین سیاست خارجی دولت روحانی هیچگاه مخالف مذاکره نبودند، بلکه با مذاکره ای که از موضع ضعف و انفعال انجام شود مخالف بودند.

ظریف- وزیر خارجه دولت روحانی- دقیقا در اوج مذاکرات هسته ای و در مقطعی که طرفین مذاکره باید در پی امتیازگیری حداکثری باشند در اظهارنظری عجیب و تحقیرآمیز گفت «امضای هر توافقی بهتر از عدم توافق است»! در همان مقطع وزیر خارجه آمریکا گفت «توافق نکردن، بهتر از توافقِ بد است».

پس از آن دقیقا در مقطعی که طرف آمریکایی و اروپایی می گفتند ایران باید درباره تعهداتی که انجام داده، مورد راستی آزمایی قرار گیرد، معاون ظریف در اظهارنظری عجیب گفت «امضای وزیر خارجه آمریکا برای ما تضمین است و ایران به اجرای برجام توسط طرف مقابل اطمینان دارد»!

منتقدین سیاست خارجی دولت روحانی به این رویکرد اعتراض داشتند، رویکردی منفعلانه و از موضع ضعف و حقارت آمیز.

اما بانیان خسارت محض برجام با پاک کردن صورت مسئله، بر دیپلماسی انفعالی سرپوش گذاشته و خود را موافق مذاکره و طرف مقابل را مخالف مذاکره جا می زنند! این در حالی است که شعار این طیف مبنی بر «دانستن حق مردم است» گوش فلک را کر کرده است.

 

سرویس سیاست مشرق -   «با کمال خرسندی اکنون سند عضویت دائم جمهوری اسلامی ایران در سازمان همکاری شانگهای در شهر دوشنبه با حضور رئیس جمهور محترم کشورمان به تایید سران رسید. این عضویت  راهبردی تاثیر مهمی بر روند همکاری های همه جانبه ایران در راستای سیاست همسایگی و آسیا محور دارد»؛ این توئیت «حسین امیرعبداللهیان» وزیر امور خارجه کشورمان در اعلام خبر عضویت دائم ایران در سازمان همکاری شانگهای است.

روز جمعه 26 شهریور و همزمان با اولین سفر خارجی آقای رئیسی در کسوت رئیس جمهور، خبر عضویت دائم ایران در سازمان همکاری شانگهای در صدر اخبار رسانه های جهان قرار گرفت.

پیش از این «نیکولا سارکوزی» رئیس‌جمهور اسبق فرانسه گفته بود: «محور جهان در حال عبور از غرب، به شرق یعنی آسیاست. ما در گذشته بر جهان تسلط داشتیم، اما حالا به هیچ وجه مسلط نیستیم».

جدیدترین رسوایی کاسبان تحریم و بزک کنندگان FATF/ پیوستن ایران به شانگهای؛ چه کسانی بلد هستند با دنیا مذاکره کنند؟

عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای در حقیقت یک نتیجه «برد-برد» برای طرفین است. از یکسو اعضای سازمان همکاری شانگهای به این مسئله واقف هستند که پذیرش و عضویت دائم ایران در این سازمان در مقطع فعلی، اعتبار ویژه ای به ماهیت و عملکرد این سازمان خواهد داد.

همان‌طور که آقای رئیسی در سخنان خود در اجلاس سران شانگهای تاکید کرد: ابتکار کمربند و جاده، اتحادیه اقتصادی اوراسیا و کریدور شمال- جنوب به عنوان طرح‌های کلیدی در حوزه اتصالات زیرساختی می‌توانند در تقویت منافع مشترک کشورهای در حال توسعه و تقویت صلح در این منطقه نقش ایفا کنند. و ایران حلقه وصل ۳ طرح زیرساختی فوق است.

از سوی دیگر عضویت دائمی ایران در پیمان شانگهای، ظرفیت بزرگی برای توسعه مناسبات سیاسی و اقتصادی طرفین و بهره‌مندی کشورمان از تجارت 330 میلیارد دلاری کشورهای عضو دارد و درعین حال اثرگذاری تحریم‌های غرب علیه ایران را نیز کاهش می‌دهد.

اما نکته مهم اینجاست که ایران در شرایطی به سازمان همکاری شانگهای پیوست که نه از لیست سیاه FATF خارج شده بود و نه در دولت بایدن اقدامی درباره لغو تحریم ها صورت گرفته بود. سوال اینجاست که پیوستن به شانگهای چه ارتباطی با FATF و لغو تحریم ها دارد!؟

جدیدترین رسوایی کاسبان تحریم و بزک کنندگان FATF/ پیوستن ایران به شانگهای؛ چه کسانی بلد هستند با دنیا مذاکره کنند؟

جدیدترین رسوایی کاسبان تحریم و بزک کنندگان FATF/ پیوستن ایران به شانگهای؛ چه کسانی بلد هستند با دنیا مذاکره کنند؟

به این موارد دقت کنید:

«حشمت الله فلاحت پیشه» نماینده حامی دولت روحانی در مجلس دهم در روزهای گذشته گفته بود: «کشورهای عضو شانگهای حاضر نیستند در مسائل ایران از جمله در بحث برجام و FATF خود را درگیر کنند».

فلاحت پیشه در ادامه گفته بود: «ایران برای پیوستن به این سازمان باید تنش زدایی در روابط خارجی را در پیش بگیرد».

همچنین روزنامه اعتماد- به مدیرمسئولی «الیاس حضرتی» رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس یازدهم- چندی پیش در مطلبی نوشته بود: «تحریم، مانع پیوستن به سازمان شانگهای است».

جدیدترین رسوایی کاسبان تحریم و بزک کنندگان FATF/ پیوستن ایران به شانگهای؛ چه کسانی بلد هستند با دنیا مذاکره کنند؟

جدیدترین رسوایی کاسبان تحریم و بزک کنندگان FATF/ پیوستن ایران به شانگهای؛ چه کسانی بلد هستند با دنیا مذاکره کنند؟

«احمد شیرزاد» از اعضای طیف تندرو اصلاح طلب و نماینده مجلس ششم که به دلیل اظهارات مغایر با منافع ملی، رئیس وقت مجلس لقب  «صدای رادیو اسرائیل»  را به او داده بود، پیش از این گفته بود: «عضویت ایران در شانگهای در گروی حل مشکل تحریم ها و FATF است».

ادعای طیف اصلاح طلب و جریان غربگرا این بود که تا مسئله FATF حل نشود و تا آمریکا تحریم های ایران را لغو نکند، خبری از پیوستن به سازمان شانگهای نیست.

جدیدترین رسوایی کاسبان تحریم و بزک کنندگان FATF/ پیوستن ایران به شانگهای؛ چه کسانی بلد هستند با دنیا مذاکره کنند؟

حالا ایران با دیپلماسی مقتدرانه و با دهن کجی به تحریم های ظالمانه آمریکا، به شانگهای پیوسته است. «حسین امیرعبداللهیان» وزیر امور خارجه، روز جمعه گفته بود: «برای وارد شدن به پروسه عضویت دائم که امروز این اتفاق مهم رخ داد نیازمند پیگیری‌های جدی بودیم که آقای رئیس جمهور از همه فرصت‌های تماس‌های تلفنی و مهمانانی که برای مراسم تحلیف به تهران آمدند و عضو پیمان شانگهای بودند استفاده کرده و شخصا این موضوع را پیگیری کرد و به بنده هم تکلیف کرد که در رایزنی‌ها با همتایان این موضوع را با جدیت دنبال کنیم که بتوانیم این عضویت را در دوشنبه پایتخت تاجیکستان به نتیجه برسانیم».

برخی تحلیلگران معتقدند که اظهارات آقای رئیسی در مراسم تحلیف و همچنین مراسم تنفیذ و محتوای گفت و گوهای تلفنی رئیس جمهور با مقامات سایر کشورها و در ادامه، اظهارات امیرعبداللهیان و انتصاب معاونان این وزارتخانه، همگی در کنار هم این پیام را به اعضای سازمان شانگهای داد که با پیوستن ایران به این سازمان، فصل جدیدی در فعالیت این سازمان رقم خواهد خورد.

از زمان روی کارآمدن دولت سید ابراهیم رئیسی، حداقل این دومین بار است که شاهد رسوایی کاسبان تحریم و بزک کنندگان FATF هستیم.

در هفته ها و روزهای گذشته رکورد واکسیناسیون روزانه کرونا در ایران شکسته شد. رئیس جمهور۲۰ شهریوردر جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا گفت: «امیدواریم واکسیناسیون روزانه به زودی آمار ۲ میلیون نفر در روز را پشت سر بگذارد».

«کریم همتی» رئیس جمعیت هلال احمر نیز در روزهای گذشته گفته بود: «رئیس جمهوری و معاون اول وی، تلاش های بسزایی انجام داده اند... وزارت امورخارجه و بانک مرکزی نیز کمک‌های خوبی انجام داده اند و سازمان تدارکات پزشکی هلال احمر در این عرصه با موفقیت عمل کرد. مجموعا تا آبان ماه ۹۰ میلیون دز واکسن وارد کشور خواهد شد».

این در حالی است که در مقطعی که دولت روحانی روی کار بود، برخی مقامات ارشد دولت همصدا با جریان اصلاح طلب و طیف غربگرا با یاس آفرینی و خودتحقیری و سیاه نمایی مطلق از وضعیت کشور، مخالفت با FATF و پافشاری ایران درباره مشروط کردن احیای برجام به لغو یکباره تحریم ها را عامل کاهش واردات واکسن معرفی کردند.

حالا در دولت سیزدهم، نه ایران از لیست سیاه FATF خارج نشد و نه دولت بایدن در تحریم های ضدایرانی تجدیدنظر کرد؛ فقط یک اتفاق افتاد و آن این بود که مدیریت جهادی روی کار آمد.

ماجرای واردات انبوه واکسن و رکوردزنی واکسیناسیون در کنار پیوستن ایران به شانگهای، تنها دو نمونه از رسوایی کاسبان تحریم و بزک کنندگان FATF در هفته های اخیر است.

بخش قابل توجهی از جریان اصلاح طلب به عنوان مصداق اتّم کاسبان تحریم و بزک کنندگان FATF در دولت روحانی مدعی بودند که مسلط به زبان دیپلماسی بوده و طیف مقابل را با این طعنه که «مگر شما بلدید با دنیا مذاکره کنید!؟» مورد هجمه قرار می دادند.

اما این طیف علیرغم ادعاهای فراوان و فضاسازی گسترده رسانه ای، ثابت کرد که حتی با بدیهی ترین و ابتدایی ترین اصول دیپلماسی و مذاکره نیز آشنا نیست.

جماعتی که برجام را فتح الفتوح جا زد اما دلار را حدودا 9 برابر گران کرد و گرانی 700 درصدی مسکن را به جا گذاشت و تحریم ها را افزایش داد و سفره مردم را کوچک کرد.

رکوردزنی در واردات واکسن و کاهش چشمگیر فوتی ها و مبتلایان کرونا و همچنین پیوستن ایران به سازمان شانگهای و در کنار آن فروش سوخت ایران به لبنان، همگی نتایج دیپلماسی مقتدرانه و فعال و پرهیز از انفعال در سیاست خارجی است.


:: بازدید از این مطلب : 497
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 24 شهريور 1400

دولت حسن روحانی و حامیان وی که تنها راه حل مشکلات کشور را توافق با کشورهای غربی می دانست، پس از امضای برجام، خوشحال از آنچه فتح الفتوح نامیده می شد، به استقبال دیگر معاهدات و قراردادهای بین المللی شتافتند و سعادت ملّت ایران را در همرنگی و همراهی با نظام بین الملل می دانستند. سند ۲۰۳۰ و FATF از معاهداتی بودند که طی سال های اخیر بیش ترین سر و صدا را در کشور به راه انداختند.

علی رغم اینکه بسیاری از توصیه های گروه ویژه اقدام مالی FATF توسط دولت روحانی پذیرفته و اجرایی شده بود و تنها بر سر ۲ بند آن مناقشه وجود داشت، با این حال، حامیان پیوستن به کنوانسیون های گروه ویژه اقدام مالی (FATF)، نپذیرفتن برنامه‌های این گروه را عامل بسیاری از مشکلات اقتصادی و تبادلات تجاری می دانستند.

حامیان الحاق به معاهدات گروه ویژه اقدام مالی که فرصت باقی مانده تا پایان دولت روحانی را بهترین زمان برای پیشبرد همه تعهدات مربوط به FATF می دانستند از هیچ فرصتی برای بزرگنمایی تبعات نپیوستن به کنوانسیون‌های مربوط به آن نمی‌گذشتند. آنها حتی پای ورزش را نیز به این موضوع باز کردند و در حالی که مربی محبوب استقلالی ها که نتایج خوبی با این تیم گرفته بود به دلیلی عدم دریافت پول خود برای ادامه همراهی با تیم استقلال وارد ایران نشد، پای FATF را به میان کشیدند و به هواداران این تیم القاء کردند که نپذیرفتن شرایط گروه ویژه اقدام مالی مانع از این شده تا استراماچونی پول خود را دریافت کند و روند موفقیت های استقلال را ادامه دهد.

سؤال چالش برانگیز افکار عمومی پیش روی گره زنندگان واکسن و FATF

 

سؤال چالش برانگیز افکار عمومی پیش روی گره زنندگان واکسن و FATF

امّا آخرین موردی که حامیان اصلاحات - اعتدال آن را به FATF گره زدند، موضوع واکسن بود.

سؤال چالش برانگیز افکار عمومی پیش روی گره زنندگان واکسن و FATF

علی ربیعی در قامت سخنگوی دولت، ایجاد مشکل در تهیه واکسن را به FATF گره می زند و می گوید: «به طور کلی نپیوستن به FATF و در لیست سیاه قرار گرفتن آثار خود را بر تراکنش‌های مالی و تامین مالی نشان داده است و حتی در مواقعی هم که تحریم مانع نمی‌شود متاسفانه FATF این بهانه را ایجاد می‌کند».

سؤال چالش برانگیز افکار عمومی پیش روی گره زنندگان واکسن و FATF

این تنها سخنگوی دولت نبود که ناتوانی دولت در تأمین واکسن مورد نیاز کشور را به FATF مرتبط می کرد. علی مطهری نیز در مصاحبه ای می گوید: «به خاطر اینکه در لیست سیاه اف ای تی اف قرار داریم نتوانستیم ۵۰ میلیون دلار مبلغ سهمیه ایران از واکسن کرونای سازمان جهانی بهداشت برای هشت میلیون ایرانی را منتقل کنیم و سهمیه ایران باطل شد. مجمع تشخیص مصلحت نظام باید پاسخگو باشد».

سؤال چالش برانگیز افکار عمومی پیش روی گره زنندگان واکسن و FATF

امّا این روزها که با روی کار آمدن دولت رئیسی و رایزنی های انجام شده توسط دولت، واردات واکسن به کشور سرازیر شده است، چهره هایی نظیر علی مطهری در مقابل این سؤال افکار عمومی قرار گرفته اند که اگر مشکل عدم ورود واکسن به کشور به FATF ربط داشت، چرا در دولت رئیسی شاهد واردات گسترده واکسن هستیم؟

این سؤالی است که مجری یک برنامه رادیویی اخیراً از علی مطهری پرسیده است و مطهری که پاسخی ندارد، می گوید توضیح این موضوع نیم ساعت وقت می خواهد که من چنین وقتی ندارم!

سؤال چالش برانگیز مجری برنامه از علی مطهری درباره اظهار قبلی او درباره واردات واکسن

مسعود پزشکیان نیز که در رده حامیان دولت روحانی قرار می گیرد می گوید بی انصافی است که بگوییم این خرید ها ظرف مدت ۲ هفته انجام شده است. سفارش واکسن ها در دولت روحانی انجام شده بود.

نکته ای که پزشکیان به آن اشاره نمی کند این است که چالش بر سر زمان ثبت سفارش واکسن نیست. حتی اگر این سفارشات در زمان دولت روحانی ثبت شده بود، امّا دولت از ورود آن ها به کشور عاجز بود یا اینکه علاقه داشت ورود آن ها را به کشور به تأخیر بیاندازد تا شاید بتواند بازی خود در ماجرای FATF را قدری پیش ببرد.

این روزها که واردات واکسن به کشور سرازیر شده، چهره هایی نظیر علی مطهری در مقابل این سؤال افکار عمومی قرار گرفته اند که اگر مشکل عدم ورود واکسن به FATF ربط داشت، چرا در دولت رئیسی شاهد واردات گسترده واکسن هستیم؟

منبع: فارس

:: بازدید از این مطلب : 343
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 18 شهريور 1400

برخی اشخاص اصلا نباید ترشی بخورند؛ به طور مثال کسانی که اسید معده‌شان بسیار است و اشخاص مبتلا به التهاب مری که معمولا در اثر برگشت اسید معده به مری ایجاد می‌شود. بیماران دچار ریفلاکس معده که معمولا احساس ترش‌کردن و سوزش سر دل دارند، به غیر از ترشی، باید از مصرف هرگونه موادترش مانند مرکبات، لواشک و… هم پرهیز کنند زیرا مصرف این خوراکی‌ها سبب تشدید علایم بیماری‌شان می‌شود.

گروه دیگری که بهتر است ترشی نخورند، اشخاص مبتلا به زخم‌معده و اثنی‌عشر می باشند

 معمولا این بیماران در اثر زخم‌معده و زخم اثنی‌عشر دردهای شدیدی دارند.

 در مبتلایان به زخم‌معده، مصرف غذا سبب شدت بیماری می‌شود درحالی که در بیماران دچار زخم اثنی‌عشر، غذاخوردن از شدت ناراحتی‌ می‌کاهد.

داروهای تجویزشده برای این بیماران، میزان ترشح اسید را کم می‌کند تا زخم ترمیم شود و بهبود یابد اما مصرف خوراکی‌های اسیدی و ترش‌ مانند انواع ترشی، نه‌تنها بهبود زخم را به تاخیر می‌اندازد بلکه بر شدت و علایم بیماری می‌افزاید.

بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریک‌پذیر نیز باید از ترشی خوردن اجتناب کنند به این سبب که بر شدت مشکل آنها می‌افزاید.

 در مبتلایان به سوءهاضمه هم اگرچه زخمی در معده وجود ندارد، اما در معده احساس ناراحتی می‌کنند باید برای تشدید نشدن مشکلات گوارشی از مصرف ترشی پرهیز کنند.

 در ضمن، مصرف فلفل هم که در تهیه ترشی به کار می‌رود، برای بیماران مبتلا به ناراحتی‌های گوارشی می‌تواند تحریک‌کننده و تشدیدکننده علایم بیماری باشد بنابراین اشخاص مبتلا به هیچ‌وجه نباید ترشی تند مصرف کنند.

از سوی دیگر، نتایج تحقیق‌ها نشان می‌دهد اگر ترشی، مانده و کهنه باشد، وجود قارچ‌های داخل آن نه‌تنها برای سلامت مضر است،

 بلکه می‌تواند سرطان‌زا هم باشد بنابراین باید از خوردن ترشی‌های چند ساله پرهیز کرد زیرا هرچه از زمان تولید آنها بگذرد، میزان نیتراتشان افزایش پیدا می‌کند. لازم است یادآور شوم که بررسی‌ها نشان داده‌اند در مناطقی که میزان مصرف ترشی بالاست، ابتلا به سرطان مری و معده بیشتر گزارش شده است.

 

منبع: بهداشت نیوز


:: بازدید از این مطلب : 641
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 18 شهريور 1400

حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان در مطلبی تحت عنوان «بسم‌الله، بفرمائید ثبت‌نام کنید!» نوشت:

برادر عزیزمان آقای حسن عباسی نظر شنیدنی و جالبی مطرح کرده‌اند که اگر با یک پیوست اجرایی و عملیاتی همراه شود می‌تواند ادعاهای یک جریان سیاسی غربگرا و پُر مدعا را نیز به بوته راستی‌آزمایی کشانده و نقش تعیین‌کننده‌ای در جدایی آب از سراب داشته باشد. برادر عباسی نوشته‌اند:

« اصلاح‌طلبانی که امروز علم جنگ برداشته و نظام را به مداخله در فتنه ‎پنجشیر تحریص می‌کنند، همان کسانی هستند که در زمان اشغال کویت توسط صدام و حمله آمریکا به عراق، صدام را خالد بن ولید خوانده و خواستار مداخله ایران در جنگ خلیج‌فارس به نفع صدام شدند». در این باره گفتنی است:

۱- باید به نوشته ایشان اضافه کرد که مروری گذرا بر مواضع مدعیان اصلاحات به وضوح نشان می‌دهد نظری متفاوت با خواست و منافع آمریکا - و اسرائیل- نداشته‌اند به‌گونه‌ای که برای پیش‌بینی موضع آنها درباره فلان موضوع، می‌توان به موضع آمریکا در آن خصوص مراجعه کرد. این خصیصه ذلت‌بار مدعیان اصلاحات (البته برخی از آنها و نه همه آنان) بیرون از دایره ادعاست و به آسانی قابل دیدن و اثبات است. به‌عنوان مثال و فقط به عنوان مثال بخوانید؛

۲- وقتی آمریکا و متحدان غربی و عبری و عربی آن برای اشغال سوریه و خارج کردن این کشور از محور مقاومت همداستان شده و ائتلافی با نام فریبنده « دوستان سوریه» ! تشکیل داده و سیل اسلحه و مهمات را برای تروریست‌های تحت مدیریت خود به سوریه گُسیل داشتند، ایران و حزب‌الله لبنان که این حرکت را در تقابل با منافع و موجودیت مقاومت (از جمله ایران اسلامی) می‌دانستند به کمک دولت سوریه شتافتند، در آن هنگام مدعیان اصلاحات جیغ بنفش می‌کشیدند که چرا باید به سوریه برویم؟! یعنی دقیقاً همسو با آمریکا و متحدانش و در دشمنی آشکار با مردم وطن خود (بخوانید وطن‌فروشی)!

۳- آمریکا (به اعتراف صریح هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا در کتاب خاطراتش -HARD CHOICE- انتخاب سخت) تروریست‌های تکفیری داعش را ساخت و اسرائیل و انگلیس و فرانسه و عربستان و امارات و ... را به حمایت سیاسی و تسلیحاتی این گروه وحشی فراخواند. سران داعش بی‌مهابا و به صراحت اعلام کردند که هدف نهایی آنها ایران اسلامی است و حرکتی که از موصل عراق آغاز کرده‌اند در ایران به نتیجه نهایی می‌رسد! حفاظت از جان و مال و ناموس مردم ایران و عراق و سوریه و ... برای ایران یک وظیفه قطعی دینی و ملی و انسانی بود و بی‌توجهی به آن گناهی بزرگ و نابخشودنی بود. درک این نکته بدیهی برای کودن‌ترین افراد هم قابل درک بود و بسیار بعید بوده و هست که مدعیان اصلاحات از فهم آن عاجز بوده باشند! ولی این فرقه غربگرا قتل‌عام زن و مرد و کودک هموطن خویش به دست داعش و به‌اسارت و کنیزی گرفتن دختران مظلوم این مرز و بوم از سوی تروریست‌های داعش را فقط به این علت که خواست آمریکا و اسرائیل است بر مخالفت با خواست دشمنان تابلودار وطنشان ترجیح دادند و فریاد برآورده و زمین و زمان را به هم دوختند که چرا باید جوانانمان را برای مقابله با داعش به سوریه و عراق اعزام کنیم؟! و به‌گونه‌ای سخن می‌گفتند که انگار اعزام نیرو به سوریه و عراق، صدقه دادن به آنهاست و اصلاً به روی نامبارک خود نمی‌آوردند که ایران اسلامی در این حرکت از جان و مال و ناموس ملت خود دفاع می‌کند و ...

بیهوده نبود که نتانیاهو می‌گفت اصلاح‌طلبان اصلی‌ترین سرمایه اسرائیل در ایران هستند! و گفتنی است شعار « نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» را تارنمای وزارت خارجه رژیم صهیونیستی به مدعیان اصلاحات پیشنهاد -بخوانید دیکته-کرده بود.

به این بخش از سخنان یکی از همین مدعیان دو آتشه اصلاحات که در اصفهان ایراد شده بود توجه کنید! می‌گوید: « مگر ما این جوان‌های عزیز را از سر راه آوردیم، همین‌طوری بفرستیم تا شهید شوند. ما دلمان می‌سوزه که جوان‌هایمان چرا باید شهید بشوند. چرا مردم باید کشته بشوند»!

یعنی ایشان و طیف غربگدای متبوعش نمی‌دانند که اگر پای داعش به ایران می‌رسید علاوه‌بر قتل‌عام وحشیانه توده‌های مردم، زنان و دخترانشان را هم به کنیزی و اسارت می‌برد و... عجب غیرتی؟! و چه وطن‌فروشی آمیخته به ذلتی؟!

۴- اکنون هم که آمریکا در افغانستان با شکست مفتضحانه‌ای روبه‌رو شده است و آرزوی دیرینه خود که برپایی جنگ مذاهب و اقوام و کشاندن پای ایران به این توطئه است را برباد رفته می‌بیند، همان فرقه سیاسی غربگدا برخلاف سر و صدای قبلی که سوریه و عراق و داعش به ما چه ربطی دارد (بخوانید چون به زیان آمریکاست) امروز جیغ می‌کشند که چرا علیه طالبان (به نفع آمریکا) وارد جنگ نمی‌شویم؟!

۵- حالا یک پیشنهاد منطقی و همه‌پسند در میان است و آن اینکه یک تیپ از مدعیان اصلاحات تشکیل شود و مدعیان اصلاحات جهت اعزام به افغانستان در آن ثبت‌نام کرده و برای مبارزه به پنجشیر و یا هر نقطه دیگر افغانستان اعزام شوند.

نام « تیپ اصلاحاتیون» ! هم اسم با مسمایی برای این تیپ است! اگر در ادعای خود صادق هستید، بسم‌الله، بفرمائید در این تیپ ثبت‌نام کنید ! بهانه نیاورید که این حرکت با سیاست‌های رسمی نظام ناهمخوان است! چرا که، اولاً ؛ تاکنون کدام حرکت شما با سیاست‌های نظام همراه بوده است ؟! ثانیاً؛ کدام موضع و اقدامتان با خواست آمریکا ناهمخوان بوده است؟!

ثالثاً؛ (بلاتشبیه و با پوزش از این تشبیه که قیاس‌مع‌الفارق است) مگر فاطمیون و زینبیون با اجازه دولت‌های خود به جنگ با داعش رفته‌اند؟! شما هم تحت عنوان تیپ «اصلاحاتیون» به افغانستان بروید با این تفاوت که آنها به دفاع و حمایت از مردم مظلوم و در مخالفت با آمریکا و عربستان و امارات و دولت‌های اجق وجق عربی برخاسته‌اند و شما ... !!!


:: بازدید از این مطلب : 758
|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 17 شهريور 1400

در روزهای گذشته و بعد از سلطه طالبان بر کشور افغانستان و فرار رئیس جمهور این کشور، برخی چهره‌های اصلاح‌طلب در فضای مجازی خواستار ورود ایران به صحنه افغانستان و جنگ با طالبان شدند؛ دستاویز آنها برای این کار حضور مخالفان طالبان در استان پنجشیر و تشکیل مقاومت دوم بود؛ حال آنکه تجربه نشان داده است که سیاست ایران در مسائل این‌چنینی اتخاذ معقول‌ترین با رعایت واقعیات میدان، حمایت از مردم آن از کشور از جمله افغانستان و حفظ منافع ملی است. اخیرا شنیده شده یکی از تئوریسین‌های جریان اصلاحات به تازگی در جلسه‌ای گفته است اصلاح طلبان باید روی سه محور صلح، ایران و عدالت به عنوان گفتمان انتخاباتی متمرکز شوند. صلح‌طلبی یکی از کلیدواژه‌هایی است که نزدیک دودهه است وارد گفتمان سیاسی اصلاح‌طلبان شده و جناح مقابل را به جنگ طلبی متهم می‌کنند. نگاهی به گذشته این جریان نشان می‌دهد برخلاف آنچه این روزها تلاش می‌کنند از خود یک چهره صلح‌طلب نشان دهند، در مقاطعی کشور را تا مرز جنگ هم پیش بردند و اگر تدابیر رهبر معظم انقلاب و برخی دلسوزان نظام نبود ممکن بود شرایط ایران را بحرانی کنند.

شکل‌گیری رسمی جریان چپ (اصلاح‌طلبان امروزی) از دهه شصت و تشکیل مجمع روحانیون مبارز در آستانه انتخابات مجلس سوم در سال 66 آغاز شد. این گروه که آن زمان توانست اکثریت مجلس را به‌دست بیاورد، جناح مقابل خود -یعنی جامعه روحانیت مبارز- را متهم به اسلام آمریکایی می‌کرد و به قول آیت‌الله مهدوی کنی، آنها (طیف مجمع روحانیون ) در تبلیغاتشان مدعی بودند سیاست خارجه جناح مقابل سیاست ارتباط با غرب است! چپ‌های جامعه روحانیت از مفاهیمی که امام در پیام حج خود با عنوان «اسلام آمریکایی» و اسلام مرفهین بی درد بیشترین بهره‌برداری را برای تخریب جناح مقابل به‌کار ببندد و آنها را متهم به غرب‌زدگی کند. سئوال اینجاست، آیا اساساً این گروه مبنا و عقلانیتی در توصیه‌های سیاست خارجی خود، به‌ویژه آنجا که مسائلی مشابه امروز افغانستان مطرح است، دارند و یا همیشه از یک تناقض و بی‌مبنایی رنج برده‌اند؟ تجربه سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبان نشان می‌دهد که آنها همواره تلاش داشتند با تصمیمات نظام در عرصه بین‌الملل مخالفت کنند، مخالفت‌هایی که اگر در مقاطعی مورد توجه مسئولان نظام قرار می‌گرفت مشخص نبود که چه بر سر منافع ملی و تمامیت ارضی می‌آمد. 

برای مثال دهه هفتاد را می‌توان اوج خطاهای محاسباتی اصلاح‌طلبان در مقوله جنگ و صلح و به‌خطر افتادن امنیت کشور دانست، از درخواست همکاری با صدام در حمله به کویت تا درخواست جنگ با طالبان در زمان تصرف این کشور به‌دست این گروه و تا درخواست همکاری با طالبان در زمان حمله آمریکا به این کشور در سال ۲۰۰۱ از جمله مواردی است که نادرستی تحلیل‌های اصلاح‌طلبان در بزنگاه‌ها را مشخص می‌کند.

اما شاید اولین نمونه از این دست اظهارنظرات که خلاف منافع ملی و واقعیات صحنه کشور و بین‌الملل بود، به دهه شصت و تلاش نهضت آزادی ـ هم‌موضع امروز دیگر اصلاح‌طلبان ـ برای پایان دادن به جنگ برگردد، همان زمان‌ها مهندس بازرگان رئیس دولت موقت در نامه‌ای سال ۶۲ به امام خمینی می‌نویسد "نظر ما تغییر کلی سیاست جنگی و برنامه، از نفی به اثبات و از تخریب و تجاوز به امنیت و دفاع است و استقبال از صلح شرافتمندانه و از سازندگی و استقلال و آزادی. "

این نامه در حالی نوشته می‌شد که ایران بعد از فتح خرمشهر مصمم به ادامه عملیات‌ها و آزادکردن سایر مناطق بود اما نهضت آزادی با بیانیه دادن و نامه‌نگاری‌های به‌ظاهر دلسوزانه و بدون توجه به خانواده‌هایی که جوانانشان را برای دفاع از مرزها می‌فرستادند، خواستار پایان جنگ بودند. این نامه‌نگاری‌ها و بیانیه‌دادن‌ها تا اردیبهشت ۶۷ ادامه پیدا کرد. در یکی از این بیانیه‌ها نهضت آزادی، ایثار شهدای جنگ تحمیلی را «عملیات فداکارانه‌ای به‌سود اسرائیل و ابرقدرت‌ها» می‌خواند!

ـ درخواست همکاری با صدام!
اصلاح‌طلبان امروز که مولودِ جریان چپ در دهه شصت به‌رهبری مجمع روحانیون مبارز هستند، با شعار مبارزه با اسلام آمریکایی و ادعای شاگردی حضرت امام توانستند اکثریت مجلس سوم را از آن خود کنند، بااین‌حال در نیمه دوم این مجلس در سال ۶۹ و زمانی که صدام حسین بعد از ناکامی در جنگ با ایران، عزم تصرف کویت را کرد، ندای حمایت از صدام را سر دادند.

با تصرف خاک کویت توسط صدام، ایالات متحده به‌همراه ائتلافی از کشورهای عربی و غربی به عراق حمله کرد که به جنگ اول خلیج فارس معروف شد؛ همین زمان بود که ناگهان گروهی در مجلس سوم خواستار حمایت از صدام شدند. مرحوم شیخ صادق خلخالی از طرفداران کمک به صدام در جنگ اول خلیج فارس، معتقد بود "جنگ ما با عراق یک مسئله است و اینجا سرنوشت اسلام مطرح است"!!

وی با بیان اینکه "این جنگ یک جنگ صلیبی علیه مسلمان‌ها است" با خطاب قرار دادن رهبر انقلاب می‌گوید "ای آیت‌الله، رهبر عالی‌قدر زمان، آقای خامنه‌ای، «سلّمکم الله تعالی»، دستور بفرمایید، همان‌طور که گفتید جهاد است، کشته شدن در راه اسلام است... ما باید در اینجا آمریکا و بوش و فهد و دولت‌های انگلی مانند حسنی مبارک و اوزال را در سنگرها به‌نابودی بکشانیم، غرق خون کنیم تا این‌ها بدانند حریم اسلام حریم بزرگی است...".

اما آتشین‌ترین نطق آن زمان متعلق به مرحوم سید علی‌اکبر محتشمی‌پور بود که صدام را به «خالدبن ولید» جنگ‌های صدر اسلام تشبیه کرد "مسلمانان جهان با پذیرش رهبری اسلامی ایران توقع دارند پرچمداری جهاد و مبارزه با آمریکا در دست ایران و انقلاب ایران باشد. حوادث و بحران اخیر یادآور رویارویی و صف‌آرایی خالدبن ‌ولید در برابر ابرقدرت‌های صدر اسلام است. او که عمری در صف کفر، شمشیر به‌روی پیامبر(ص) و مسلمانان کشید، ولی در ‌نهایت فاتح بزرگی برای مسلمانان گشت. امروز دنیای کفر در مقابل ملت مسلمان عراق و فلسطین به‌عنوان خاکریز اول قرار گرفته است و به‌یقین خاکریز بعدی، انقلاب و ملت مسلمان ایران است...".

شورای‌عالی امنیت ملی ۲۹ دی ماه ۶۹ در حضور رهبر معظم انقلاب تشکیل جلسه داد. در این جلسه که با حضور ریاست شورای‌عالی امنیت ملی و سایر اعضای این شورا و مشاورین و فرماندهان عالی نظامی برگزار شد، ‌ بررسی جامعی از اوضاع متشنج منطقه به‌عمل آمد و سیاست جمهوری اسلامی ایران مبنی بر بی‌طرفی در درگیری مورد تأیید قرار گرفت.
 
مرحوم شیخ صادق خلخالی از بنیانگذاران جناح چپ (اصلاحات) در کشور در مجلس سوم خواستار کمک ایران به صدام در جریان جنگ اول خلیج فارس شد

آیت‌الله خامنه‌ای چند روز بعد نیز در سخنانی با انتقاد از مواضع عده‌ای که می‌گویند "باید به‌کمک صدام رفت"، فرمودند "ما هرگز به‌نفع چپ، با راست دشمنی پیدا نمی‌کردیم؛ به‌نفع راست هم با چپ دشمنی پیدا نمی‌کردیم. دو اردوگاه و دو جناح‌اند که به‌خاطر اهداف غلط و غیرالهی و نامقدس ــ از نظر ما و از نظر همهٔ انسان‌های واقع‌بین ــ با هم می‌جنگند. جمهوری اسلامی، هر دو جناح را رد می‌کند؛ چون در هر دو طرف، انگیزه‌ها مادی است و به همین دلیل هم با یکدیگر تعارض پیدا کرده‌اند، آن‌ها به‌دلیل مادی بودن، با هم تعارض پیدا کرده‌اند، این‌طور نیست که یکی الهی و یکی هم مادی است، جنگ اسلام و کفر نیست، این، موضع ملت ایران ماست".

با توجه به اینکه تنها ۲ سال از پایان جنگ می‌گذشت و اسرای زیادی در دست رژیم بعث بودند و طعم تلخ تجاوز صدام به خاک ایران همچنان حس می‌شد این مواضع جناح چپ موجب تنفر و انزجار مردم از آنها شد و نتیجه مواضع غلط، افراطی و دور از تعقل طیف خالدبن ولید در دفاع از صدام حسین موجب شد در انتخابات مجلس چهارم با شکست سنگینی روبه‌رو شوند.

ماجرای افغانستان و فضاسازی‌ رادیکال‌های اصلاح‌طلب

مرحوم شیخ صادق خلخالی از بنیانگذاران جناح چپ (اصلاحات) در کشور در مجلس سوم خواستار کمک ایران به صدام در جریان جنگ اول خلیج فارس شد

ـ از جنگ با طالبان تا جنگ برای طالبان!
سال ۹۸ مناظره مکتوبی میان عباس سلیمی‌نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران و محسن امین‌زاده معاون وزارت امور خارجه در دولت اصلاحات منتشر شد. این مناظره مکتوب بازخوانی یکی از کمتر گفته‌شده‌های دهه هفتاد و ماجرای درخواست بخشی از اصلاح‌طلبان برای حمله به افغانستان در زمان تصرف این کشور از سوی این گروه و عقب‌نشینی نیروهای ائتلاف شمال به‌رهبری احمد شاه مسعود بود که متن این مناظره‌های مکتوب را می‌توانید اینجا بخوانید.

ماجرا از این قرار بود که در جریان مسلط شدن طالبان بر افغانستان عواملی به کنسولگری ایران در مزارشریف وارد شدند و دیپلمات‌های ایرانی را به شهادت رساندند. جناح دوم خرداد در شورای‌عالی امنیت ملی کشور جنگ با طالبان را به‌تصویب رساند.

آن زمان نیز به‌رغم اصرار اعضای شورای‌عالی امنیت ملی که اکثراً کارگزاران دولت هستند، تدبیر رهبری مانع از ورود ایران به باتلاق جنگ افغانستان شد. سید حسین موسویان رئیس وقت کمیته سیاست خارجی شورای‌عالی امنیت ملی در گفت‌وگویی با روزنامه همشهری به‌تاریخ ۲ شهریور سال ۹۸، چنین می‌گوید: «آن زمان بحث‌های خیلی فشرده‌ای در دبیرخانه شورای امنیت داشتیم. عجیب این بود که اکثر دستگاه‌ها نظرشان این بود که ارتش ما باید برای انتقام از طالبان وارد خاک افغانستان شده و طالبان را تعقیب کند... موضوع به شورای‌عالی امنیت ملی رفت.

در آن‌جا هم اکثریت رأی به حمله نظامی دادند... معمولاً دأب (روش) آقا حداقل بر اساس تجربه ۸ساله‌ای که خودم از نزدیک داشتم این نبود که مصوبات شورای‌عالی امنیت ملی را وتو کند، خیلی وقت‌ها هم نظر موافق نداشتند اما اگر نظر اکثریت بود اجازه می‌دادند نظر اکثریت اجرا شود، ضمن این‌که ملاحظه خود را هم می‌نوشتند، این یکی از موارد نادری بود که با حمله نظامی به افغانستان برای جنگ با طالبان مخالفت و مصوبه را وتو کردند».

علی ربیعی مسئول اجرایی وقت دبیرخانه شورای‌عالی امنیت ملی نیز در گفت‌وگویی با برنامه «دستخط»، به علاقه برخی اعضای شورای‌عالی امنیت ملی به جنگ اشاره می‌کند و می‌گوید "یک دیدگاه این بود که باید به افغانستان کمک کنیم و به نیروهای احمد شاه مسعود یا جاهای دیگر کمک کنیم که این‌ها بتوانند بازپس‌گیری کنند و لازمه این بود که بخش‌های حمایتی در داخل خاک هم صورت گیرد ولی من یاد دارم که وقتی جمع‌بندی‌ها رفت تصمیم بسیار هوشمندانه‌ای بود که ابلاغ شد ما وارد این باتلاق نخواهیم شد. بله، من ساعت ۱ یا ۲ نصف‌شب بود، جمع‌بندی را امضا کردم و فرستادم و صبح زود سر کار آمدم، نماز خواندم و به سر کار رفتم. ۷ صبح نامه روی میز من بود، ظاهراً (ساعت) ‌۵ نوشته شده بود که «ما وارد این دام نمی‌شویم» ".

ابوالفضل ظهره‌وند سفیر اسبق ایران در افغانستان سال گذشته در گفت‌وگویی با تسنیم، درباره موضع برخی در وزارت امور خارجه چنین می‌گوید: «تحلیل ما این بود که آمریکایی‌ها به‌دنبال این هستند که ما را با طالبان درگیر کنند؛ در آن مقطع دریافت بنده این بود که ایران متقاعد شده که نباید درگیر شود اما طیفی بودند که این درگیری را به‌انگیزه‌های مختلف می‌خواستند. در آن مقطع حضرت آقا به‌عنوان فرمانده‌کل قوا به این نظر رسیدند که درگیری به‌صلاح نیست و در نهایت ایشان بودند که جلوی درگیری را گرفتند».

ـ طالبان گروه جهادی است؛ همکاری کنید!
اصلاح‌طلبان اگرچه در اوایل دولت خاتمی درخواست داشتند که ایران از مرز شرقی وارد خاک افغانستان شود و این جنگ با درایت رهبر انقلاب به وقوع نپیوست اما دقیقاً در سال ۸۰ و بعد از حمله ائتلاف غربی به‌رهبری آمریکا، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از احزاب اصلی این جریان به‌رهبری بهزاد نبوی، خواستار همکاری با طالبان و اعمال نفوذ بر ائتلاف شمال (دولت قانونی افغانستان به‌ریاست برهان‌الدین ربانی) بودند.

باید توجه داشت که این بیانیه دقیقاً در مقطعی بود که اصلاح‌طلبان با عبور از شعارهای جناح چپ دهه شصت و اوایل دهه هفتاد دچار دگردیسی شده بودند و سیاست تنش‌زدایی را در روابط خارجی شعار می‌دادند و مشخص می‌شود خطاهای راهبردی آنها صرفاً شامل آن دوران نمی‌شود.

سازمان مجاهدین انقلاب وزارت امور خارجه دولت خاتمی را مورد مؤاخذه قرار می‌دهد که چرا از ائتلاف شمال حمایت و علیه طالبان موضع‌گیری می‌کنند و بی‌طرفی را نقض می‌کنند!

در بخشی از این بیانیه طولانی آمده است: «باید پرسید تصریحات علنی مقامات بلندپایه و رسمی کشور علیه طالبان، تلاش دیپلماتیک و مشارکت برای تشکیل دولتی جدید در افغانستان، اظهارات وزیر امور خارجه مبنی بر عدم موافقت جمهوری اسلامی ایران با حضور طالبان در دولت آینده افغانستان، حمایت از جبهه ائتلاف شمال علیه طالبان با کدام‌یک از اصول بی‌طرفی حتی از نوع فعال آن انطباق دارد؟

...حمایت از جبهه ائتلاف شمال که با پشتیبانی زمینی و هوایی نیروهای آمریکایی و انگلیسی در یک جنگ داخلی علیه طالبان می‌جنگد و جبهه اسلامی و جمهوری اسلامی ایران را در افکار عمومی مسلمانان جهان کاملاً مخدوش خواهد ساخت و اعتبار و وجاهتی که انقلاب اسلامی طی ۲۲ سال گذشته برای ایران به‌عنوان کشوری که منادی وحدت و حل مناقشات داخلی کشورها در چارچوب منافع ملی بدون دخالت قدرتهای خارجی بوده است، کاملاً از بین خواهد برد. (!)

...جمهوری اسلامی‌ می‌باید تشکیل دولت ملی افغانستان با مشارکت کلیه گروههای جهادی افغانستان از جمله طالبان را محور تلاشهای دیپلماتیک خود قرار دهد... ایران باید از نفوذ خود بر جبهه ائتلاف شمال استفاده کرده و رسماً از این جبهه بخواهد ضمن محکوم کردن جنگ و تجاوز خارجی، آمادگی خود را برای مذاکره به‌منظور تشکیل یک دولت ملی و فراگیر در افغانستان اعلام کند. ایران همچنین می‌تواند از شرایط موجود، طی تماس با طالبان، از این گروه بخواهد ضمن پذیرش گفت‌وگو با جبهه ائتلاف شمال برای تشکیل دولت ملی، آمادگی خود را برای همکاری جهت مبارزه و شناسایی تروریسم اعلام کند.»
 
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که برخی اعضای ارشد آن مانند محسن آرمین و بهزاد نبوی نمایندگان وقت مجلس بودند، در بیانیه‌ای ۵ روز قبل از سقوط کامل دولت طالبان در سال ۸۰، خواستار همکاری جمهوری اسلامی با این گروه شدند!

بهزاد نبوی که آن زمان ریاست کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجه مجلس را عهده‌دار بود در بیانیه حزب متبوعش طالبان را گروهی جهادی خوانده خواستار همکاری با طالبان شد، ۵ روز بعد از انتشار این بیانیه، با سقوط کابل، سلطه این گروه بر افغانستان پایان یافت و بحث‌های مربوط به افغانستانِ بعد از طالبان و ترکیب دولت آینده این کشور آغاز شده بود!

ماجرای افغانستان و فضاسازی‌ رادیکال‌های اصلاح‌طلب


سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که برخی اعضای ارشد آن مانند محسن آرمین و بهزاد نبوی نمایندگان وقت مجلس بودند، در بیانیه‌ای ۵ روز قبل از سقوط کامل دولت طالبان در سال ۸۰، خواستار همکاری جمهوری اسلامی با این گروه شدند!

به تازگی ها صادق زیباکلام به روزنامه شرق اینظور نظر داده است که  "تندروها تصور می‌کنند حالا که آمریکا از افغانستان خارج شده، یک شکست بزرگ را تجربه کرده؛ پس ایران دست برتر را دارد و می‌توان مذاکرات را به تعویق انداخت.  توجه ندارند که اتفاقا آمریکا در افغانستان سیاست تازه‌ای را پیش گرفته و طالبان نیروی مورد اعتماد این کشور است. هیچ بعید نیست در آینده، شاهد ائتلاف عربستان، افغانستان، پاکستان و آمریکا باشیم".

اگر طالبان نیروی مورد اعتماد آمریکاست، مدعیان اعتدال و اصلاحات در ایران هم نقش مشابهی را بازی می کنند. بنابراین وقتی احمق های درجه یک  آمریکایی، برای درگیر کردن ایران در افغانستان و جنگ مذهبی بی سرانجام نقشه می کشند، بلافاصله غربگراها در ایران بر خلاف رویه همیشگی، غیرتی می شوند و از جنگ با طالبان دم می زنند!

غربگرایان باید پاسخ دهند اگر جنگ را -حتی در موقعیت دفاعی- تخطئه می کنند، حالا چرا طرفدار ورود جمهوری اسلامی به خاک افغانستان و جنگ با طالبان شده اند، بی آن که خودشان داوطلب رفتن به چنین جنگی باشند؟ (حتی تصورش هم مضحک است که مثلا زیباکلام یا تاجزاده و لافزن های شبیه آنها لباس رزم به تن کنند!!)

اما مذاکره با آمریکا. همه این فضا سازی ها و تهدید تراشی ها برای این است که ایران، از آمریکای عهدشکن و زمین خورده، بترسد و بدون اعتنا به تجربه تلخ برجام که با همدستی غربگرایان و آمریکا و اروپا تبدیل به جنازه شد، بازی مار و پله مذاکره را دوباره از صفر شروع کند و دوباره امتیاز بدهد!

شما بگویید! در این بازی کثیف، طالبان خطرناک تر است، یا پادوهای اجاره ای که عصا زیر بغل آمریکا می گذارند و موضع زیر سوال او را رفوکاری می کنند؟ آیا شنیده اید این جماعت، زبان به اعتراض گشوده و لا اقل یک بار گفته باشند آمریکای عهدشکن باید تحریم ها را بی قید و شرط (طبق تعهدات برجامی) لغو کند؟!

هرگز! فقط برای توقعات زورگویانه آمریکا توجیه می تراشند، بی آن که درباره چک برگشت خورده برجام و انبوه وعده های دروغین در هشت سال گذشته پاسخگو باشند. آنها ماموران و بازیگران نمایشی هستند که عروسک گردان آن آمریکاست. 

ـ با داعش مذاکره کنید!
خطای اصلاح‌طلبان در تحلیل شرایط منطقه و استراتژی جمهوری اسلامی در سیاست خارجه به سالهای دور مرتبط نمی‌شود بلکه آنها در سالهای اخیر نیز تئوری‌هایی داشتند که اگر مبنای تصمیم‌گیری قرار می‌گرفت، ممکن بود منافع ملی را به پرتگاه ببرد، برای مثال، همان‌طور که در سال ۸۰ آنها خواستار همکاری با طالبان شدند، در ماجرای جنگ سوریه نیز سعی در مهار گروه تروریستی داعش از طریق مذاکره داشتند! در حقیقت آنجا که نیاز به جنگ بود، دم از صلح می‌زدند و آنجا که باید راه‌حل گفت‌وگو و عدم تنش مبنا باشد، کشور را به‌سمت جنگ سوق می‌دادند،

برای مثال مصطفی تاج‌زاده از چهره‌های رادیکال جریان اصلاحات آبان ۹۵ در گفت‌وگو با مجله روبه‌رو خواستار مذاکره با داعش شده مدعی بود نمی‌توان به‌طریق نظامی بر داعش غلبه کرد بلکه باید اسد با آنها به مذاکره بنشیند: "مثل برجام رفتار کنیم، با قدرت‌ها بنشینیم و به توافق برسیم که این داستان، فاتح نظامی ‌ندارد. اسد نمی‌تواند مخالفان مسلح خود را نابود کند. آنها نیز نمی‌توانند اسد را به‌زیر بکشند، پس باید مذاکره کنند که چگونه می‌توانند به توافقی برسند که حداقل خواست‌های همه را پوشش دهد... داعش یک فکر و گرایش است و حالاحالاها خواهد بود...".

آبان سال ۹۶ حکومت داعش از طریق نظامی به پایان رسید و حکومت بشار اسد نیز در سوریه تثبیت شد و کشورهای عربی مجبور شدند سفارتخانه‌های خود را در سوریه بازگشایی کنند؛ اما برجام که تاج‌زاده می‌خواست مبنای حل معادلات سوریه قرار بگیرد، اردیبهشت ۹۶ با خروج آمریکا و در ماه‌های پس از آن با تن‌دادن اروپا به تحریم‌های آمریکا علیه ایران عملاً سالبه به‌انتفاع موضوع شد!

این ایده‌ها البته از زبان غلامحسین کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران هم مطرح شده بود و خواستار توقف حضور نیروهای نظامی ایران در سوریه و حل‌وفصل گسترش تکفیری‌ها از طریق دیپلماسی شده بود! او در سخنرانی در اصفهان در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری گفته بود «آقاجان، ما هم دلمان می‌خواهد در سوریه و لبنان و یمن و همه این‌جا صلح برقرار شود، دفاع از مظلوم شود، شیعیان آن‌جا تقویت بشوند ولی، آیا این کار فقط با پول دادن و اسلحه خریدن و کشتن و زدن این‌ها حاصل می‌شود؟ این دولت با غیرت دینی می‌گوید که "بذارید ما از توان دیپلماسی برای حل مسائل منطقه استفاده کنیم". توان دیپلماسی بزرگان دیپلماسی که شش تا ابرقدرت را جلوی خودش بنشاند و بزرگ‌ترین مسئله تحریم که شورای امنیت بوده را حل بکنه می‌تواند با توان دیپلماسی بیاید این مسائل را حل کند. مگر ما این جوان‌های عزیز را از سر راه آوردیم همین‌طوری بفرستیم تا شهید شوند. ما دلمان می‌سوزه که جوان‌هایمان چرا باید شهید بشوند. چرا مردم باید کشته بشوند».

 و اما دلیل چرا به سوریه رفتیم اما به افغانستان نه
بازار شبهه‌افکنی‌ها علیه سیاست‌های نظام مقدس جمهوری اسلامی در منطقه و جهان بسیار داغ بود و با تحولات اخیر افغانستان داغ‌تر نیز شد. انتقاد برخی معاندان، معارضان و اصلاح‌طلبان نسبت به سیاست خارجی نظام مخصوص این روزها نیست و از سال‌ها قبل همزمان با شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی با انتقاد از تسخیر لانه جاسوسی از سوی نهضت آزادی و متعاقبا درخواست پایان جنگ بعد از فتح خرمشهر(در حالی که بخش‌های زیادی از سرزمین‌مان هنوز در تصرف دشمن بود) آغاز شد و بعدها با درخواست کمک به صدام در حمله آمریکا به این کشور ادامه یافت و... بازخوانی مواضع وادادگان در این 40 سال را به فرصتی دیگر می‌سپارم و در اینجا به نقد ادعاهایی درباره حمایت ایران از سوریه و مقایسه آن با افغانستان می‌پردازم. 
 با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و شکل‌گیری نظام اسلامی، رژیم‌های مرتجع و وابسته در منطقه خیلی زود به مخالفت با این پدیده مبارک پرداختند و در میان کشورهای منطقه تنها کشوری که برخلاف سایرین به حمایت از ایران پرداخت، جمهوری عربی سوریه بود. 
 خیلی زود دشمنان انقلاب اسلامی رژیم بعث عراق را به یک جنگ نیابتی علیه ایران تجهیز و تحریک کردند و کشورهای مختلف از عربستان، اردن، کویت، سودان، مصر، الجزایر، مراکش، سومالی و... میلیون‌ها دلار کمک‌های نقدی و غیرنقدی و حتی نیرو برای جنگ با ایران اعزام کردند و تنها کشور عربی منطقه که نه تنها در جبهه حامیان صدام قرار نگرفت، بلکه با حمایت سیاسی و نظامی به کمک ایران اسلامی آمد، سوریه بود. در روزهایی که جهان غرب و استکبار ما را تحریم تسلیحاتی کرده بودند و مردم ما زیر موشکباران صدامیان بودند، این سوریه بود که با واگذاری چند فروند موشک اسکاد به ایران، موازنه را در جنگ تحمیلی تغییر داد. 
 حمایت‌های سوریه از ایران به همین جا نیز ختم نشد و سوریه در شرایطی که سیاست‌های بازدارندگی ایران و حمایت از جبهه مقاومت در لبنان و فلسطین، نیاز به کریدور قابل اعتماد و مستمری داشت، به ایران اجازه داد از طریق سوریه به حمایت از جنبش‌های مقاومت در لبنان و فلسطین بپردازد؛ مسیری که اگر برای ایران فراهم نمی‌شد، قطعا برای اجرای سیاست‌های منطقه‌ای ایران مشکلاتی ایجاد می‌کرد.   در شرایطی که ایران به تنهایی در مقابل تمام جبهه استکبار و صدام و صدامیان ایستاده بود و تحریم تسلیحاتی مشکلاتی برای رزمندگان ایجاد می‌کرد، این سوریه بود که به نیابت از ما خریدهای تسلیحاتی انجام و به ایران تحویل می‌داد. 
  همکاری نزدیک ایران و سوریه بعد از جنگ تحمیلی نیز ادامه داشت و با درگذشت مرحوم «حافظ اسد» و روی کار آمدن بشار اسد او نیز همانند پدرش در کنار جمهوری اسلامی قرار گرفت و هزینه سنگینی را برای این همراهی پرداخت کرد تا اینکه با تحریک برخی عوامل خارجی، گروهی از معارضان در سوریه اقدام برای سرنگونی دولت بشار اسد را آغاز کردند و چیزی نمانده بود تا جمهوری اسلامی یکی از مهم‌ترین حامیان سنتی و یکی از پایگاه‌های استراتژیک منطقه‌ای خود را از دست بدهد. حتی معارضان تا نزدیکی کاخ ریاست‌جمهوری سوریه پیش آمدند و ایران اسلامی ۲ راه داشت؛ یا به رسم عزت و حکمت به نصرت یار دیرین خود و حفظ پایگاه منطقه‌ای بپردازد یا برخلاف مسلک و مرام ایران و ایرانی متحد دیرینه خود را رها کند و این ننگ را در تاریخ به نام خود ثبت کند و فرصت دهد تا دشمنان این آب و خاک قدمی برای نزدیک‌تر شدن به مرزهای غربی کشور بردارند و حلقه اتحاد منطقه‌ای مقاومت را از هم بگسلند. 
 سرانجام تدبیر حکیمانه ولایت فقیه و رهبر امت اسلامی بر این راهبرد استوار شد که نظام سوریه در این شرایط خاص تنها نماند و مورد حمایت قرار گیرد. این شرایط دشوار در سوریه ادامه داشت تا اینکه جریان تکفیری داعش توسط استکبار جهانی با استفاده از لشکریانی فراملیتی به یاری معارضان آمدند و خون همه را جز خودشان مباح برشمردند و با داعیه تشکیل دولت اسلامی، منطقه‌ای وسیع از شامات و عراق گرفته تا ایران و افغانستان را هدف‌گذاری کردند و منطقه‌ای به وسعت عراق و سوریه و لیبی و یمن و حتی افغانستان و بعضا در سایر کشورها را جولانگاه خود قرار دادند و از مسلمان و مسیحی و ایزدی و هر که را در مسیر خود می‌دیدند از دم تیغ گذراندند و حمامی از خون به‌راه انداختند و تا نزدیکی‌های مرز ایران هم آمدند و بیم آن می‌رفت که سرزمین مقدس جمهوری اسلامی را به قدوم نحس خود نجس کنند که شیرمردان این سرزمین به جلوداری سردار سرافراز حاج قاسم سلیمانی وارد میدان شدند و حرامیان را به قیمت خون پاک‌شان تار و مار کردند. 
 اکنون سخن این است که آیا درباره افغانستان هم شرایط مشابه سوریه، عراق و... است؟ برای پاسخ به این سوال علاوه بر آنچه در سطور بالا گفته شد، باید نگاهی به تفاوت‌های سوریه و افغانستان از منظر جمهوری اسلامی بیندازیم: 
1- در سوریه داعشی جولان می‌داد که لشکری فراملیتی برای تقابل با جبهه حق تشکیل داده بود، در حالی که در افغانستان صرفا یک جریان افغانستانی به دولت دست‌نشانده آمریکا معترض شد و در نهایت غلبه کرد.
2- تفاوت دوم سوریه و افغانستان این است که داعشیان با تفکر حکومتی گسترده‌تر از سوریه وارد نبرد شدند (جهان وطنی) و امنیت ملی ما را هم تهدید می‌کردند اما در افغانستان مطالبه طالبانی‌ها صرفا حاکمیت بر افغانستان است.
3- داعش (به اعتراف خود آمریکایی‌ها و به استناد اطلاعات به دست آمده توسط سپاه قدس و...) مورد حمایت استکبار جهانی و به عنوان اهرم فشاری علیه کشور ما و دولت‌های مستقل بود اما در افغانستان، طالب‌ها سال‌ها در حال مقابله با آمریکا بودند (اگر چه در نهایت مذاکراتی را با آمریکا برقرار کردند).
4- در افغانستان حرکت طالبان در دوره جدید مبتنی بر جنایت و کشتار سایر مذاهب و قومیت‌ها نبوده است ولی داعش از ابتدای شکل‌گیری تا زمان فروکش کردن حرکات آنها، راهی جز کشتار و بی‌رحمی و جنایت را دنبال نمی‌کرد.
5- طالبان در مدت اخیر ادعای این را داشته که اهل مذاکره است و تا حدودی این را هم عمل کرده است، در حالی که داعش اهل مذاکره و گفت‌وگو نبود.
6- طالبان براساس مبانی فکری خود (عمدتا) قائل به تکفیر بقیه مذاهب اسلامی نیست اما داعش فقط خود را مسلمان می‌داند و بقیه مذاهب را کافر دانسته و خون آنها را مباح بر می‌شمرد.
7- طالبان خاستگاه کاملا بومی در افغانستان دارد، لذا بخشی از مردم افغانستان را نمایندگی می‌کنند (بخش قابل توجه) اما داعشی‌ها خاستگاه بومی در عراق و سوریه نداشتند و از عربستان و افغانستان و چچن گرفته تا ترکیه و تاجیکستان و حتی کشورهای اروپایی را شامل می‌شدند.
8- طالبان مانند هر حکومت دیگری که در افغانستان حاکم شود به دلایل مختلف فرهنگی، مذهبی و زبان مشترک، بویژه مسائل اقتصادی احتیاج به تعامل با ایران دارد و این در حالی است که داعش و تکفیری‌ها متکی به کمک‌های استکبار و مرتجعان منطقه بودند و احساس نیازی برای تعامل با کشورهایی نظیر ایران نداشتند.
9- به درست یا غلط دولت حاکم بر افغانستان در حال حاضر طالبان‌ است اما داعش نه در سوریه و نه در عراق دولت حاکم نبود بلکه در مقابل دولت‌های قانونی عراق و سوریه قرار داشت.
10- در سوریه و عراق حضور ایران با درخواست و هماهنگی دولت‌های این 2 کشور بود، در حالی که در افغانستان نه دولت قبلی و نه شبه دولت فعلی درخواستی در این باره نداشته‌اند. 
11- شرایط متزلزل و تردیدبرانگیز در افغانستان به گونه‌ای است که نمی‌توان برای حمایت یا مقابله با طالبان تصمیم جدی گرفت و باید منتظر رفتار این دولت با مردم افغانستان و طوایف و قومیت‌ها و مذاهب مختلف بود و بعد تصمیم‌گیری کرد (سیاستی که چین، روسیه و بسیاری از کشورها هم در حال حاضر نسبت به افغانستان دارند) اما در سوریه و عراق همه چیز کاملا از همان آغاز حرکت داعش و مواضع آنها روشن و قطعی بود.
12- در سوریه و عراق فرصت برای تأمل و بررسی بیشتر درباره نحوه موضع‌گیری نسبت به داعش وجود نداشت و هر روز بخشی از مردم مظلوم این ۲ کشور قربانی و زنان و کودکان آنها مورد تجاوز و ستم قرار می‌گرفتند و مقابله با این ظلم آشکار نیاز به ارزیابی و بررسی بیشتر نداشت اما در افغانستان باید منتظر بود آیا وعده‌های طالبان تحقق می‌یابد؟
13- در عراق و سوریه جبهه مردمی مقابله با داعش به سرعت شکل گرفت (در پی فتوای آیت‌الله سیستانی برای جهاد، حشدالشعبی و گروه‌های مردمی در عراق شکل گرفت و در سوریه هم گروه‌های مقاومت مردمی به سرعت سازماندهی شدند) اما در افغانستان مقاومت مردمی خاصی در قبال طالبان وجود نداشت و فقط در منطقه پنجشیر که قابل قیاس با بقیه این کشور نیست، مقاومت محدودی شکل گرفت که البته آنها نیز در پی مذاکره و سهم‌خواهی و توافق بودند.
14- ظرفیت‌های درونی افغانستان در مقابله با ظلم و ستم به گونه‌ای است که در صورت عدم تحقق شرایط و مواضع اعلامی از سوی طالبان، افغان‌ها خیلی زود به مقاومت خواهند پرداخت، چنانکه در دوران اشغال شوروی و بعد در دوران اشغال آمریکا بخوبی امتحان پس دادند اما در سوریه و عراق ظلم و ستم زودهنگام بروز یافت و در نتیجه مقاومتی سریع شکل گرفت.
15- داعشیان بارها و بارها حمله به ایران را مطرح و تهدید می‌کردند و حتی در مرقد امام راحل و مجلس عملیات انجام دادند اما طالبان چنین گستاخی و جسارتی را تاکنون نداشته‌اند.
در پایان برای آنان که دلسوز افغانستان شده‌اند و مداخله ایران را مطالبه می‌کنند، برای فهم این تفاوت‌ها از خدای متعال توفیق مسالت می‌کنیم و اگر می‌دانند و به دنبال کندن چاهی برای نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند، افتادن در این چاه را برای‌شان آرزو می‌کنیم.
 

ایران بی‌عمل است یا شما!؟

حکیمی‌پور: فعلا به رئیسی مهلت می‌دهیم/ "ایران" بی‌عمل است یا شما!؟

احمد مسجدجامعی، فعال چپ و عضو سابق شورای شهر تهران در بخشی از یک یادداشت در شماره پنجشنبه گذشته روزنامه اعتماد پیرامون افغانستان نوشته است: دشمنان اندیشه انسان‌دوستی قصد جان و مال و ناموس این و آن کرده‌اند. به دشمنی‌ها دامن زده‌اند و به آوارگی‌ها افزوده‌اند. حقوق مشترک انسان‌ها را فراموش کرده‌اند و پای بر شکاف‌های قومی می‌فشارند. مفهوم «ملت یکپارچه افغانستان» گرفتار چندپارگی مذهبی و قومی شده است. آیا آدمکشی بیشتری در پیش است؟ آیا نسل‌کشی مدرن گسترش خواهد یافت؟ آیا کوچ و مهاجرت‌های ناخواسته و اجباری در راه است؟ آیا حقوق زنان و کودکان به صورت سازمان‌یافته‌تری زیر پا نهاده خواهد شد؟ اگر آن روز در مدارس دخترانه و پسرانه و دانشکده‌ها و دانشگاه‌ها و محافل علمی و فرهنگی و نمایشگاه‌های کتاب بمب‌گذاری می‌کردند، امروز قرار است به شکل ساختاری با درس و بحث و مدرسه و فرهنگ و هنر و آموزش‌های جدید مقابله شود؟   از نابودی مظاهر تمدن و مردم‌سالاری در افغانستان چه کسانی سود می‌برند؟ تشکیل «امارت» با حذف مردم، مطابق کدام آموزه اسلامی و انسانی است؟

او در ادامه می‌افزاید:

"و بالاخره، چه کسانی از چنین وضع آشفته‌ای سود می‌برند؟ از شرایط پیداست که همسایه غربی افغانستان، ایران، به‌رغم آن همه دلبستگی‌ها و یگانگی‌ها امروز به بی‌عملی افتاده است"!

مسجدجامعی همچنین می‌نویسد: کشوری که سال‌های طولانی میزبان صدها هزار افغانستانی بوده و در دل خود هزاران دانشمند و ادیب و آهنگساز و خوشنویس و هنرمند و نویسنده و گوینده و خواننده و فیلمساز و خبرنگار و پزشک و مهندس و صنعتگر و مدیر و صاحبان مشاغل و حرف آزاد را پرورش داده... تاثیرگذاری چندانی در این وقایع ندارد و همه ایرانیان و ایران‌دوستان و دلبستگان به پیام‌های معنوی ادبیات و زبان فارسی نگران از بین رفتن بیشتر انسان و انسانیت و انسانیات در وقایع امروز افغانستان هستند. آیا غده سرطانی دیگری در منطقه، دیوار به دیوار ما در حال شکل‌گیری است؟  [۳]

 

*پیشنهاد عقلانی به اصلاح‌طلبانی که مدعی بی‌عملی ایران در قبال رخدادهای افغانستان هستند، پیش از این و از سوی برخی تحلیلگران کشور ارائه شده و آن اعزام این افراد به افغانستان برای نبرد با طالبان است!

اما ظاهرا این پیشنهاد عقلانی به گوش آقای مسجدجامعی نرسیده و ایشان هنوز در جریان قرار ندارد که مرزهای افغانستان باز است و ایشان در صورت واقعی بودن حرف‌های فوق می‌توانند به افغانستان اعزام شوند و به جای لاف در غریبی، برای چیزهایی که مدعی آن هستند جانفشانی کنند.

دقت شود که این حرف‌ها نه یک طعنه سیاسی بلکه دقیقا یک محاجه عقلانی است.

محاجه‌ای که نشان می‌دهد رجال یک جریان سیاسی چند مرده حلاج‌اند!؟

مسئله مهمتر اما بی‌دانشی رجال جریان سیاسی خاص درباره فضای بین‌المللی و علم دیپلماسی است...

آنها نمی‌دانند که در دیپلماسی، دوست و دشمن دائمی وجود ندارد. و قدم اول در روابط بین‌المللی نیز "حفظ منافع کشور" از طرق صلح‌آمیز است.

دانستن همین دو مفهوم ساده، رویکرد عقلانی و راهبردی جمهوری اسلامی ایران نسبت به قضایای افغانستان و استیلای طالبان بر این کشور را به وضوح هرچه تمامتر برای جویندگان حقیقت توضیح می‌دهد.

         

 

 


:: بازدید از این مطلب : 742
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 13 شهريور 1400

بیش از چند روز از تشکیل ترکیب دولت سیزدهم نگذشته است، اصلاح طلبان از همان روز اول انتخاب آقای رئیسی به عنوان رئیس جمهور، ضمن زیر سئوال بردن انتخابات و جلوتر از آن تحریم انتخابات، در پی اهدافی هستند که در صورت توفیق مردم را نسبت به حاکمیت بد بین و دور می کنند. این طیف فکری که با اصل حاکمیت اسلامی مشکل دارند زیرکانه و هوشمندانه در پی زیر سئوال بردن اصل جاکمیت هستند، بارها کوشیدند و لی ناکام ماندند.

با کمی دقت به سرفصل بیشتر روزنامه های اصلاح طلب شاهد نظریه پردازی اصلاح طلبانی هستیم که موضوع جاکمیت یکدست را مطرح می کنند، آنها سعی می کنند که به عموم مردم القاء کنند که نهاد ریاست جمهوری و نهاد مجلس و قوه قضائیه جزئی از حاکمیت هستند که مسئولیت سه قوه را بدست گرفته اند. با این پیش فرض نتیجه می گیرند که اگر این دوره موفق نباشند مقصر ریاست سه قوه نیست بلکه حاکمیت و اسلام است که قدرت توانایی کشور داری را ندارد، و تنها نجات ایران از این گرفتاری ها که مصوب اصلی خود اصلاح طلبان هستند که سی و چند سال ریاست قوه مجریه و مقننه را در کارنامه خود دارند." پناه بردن به لیبرالیسم" است. یکی از مشخصه های بارز این طیف فکری ایراد و اشکال گرفتن از دولت مردان فعلی است، و مقایسه کردن آنها با یک مقام لیبرالی است، معیار آنها آموزه های لیبرالیستی است که شدیدا به آن اعتقاد دارند. در طرف ین نوع تفکر جایی برای اخلاقیات، کرامت، عزت وجود ندارد و یا خیلی بی مایع است.

احتمال "تکرار آبان ۹۸" در سایه ادامه القای ناامیدی

حکیمی‌پور: فعلا به رئیسی مهلت می‌دهیم/ "ایران" بی‌عمل است یا شما!؟

محمدرضا خاتمی، ‌ از دستگیرشدگان فتنه ۸۸ اخیراً طی اظهاراتی در کلاب‌هاوس که سایت اعتمادآنلاین آنرا منتشر کرد، گفته است:

"مردم از تغییرات سیاسی ناامید هستند و به دنبال رفع مشکلات اقتصادی هستند"! [۱]

 

* رجال سیاسی یک کشور در تمام ازمنه و در تمام حکومت‌های معاصر و گذشته تاریخ؛ ۲ شأن اصلی دارند.

یکم: امید دادن معقول به مردم

دوم: تأکید بر نقش مردم و ایجاد آشتی میان حکومت و مردمسالاری

چه رجلی که این ۲ شأن را نداشته باشد یا رعایت نکند عملا با دشمنان شمشیر به دست یک ملت هیچ تفاوتی ندارد. زیرا مملکت یا جای امیدواری است یا جای ناامنی! و کشوری که مردم در حکومتش جایی نداشته باشند رو به اضمحلال است.

با عنایت به این بدیهیات عقلانی بایستی اشاره کرد که اصلاح‌طلبان ستادی با تحریم دو انتخابات سال‌های ۹۸ و ۱۴۰۰ بصورت رسمی از مردمسالاری خارج شده‌اند.

و در بحث امید دادن به مردم نیز عملا چیزی جز آنچه که خاتمی مبنی بر ناامیدی گفته است؛ چیزی از ستاد اصلاحات شنیده نمی‌شود!

جدای از اینها اگر هم کسانی از مردم به بلیه ناامیدی دچار شده‌اند؛ این قضیه به شخص آقای خاتمی و دوستان ایشان مربوط است که یک گزینه ناکارآمد را طی ۸ سال گذشته در دامن رأی مردم گذاشتند و صراحتا خود را تضمین او نامیدند. تضمینی که البته هرگز به مسئولیت خود وفا نکرد و امروز به جای انجام وظیفه؛ به تکرار آبان ۹۸ می‌اندیشد!

مردم ایران باید دشمنان خود و کسانی که برای آنها رهاوردی جز ناکارآمدی و ناامنی ندارند را بشناسند و از آنها بر حذر باشند.

ندیده گرفتن این هشدار و میدان دادن به کسانی که نه امید می‌دهند و نه مردمسالاری را قبول دارند؛ به آنچه می‌انجامد که زمانی مصطفی تاجزاده گفته بود... "تکرار آبان ۹۸ در سطحی وسیع‌تر و خشن‌تر"!

 

حکیمی‌پور: فعلا به رئیسی مهلت می‌دهیم!

حکیمی‌پور: فعلا به رئیسی مهلت می‌دهیم/ "ایران" بی‌عمل است یا شما!؟

احمد حکیمی‌پور، عضو سابق شورای شهر تهران و کسی که نامش در دروغ املاک نجومی علیه کارآمدی شهردار سابق تهران زیاد برده می‌شد، در بخشی از یک مصاحبه با خبرگزاری ایلنا اظهار کرده است:

"اصلاح‌طلبان باتوجه به وعده‌هایی که دولت داده است طبیعتاً یک مدتی را مهلت می‌دهند و شرایط را رصد می‌کنند تا ببینند این وعده‌ها به کجا رسیده است و بعد از چندماه شروع به ارزیابی خواهند کرد چرا که وظیفه نهادها، احزاب، تشکل‌ها و جریانات سیاسی همین است که رقیب‌شان را رصد و کارکرد و عملکردشان را بررسی کنند تا ببینند بین وعده‌ها و آن چیزی که رخ داده چه فاصله‌ای وجود دارد و وعده‌ها به کجا رسیده است؟ لذا این کمترین وظیفه یک مجموعه سیاسی است که دولت مستقر را هم نقد و هم یاری کند و کمک کند مشکلات درست دیده شود تا به نحو احسنت برطرف شوند"[۲]

 

*اساسا شخصی و جریانی که دست به تحریم انتخابات می‌زند؛ هیچ حقی برای اظهار نظر درباره شرایط کشور و مهلت دادن یا ندادن به گزینه پیروز انتخابات ندارد.

چه اینکه او از دموکراسی خارج شده و کسی که از دموکراسی خارج شده، شرایط و فرایندهای اجرائیات کشور را نمی‌فهمد که بخواهد درباره آنها سخن بگوید. بلکه او فقط به اسلحه و شورش و پایان سیاست می‌اندیشد و در جایی که اسلحه باشد، سیاست نیست.

جالب است که مردم باید بدانند کسانی از دوستان آقای حکیمی‌پور مثل محمدرضا تاجیک و سعید حجاریان صراحتاً از پایان سیاست و پایان اصلاحات صندوق‌محور سخن گفته‌اند.

فلذاست که همه منتظر رؤیت آتش دهانه سلاح این افراد هستند نه منویات سیاسی آنها!

قابل تأمل است که آقای حکیمی‌پور، "رصد رقیب" را از وظایف جریانات سیاسی می‌داند اما درباره جنایت "تحریم انتخابات از سوی جریان خاص" هیچ سخنی نمی‌گوید...

از طرفی مگر اصلاح‌طلبان چه کارنامه مشعشعی در اجرائیات کشور و یا کارآمدی دارند که مدعی رصد عملکردی رقیب هستند؟ زیرا کسی شایسته رصد و نمره‌دهی است که خود دانای کار باشد و در سطحی بالاتر از سوی مردم شناخته شود.

در بحث وعده‌های دولت جدید به مردم نیز همان فرایندهای سابق تکرار خواهد شد.

اگر دولت موفق شود و به وعده‌هایش عمل کند؛ با اقبال عمومی مردم در بحث رضایتمندی و در انتخابات آتی مواجه خواهد شد.

و اگر موفق نشود و وعده‌هایش صرفا مجلس‌آرایی بوده باشد؛ مردم می‌فهمند و در انتخابات‌های بعدی به گفتمان‌های دیگر رأی می‌دهند. زیرا مادام که سیاست و صندوق رأی باشد؛ راه حل مشکلات هم پیدا می‌شود.

در این میانه البته هیچ جایی و هیچ شأنی برای تحریم‌کنندگان انتخابات نیست.

  

 

 


:: بازدید از این مطلب : 446
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 31 مرداد 1400

تعریف تعارض منافع:

- «مجموعه‌ای از شرایط که موجب می‌گردد تصمیمات و اقدامات حرفه‌ای، تحت تأثیر یک منفعت ثانویه قرار گیرد را تعارض منافع می‌نامند»، همچنین تعارض منافع به عنوان نشانه، شاکله و نتیجه فساد مورد نظر قرار گرفته است.

 

- تعارض منافع زمانی به وجود می‌‌آید که فرد به خاطر موقعیتش وادار شود از بین منافع خود، منافع سازمانش یا منافع گروه‌های دیگر، صرفاً یکی را انتخاب کند.

سازمان شفافیت بین الملل - تعارض منافع را شرایطی می‌داند که در آن افراد یا نهادها (که می‌تواند دولت، رسانه، کسب و کار با سازمان مدنی باشد) در مواجه با انتخاب بین وظایف خود و منافع شخصی‌شان قرار می‌گردند.

نمونه‌های  تعارض منافع در زندگی روزمره

  • در مدرسه‌: دانش‌آموز مردد است که آیا در امتحان تقلب کند یا مردود شود؟ در لحظه تصمیم قرار می‌گیرد که کدام‌یک را انتخاب کند.
  • در خیابان: راننده‌ای عجله دارد که زودتر برسد او مجبور می‌شود که تخلف کند، از خط ویژه عبور کند، عبور یک‌طرفه و … یا به قانون عمل کند و دیر برسد؟ در اینجا نیز لحظه تعارض منافع پیش می‌آید.
  • در بیمارستان: بیماری در بیمارستان به پزشک مراجعه می‌کند و توان مالی برای پرداخت هزینه را ندارد و هزینه درمان هم زیاد است. آیا پزشک او را مداوا کند؟ در لحظه تصمیم قرار می‌گیرد.
  • در اداره: مأمور دولتی مشکل مالی دارد. فردی به او مراجعه کرده و برای انجام امری مغایر وظیفه به او پیشنهاد رشوه می‌دهد. آیا این کار را انجام دهد؟
  • در کسب‌وکار: یک شرکت تولیدی قصد تولید محصولی را دارد. آیا از یک ماده کم‌هزینه و پرضرر استفاده کند یا از یک ماده پرهزینه و کم ضرر؟
  • در فروشگاه: فروشنده محصول بی‌کیفیتی را خریداری کرده است. آیا از این محصول تمجید غیرواقعی کند یا به دلیل عدم فروش، ضرر مادی را متحمل شود؟
  • در رسانه: روزنامه‌ها با انتشار مطالب مفید و دور از حاشیه بسیاری از مخاطبین خود را از دست بدهند یا با انتشار مطالب زرد، غیرواقعی و حاشیه‌دار مخاطبان بیشتری را جذب کنند؟
  • در مصاحبه: گفتن «نمی‌دانم» در پاسخ به یک سؤال یا ارائه‌ی پاسخی کلی که منظور سؤال را تأمین نمی‌کند؟
  • در قضاوت: آیا از دوست خود طرفداری کند یا از غریبه‌ای صاحب حق حمایت کند؟
  • در جنگ: با احتمال حضور تعدادی از سربازان دشمن، به بیمارستان موشک بزنند یا خیر؟

نمونه های تعارض منافع در حاکمیت

 

  • سیاست‌مدار: سیاست‌مداری می‌خواهد علیه هم‌حزبی خود اظهارنظری صحیح کند، آیا این کار را انجام دهد یا خیر؟
  • وزیر: وزیری می‌خواهد در مناقصات شرکت یا در یک شرکت خانوادگی شرکت کند، آیا این کار را انجام دهد یا خیر؟
  • نماینده مجلس: نماینده مجلس می‌داند که احداث پالایشگاه در شهرستان متبوع خود دارای مزیت نیست، آیا این کار را انجام دهد یا خیر؟
  • مدیر کل: برای اتخاذ تصمیمی به نفع گروهی رشوه بگیرد یا خیر؟
  • مدیر: مدیر به شرح وظایف مصوب اکتفا کند یا فرای قانون و بدون جبران تلاش کند؟
  • مدیران: میزان دستمزد دریافتی توسط خود مدیران تعیین شود یا خیر؟

تعارض منافع منشأ همه مفاسد

با مثال‌های گفته شده واضح است که هیچ فسادی رخ نمی‌دهد مگر این که از تعارض منافعی آغاز شده باشد. به عنوان مثال:

  • در دروغ انتخاباتی، فرد با رعایت صداقت ممکن است شایستگی برای پیروزی در انتخابات را از دست دهد.
  • در رشوه/ اختلاس، فرد تصمیم درست و کارشناسی بگیرد یا شرایط مالی نامناسب خود را بهبود بخشد.
  • در بحث رانت، فرد عدالت را رعایت کند یا به نزدیکان خود کمک کند؟
  • در بحث دزدی، فرد جهت بهبود شرایط مالی نامناسب خود دزدی کند یا امانت بیت‌المال را رعایت کند؟

 

 


:: بازدید از این مطلب : 907
|
امتیاز مطلب : 56
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 29 مرداد 1400

 درس‌های عاشورا راه درمان را نشان می‌دهد و عبرت‌ها راه پیش‌گیری را، اندیشه‌های فعّال و ذهن‌های هوشیار از مشاهده‌ی کربلا و پدید آمدن این حادثه‌ی بزرگ و دردناک، در تاریخ صدر اسلام، به عبرت‌ها و چرایی ایجاد آن می‌رسند که برای انسان‌های کوتاه‌بین، گرفتار در قالب‌ها قابل دسترسی نمی‌باشد، زیرا آنها حوادث را تا ریشه‌های آن نمی‌توانند پی‌جویی کنند.

من يك وقت عرض كردم: جا دارد ملت اسلام فكر كند كه چرا پنجاه سال بعد از وفات پيغمبر، كار كشور اسلامی به جايی رسيد كه مردم مسلمان - از وزيرشان، اميرشان، سردارشان، عالمشان، قاضی‌شان، قاری‌شان و اجامر و اوباششان - در كوفه و كربلا جمع شدند و جگر گوشه‌ی پيغمبر را با آن وضع فجيع به خاك و خون كشيدند؟! خوب؛ انسان بايد به فكر فرو رود، كه چرا چنين شد؟ اين قضيه را بنده دو، سه سال پيش، در يكی دو سخنرانی، با عنوان "عبرتهای عاشورا" مطرح كردم. البته درسهای عاشورا مثل درس شجاعت و غيره جداست. از درسهای عاشورا مهمتر، عبرتهای عاشوراست. اين را من قبلاً گفته‌ام. كار به جايی برسد كه جلو چشم مردم، حرم پيغمبر را به كوچه و بازار بياورند و به آنها تهمت خارجی بزنند!
خارجی معنايش اين نيست كه اينها از كشورِ خارج آمده‌اند. آن زمان، اصطلاح خارجی، به معنای امروز به كار نمی‌رفت. خارجی يعنی جزو خوارج. يعنی خروج كننده. در اسلام، فرهنگی است معتنی به اين‌كه، اگر كسی عليه امام عادلْ خروج و قيام كند، مورد لعن خدا و رسول و مؤمنين و نيروهای مؤمنين قرار می‌گيرد. پس، خارجی يعنی كسی كه عليه امامِ عادل خروج می‌كند. لذا، همه‌ی مردم مسلمان، آن روز از خارجيها، يعنی خروج‌كننده‌ها، بدشان می‌آمد.
در حديث است كه «من خرج علی امام عادل فدمه هدر»؛ كسی كه در اسلام، عليه امام عادل خروج و قيام كند، خونش هدر است. اسلامی كه اين قدر به خونِ مردم اهميت می‌دهد، در اين‌جا، چنين برخوردی دارد. به هنگام قيام امام حسين عليه‌السّلام كسانی بودند كه پسر پيغمبر، پسر فاطمه‌ی زهرا و پسر اميرالمؤمنين را عليهم‌السّلام را به عنوان خروج كننده بر امام عادل معرفی كردند! امام عادل كيست؟ يزيد بن معاويه!
آن عدّه، در معرفی امام حسين عليه‌السّلام به عنوان خروج كننده، موفّق شدند. خوب؛ دستگاهِ حكومتِ ظالم، هر چه دلش می‌خواهد می‌گويد. مردم چرا بايد باور كنند؟! مردم چرا ساكت بمانند؟! آنچه بنده را دچار دغدغه می‌كند، همين جای قضيه است. می‌گويم: چه شد كه كار به اين‌جا رسيد؟! چه شد كه امّت اسلامی كه آن قدر نسبت به جزئيّات احكام اسلامی و آيات قرآنش دقّت داشت، در چنين قضيه‌ی واضحی، به اين صورت دچار غفلت و سهل‌انگاری شد كه ناگهان فاجعه‌ای به آن عظمت رخ داد؟! رخدادهايی چنين، انسان را نگران می‌كند. مگر ما از جامعه‌ی زمان پيغمبر و اميرالمؤمنين عليهماالسّلام قرصتر و محكمتريم؟! چه كنيم كه آن گونه نشود؟ خوب؛ به سؤالی كه گفتيم «چه شد كه چنين شد؟» كسی جواب جامعی نداده است. مسائلی عنوان شده است كه البته كافی و وافی نيست. به همين دليل، قصد دارم امروز كوتاه و مختصر، درباره‌ی اصل قضيه صحبت كنم. آن‌گاه سررشته‌ی مطلب را به دستِ ذهن شما می‌سپارم تا خودتان درباره‌ی آن فكر كنيد. كسانی كه اهل مطالعه و انديشه‌اند، دنبال اين قضيه تحقيق و مطالعه كنند و كسانی كه اهل كار و عملند، دنبال اين باشند كه با چه تمهيداتی می‌توان جلو تكرار چنين قضايايی را گرفت؟
اگر امروز من و شما جلو قضيه را نگيريم، ممكن است پنجاه سال ديگر، ده سال ديگر يا پنج سال ديگر، جامعه‌ی اسلامی ما كارش به جايی برسد كه در زمان امام حسين عليه‌السّلام رسيده بود. مگر اين‌كه چشمان تيزی تا اعماق را ببيند؛ نگهبان امينی راه را نشان دهد؛ مردم صاحب فكری كار را هدايت كنند و اراده‌های محكمی پشتوانه‌ی اين حركت باشند. آن وقت، البته، خاكريزِ محكم و دژِ مستحكمی خواهد بود كه كسی نخواهد توانست در آن نفوذ كند. و الاّ، اگر رها كرديم، باز همان وضعيت پيش می‌آيد. آن‌وقت، اين خونها، همه هدر خواهد رفت.
در آن عهد، كار به جايی رسيد كه نواده‌ی مقتولينِ جنگ بدر كه به دست اميرالمؤمنين و حمزه و بقيه‌ی سرداران اسلام، به درك رفته بودند، تكيه بر جای پيغمبر زد، سرِ جگر گوشه‌ی همان پيغمبر را در مقابل خود نهاد و با چوبِ خيزران به لب و دندانش زد و گفت:
ليت اشياخی ببدرٍ شهدوا
جزع الخزرج من وقع الاسل
يعنی كشته‌های ما در جنگ بدر، برخيزند و ببينند كه با كشنده‌هايشان چه كار كرديم! قضيه، اين است. اين‌جاست كه قرآن می‌گويد عبرت بگيريد! اين‌جاست كه می‌گويد: «قُلْ سِيرُوا فِی الْأرْضِ» در سرزمين تاريخ سير كنيد و ببينيد چه اتّفاقی افتاده است؛ آن‌گاه خودتان را برحذر داريد.
بنده، برای اين‌كه اين معنا در فرهنگ كنونی كشور، ان‌شاءاللَّه به وسيله افراد صاحب رأی و نظر و فكر تبيين شود و دنبال گردد، نكاتی را به اختصار بيان می‌كنم:
ببينيد عزيزان من! به جماعت بشری كه نگاه كنيد، در هر جامعه و شهر و كشوری، از يك ديدگاه، مردم به دو قسم تقسيم می‌شوند: يك قسمْ كسانی هستند كه بر مبنای فكر خود، از روی فهميدگی و آگاهی و تصميم‌گيری كار می‌كنند. راهی را می‌شناسند و در آن راه - كه به خوب و بدش كار نداريم - گام برمی‌دارند. يك قِسم اينهايند كه اسمشان را خواص می‌گذاريم. قسم ديگر، كسانی هستند كه نمی‌خواهند بدانند چه راهی درست و چه حركتی صحيح است. در واقع نمی‌خواهند بفهمند، بسنجند، به تحليل بپردازند و درك كنند. به تعبيری ديگر، تابع جَوّند. به چگونگی جوّ نگاه می‌كنند و دنبال آن جوّ به حركت در می‌آيند. اسم اين قسم از مردم را عوام می‌گذاريم. پس، جامعه را می‌شود به خواص و عوام تقسيم كرد. اكنون دقّت كنيد تا نكته‌ای در باب خواص و عوام بگويم تا اين دو با هم اشتباه نشوند:
خواص چه كسانی هستند؟ آيا قشر خاصّی هستند؟ جواب، منفی است. زيرا در بين خواص، كنار افراد با سواد، آدمهای بی‌سواد هم هستند. گاهی كسی بی‌سواد است؛ اما جزو خواص است. يعنی می‌فهمد چه كار می‌كند. از روی تصميم‌گيری و تشخيص عمل می‌كند؛ ولو درس نخوانده، مدرسه نرفته، مدرك ندارد و لباس روحانی نپوشيده است. به‌هرحال، نسبت به قضايا از فهم برخوردار است.
در دوران پيش از پيروزی انقلاب، بنده در ايرانشهر تبعيد بودم. در يكی از شهرهای همجوار، چند نفر آشنا داشتيم كه يكی از آنها راننده بود، يكی شغل آزاد داشت و بالاخره، اهل فرهنگ و معرفت، به معنای خاص كلمه نبودند. به حسب ظاهر، به آنها عامی اطلاق می‌شد. با اين حال جزو خواص بودند. آنها مرتّب برای ديدن ما به ايرانشهر می‌آمدند و از قضايای مذاكرات خود با روحانی شهرشان می‌گفتند. روحانی شهرشان هم آدم خوبی بود؛ منتها جزو عوامبود. ملاحظه می‌كنيد! راننده‌ی كمپرسی جزو خواص، ولی روحانی و پيشنماز محترم جزو عوام! مثلاً آن روحانی می‌گفت: «چرا وقتی اسم پيغمبر می‌آيد يك صلوات می‌فرستيد، ولی اسم «آقا» كه می‌آيد، سه صلوات می‌فرستيد؟!» نمی‌فهميد. راننده به او جواب می‌داد: روزی كه ديگر مبارزه‌ای نداشته باشيم؛ اسلام بر همه جا فائق شود؛ انقلاب پيروز شود؛ ما نه تنها سه صلوات، كه يك صلوات هم نمی‌فرستيم! امروز اين سه صلوات، مبارزه است! راننده می‌فهميد، روحانی نمی‌فهميد!
اين را مثال زدم تا بدانيد خواص كه می‌گوييم، معنايش صاحب لباسِ خاصی نيست. ممكن است مرد باشد، ممكن است زن باشد. ممكن است تحصيلكرده باشد، ممكن است تحصيل نكرده باشد. ممكن است ثروتمند باشد، ممكن است فقير باشد. ممكن است انسانی باشد كه در دستگاههای دولتی خدمت می‌كند، ممكن است جزو مخالفين دستگاههای دولتی طاغوت باشد. خواص كه می‌گوييم - از خوب و بدش - (خواص را هم باز تقسيم خواهيم كرد) يعنی كسانی كه وقتی عملی انجام می‌دهند، موضعگيری‌ای می‌كنند و راهی انتخاب می‌كنند، از روی فكر و تحليل است. می‌فهمند و تصميم می‌گيرند و عمل می‌كنند. اينها خواصند. نقطه‌ی مقابلش هم عوام است. عوام يعنی كسانی كه وقتی جوّ به سمتی می‌رود، آنها هم دنبالش می‌روند و تحليلی ندارند. يك وقت مردم می‌گويند «زنده باد!» اين هم نگاه می‌كند، می‌گويد «زنده باد!» يك وقت مردم می‌گويند «مرده باد!» نگاه می‌كند، می‌گويد «مرده باد!» يك وقت جوّ اين طور است؛ اين‌جا می‌آيد. يك وقت جو آن طور است؛ آن‌جا می‌رود!
يك وقت - فرض بفرماييد - حضرت «مسلم»وارد كوفه می‌شود. می‌گويند: «پسر عموی امام حسين عليه‌السّلام آمد. خاندان بنی‌هاشم آمدند. برويم. اينها می‌خواهند قيام كنند، می‌خواهند خروج كنند» و چه و چه. تحريك می‌شود، می‌رود دُور و بَرِ حضرت مسلم؛ می‌شوند هجده هزار بيعت كننده با مسلم! پنج، شش ساعت بعد، رؤسای قبايل به كوفه می‌آيند؛ به مردم می‌گويند: «چه كار می‌كنيد؟! با چه كسی می‌جنگيد؟! از چه كسی دفاع می‌كنيد؟! پدرتان را در می‌آورند!» اينها دور و بر مسلم را خالی می‌كنند و به خانه‌هايشان بر می‌گردند. بعد كه سربازان ابن زياد دور خانه‌ی «طوعه» را می‌گيرند تا مسلم را دستگير كنند، همينها از خانه‌هايشان بيرون می‌آيند و عليه مسلم می‌جنگند! هر چه می‌كنند، از روی فكر و تشخيص و تحليل درست نيست. هر طور كه جوّ ايجاب كرد، حركت می‌كنند. اينها عوامند. بنابراين، در هر جامعه، خواصی داريم و عوامی. فعلاً «عوام» را بگذاريم كنار و سراغ خواص برويم.
خواص، طبعاً دو جبهه‌اند: خواصِ جبهه‌ی حق و خواص جبهه‌ی باطل. عدّه‌ای اهل فكر و فرهنگ و معرفتند و برای جبهه‌ی حق كار می‌كنند. فهميده‌اند حق با كدام جبهه است. حق را شناخته‌اند و براساس تشخيص خود، برای آن، كار و حركت می‌كنند.اينها يك دسته‌اند. يك دسته هم نقطه‌ی مقابل حق و ضد حقّند. اگر باز به صدر اسلام برگرديم، بايد اين طور بگوييم كه «عدّه‌ای اصحاب اميرالمؤمنين و امام حسين، عليهما السّلام هستند و طرفدار بنی‌هاشمند. عدّه‌ای ديگر هم اصحاب معاويه و طرفدار بنی‌اميّه‌اند.» بين طرفداران بنی‌اميّه هم، افراد با فكر، عاقل و زرنگ بودند. آنها هم جزو خواصند.
پس خواصِ يك جامعه، به دو گروهِ خواصِ طرفدار حق و خواصِ طرفدار باطل تقسيم می‌شوند. شما از خواص طرفدار باطل چه توقّع داريد؟ بديهی است توقّع اين است كه بنشينند عليه حق و عليه شما برنامه‌ريزی كنند. لذا بايد با آنها بجنگيد. با خواص طرفدار باطل بايد جنگيد. اين‌كه ترديد ندارد.
همين‌طور كه برای شما صحبت می‌كنم، پيش خودتان حساب كنيد و ببينيد كجاييد؟ اين‌كه می‌گوييم سررشته‌ی مطلب، سپرده به دست ذهن؛ يعنی تاريخ را با قصّه اشتباه نكنيم. تاريخ يعنی شرح حال ما، در صحنه‌ای ديگر:
خوشتر آن باشد كه وصف دلبران
گفته آيد در حديث ديگران
تاريخ يعنی من و شما؛ يعنی همينهايی كه امروز اين‌جا هستيم. پس، اگر ما شرحِ تاريخ را می‌گوييم، هر كداممان بايد نگاه كنيم و ببينيم در كدام قسمتِ داستان قرار گرفته‌ايم. بعد ببينيم كسی كه مثل ما در اين قسمت قرار گرفته بود، آن روز چگونه عمل كرد كه ضربه خورد؟ مواظب باشيم آن طور عمل نكنيم.
فرض كنيد شما در كلاس آموزش تاكتيك، شركت كرده‌ايد. در آن‌جا مثلاً جبهه‌ی دشمن فرضی را مشخّص می‌كنيد، جبهه خودی فرضی را هم مشخّص می‌كنيد. بعد متوجّه تاكتيك غلط جبهه‌ی خودی می‌شويد و می‌بينيد كه طراح نقشه‌ی خودی، فلان اشتباه را كرده است. شما ديگر در وقتی كه می‌خواهيد تاكتيك طرّاحی كنيد، نبايد مرتكب آن اشتباه شويد. يا مثلاً تاكتيك درست بوده؛ اما فرمانده يا بيسيمچی يا توپچی يا قاصد و يا سرباز ساده، در جبهه‌ی خودی، فلان اشتباه را كرده‌اند. می‌فهميد كه شما نبايد آن اشتباه را تكرار كنيد. تاريخ، اين گونه است.
شما خودتان را در صحنه‌ای كه از صدر اسلام تبيين می‌كنم، پيدا كنيد. يك عدّه جزو عوامند و قدرت تصميم‌گيری ندارند. عوام، بسته به خوش طالعی خود، اگر تصادفاً در مقطعی از زمان قرار گرفتند كه پيشوايانی مثل امام اميرالمؤمنين عليه‌السّلام و امام راحل ما رضوان‌اللَّه تعالی عليه، بر سرِ كار بودند و جامعه را به سمت بهشت می‌بردند، به ضربِ دستِ خوبان، به سمت بهشت رانده خواهند شد. اما اگر بخت با آنها يار نبود و در مقطعی قرار گرفتند كه «وجعلنا هم ائمة يدعون الی‌النارِ» و يا «الم‌تر الی‌الذين بدلوا نعمةالله كفرا و احلوا قومهم دارالبوارِ. جهنم يصلونها و بئس القرارِ» به سمت دوزخ خواهند رفت. پس، بايد مواظب باشيد جزو عوام قرار نگيريد.
جزو عوام قرار نگرفتن، بدين معنا نيست كه حتماً در پی كسب تحصيلات عاليه باشيد؛ نه! گفتم كه معنای عوام اين نيست. ای بسا كسانی كه تحصيلات عاليه هم كرده‌اند؛ اما جزو عوامند. ای بسا كسانی كه تحصيلات دينی هم كرده‌اند؛ اما جزو عوامند. ای بسا كسانی كه فقير يا غنی‌اند؛ اما جزو عوامند. عوام بودن، دستِ خودِ من و شماست. بايد مواظب باشيم كه به اين جَرگه نپيونديم. يعنی هر كاری می‌كنيم از روی بصيرت باشد. هر كس كه از روی بصيرت كار نمی‌كند، عوام است. لذا، می‌بينيد قرآن درباره‌ی پيغمبر می‌فرمايد: «ادعوا الی‌الله علی بصيرة انا و من اتبعنی.» يعنی من و پيروانم با بصيرت عمل می‌كنيم، به دعوت می‌پردازيم و پيش می‌رويم. پس، اوّل ببينيد جزو گروه عواميد يا نه. اگر جزو گروه عواميد، به سرعت خودتان را از آن گروه خارج كنيد. بكوشيد قدرت تحليل پيدا كنيد؛ تشخيص دهيد و به معرفت دست يابيد.
و اما گروه خواص. در گروه خواص، بايد ببينيم جزو خواصِ طرفدارِ حقّيم، يا از جمله‌ی خواص طرفدار باطل محسوب می‌شويم. اين‌جا قضيه برای ما روشن است. خواص جامعه‌ی ما، جزو خواص طرفدار حقّند و در اين ترديدی نيست. زيرا به قرآن، به سنّت، به عترت، به راه خدا و به ارزشهای اسلامی دعوت می‌كنند. امروز، جمهوری اسلامی برخوردار از خواصِ طرفدارِ حقّ است. پس، خواصِ طرفدار باطل، حسابشان جداست و فعلاً به آنها كاری نداريم. به سراغِ خواصِ طرفدار حق می‌رويم.
همه‌ی دشواری قضيه، از اين‌جا به بعد است. عزيزان من! خواصِ طرفدارِ حق، دو نوعند. يك نوع كسانی هستند كه در مقابله با دنيا، زندگی، مقام، شهوت، پول، لذّت، راحت، نام و همه‌ی متاعهای خوبْ قرار دارند. اينهايی كه ذكر كرديم، همه از متاعهای خوب است. همه‌اش جزو زيباييهای زندگی است. «متاع الحياة الّدنيا.» متاع، يعنی بهره. اينها بهره‌های زندگی دنيوی است. در قرآن‌كه می‌فرمايد «متاع الحياة الدنيا»، معنايش اين نيست كه اين متاع، بد است؛ نه. متاع است و خدا برای شما آفريده است. منتها اگر در مقابل اين متاعها و بهره‌های زندگی، خدای ناخواسته آن قدر مجذوب شديد كه وقتی پای تكليفِ سخت به ميان آمد، نتوانستيد دست برداريد، واويلاست! اگر ضمن بهره بردن از متاعهای دنيوی، آن‌جا كه پای امتحان سخت پيش می‌آيد، می‌توانيد از آن متاعها به راحتی دست برداريد، آن وقتْ حساب است.
می‌بينيد كه حتّی خواصِ طرفدارِ حق هم به دو قسم تقسيم می‌شوند. اين مسائل، دقّت و مطالعه لازم دارد. بر حسب اتّفاق نمی‌شود جامعه، نظام و انقلاب را بيمه كرد. بايد به مطالعه و دقّت و فكر پرداخت. اگر در جامعه‌ای، آن نوعِ خوبِ خواصِ طرفدارِ حق؛ يعنی كسانی كه می‌توانند در صورت لزوم از متاع دنيوی دست بردارند، در اكثريت باشند، هيچ وقت جامعه‌ی اسلامی به سرنوشت جامعه‌ی دوران امام حسين عليه‌السّلام مبتلا نخواهد شد و مطمئنّاً تا ابد بيمه است. اما اگر قضيه به عكس شد و نوع ديگرِ خواصِ طرفدار حق - دل سپردگان به متاع دنيا. آنان كه حق شناسند، ولی درعين‌حال مقابل متاع دنيا، پايشان می‌لرزد - در اكثريت بودند، وامصيبتاست!
اصلاً دنيا يعنی چه؟ يعنی پول، يعنی خانه، يعنی شهوت، يعنی مقام، يعنی اسم و شهرت، يعنی پست و مسؤوليت، و يعنی جان. اگر كسانی برای حفظ جانشان، راه خدا را ترك كنند و آن‌جا كه بايد حق بگويند، نگويند، چون جانشان به خطر می‌افتد، يا برای مقامشان يا برای شغلشان يا برای پولشان يا محبّت به اولاد، خانواده و نزديكان و دوستانشان، راه خدا را رها كنند، اگر عده‌ی این‌ها زیاد باشد آن وقت دیگر واویلاست. آن وقت حسين‌بن‌علی‌ها به مسلخ كربلا خواهند رفت و به قتلگاه كشيده خواهند شد. آن وقت، يزيدها بر سرِ كار می‌آيند و بنی‌اميّه، هزار ماه بر كشوری كه پيغمبر به وجود آورده بود، حكومت خواهند كرد و امامت به سلطنت تبديل خواهد شد، امامت به سلطنت تبديل خواهد شد!
جامعه‌ی اسلامی، جامعه‌ی امامت است. يعنی در رأس جامعه، امام است. انسانی كه قدرت دارد، اما مردم از روی ايمان و دل، از او تبعيت می‌كنند و پيشوای آنان است. اما سلطان و پادشاه كسی است كه با قهر و غلبه بر مردم حكم می‌راند. مردم دوستش ندارند. مردم قبولش ندارند. مردم به او اعتقاد ندارند. (البته مردمی كه سرشان به تنشان بيرزد.) درعين‌حال، با قهر و غلبه، بر مردم حكومت می‌كند. بنی‌اميّه، امامت را در اسلام به سلطنت و پادشاهی تبديل كردند و هزار ماه - يعنی نود سال! - در دولت بزرگ اسلامی، حاكميت داشتند. بنای كجی كه بنی‌اميّه پايه‌گذاری كردند، چنان بود كه بعد از انقلاب عليه آنان و سقوطشان، با همان ساختار غلط در اختيار بنی‌عبّاس قرار گرفت. بنی‌عبّاس كه آمدند، به مدّت شش قرن، به عنوانِ خلفا و جانشينان پيغمبر، بر دنيای اسلام حكومت كردند. خلفا يا به تعبير بهتر پادشاهان اين خاندان، اهل شُرب خمر و فساد و فحشا و خباثت و ثروت‌اندوزی و اشرافيگيری و هزار فسق و فجور ديگر مثل بقيه سلاطينِ عالم - بودند. آنها به مسجد می‌رفتند؛ برای مردم نماز می‌خواندند و مردم نيز به امامتشان اقتدا می‌كردند و آن اقتدا، كمتر از روی ناچاری و بيشتر به خاطر اعتقادات اشتباه و غلط بود؛ زيرا اعتقاد مردم را خراب كرده بودند.
آری! وقتی خواصِ طرفدارِ حق، يا اكثريت قاطعشان، در يك جامعه، چنان تغيير ماهيت می‌دهند كه فقط دنيای خودشان برايشان اهميت پيدا می‌كند؛ وقتی از ترس جان، از ترس تحليل و تقليل مال، از ترس حذف مقام و پست، از ترس منفور شدن و از ترس تنها ماندن، حاضر می‌شوند حاكميت باطل را قبول كنند و در مقابل باطل نمی‌ايستند و از حق طرفداری نمی‌كنند و جانشان را به خطر نمی‌اندازند؛ آن گاه در جهان اسلام فاجعه با شهادت حسين‌بن‌علی عليه‌السّلام - با آن وضع - آغاز می‌شود. حكومت به بنی‌اميّه و شاخه‌ی مروان» و بعد به بنی‌عبّاس و آخرش هم به سلسله‌ی سلاطين در دنيای اسلام، تا امروز می‌رسد!
امروز به دنيای اسلام و به كشورهای مختلف اسلامی و سرزمينی كه خانه‌ی خدا و مدينةالنّبی در آن قرار دارد، نگاه كنيد و ببينيد چه فُسّاق و فُجّاری در رأس قدرت و حكومتند! بقيه‌ی سرزمينها را نيز با آن سرزمين قياس كنيد. لذا، شما در زيارت عاشورا می‌گوييد: «اللهمّ العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد» در درجه‌ی اوّل، گذارندگان خشت اوّل را لعنت می‌كنيم، كه حق هم همين است.
اكنون كه اندكی به تحليل حادثه‌ی عبرت‌انگيز عاشورا نزديك شديم، به سراغ تاريخ می‌رويم:
دورانِ لغزشِ خواصِ طرفدارِ حق، حدوداً هفت، هشت سال پس از رحلت پيغمبر شروع شد. به مسأله‌ی خلافت، اصلاً كار ندارم. مسأله‌ی خلافت، جدا از جريان بسيار خطرناكی است كه می‌خواهم به آن بپردازم. قضايا، كمتر از يك دهه پس از رحلت پيغمبر شروع شد. ابتدا سابقه‌داران اسلام - اعم از صحابه و ياران و كسانی كه در جنگهای زمان پيغمبر شركت كرده بودند - از امتيازات برخوردار شدند، كه بهره‌مندی مالی بيشتر از بيت‌المال، يكی از آن امتيازات بود. چنين عنوان شده بود كه تساوی آنها با سايرين درست نيست و نمی‌توان آنها را با ديگران يكسان دانست! اين، خشتِ اوّل بود. حركتهای منجر به انحراف، اين گونه از نقطه‌ی كمی آغاز می‌شود و سپس هر قدمی، قدم بعدی را سرعت بيشتری می‌بخشد. انحرافات، از همين نقطه شروع شد، تا به اواسط دوران عثمان رسيد. در دوران خليفه‌ی سوم، وضعيت به گونه‌ای شد كه برجستگان صحابه‌ی پيغمبر، جزو بزرگترين سرمايه‌داران زمان خود محسوب می‌شدند! توجّه می‌كنيد! يعنی همين صحابه‌ی عالی‌مقام كه اسمهايشان معروف است - طلحه، زبير، سعدبن‌ابی‌وقّاص و غيره - اين بزرگان، كه هر كدام يك كتاب قطور سابقه‌ی افتخارات در بدر و حُنين و اُحد داشتند، در رديف اول سرمايه‌داران اسلام قرار گرفتند. يكی از آنها، وقتی مُرد و طلاهای مانده از او را خواستند بين ورثه تقسيم كنند، ابتدا به صورت شمش درآوردند و سپس با تبر، بنای شكست و خرد كردن آنها را گذاشتند. مثل هيزم، كه با تبر به قطعات كوچك تقسيم كنند! طلا را قاعدتاً با سنگِ مثقال می‌كشند. ببينيد چقدر طلا بوده، كه آن را با تبر می‌شكسته‌اند! اينها در تاريخْ ضبط شده است و مسائلی نيست كه بگوييم شيعه در كتابهای خود نوشته‌اند. حقايقی است كه همه در ثبت و ضبط آن كوشيده‌اند. مقدار درهم و ديناری كه از اينها به جا می‌ماند، افسانه‌وار بود.
همين وضعيت، مسائل دوران اميرالمؤمنين عليه‌لصّلاة والسّلام را به وجود آورد. يعنی در دوران آن حضرت، چون عدّه‌ای مقام برايشان اهميت پيدا كرد، با علی در افتادند. بيست و پنج سال از رحلت پيغمبر می‌گذشت و خيلی از خطاها و اشتباهات شروع شده بود. نَفَس اميرلمومنين عليه‌الصلاة والسلام نَفَس پيغمبر بود. اگر بيست و پنج سال فاصله نيفتاده بود، اميرالمؤمنين عليه‌الصّلاة والسّلام برای ساختن آن جامعه مشكلی نداشت. اما با جامعه‌ای مواجه شد كه: «يأخذون مال الله دولا و عبادالله خولا و دين‌الله دخلا بينهم» جامعه‌ای است كه در آن، ارزشها تحت‌الشّعاع دنياداری قرار گرفته بود. جامعه‌ای است كه اميرالمؤمنين عليه‌الصّلاة والسّلام، وقتی می‌خواهد مردم را به جهاد ببرد، آن همه مشكلات و دردسر برايش دارد! خواص دوران او - خواص طرفدار حق يعنی كسانی كه حق را می‌شناختند - اكثرشان كسانی بودند كه دنيا را بر آخرت ترجيح می‌دادند! نتيجه اين شد كه اميرالمؤمنين عليه‌الصّلاة والسّلام بالاجبار سه جنگ به راه انداخت؛ عمر چهار سال و نه ماه حكومت خود را دائماً در اين جنگها گذراند و عاقبت هم به دست يكی از آن آدمهای خبيث به شهادت رسيد.
خون اميرالمؤمنين عليه‌الصّلاة والسّلام به قدر خون امام حسين عليه‌السّلام با ارزش است. شما در زيارت وارث می‌خوانيد: «السّلام عليك يا ثاراللَّه و ابن ثاره.» يعنی خدای متعال، صاحب خونِ امام حسين عليه‌السّلام و صاحب خون پدر او اميرالمؤمنين عليه‌الصّلاة والسّلام است. اين تعبير، برای هيچ كس ديگر نيامده است. هر خونی كه بر زمين ريخته می‌شود، صاحبی دارد. كسی كه كشته می‌شود، پدرش صاحب خون است؛ فرزندش صاحب خون است؛ برادرش صاحب خون است. خونخواهی و مالكيّت حقِّ دم را عرب «ثار» می‌گويد. «ثارِ» امام حسين عليه‌السّلام از آنِ خداست. يعنی حقّ خونِ امام حسين عليه‌السّلام و پدر بزرگوارش، متعلّق به خودِ خداست. صاحب خونِ اين دو نفر، خودِ ذات مقدّس پروردگار است.
اميرالمؤمنين عليه‌الصّلاة والسّلام به خاطرِ وضعيّت آن روز جامعه‌ی اسلامی به شهادت رسيد. بعد نوبت امامت به امام حسن عليه‌السّلام رسيد و در همان وضعيت بود كه آن حضرت نتوانست بيش از شش ماه دوام بياورد. تنهای تنهايش گذاشتند. امام حسن مجتبی عليه‌السّلام می‌دانست كه اگر با همان عدّه‌ی معدود اصحاب و ياران خود با معاويه بجنگد و به شهادت برسد، انحطاط اخلاقی زيادی كه بر خواص جامعه‌ی اسلامی حاكم بود، نخواهد گذاشت كه دنبال خون او را بگيرند! تبليغات، پول و زرنگيهای معاويه، همه را تصرّف خواهد كرد و بعد از گذشت يكی دو سال، مردم خواهند گفت امام حسن عليه‌السّلام بيهوده در مقابل معاويه قد علم كرد. لذا، با همه‌ی سختيها ساخت و خود را به ميدان شهادت نينداخت؛ زيرا می‌دانست خونش هدر خواهد شد.
گاهی شهيد شدن آسان‌تر از زنده ماندن است! حقّاً كه چنين است! اين نكته را اهل معنا و حكمت و دقّت، خوب درك می‌كنند. گاهی زنده ماندن و زيستن و تلاش كردن در يك محيط، به مراتب مشكلتر از كشته شدن و شهيد شدن و به لقای خدا پيوستن است. امام حسن عليه‌السّلام اين مشكل را انتخاب كرد.
وضع آن زمان چنين بوده است. خواص تسليم بودند و حاضر نمی‌شدند حركتی كنند. يزيد كه بر سرِ كار آمد، جنگيدن با او امكان‌پذير شد. به تعبيری ديگر: كسی كه در جنگ با يزيد كشته می‌شد، خونش، به دليل وضعيّت خرابی كه يزيد داشت، پامال نمی‌شد. امام حسين عليه‌السّلام به همين دليل قيام كرد. وضع دوران يزيد به گونه‌ای بود كه قيام، تنها انتخابِ ممكن به نظر می‌رسيد. اين، به‌خلاف دوران امام حسن عليه‌السّلام بود كه دو انتخابِ شهيد شدن و زنده ماندن وجود داشت و زنده ماندن، ثواب و اثر و زحمتش بيش از كشته شدن بود. لذا، انتخاب سخت‌تر را امام حسن عليه‌السّلام كرد. اما در زمان امام حسين عليه‌السّلام، وضع بدان گونه نبود. يك انتخاب بيشتر وجود نداشت. زنده ماندن معنی نداشت؛ قيام نكردن معنی نداشت و لذا بايستی قيام می‌كرد. حال اگر در اثر آن قيام به حكومت می‌رسيد، رسيده بود. كشته هم می‌شد، شده بود. بايستی راه را نشان می‌داد و پرچم را بر سرِ راه می‌كوبيد تا معلوم باشد وقتی كه وضعيت چنان است، حركت بايد چنين باشد.
وقتی امام حسين عليه‌السّلام قيام كرد - با آن عظمتی كه در جامعه‌ی اسلامی داشت - بسياری از خواص به نزدش نيامدند و به او كمك نكردند. ببينيد وضعيت در يك جامعه، تا چه اندازه به وسيله‌ی خواصی كه حاضرند دنيای خودشان را به راحتی بر سرنوشت دنيای اسلام در قرنهای آينده ترجيح دهند، خراب می‌شود!
به قضايای قيام امام حسين عليه‌السّلام و حركت وی از مدينه نگاه می‌كردم. به اين نكته برخوردم كه يك شب قبل از آن شبی كه آن حضرت از مدينه خارج شود، عبداللَّه‌بن زبير بيرون آمده بود. هر دو، در واقع، يك وضعيّت داشتند؛ اما امام حسين عليه‌السّلام كجا، عبداللَّه‌بن زيبر كجا! سخن گفتن امام حسين عليه‌السّلام و مقابله و مخاطبه‌اش از چنان صلابتی برخوردار بود كه وليد حاكم وقت مدينه، جرأت نمی‌كرد با وی به درشتی حرف بزند! مروان يك كلمه در انتقاد از آن حضرت بر زبان آورد. چون انتقادش نابجا بود حضرت چنان تشری به او زد كه مجبور شد سرجايش بنشيند. آن وقت امثال همين مروان، خانه‌ی عبداللَّه‌بن زبير را به محاصره درآوردند. عبداللَّه، برادرش را با اين پيام نزد آنها فرستاد كه اگر اجازه بدهيد، فعلاً به دارالخلافه نيايم. به او اهانت كردند و گفتند: پدرت را در می‌آوريم! اگر از خانه‌ات بيرون نيايی، به قتلت می‌رسانيم و چه‌ها می‌كنيم! چنان تهديدی كردند كه عبداللَّه‌بن زبير به التماس افتاد و گفت: پس اجازه بدهيد فعلاً برادرم را بفرستم؛ خودم فردا به دارالخلافه می‌آيم. آن قدر اصرار و التماس كرد كه يكی واسطه شد و گفت: امشب را به او مهلت بدهيد.
عبداللَّه بن زبير، با اين‌كه شخصيتی سرشناس و با نفوذ بود، اين قدر وضعيتش با امام حسين عليه‌السّلام فرق داشت. كسی جرأت نمی‌كرد با آن حضرت به درشتی صحبت كند. از مدينه هم كه بيرون آمد، چه در بين راه و چه در مكه، هر كس به او رسيد و همصحبت شد، خطابش به آن حضرت «جعلت فداك» (قربانت گردم) و پدر و مادرم قربانت گردند و «عمّی و خالی فداك» (عمو و دايی‌ام قربانت گردند) بود. برخورد عمومی با امام حسين عليه‌السّلام اين گونه بود. شخصيّت او در جامعه‌ی اسلامی، چنين ممتاز و برجسته بود. عبداللَّه بن مطيع، در مكه نزد امام حسين عليه‌السّلام آمد و عرض كرد: «يابن‌رسول‌اللَّه! ان قتلت لنسترقّن بعدك.» اگر تو قيام كنی و كشته شوی، بعد از تو، كسانی كه دارای حكومتند، ما را به بردگی خواهند برد. امروز به احترام تو، از ترس تو و از هيبت توست كه راهِ عادی خودشان را می‌روند.
عظمت مقام امام حسين عليه‌السّلام در بين خواص چنين است كه حتّی ابن عبّاس در مقابلش خضوع می‌كند؛ عبداللَّه بن جعفر خضوع می‌كند، عبداللَّه‌بن زبير با آن‌كه از حضرت خوشش نمی‌آيد خضوع می‌كند. بزرگان و همه‌ی خواصِ اهل حق، در برابر عظمت مقام او، خاضعند. خاضعان به او، خواص جبهه‌ی حقّند؛ كه طرف حكومت نيستند؛ طرف بنی‌اميّه نيستند و طرف باطل نيستند. در بين آنها، حتّی شيعيان زيادی هستند كه اميرالمؤمنين عليه‌الصّلاة والسّلام را قبول دارند و او را خليفه‌ی اوّل می‌دانند. اما همه‌ی اينها، وقتی كه با شدّت عملِ دستگاه حاكم مواجه می‌شوند و می‌بينند بناست جانشان، سلامتی‌شان، راحتی‌شان، مقامشان و پولشان به خطر بيفتد، پس می‌زنند! اينها كه پس زدند، عوام مردم هم به آن طرف رو می‌كنند.
وقتی به اسامی كسانی كه از كوفه برای امام حسين عليه‌السّلام نامه نوشتند و او را دعوت كردند، نگاه می‌كنيد، می‌بينيد همه جزو طبقه‌ی خواص و از زبدگان و برجستگان جامعه‌اند. تعداد نامه‌ها زياد است. صدها صفحه نامه و شايد چندين خورجين يا بسته‌ی بزرگ نامه، از كوفه برای امام حسين عليه‌السّلام فرستاده شد. همه‌ی نامه‌ها را بزرگان و اعيان و شخصيتهای برجسته و نام و نشاندار و همان خواص نوشتند. منتها مضمون و لحن نامه‌ها را كه نگاه كنيد، معلوم می‌شود از اين خواصِ طرفدارِ حق، كدامها جزو دسته‌ای هستند كه حاضرند دينشان را قربانی دنيايشان كنند و كدامها كسانی هستند كه حاضرند دنيايشان را قربانی دينشان كنند. از تفكيكِ نامه‌ها هم می‌شود فهميد كه عدّه‌ی كسانی كه حاضرند دينشان را قربانی دنيا كنند، بيشتر است. نتيجه در كوفه آن می‌شود كه مسلم بن عقيل به شهادت می‌رسد و از همان كوفه‌ای كه هجده هزار شهروندش با مسلم بيعت كردند، بيست، سی هزار نفر يا بيشتر، برای جنگ با امام حسين عليه‌السّلام به كربلا می‌روند! يعنی حركت خواص، به دنبال خود، حركت عوام را می‌آورد.
نمی‌دانم عظمت اين حقيقت كه برای هميشه گريبان انسانهای هوشمند را می‌گيرد، درست برای ما روشن می‌شود يا نه؟ ماجرای كوفه را لابد شنيده‌ايد. به امام حسين عليه‌السّلام نامه نوشتند و آن حضرت در نخستين گام، مسلم‌بن عقيل را به كوفه اعزام كرد. با خود انديشيد مسلم را به آن‌جا می‌فرستم. اگر خبر داد كه اوضاع مساعد است، خود نيز راهی كوفه می‌شوم. مسلم بن عقيل به محض ورود به كوفه، به منزل بزرگان شيعه وارد شد و نامه‌ی حضرت را خواند. گروه گروه، مردم آمدند و همه، اظهار ارادت كردند. فرماندار كوفه، نعمان‌بن‌بشير نام داشت كه فردی ضعيف و ملايم بود. گفت: تا كسی با من سرِ جنگ نداشته باشد، جنگ نمی‌كنم. لذا با مسلم مقابله نكرد. مردم كه جو را آرام و ميدان را باز می‌ديدند، بيش از پيش با حضرت بيعت كردند. دو، سه تن از خواصِ جبهه‌ی باطل - طرفداران بنی‌اميّه - به يزيد نامه نوشتند كه اگر می‌خواهی كوفه را داشته باشی، فرد شايسته‌ای را برای حكومت بفرست. چون نعمان بن بشير نمی‌تواند در مقابل مسلم‌بن عقيل مقاومت كند. يزيد هم عبيداللَّه بن زياد، فرماندار بصره را حكم داد كه علاوه بر بصره - به قول امروز با حفظ سمت - كوفه را نيز تحت حكومت خود درآور. عبيداللَّه بن زياد از بصره تا كوفه يكسره تاخت. در قضيه‌ی آمدن او به كوفه هم نقش خواص معلوم می‌شود، كه اگر ديدم مجالی هست، بخشی از آن را برايتان نقل خواهم كرد. او هنگامی به دروازه‌ی كوفه رسيد كه شب بود. مردم معمولی كوفه - از همان عوامی كه قادر به تحليل نبودند - تا ديدند فردی با اسب و تجهيزات و نقاب بر چهره وارد شهر شد، تصوّر كردند امام حسين عليه‌السّلام است. جلو دويدند و فرياد السّلام عليك يا بن رسول‌اللَّه در فضا طنين افكند!
ويژگی فرد عامی، چنين است. آدمی كه اهل تحليل نيست، منتظر تحقيق نمی‌شود. ديدند فردی با اسب و تجهيزات وارد شد. بی آن‌كه يك كلمه حرف با او زده باشند، تصوّر غلط كردند. تا يكی گفت او امام حسين عليه‌السّلام است همه فرياد امام حسين، امام حسين برآوردند! به او سلام كردند و مقدمش را گرامی داشتند؛ بی آن‌كه صبر كنند تا حقيقت آشكار شود. عبيداللَّه هم اعتنايی به آنها نكرد و خود را به دارالاماره رساند و از همان جا طرح مبارزه با مسلم بن عقيل را به اجرا گذاشت. اساس كار او عبارت از اين بود كه طرفداران مسلم بن عقيل را با اشدّ فشار مورد تهديد و شكنجه قرار دهد. بدين جهت، هانی بن عروه را با غدر و حيله به دارالاماره كشاند و به ضرب و شتم او پرداخت. وقتی گروهی از مردم در اعتراض به رفتار او دارالاماره را محاصره كردند، با توسل به دروغ و نيرنگ، آنها را متفرق كرد.
در اين مقطع هم، نقش خواصِ به اصطلاح طرفدارِ حق كه حق را شناختند و تشخيص دادند، اما دنيايشان را بر آن مرجّح دانستند، آشكار می‌شود. از طرف ديگر، حضرت مسلم با جمعيت زيادی به حركت درآمد. در تاريخ «ابن اثير» آمده است كه گويی سی هزار نفر اطراف مسلم گرد آمده بودند. از اين عدّه فقط چهار هزار نفر دوْرادوْر محلّ اقامت او ايستاده بودند و شمشير به دست، به نفع مسلم بن عقيل شعار می‌دادند.
اين وقايع، مربوط به روز نهم ذی‌الحجّه است. كاری كه ابن زياد كرد اين بود كه عده‌ای از خواص را وارد دسته‌های مردم كرد تا آنها را بترسانند. خواص هم در بين مردم می‌گشتند و می‌گفتند با چه كسی سر جنگ داريد؟! چرا می‌جنگيد؟! اگر می‌خواهيد در امان باشيد، به خانه‌هايتان برگرديد. اينها بنی‌اميه‌اند. پول و شمشير و تازيانه دارند. چنان مردم را ترساندند و از گرد مسلم پراكندند كه آن حضرت به وقت نماز عشا هيچ كس را همراه نداشت؛ هيچ‌كس!
آن گاه ابن زياد به مسجد كوفه رفت و اعلان عمومی كرد كه همه بايد به مسجد بيايند و نماز عشايشان را به امامت من بخوانند!
تاريخ می‌نويسد: مسجد كوفه مملو از جمعيتی شد كه پشت سر ابن زياد به نماز عشا ايستاده بودند. چرا چنين شد؟ بنده كه نگاه می‌كنم، می‌بينم خواصِ طرفدارِ حق مقصرند و بعضی‌شان در نهايت بدی عمل كردند. مثل چه كسی؟ مثل شريح قاضی. شريح قاضی كه جزو بنی‌اميّه نبود! كسی بود كه می‌فهميد حق با كيست. می‌فهميد كه اوضاع از چه قرار است. وقتی هانی بن عروه را با سر و روی مجروح به زندان افكندند، سربازان و افراد قبيله‌ی او اطراف قصر عبيداللَّه زياد را به كنترل خود درآوردند.
ابن زياد ترسيد. آنها می‌گفتند: شما هانی را كشته‌ايد. ابن زياد به شريح قاضی گفت: برو ببين اگر هانی زنده است، به مردمش خبر بده. شريح ديد هانی بن عروه زنده، اما مجروح است. تا چشم هانی به شريح افتاد، فرياد برآورد: ای مسلمانان! اين چه وضعی است؟! پس قوم من چه شدند؟! چرا سراغ من نيامدند؟! چرا نمی‌آيند مرا از اين‌جا نجات دهند؟! مگر مرده‌اند؟! شريح قاضی گفت: می‌خواستم حرفهای هانی را به كسانی كه دورِ دارالاماره را گرفته بودند، منعكس كنم. اما افسوس كه جاسوس عبيداللَّه آن‌جا حضور داشت و جرأت نكردم! جرأت نكردم يعنی چه؟ يعنی همين كه ما می‌گوييم ترجيح دنيا بر دين! شايد اگر شريح همين يك كار را انجام می‌داد، تاريخ عوض می‌شد. اگر شريح به مردم می‌گفت كه هانی زنده است، اما مجروح در زندان افتاده و عبيداللَّه قصد دارد او را بكشد، با توجّه به اين‌كه عبيداللَّه هنوز قدرت نگرفته بود، آنها می‌ريختند و هانی را نجات می‌دادند. با نجات هانی هم قدرت پيدا می‌كردند، روحيه می‌يافتند، دارالاماره را محاصره می‌كردند، عبيداللَّه را می‌گرفتند؛ يا می‌كشتند و يا می‌فرستادند می‌رفت. آن گاه كوفه از آنِ امام حسين عليه‌السّلام می‌شد و ديگر واقعه‌ی كربلا اتّفاق نمی‌افتاد! اگر واقعه‌ی كربلا اتّفاق نمی‌افتاد؛ يعنی امام حسين عليه‌السّلام به حكومت می‌رسيد. حكومت حسينی، اگر شش ماه هم طول می‌كشيد برای تاريخ، بركات زيادی داشت. گرچه، بيشتر هم ممكن بود طول بكشد.
يك وقت يك حركت بجا، تاريخ را نجات می‌دهد و گاهی يك حركت نابجا كه ناشی از ترس و ضعف و دنياطلبی و حرص به زنده ماندن است، تاريخ را در ورطه‌ی گمراهی می‌غلتاند. ای شريح قاضی! چرا وقتی كه ديدی هانی در آن وضعيت است، شهادت حق ندادی؟! عيب و نقصِ خواصِ ترجيح دهنده‌ی دنيا بر دين، همين است.
به داخل شهر كوفه برگرديم: وقتی كه عبيداللَّه بن زياد به رؤسای قبايل كوفه گفت برويد و مردم را از دور مسلم پراكنده كنيد وگرنه پدرتان را در می‌آورم چرا امر او را اطاعت كردند؟! رؤسای قبايل كه همه‌شان اموی نبودند و از شام نيامده بودند! بعضی از آنها جزو نويسندگان نامه به امام حسين عليه‌السّلام بودند. شَبَثْ بن ربْعی يكی از آنها بود كه به امام حسين عليه‌السّلام نامه نوشت و او را به كوفه دعوت كرد. همو، جزو كسانی است كه وقتی عبيداللَّه گفت برويد مردم را از دور مسلم متفرّق كنيد قدم پيش گذاشت و به تهديد و تطميع و ترساندن اهالی كوفه پرداخت!
چرا چنين كاری كردند؟! اگر امثال شَبَثْ بن ربْعی در يك لحظه‌ی حسّاس، به جای اين‌كه از ابن زياد بترسند، از خدا می‌ترسيدند، تاريخ عوض می‌شد. گيرم كه عوام متفرّق شدند؛ چرا خواصِ مؤمنی كه دوْر مسلم بودند، از او دست كشيدند؟ بين اينها افرادی خوب و حسابی بودند كه بعضيشان بعداً در كربلا شهيد شدند؛ اما اين‌جا، اشتباه كردند.
البته آنهايی كه در كربلا شهيد شدند، كفّاره‌ی اشتباهشان داده شد. درباره‌ی آنها بحثی نيست و اسمشان را هم نمی‌آوريم. اما كسانی از خواص، به كربلا هم نرفتند. نتوانستند بروند؛ توفيق پيدا نكردند و البته، بعد مجبور شدند جزو توّابين شوند. چه فايده؟! وقتی امام حسين عليه‌السّلام كشته شد؛ وقتی فرزند پيغمبر از دست رفت؛ وقتی فاجعه اتّفاق افتاد؛ وقتی حركت تاريخ به سمت سراشيب آغاز شد، ديگرچه فايده؟! لذاست كه در تاريخ، عدّه‌ی توّابين، چند برابر عدّه‌ی شهدای كربلاست. شهدای كربلا همه در يك روز كشته شدند؛ توّابين نيز همه در يك روز كشته شدند. اما اثری كه توّابين در تاريخ گذاشتند، يك هزارم اثری كه شهدای كربلا گذاشتند، نيست! به‌خاطر اين‌كه در وقت خود نيامدند. كار را در لحظه‌ی خود انجام ندادند. دير تصميم گرفتند و دير تشخيص دادند.
چرا مسلم بن عقيل را با اين‌كه می‌دانستيد نماينده‌ی امام است، تنها گذاشتيد؟! آمده بود و با او بيعت هم كرده بوديد. قبولش هم داشتيد. به عوام كاری ندارم. خواص را می‌گويم. چرا هنگام عصر و سرِ شب كه شد، مسلم را تنها گذاشتيد تا به خانه‌ی طوعه پناه ببرد؟! اگر خواص، مسلم را تنها نمی‌گذاشتند و مثلاً، عدّه به صد نفر می‌رسيد، آن صد نفر دور مسلم را می‌گرفتند. خانه‌ی يكی‌شان را مقرّ فرماندهی می‌كردند. می‌ايستادند و دفاع می‌كردند. مسلم، تنها هم كه بود، وقتی خواستند دستگيرش كنند، ساعتها طول كشيد. سربازان ابن زياد، چندين بار حمله كردند؛ مسلم به تنهايی همه را پس زد. اگر صد نفر مردم با او بودند، مگر می‌توانستند دستگيرش كنند؟! باز مردم دورشان جمع می‌شدند. پس، خواص در اين مرحله، كوتاهی كردند كه دوْر مسلم را نگرفتند.
ببينيد! از هر طرف حركت می‌كنيم، به خواص می‌رسيم. تصميم‌گيری خواص در وقت لازم, تشخيص خواص در وقت لازم، گذشت خواص از دنيا در لحظه‌ی لازم، اقدام خواص برای خدا در لحظه‌ی لازم. اينهاست كه تاريخ و ارزشها را نجات می‌دهد و حفظ می‌كند! در لحظه‌ی لازم، بايد حركت لازم را انجام داد. اگر تأمّل كرديد و وقت گذشت، ديگر فايده ندارد. در الجزاير، جبهه‌ی اسلامی آن كشور برنده‌ی انتخابات شده بود؛ ولی با تحريك امريكا و ديگران، حكومت نظامی بر سرِ كار آمد. روز اوّلی كه حكومت نظامی در آن‌جا شكل گرفت، از قدرتی برخوردار نبود. اگر آن روز - بنده، پيغام هم برايشان فرستاده بودم - و در آن ساعات اوّليه‌ی حكومت نظامی، مسؤولين جبهه‌ی اسلامی، مردم را به خيابانها كشانده بودند، قدرت نظامی كاری نمی‌توانست بكند، و از بين می‌رفت. نتيجه اين‌كه امروز در الجزاير حكومت اسلامی بر سرِ كار بود. اما اقدامی نكردند. در وقت خودش بايستی تصميم می‌گرفتند، نگرفتند. عدّه‌ای ترسيدند، عدّه‌ای ضعف پيدا كردند، عدّه‌ای اختلال كردند، و عدّه‌ای بر سر كسب رياست، با هم نزاع كردند.
در عصرِ روزِ هجدهم بهمن ماه سال ۵۷، در تهران حكومت نظامی اعلام شد. امام به مردم فرمود به خيابانها بريزيد. اگر امام در آن لحظه چنين تصميمی نمی‌گرفت، امروز محمّدرضا در اين مملكت بر سرِ كار بود. يعنی اگر با حكومت نظامی ظاهر می‌شدند، و مردم در خانه‌هايشان می‌ماندند، اوّل امام و ساكنان مدرسه‌ی رفاه و بعد اهالی بقيه‌ی مناطق را قتل عام و نابود می‌كردند. پانصدهزار نفر را در تهران می‌كشتند و قضيه تمام می‌شد. چنان كه در اندونزی يك ميليون نفر را كشتند و تمام شد. امروز هم آن آقا بر سرِ كار است و شخصيت خيلی هم آبرومند و محترمی است! آب هم از آب تكان نخورد! اما امام، در لحظه‌ی لازم تصميم لازم را گرفت. اگر خواص امری را كه تشخيص دادند به موقع و بدون فوت وقت عمل كنند، تاريخ نجات پيدا می‌كند و ديگر حسين‌بن‌علی‌ها به كربلاها كشانده نمی‌شوند. اگر خواص بد فهميدند، دير فهميدند، فهميدند اما با هم اختلاف كردند؛ كربلاها در تاريخ تكرار خواهد شد.
به افغانها نگاه كنيد! در رأس كار، آدمهای حسابی بودند؛ اما طبقه‌ی خواص منتشر در جامعه، جواب ندادند. يكی گفت ما امروز ديگر كار داريم. يكی گفت ديگر جنگ تمام شد. ولمان كنيد، بگذاريد سراغِ كارمان برويم؛ برويم كاسبی كنيم. چند سال، همه آلاف و اُلوف جمع كردند؛ ولی ما در جبهه‌ها گشتيم و از اين جبهه به آن جبهه رفتيم. گاهی غرب، گاهی جنوب، گاهی شمال. بس است ديگر! خوب؛ اگر اين گونه عمل كردند، همان كربلاها در تاريخ، تكرار خواهد شد!
خدای متعال وعده داده است كه اگر كسی او را نصرت كند، او هم نصرتش خواهد كرد. برو برگرد ندارد! اگر كسی برای خدا تلاش و حركت كند، پيروزی نصيبش خواهد شد. نه اين‌كه به هر يك نفر پيروزی می‌دهند! وقتی مجموعه‌ای حركت می‌كند، البته، شهادتها هست، سختيها هست، رنجها هست؛ اما پيروزی هم هست: «ولينصرنّ الله من ينصره» نمی‌فرمايد كه نصرت می‌دهيم؛ خون هم از دماغ كسی نمی‌آيد. نه! «فيقتلون و يقتلون»؛ می‌كشند و كشته می‌شوند؛ اما پيروزی به دست می‌آورند. اين، سنّت الهی است. وقتی كه از ريخته شدن خونمان ترسيديم؛ از هدر شدن پول و آبرو ترسيديم؛ به خاطر خانواده ترسيديم؛ به خاطر دوستان ترسيديم؛ به خاطر منغّص شدن راحتی و عيش خودمان ترسيديم؛ به خاطر حفظ كسب و كار و موقعيت حركت نكرديم؛ به خاطر گسترش ضياع و عقار حركت نكرديم؛ معلوم است ديگر! ده تن امام حسين هم سرِ راه قرار بگيرند، همه شهيد خواهند شد و از بين خواهند رفت! كمااين‌كه اميرالمؤمنين عليه‌الصّلاة والسّلام شهيد شد؛ كمااين‌كه امام حسين عليه‌السّلام شهيد شد.
خواص! خواص! طبقه‌ی خواص! عزيزان من! ببينيد شما جزو كدام دسته‌ايد؟ اگر جزو خواصيد - كه البته هستيد - پس حواستان جمع باشد. عرض ما فقط اين است. البته مطلبی كه درباره‌ی آن صحبت كرديم، خلاصه‌ای از كل بود. در دو بخش بايد روی اين مطلب كار شود: يكی بخشِ تاريخی قضيه است؛ كه اگر وقت داشتم خودم می‌كردم. متأسفانه برای پرداختن به اين مقولات، وقتی برايم نمی‌ماند. به هر صورت، علاقه‌مندانِ كاردان بايد بگردند و نمونه‌هايی را كه در تاريخ فراوان است، بيابند و ذكر كنند كه كجاها خواص بايستی عمل می‌كردند و نكردند؟ اسم اين خواص چيست؟ چه كسانی هستند؟ البته اگر مجال بود و خودم و شما خسته نمی‌شديد، ممكن بود ساعتی در زمينه‌ی همين موضوعات و اشخاصش برايتان صحبت كنم؛ چون در ذهنم هست.
بخش ديگری كه بايد روی آن كار شود، تطبيق با وضع هر زمان است. نه فقط زمان ما، بلكه هر زمان. بايد معلوم شود كه در هر زمان، طبقه‌ی خواص، چگونه بايد عمل كنند تا به وظيفه‌شان عمل كرده باشند. اين‌كه گفتيم اسير دنيا نشوند يك كلمه است. چگونه اسير دنيا نشوند؟ مثالها و مصداقهايش چيست؟
عزيزان من! حركت در راه خدا، هميشه مخالفينی دارد. از همين خواصی كه گفتيم، اگر يك نفرشان بخواهد كار خوبی انجام دهد - كاری را كه بايد انجام دهد - ممكن است چهار نفر ديگر از خودِ خواص پيدا شوند و بگويند آقا، مگر تو بيكاری؟! مگر ديوانه‌ای؟! مگر زن و بچه نداری؟! چرا دنبال چنين كارها می‌روی؟! كمااين‌كه در دوره‌ی مبارزه هم می‌گفتند.
اما آن يك نفر بايد بايستد. يكی از لوازم مجاهدتِ خواصی، اين است كه بايد در مقابل حرفها و ملامتها ايستاد. تخطئه می‌كنند، بد می‌گويند، تهمت می‌زنند؛ مسأله‌ای نيست.

بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار فرماندهان لشكر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) 20\3\1375

 


:: بازدید از این مطلب : 1227
|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 25 مرداد 1400

یکی از ویژگی های کابینه پیشنهادی آقای رئیسی به مجلس، جوان گرایی در کنار شایسته سالاری و تخصص گرایی است. اما این اقدام بسیار مهم و قابل توجه، اعتراض و شکایت برخی فعالین اصلاح طلب را در پی داشته است.

برخی فعالین و رسانه های اصلاح طلب، جوانگرایی دولت رئیسی را مورد هجمه و تخریب قرار داده اند. اینها همان طیفی هستند که بارها امثال زنگنه و نعمت زاده و ظریف و آخوندی و... را «ژنرال» نامیده و آنها را مدیران بی نظیر و شایسته جا زده اند.

همین جریان سیاسی، برخی آقازاده های بی هنر و گردن کلفت را که با رانت در هیات مدیره شرکت ها و هلدینگ های اقتصادی جا خوش کرده اند را نخبه و مدیر برتر معرفی می کنند.

بر همین اساس اصلا جای تعجب ندارد که حامیان ژنرال های خودخوانده و آقازاده های بی هنر، اینچنین جوانگرایی و شایسته سالاری را مورد هجمه و تخریب قرار می دهند.


:: بازدید از این مطلب : 541
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 22 مرداد 1400

 

قرار ملاقات با او در اتاق کار کوچک و ساده‌ای انجام می‌شود؛ او با دنیایی از خاطره و ناگفته روبروی ما می‌نشیند و خط به خط تحولات انقلاب اسلامی را بررسی می‌کند؛ می‌گوید من سیاسی به دنیا آمده‌ام. او فرزند روحانی مبارز آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی است. پدرش از روحانیون مبارز در جریان کشف حجاب بود. البته خانواده «عبدخدایی» را با برادر بزرگ‌تر و سابقه عضویتش در تشکیلات فدائیان اسلام می‌شناسند؛ اما محمدطاها عبد خدایی به‌اندازه برادر مبارزه کرده و زجر زندان پهلوی را چشیده است.

اهل گفتگو و مباحثه است و انقلابی‌ها را یک‌به‌یک می‌شناسد؛ می‌گوید بیوگرافی خیلی‌ها را می‌دانم؛ او صندوقچه ناگفته‌های انقلاب اسلامی است. محمدطاها عبدخدایی اولین مسئول هنری رادیو، اولین مسئول صداوسیما و خبرگزاری پارس در هند، اولین رئیس مرکز هنرهای نمایشی کشور؛ رئیس سازمان ایران‌گردی ونیز رایزن فرهنگی در کشورهای آرژانتین و اسپانیا بوده است.

قرار ما با ایشان با موضوع «بسترهای نفوذ در انقلاب اسلامی» به جلسه درس تاریخ معاصر ایران تبدیل می‌شود، آقای عبد خدایی خط نفوذ پس از انقلاب را سه گروه تقسیم کرده و می‌گوید: کمونیست‌ها؛ حجتیه و چپ‌های اسلامی نه انقلاب اسلامی را قبول داشتند و نه خط امام (ره) را؛ اما به مراکز حساس انقلابی نفوذ کرده و فاجعه ساختند. عبدخدایی معتقد است خط نفوذ با کارشکنی و تولید نارضایتی می‌خواست انقلاب اسلامی را بر زمین بزند؛ او نفوذی‌ها را محصول سرویس‌های امنیتی غربی می‌داند. در روزهایی که عملکرد دولت در کوچک‌تر کردن معیشت و سفره مردم باعث بروز برخی نارضایتی‌ها گردیده است؛ تحلیل دلسوزانه محمدطاها عبد خدایی از کارشکنی‌های نفوذی‌ها در برخی نهادها قابل‌تأمل است.

در ادامه گفتگوی محمدطاها عبدخدایی با مشرق را می‌خوانید:

مشرق: انقلاب اسلامی در آستانه میان‌سالی به یک بلوغ فکری رسیده است، در سال‌های گذشته به تعبیر رهبر انقلاب رویش‌ها و ریزش‌های فراوانی داشته‌ایم؛ از بطن این حوادث اخیراً اصطلاحی بانام «اصلاح‌طلبان تندرو یا رادیکال» شکل‌گرفته است، با توجه به آشنایی شما با نیروهای انقلابی در قبل و بعد از انقلاب ریشه این جریان از کجاست؟

مسئله اصلاح‌طلبان رادیکال یک زخم کهنه است؛ اما این زخم‌ها از کجا شروع شد؟ و چرا به وجود آمد؟ انقلابی که مردم با آن عظمت شروع کردند؛ چرا برخی از نیروهای اولیه خود را از دست داد؟ این سوا لاتی است که بعد از بیش از ۴۰ سال باید به آن‌ها پاسخ داد. من در پانزده خرداد جوانی پانزده‌ساله بودم، خانواده‌ام سابقه مبارزه داشتند. پدرم در زمان رضاخان از تبریز تبعیدشده و برادرم من جزء فداییان اسلام بود. این سابقه به من اجازه می‌دهد راوی حوادث انقلاب اسلامی باشم. پس اگر قرار است درباره سرنوشت خط امامی‌ها یا همان اصلاح‌طلبان امروزی صحبت کنیم، باید ریشه‌های آن را پیدا کنیم، ببینیم ریشه این انحراف از کجاست.

مشرق: حضرت آقا می‌فرمایند، در جریان تاریخ معاصر یک زخم کهنه وجود دارد؛ منظور ایشان از این عبارت چیست؟

بحث من همین زخم کهنه است؛ باید ببینیم اشکال کار کجاست؛ آن زخمی که آقا در مورد آن صحبت کرده‌اند؛ از کجا به وجود آمده است. این آقایانی که امروز در حسینیه جماران تشکیل جلسه می‌دهند؛ و برخلاف خط امام عمل می‌کنند؛ مصداق زخم کهنه‌ای هستند که رهبر انقلاب از آن سخن گفته است.

مشرق: از چه سالی وارد مبارزات سیاسی شدید؟

من از پانزده‌سالگی وارد جریانات سیاسی شدم. تصمیم گرفتم طلبه شدم، در مدرسه بالاسر.

مشرق: در مشهد؟

بله.

مشرق: در حوادث آن دوران نقش علمای مشهد به طرز قابل‌توجهی پررنگ است.

بله، آنجا بیانیه‌های امام؛ و حتی برخی مراجع دیگر چون آیت‌الله خویی و شاهرودی و میلانی نیز فعالیت داشتند؛ اما نقش امام رنگ دیگری داشت. من آن زمان اطلاعیه‌های امام را با کاربن دست‌نویس کرده و در شبانه در مسجد گوهرشاد می‌چسباندم؛ آن زمان‌ها دستگاه پلی‌کپی نبود. ما یک بحثی قبل از انقلاب داشتیم به نام حکومت اسلامی؛ این عنوان از زمان شهید نواب و حتی بلکه جلوتر از آن در دوران مرحوم نائینی به وجود آمد. واقعیت آن است که در ایران هیچ‌گاه نهضت‌های انقلابی را روشن‌فکران انجام نداده‌اند. در ایران پروژه روشن‌فکری ناقص متولدشده و مریض بزرگ شد، لذا شما در کشورهای غربی خیلی وقت‌ها می‌بینید روشنفکران پرچم‌دار نهضت‌های اجتماعی هستند؛ اما در ایران این نهضت‌ها به‌وسیله روحانیت به وجود آمده است. اولین جرقه‌ها علیه استعمار را مرحوم میرزای شیرازی می‌زند و جریان رژی را به وجودمی و بعد مشروطیت رو علمای بزرگ میان رهبری می‌کنند و حتی نهضت ملی شدن نفت را روحانیت حمایت می‌کند.

مشرق: در سال ۴۲ گروه‌های ملی هم پای‌کار بودند؟

نه اصلاً بحث جبههٔ ملی نبود. بحث نهضت امام بود.

مشرقمردم گرایشات مصدقی نداشتند، مثلاً نهضت آزادی در همان زمان اعلام موجودیت کرده است.

در منزل ما چون متصل به خط فداییان بودیم؛ بحث جبهه ملی مطرح می‌شد؛ اما در جامعه بحث اصلی خط امام بود. مردم روشن‌فکران را نمی‌شناختند؛ اما روحانیت نقش مؤثری در جامعه داشت، روحانیت در متن مردم بود.

مشرق: مصدق که وابسته به آمریکایی‌ها بود تا مردم...

ببینید در اینکه دکتر مصدق ملی بود نباید شک کرد؛ حداقل من معتقدم که ملی بود. باوجودآنکه روحیه فداییان اسلام رادارم، ولی معتقد نیستم که دکتر مصدق خائن بود. اما یک مسئله مهم در این میان وجود دارد، یک اشتراک مهم بین شاه و دکتر مصدق، بازرگان و این دسته اصلاح‌طلبان فعلی وجود دارد. و این‌ها یک تفکر مشترک دارند.

مشرق: نقطه اشتراکشان در کجاست؟

نقطه اشتراک آن‌ها در این جمله است که ما بدون یک حکومت وابسته به غرب نمی‌توانیم دولت داری کنیم. بکنیم. شاه همین فکر را می‌کرد. مصدق هم همین فکر را می‌کرد؛ مصدق بعد از انگلیسی‌ها پناه به آمریکایی‌ها برد. و بعد رفت سراغ روس ها.

مشرق: مصدق یک اشکال دیگر هم داشت؛ او مردم را نمی‌شناخت. به او می‌گفتند مصدق السلطنه...

او شاهزاده بود؛ اشراف‌زاده بود. برای همین مردم را نمی‌شناخت. اما امام بنیان‌گذار تفکری بود که می‌گفت اگر ما پشتیبانی ملت را داشته باشیم و ازنظر نظامی قوی باشیم می‌توانیم روی پای خودمان بایستیم. حضرت آقا ادامه‌دهنده این تفکر ناب است.

مشرق: همان بحث میدان و دیپلماسی که این روزها داغ است.

البته تفکر انقلابی به معنای آن نیست که ما دور خود دیوار کشیده و با جهان مذاکره نمی‌کنیم، بلکه می‌گوید باید قوی باشیم و بعد با جهان وارد گفتگو شویم. در طول تاریخ یک روز بریتانیا قدرت مطلق است، روز دیگر اسپانیا، یک روز پرتقالی‌ها قدرت مطلق‌اند. در حال حاضر نیز قدرت به سمت شرق (چین و روسیه در حال چرخش است) و ما در چهارراه حوادث قرار داشته و باید درست شرایط را تحلیل کنیم.

مشرق: برخی صاحب‌نظران معتقدند، روی کار آمدن ترامپ و بعد بایدن نشانه‌ای از افول آمریکاست.

دموکرات‌ها به ته‌دیگ خوردند. آمدن ترامپ هم نشان داد که در آن سمت نیز چیزی برای عرضه وجود ندارد.

مشرقاما یک جریان سیاسی درک درستی از تحولات ندارد و می‌خواهد هر چه داریم یکجا به غرب بفروشد.

این همان زخم کهنه است که در ابتدا درباره‌اش صحبت کردیم. ما در سال ۵۳ در زندان حتی یک‌لحظه هم‌فکر نمی‌کردیم که ۴ سال بعد ممکن است یک تحول عظیمی روی دهد. کسینجر طرحی دارد با عنوان ایران بزرگ که بسیار خطرناک است، حدود ۶۵ سال قبل این طرح را داده است. در این طرح آمده است که ایران باید قطعه‌قطعه و موزاییکی شود.

خطی که میان مردم نارضایتی ایجاد می‌کند «نفوذی» است/ تیم خاتمی در دهه شصت نارضایتی از انقلاب را تولید می‌کرد/ سانسور مطبوعات و دیوارکشی در دانشگاه را تاج‌زاده باب کرد/ هر جا اصلاح‌طلبان در آن «نفوذ» نکرده‌اند کشور موفق بوده است

مشرقبر همین اساس بحرین را از ما جدا کردند.

بحرین علاوه بر نفت یک خاصیت استراتژیک نیز دارد. ببینید ما اگر بحرین را داشتیم عرض خلیج‌فارس را هم در اختیار داشتیم، از سویی هم‌مرز سعودی بودیم، بحرین را از ما گرفتند تا قدرت ما در خلیج‌فارس کم شود و شاه چون وابسته به غرب است؛ توان ایستادگی در برابر این تحمیل خارجی را ندارد. در جنگ عراق هم طرح بر این بود که خوزستان از جدا کنند. لذا ما در ایرانی بودن و ملی بودنمان نباید کوچک‌ترین خللی به وجود آید. ما وقتی می توایم حامی اسلام و حامی شیعه باشیم که ایران مقتدر را داشته باشیم.

مشرق: خط فکری که گمان می‌کرد همه‌چیز فقط با حمایت غربی‌ها قابل‌حل است، پس از پیروزی انقلاب مسئولیت اداره کشور را بر عهده می‌گیرد، افرادی چون مهندس بازرگان؛ یدالله سحابی و دیگرانی در زیرمجموعه نهضت آزادی و جبهه ملی.

زخم کهنه‌ای که از آن می‌گویم در همین نقطه است، انقلاب که به وجود آمد برخی افراد که هیچ‌گونه سنخیتی به انقلاب نداشتند وارد سیستم شدند.

مشرقورود ضدانقلاب یا نفوذی‌ها؟

ما در بعد از انقلاب چیزی به اسم «ضدانقلاب» نداریم؛ ما مزدور داریم. ضدانقلاب یعنی اردشیر زاهدی که امروز مسئله را فهمیده است؛ زاهدی امروز می‌گوید که ما دربست در اختیار آمریکا بودیم این بلاها رو سرمان آمد.

مشرقاین جریان نفوذی‌ها و یا به تعبیری مزدوران از کجا وارد شدند؟

 انقلاب زودرس افرادش را درست تبیین نکرده بود؛ به این معنا که افراد مختلفی وارد فضای انقلاب شدند. علاوه بر لیبرال‌های شناسنامه‌دار نزدیک به جبهه ملی؛ سه گروه وارد مجموعه‌های انقلابی شدند. یک عده بچه‌هایی بودند که در آمریکا و اروپا زندگی کرده و خیلی درد مردم را نمی‌فهمیدند.

مشرقچپی‌ها و دانشجویان کنفدراسیون؟

بله این دسته و البته یک سری هم از روحانیونی که هیچ‌گونه با انقلاب سروکار نداشتند. مخالف امام بودند، اصلاً مخالف بودند. دسته دوم انجمن حجتیه بود و گروه سوم چپی‌های داخلی بودند مانند (مجاهدین خلق، فداییان و بخشی از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی) این سه دسته هیچ‌کدام نه نگاه امام (ره) را داشتند؛ نه دیدگاه امام (ره) را قبول داشتند و نه می‌فهمیدند فضای بعد از انقلاب را و جالب اینکه هر سه دسته فوق به دستگاه‌های انقلابی حساس نفوذ کردند. این‌ها چنان نفوذ کرده بودند که وقتی قرار شد جریان نفاق حذف شود یک جنگ خیابانی به وجود آمد. در بمب‌گذاری‌ها. هفده هزار نفر ما شهید دادیم. هفده هزار نفر شوخی نیست! آن روزها من رئیس سازمان هنرهای نمایشی بودم، وقتی می‌رفتم تالار وحدت اول زیر میز و زیر صندلی را نگاه می‌کردیم ببینیم بمبی گذاشته‌اند یا نه!

مشرقشما در جریان بمبگذاری و شهادت، شهید عزیز رجایی ویارانش هم شاهدی بر ماجرا بودید.

 بله من در جریان شهادت مرحوم رجایی بودم. یعنی سر جنازهٔ ایشان حضور داشتم. جنازهٔ شهید باهنر را هم دیدم. زخم‌های انقلاب اسلامی از همان روز شروع می‌شود؛ جایی که ما شاخه ترور منافقین را دیدیم، اما شاخه نفوذی آن‌ها را ندیدیم. آن روزها من نماینده صداوسیما در هند بودم. اما به دلیلی به تهران آمده بودم. آقای کمال خرازی به من گفت برو در محل ترور و ببین چه اتفاقی افتاده است. حوالی غروب به آنجا رسیدم؛ جسد شهید رجایی را در راهرویی گذاشته بودند؛ جسد مطهر ایشان مهروموم‌شده بود؛ گفتند جسد شهید باهنر را به پزشکی قانونی فرستاده‌اند. داخل صحنه یک کیسه‌زباله هم بود که گفتند جسد کشمیری است، چقدر من برای او گریه کردم. درحالی‌که یک فاجعه بزرگ روی‌داده بود؛ همان شب آقای بهزاد نبوی مصاحبه کرد و گفت یک ترقه ترکیده است.

مشرق: جسد شهید رجایی سالم بود؟ قابل‌تشخیص بود.

سالم بود. همین‌طور روی برانکارد. قابل‌تشخیص بود. آنجا خانم آقای رجایی بود، برادر آقای رجایی بود، من بودم. سه چهار نفر بودیم.

خطی که میان مردم نارضایتی ایجاد می‌کند «نفوذی» است/ تیم خاتمی در دهه شصت نارضایتی از انقلاب را تولید می‌کرد/ سانسور مطبوعات و دیوارکشی در دانشگاه را تاج‌زاده باب کرد/ هر جا اصلاح‌طلبان در آن «نفوذ» نکرده‌اند کشور موفق بوده است

مشرقبهزاد نبوی هم آنجا بود؟

بهزاد آنجا نبود.

مشرقخب چرا بهزاد نبوی آن مصاحبه را کرد؟ برخی می‌گویند جریانی پرونده ترور را منحرف کرد.

 اینجا همان خط نفوذ وارد می‌شود. آن زخمی را که آقا می‌فرمایند زخم کهنه ایست همین‌جاست. من از شما سؤال می‌کنم که این کیسهٔ زباله را چه کسی درست کرد؛ چه کسی در آن را بست؟ تا فرصت ایجاد شود و کشمیری از کشور فراری شود!

مرحوم شهید دستجردی که حدود ۱۵ روز بعد از ترور به خاطر موج انفجار به شهادت رسید؛ گفته است که کشمیری بین مرحوم رجایی و شهید باهنر نشسته بوده و دبیر جلسه شورای امنیت بوده؛ اما در بین جلسه بیرون می‌رود؛ اما خود کشمیری سه نفر دیگر نیز همراهش از جلسه خارج‌ شده‌اند؛ یکی بهزاد بود؛ یکی خسرو تهرانی و دیگری فردی که بعدها در زندان خودکشی کرده است.

مشرق: نامش تقی محمدی است.

بله؛ ببینید من بحثم آن است که چهل سال از انقلاب گذاشته؛ در سازمان‌های امنیتی چون سیا پرونده‌ها با گذر زمان امکان انتشار دارد؛ آیا وقت آن نرسیده است که بگوییم در اتاق رجایی به‌وقت انفجار چه گذشته است؟ اگر این مسائل مشخص نشود؛ مردم فرق بین انقلابی و غیرانقلابی رو تشخیص نداده و به وضعیت فعلی می‌رسند. محاسبات آمریکایی‌ها این بود که روحانیت نهضت‌هایی رو به وجود آورده ولی در اداره‌اش ناموفق است. در مشروطه ما می‌بینیم که شیخ زنجانی را می آورنده شیخ فضل‌الله را اعدام کرده و پرونده دادگاهش را می‌سوزاند. این‌ها فکر می‌کردند جمهوری اسلامی هم یک‌چیزی شبیه مشروطه می‌شود. در روزهای اول انقلاب به این نتیجه رسیده بودند که می‌توانند انقلاب را منحرف کنند؛ زیرا در ابتدا سنجابی وزیر خارجه شد و بنی‌صدر رئیس‌جمهور؛ جالب است بدانید بنی‌صدر نظرش آن بود که بگذاریم دشمن وارد خاک ما شود و بعد گازانبری آن‌ها را بیرون کنیم؛ وقتی دشمن وارد کشورم شد، دشمن آمد توی خانه بعد شما می‌توانی با عملیات گازانبری بیرونش کنید؟ عین همین جریان اگر داعش وارد کشور می‌شدند دیگر خارج شدنش با کرام‌الکاتبین بود. چقدر باید کشته می‌دادیم که خارجشان کنیم. لذا ما باید در نطفه‌اش آنجا خفه می‌کردیم. در خود سوریه خفه می‌کردیم. در عراق خفه می‌کردیم. ببینید این نگاه شهید سلیمانی و نگاه حضرت آقا بر همین مبنا هست که باید در نطفه خفه شوند. معنای نفوذ و مقابله با آن را با همین مثال به‌خوبی متوجه می‌شویم.

مشرقدر مسیر انقلاب اسلامی دشمن سعی کرده هم نفوذ امنیتی کند و هم نفوذ سیاسی؛ اقتصادی و هم نفوذ فرهنگی این ۴ حوزه را باید جداگانه از هم دید؟

هر چهار مورد را باید در کنار هم دید، مثلاً جریانی است که هم سیاسی شده؛ هم‌دستش در اقتصاد است، هم کار فرهنگی کرده و هم در مسائل امنیتی دخالت داشته است.

مشرقمصداق هم دارد؛ من اگر کمی در تاریخ انقلاب نگاه کنم افرادی مثل موسوی خوئینی را شبیه به تعبیر شما می‌بینم...

 بله ماست‌مالی پرونده شهادت شهید رجایی ویارانش دست همین آقای موسوی‌خوئینی‌ها است. ۱۵ خرداد شاه یک سخنرانی در قم دارد، بانام «ارتجاع سرخ و سیاه.»؛ شاه تشریح می‌کند آن‌هایی که مبارزه کردند و این روحانیونی که امام در رأس آن بود؛ ارتجاع‌اند؛ با ارتجاع سرخ که کمونیست‌ها بودند یکی شدند و علیه من قیام کردند. حالا شما ببینید آقای خوئینی‌ها در نوارهای درس‌های توحید چه گفته است!

مشرق: با تفسیرهای مارکسیستی از قرآن حرف شاه را عملی کرده است.

خطی که میان مردم نارضایتی ایجاد می‌کند «نفوذی» است/ تیم خاتمی در دهه شصت نارضایتی از انقلاب را تولید می‌کرد/ سانسور مطبوعات و دیوارکشی در دانشگاه را تاج‌زاده باب کرد/ هر جا اصلاح‌طلبان در آن «نفوذ» نکرده‌اند کشور موفق بوده است

دقیقاً تفسیرهای مارکسیستی که شاه اراده‌اش را داشت را ایشان تبیین کرده است، ریشه نفوذ از همین‌جاست.

مشرق: خط امنیتی پشت این‌ها چه کشورهایی است؟ انگلیسی یا آمریکایی‌ها؟

 هم خط انگلیسی‌ها؛ هم آمریکایی‌ها و هم اسرائیل. ببینید طراح اصلی اسرائیل است. پول جریان را هم عربستان تقبل می‌کند. صهیونیسم شیعه شناسی کرده است؛ کاری که ما نکرده‌ایم.

مشرقمصداقی هم دارد این بحث شما؟

خطی که به‌عنوان یک سوپر انقلابی در همان بدو تأسیس جمهوری اسلامی میان مردم نارضایتی ایجاد می‌کند؛ همان خط نفوذ خارجی است؛ مثلاً ویدئو ممنوع می‌شود. دستگاه ویدئو چرا ممنوع شد؟ در وزارت خانه‌ای که آقای خاتمی وزیراست. آقای مصطفی تاج‌زاده هم جزوه مدیران است، شدیدترین برخوردهای فرهنگی و نارضایتی تکثیر می‌شود. خاطره‌ای نقل کنم جالب است؛ یادم هست رفته بودم اجلاس توریسم در پاریس، داشتم برمی‌گشتم در هواپیما برگه‌هایی می‌دادند که چه چیزهایی در ایران ممنوع است، مثلاً مواد مخدر، ورود اسلحه، ورود مشروبات الکلی و دستگاه و فیلم ویدئو و... یک آقایی به مهماندار می‌گوید «من دوربین ویدیو دارم با آنچه کنم؟»، مهماندار می‌دانست من معاون گردشگری هستم گفت "از آن آقا بپرس"، آن آقا با لهجه صحبت می‌کرد و گفت با این چه کنم؟ من هم نمی‌دانستم چه بگویم! گفتم بیایید فرودگاه راهنمایی می‌کنند که چه کنید. من آمدم در جلسهٔ معاونین این را مطرح کردم که چرا ما این کار را می‌کنیم؟، آقای تاج‌زاده روبه‌روی من بود، گفت آقا رفته فرنگ متجدد شده! و یکسری آقایان ما را هو کردند که چنین سخنی را گفتیم. بعد آقای خاتمی گفت: پس مواد مخدر را هم آزاد کنیم! من گفتم مواد مخدر ماهیتش مشکل دارد. پس شما دوربین عکاسی را هم ممنوع کنید چون ممکن است با دوربین عکاسی عکس‌های مستهجن گرفته شود. آقای تاج‌زاده دوباره رو به من گفت آقا لیبرال شده. آقا رفته فرانسه عوض‌شده است. ایشان اولین مدیر مطبوعات کشوراست. سانسور مطبوعات را چه کسی آورد؟ باید از خودشان این سؤال را پرسید! من امروز می‌گویم آقای تاج‌زاده؛ جلوی آینه بایست و وجدانت را قاضی کرده و ببین چه بلایی سر این ملت آوردی...

خطی که میان مردم نارضایتی ایجاد می‌کند «نفوذی» است/ تیم خاتمی در دهه شصت نارضایتی از انقلاب را تولید می‌کرد/ سانسور مطبوعات و دیوارکشی در دانشگاه را تاج‌زاده باب کرد/ هر جا اصلاح‌طلبان در آن «نفوذ» نکرده‌اند کشور موفق بوده است

مشرقداخل وزارت ارشاد یک‌خطی هم بود درباره اخراج هنرمندان.

این موارد قبل آمدن من بود، حتی ۵۲۰ رقاصه را این‌ها طرح اخراجشان رو داده بودند که من رد کردم؛ این‌ها آمدند و حکم هنرپیشگی گرفتند و برخی هم‌الان بازنشست شدند، شما آخرین صحبت‌های آقای کشاورز رو نگاه کنید می‌گوید «آقاخامنه ای» ما را نجات داد؛ مصاحبه‌اش هست.

مشرقشما با فیض‌الله عرب سرخی همکار بودید؛ روایت است آقای عرب سرخی کارگردان‌ها رو شلاق می‌زد، صحت دارد این موضوع؟

ببینید عرب سرخی‌ترشی فروش بود که یک‌باره مسئول حراست وزارت ارشاد شد.

مشرقآمد داخل حراست آقای خاتمی؟

ببینید ایشان نه ریشه درست انقلابی دارند و نه ریشه درست‌دینی دارند و نه ریشه درست وطنی دارند. خود آقای بهزاد (نبوی) آقای بهزاد چرا رفته زندان؟

مشرققبل از انقلاب را می‌فرمایید؟ در گروهی چریکی عضویت داشته است.

بله، ایشان به جرم دفاع از امام زندان رفته است؟ به جرم دفاع از پانزده خرداد زندان رفته است؟ خیر او یک مارکسیست لنینیست بوده با مصطفی شعاعی رفاقت داشت.

مشرقاین آقایان وقتی گفتگو می‌شود؛ ادعا می‌کنند خط امامی هستند و ولایت‌فقیه را قبول دارند.

در زمان خاتمی دو شورای معاونین بود. یکی شورای تصمیم‌گیری که در دفتر معاون مطبوعاتی در چهارراه مهناز تشکیل می‌شد و دیگری در دفتر خود آقای خاتمی در وزارت خانه؛ در جلسات خیابان مهناز آقای بهزاد (نبوی)، عرب سرخی، ابطحی؛ تاج‌زاده و امین زاده بودند. در همین جلسات همین گروه محدود تصمیم می‌گرفتند که چه کسی روزنامه داشته باشد و چه کسی نداشته باشد؛ این‌ها خودشان دیکتاتور بودند؛ من گفتگوهای شخصی بسیاری با این‌ها داشته‌ام یک خط از نظریه ولایت‌فقیه را در عمل و نظر قبول ندارند.

مشرق: خود خاتمی چه وضعیتی دارد؟

آقای خاتمی تابع نفوذی‌ها است.

مشرقاگر این‌طوری باشدکه ساده‌لوح و جاهل است؛ مثل منتظری...

ببینید آن موقع هم که ایشان وزیر بود می‌گفتند وزارت ارشاد؛ "هفتاد وزیره و یک معاون وزیر"؛ که منظور از معاون همین خاتمی بود.

مشرقچه شد که انقلابی‌نماهای رادیکال با آن اندازه از ادعا پوست می‌اندازد.

اصلاً مأموریت عوض شد. من اعتقادم آن است که این خط؛ همان خطی است که هفده هزار نفر شهید روی دست ما گذاشت. با عنوان انقلابی در میان ما نفوذ کردند؛ همین آقای تاج‌زاده که امروز دموکرات شده است در دانشگاه دیوارکشی کرده بود؛ درواقع میان دخترها و پسرها چادر کشیده بود. گزارش کارش را فرستادند و بساط این بدعت جمع شد. او ادعا می‌کند دکتری گرفته است، از او می‌خواهم مدارک تحصیلی خودش را منتشر کند تا مشخص شود وضعیت تحصیلی‌اش چگونه بوده و از چه مسیری مدرک گرفته است.

مشرقخطشان آرام‌آرام از ابتدای دهه هفتاد با شعار اجتماعی شدن عوض می‌شود.

درنهایت کارشان با توطئه سال ۸۸ به پایان رسید.

خطی که میان مردم نارضایتی ایجاد می‌کند «نفوذی» است/ تیم خاتمی در دهه شصت نارضایتی از انقلاب را تولید می‌کرد/ سانسور مطبوعات و دیوارکشی در دانشگاه را تاج‌زاده باب کرد/ هر جا اصلاح‌طلبان در آن «نفوذ» نکرده‌اند کشور موفق بوده است

مشرقدرباره نفوذ این جریان در شریان‌های اقتصادی هم خوب است کمی توضیح دهید.

در وزارت صنایع افرادی چون بهزاد نبوی و سازگارا جمع می‌شوند، رهبری با این‌ها به‌شدت زاویه دارد، دقت کنید در صنایع موشک‌سازی که خط نبوی نفوذ نکرده است ما به موشک نقطه زن رسیده‌ایم؛ اما چرا در خودروسازی این‌قدر عقب افتادیم؟ بهزاد نبوی صنایع سبک و سنگین را از هم جدا کرد، نفوذشان را با خرابکاری پیش بردند. اصلاح‌طلبان دستشان به صنایع دفاعی کشور نرسید و الا آنجا را هم مانند کارخانه‌های خودروساز فشل می‌کردند.

مشرق: به نظر شما این‌ها به پایان مأموریتشان رسیده و از حالا به بعد پروژه براندازی را پیش می‌برند؟

این‌ها فکر می‌کردند می‌توانند نظام رو ساقط کنند. این‌ها حاج قاسم را درک نکرده‌اند؛ اتمسفر و بچه‌های حاج قاسم را هم درک نکرده‌اند و لذا گمان باطل دارند که می‌توانند نظام را ساقط کنند،

مشرقتاج‌زاده وقتی از زندان بیرون می‌آید؛ اولین پروژه‌اش را روی مسئله سوریه تعریف می‌کند. قبل از آمریکایی‌ها این اصلاح‌طلبان رادیکال هستند که روی مسئله منطقه‌ای ایران تمرکز کرده‌اند.

این‌ها با دستور پیش می‌روند؛ تاج‌زاده به‌این‌علت روی سوریه کار می‌کنند که دشمن از آن‌ها خواسته حاج قاسم را ازلحاظ فرهنگی و شخصیتی شهید (ترور) کنند تا بعدها بتوانند فیزیکی نیز او را به شهادت برسانند. من سیاسی‌ام، اول نیمه‌خالی را می‌بینم. من نمی‌توانم قبول کنم؛ آقای بهزاد نبوی بدون هیچ چشم‌داشتی از مارکسیست به مسلمان دو آتشه تبدیل‌شده است. این‌ها تا بن دندان وزارت خانه‌ها و اداره‌جات را لیبرال کردند.

مشرق: شما مدتی هم در خانه فرهنگ پاریس بودید؛ آنجا فعالیتش متوقف شد؟

توطئه آقایان بود که خانهٔ پاریس را از بین ببرند. می‌خواستند فرهنگ ناب و زیبای امام (ره) در غرب دیده نشود؛ دو نفر در خرابی آن نقش داشتند، یکی مهاجرانی و دیگر رحیم مشایی. این دو تا خانه پاریس رو خراب کردند. مشایی آدم پیچیده‌ای است. و حالا هم می‌بینیم که اداره‌کننده احمدی‌نژاد است.

تشکر می‌کنم از اینکه وقتتان را در اختیار خوانندگان مشرق قراردادید.


:: بازدید از این مطلب : 707
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 20 مرداد 1400

این روز ها که مرزها به روی همه بازشده و شبکه های مجازی بدون هیچ مانع ای فرهنگ ها را در مقابل هم قرارداده است. هم دارای ویژگی های مثبت هست و هم منفی. یکی از ویژگی های مثبت آن اطلاع رسانی سریع از  کسانی که مدعی مردمداری و سنگ مردم را به سینه می زنند هستند، که این گروه به دو دسته تقسیم می شوند، عده ای در امر خود صادق هستند و عده ای به ظاهر خود را مردمی جلوه می دهند. که در شق دوم به وفور می توان در اصلاح طلبان و اصوالگران این شیوه غیر اخلاقی را مشاهده نمود. برای اینکه بتوان آنها را شناسایی کنیم که واقعا در حرف هایی که در تریبونها و مجامع و محافل می زنند صداقت دارند یا خیر، به عملکردشان رجوع می کنیم، که اکثر آنها در دولتها و نهادها دارای پست هستند و یا بوده اند. صداقت در عمل پیش نیاز صداقت در گفتار است. متاسفانه چون مردم عملکرد آنها را کمتر دیده اند در بیشتر مواقع گول گفتار آنها را می خورند. اتفاقا اینگونه افراد حرافند، در گرفتاری ها و مشکلات، و حوادثی که برای مردم بوجود می آیند، شروع به نق زدن و واویلا، و شیون و زاری می کنند. در حالیکه گروه اول در میدان بین مردم هستند و به مشکلات مردم رسیدگی می کنند. چون گروه دوم قادر به رفتن میدان را ندارند به گروه اول انگ می زنند، یا آنها را پوپو لیست می نامند، یا برای جلب نظر و خود نمایی متهم می کنند. با کمی دقت و بصیرت و تعمل در رفتار و گفتار دسته دوم می توان آنها را شناخت. ادامه دارد


:: بازدید از این مطلب : 600
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 18 مرداد 1400

 حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان در یادداشتی تحت عنوان «رئیسی لال‌ها را شفا می‌دهد نوشت:

به این چند نمونه از اظهارنظرها و به اصطلاح انتقادهای مدعیان اصلاحات که فقط ‌اندکی از بسیارها و مشتی از خروارهاست نگاهی بیندازید و در نظر داشته باشید که این انتقادها در حالی مطرح شده که فقط ۴ روز از مراسم تحلیف رئیس‌جمهور منتخب می‌گذرد و ... بخوانید!

۱-‌ آقای علی شکوری‌راد عضو سابق مرکزیت حزب منحله مشارکت و دبیرکل کنونی «حزب اتحاد ملت ایران اسلامی»! توئیت کرده که؛

«هنوز به قله پیک پنجم کرونا نرسیده‌ایم و اوضاع روز به روز وخیم‌تر می‌شود. در واکسیناسیون بسیار عقب هستیم. علاوه‌بر کمبود تخت و خستگی کادر درمان، سرم و دارو هم کمیاب شده است. در این وانفسا دغدغه اصلی رئیس‌جمهور تشکیل دولت جدید است. مردم واقعاً بی‌پناه مانده‌اند. خدا به خیر بگذراند»!!

از نظر این عضو دو آتشه مدعی اصلاحات! نزدیک‌شدن به قله پیک پنجم کرونا و کمیاب‌شدن سرم و دارو و کمبود تخت و خستگی کادر درمان و... همه و همه تقصیر آقای رئیسی است که تازه ۴ روز از تحلیف او می‌گذرد و هنوز دولت ایشان هم تشکیل نشده است! انتقاد این عضو حزب مشارکت هم علاوه‌بر آنکه خیلی عوامانه است، بسیار خنده‌دار نیز هست! می‌نویسد «در این وانفسا دغدغه اصلی رئیس‌جمهور تشکیل دولت جدید است»! باید به این سوپر اصلاحاتچی گفت ۲ سال از اپیدمی کرونا و ۸ سال از تکیه‌زدن شما بر قوه اجرائیه می‌گذرد. چرا تاکنون زبان به کام گرفته و لام تا کام صدایتان در نمی‌آمد!؟ وانگهی اگر دولت تشکیل نشود، کارها را چه کسی و کدام مرکزی باید انجام دهد!؟

۲- آقای محمدعلی ابطحی یکی دیگر از همین سوپر اصلاحاتچی‌ها توئیت‌زده و نوشته است: «مهمان‌بازی تحلیف تمام شد. به فکر مردم باشید. دارند می‌میرند هم وطنانمان»! ظاهراً از نظر ایشان هم فوت هموطنانمان بر اثر کرونا در همین ۴ روزی که آقای رئیسی رئیس‌جمهور شده اتفاق افتاده است و پیش از این اصلاً از این خبرها نبوده است که احساسات انسان‌دوستانه این مدعی اصلاحات را برانگیزد و فریادش به اعتراض بلند شود!

۳- آقای عباس عبدی، اصلاحاتچی چند آتشه دیگر نیز توئیت کرده و نوشته است: «آقای رئیسی؛ بیایید همین امروز یک کار قابل قبول انجام دهید.
دستور بدهید آمار ثبت احوال را به روز منتشر کنند تا مردم و از آن مهم‌تر، مسئولین از جمله خودتان بدانید که مرگ و میر واقعی ۲/۵ برابر بلکه بیشتر از آمار رسمی است. مسئله کرونا را کوچک کردند، حالا مردم هزینه‌اش را می‌دهند»! ایشان که تقریباً همه‌روزه در روزنامه اعتماد (همان روزنامه که مقالات بی‌بی‌سی را با حذف نام نویسنده آن به نام خود چاپ می‌کرد) مقاله می‌نویسد، یادش رفته که ۲ سال از شیوع کرونا و اعلام آمار تلفات آن می‌گذرد و ایشان در تمام این مدت فراموش کرده بود از آقای روحانی بخواهد که دستور بدهد «آمار ثبت احوال را به‌روز منتشر کنند تا مردم و از آن مهم‌تر، مسئولین از جمله خود آقای روحانی بدانند که مرگ و میر واقعی۲/۵ برابر بلکه بیشتر از آمار رسمی است»!
و تازه یادش افتاده که باید زبانش باز شود و آنچه را که طی ۲ سال کرونایی و ۸ سال ریاست جمهوری آقای روحانی درباره آن سکوت کرده بود، از آقای رئیسی که فقط ۴ روز از ریاست جمهوری ایشان می‌گذرد، مطالبه کند!

۴- یکی از خانم‌های خبرنگار مدعی اصلاحات هم در صفحه توئیتر خود نوشته است: «جان انسان ارزشمندترین سرمایه‌ش هست. هم جان خودش، هم جان عزیزانش. آقای رئیسی؛ این روزها جان ما مردم در خطره و این چیزی نیست که سرش کوتاه بیاییم. می‌فهمید سُرم (منظورش سِرم است) نیست؟ می‌فهمید در تهران هیچ تخت خالی نیست. بابا خجالت بکشید برای مملکت‌داری باید التماستون کنیم؟»! از ایشان فقط باید پرسید با این افتضاحی که به بار آورده‌اید و با این چند سطر عوامانه‌ای که نوشته‌اید آیا فکر نمی‌کنید که خودتان باید خجالت بکشید!؟ و ...

۵- گفتنی است آقای رئیسی در اولین جلسه ستاد مبارزه با کرونا که برای اولین بار به ریاست ایشان تشکیل شده بود، روی یکی از اصلی‌ترین ضعف‌های دولت پیشین در این زمینه انگشت گذاشت و با تعیین ضرب‌الاجل یک هفته‌ای برای تحول در مبارزه با کرونا، تاکید کرد که «کار مسئولان اجرایی کشور فقط توصیه نیست و باید ضمانت اجرای مناسب هم برای تصمیمات اتخاذ ‌شده در نظر گرفته شود» و ایشان بلافاصله نیز اقدامات ضروری را پی گرفت. البته اصلاحاتچی‌ها با آن سوابق ضدمردمی که در کارنامه خود به ثبت رسانده‌اند، حق دارند که این نکات مثبت و کم‌سابقه را نبینند!

۶- و بالاخره اگرچه جناب رئیسی سوابق درخشانی از خدمت به مردم و تلاش پیگیر برای رفع مشکلات آنان را در کارنامه خود دارد ولی «شفای لال‌ها» را باید یکی از معجزه‌ها و دستاوردهای بزرگ ایشان دانست. آقای رئیسی در همین فاصله ۴ روزه ریاست خود بر جمهوری اسلامی ایران، بسیاری از اصلاحاتچی‌ها را که تاکنون زبانشان از انتقاد و اعتراض به پلشتی‌های ۲ ساله کرونا و ۸ ساله دولت آقای روحانی بسته بود، شفا داده و قفل زبانشان را باز کرده است!

بهانه جویی های روزنامه جمهوری اسلامی علیه رئیسی

روزنامه جمهوری اسلامی گویا تصمیم گرفته نسبت خود با دولت ابراهیم رئیسی را بر مبنای بهانه‌جویی و نق‌زدن‌های کودکانه پیش ببرد. از هفته‌ها قبل از انتخابات ریاست جمهوری، این روزنامه به مدیرمسئولی مسیح مهاجری، در سرمقاله خود در نقد روحانی بودن رئیس‌جمهور نوشت و اینکه بهتر است رئیس‌جمهور از روحانیون نباشد. این در حالی است که روزنامه جمهوری اسلامی از حامیان همیشگی و متعصب هاشمی رفسنجانی بود و بعدها هم حامی حسن روحانی شد که این هر دو رئیس جمهور، روحانی بودند و معلوم نیست چطور وقتی پیش‌بینی کردند که رئیسی رأی می‌آورد، روحانی بودن رئیس‌جمهور را بد دیدند.

اکنون در مورد مراسم تحلیف هم روزنامه جمهوری اسلامی، حضور مهمانان خارجی در این مراسم را تشریفات زائد دانسته و نوشته: «مراسم تحلیف آقای رئیسی، متأسفانه با اقداماتی همراه بود که نه‌تن‌ها نشانی از پارسایی نداشت بلکه نمادی از آلوده شدن به تشریفات زائد بود. اصل ۱۲۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران حضور رئیس قوه قضائیه، اعضای شورای نگهبان و نمایندگان مجلس را در مراسم تحلیف رئیس‌جمهور لازم می‌داند، ولی در این مراسم، صدها نفر از مهمانان داخلی و خارجی حضور داشتند که اولاً حضورشان ضروری نبود و ثانیاً مستلزم هزینه‌های زیادی برای کشور بود.».

اما همین روزنامه چهار سال پیش، با افتخار و بدون هیچ انتقادی، عکس یادگاری مهمانان خارجی مراسم تحلیف حسن روحانی را عکس یک کرده و نوشته بود: «مراسم تحلیف حجت‌الاسلام دکتر حسن روحانی برای دوره دوازدهم ریاست جمهوری اسلامی ایران عصر دیروز با حضور مقامات و شخصیت‌های کشوری ولشکری، سفرای خارجی مقیم تهران و بیش از یکصد و پنج هیئت بلند پایه خارجی و بین‌المللی از کشورهای مختلف جهان در مجلس شورای اسلامی برگزار شد.»

این چرخش رویکرد ناشیانه و تا این حد برجسته و صریح و علنی در شأن یک رسانه قدیمی و یک مدیرمسئول معمم و مدعی انقلابی بودن نیست و بیشتر نق زدن‌های کودکانه را به ذهن متبادر می‌کند تا انتقاد را! نکته بعدی، نسبت دادن این مثلاً تشریفات به رئیسی است، در حالی که برگزارکننده مراسم تحلیف، مجلس است و حتی اگر دولت هم بود، رئیسی هنوز تشکیل دولت هم نداده است. خیلی روشن نیست که مسیح مهاجری به‌رغم آنکه عمری را در رسانه و سیاست گذرانده، فقط می‌خواهد «غر» بزند و علیه رئیسی کاغذ سیاه کند؟

روزنامه جمهوری اسلامی در مطلب دیگری نوشت: «در شب پنج شنبه چهاردهم مرداد، خیابان‌های اطراف ساختمان مجلس شورای اسلامی در تهران، تجدید آسفالت شدند و علایم راهنمایی و رانندگی و سایر امکانات مربوطه این خیابان‌ها نیز نو شدند. این اقدام به مناسبت برگزاری مراسم تحلیف رئیس‌جمهور رئیسی در مجلس صورت گرفت. لابد هدف این بود که مهمانان خارجی این مراسم با چشم خود ببینند که خیابان‌های تهران چقدر تمیز هستند.»

جمهوری اسلامی البته به کم کاری شهرداران اصلاح‌طلب طی چهار سال گذشته توجه نکرده و فقط خواسته به رسم یادداشت مدیرمسئولش «نق» بزند، اما چه اشکالی دارد یک خیابان اطراف یک نهاد حاکمیتی برای مهمانان خارجی تمیز شود؟ بعد هم مهمانان خارجی را در تهران از زیر زمین یا با هلی‌کوپتر که به مجلس و آن خیابان تمیز شده نبردند؛ در طول مسیر فرودگاه تا مجلس و محل اقامت خیابان‌های تهران را خواهند دید و فریب نمی‌خورند که تهران شهر تمیزی است! منتظر هستیم در روزهای آینده این رسانه، از مدل ماشین‌ها، و گل و لباس و در و دیوار و پذیرایی و نفس کشیدن‌های تحلیف رئیسی هم ایراد بگیرد!


:: بازدید از این مطلب : 793
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 11 مرداد 1400

 

حسین شریعتمداری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱- طرح «صیانت از حقوق کاربران فضای مجازی» که ۱۳ماه قبل کلید خورده بود و اکنون مراحل قانونی خود را در مجلس شورای اسلامی طی می‌کند به یکی از جنجالی‌ترین مسائل این روزها تبدیل شده است و اظهارنظرهای موافق و مخالف فراوانی را به دنبال داشته و دارد.

۲- این اظهارنظرهای متفاوت را با ‌اندکی تسامح می‌توان در سه طیف جای داده و تعریف کرد. بخوانید!

اول: رسانه‌های وابسته به دشمنان تابلودار نظام و ضدانقلابیونی که هویت آنها، بیرون از دایره کاسه‌لیس‌های دشمن قابل تعریف نیست. این طیف از مخالفان سرسخت طرح یاد شده هستند و به بهانه مخالفت با این طرح، عقده‌های فروخورده خود از اسلام و انقلاب را نشخوار می‌کنند.

دوم: این طیف که از برخی مدعیان اصلاحات، کارگزارانی‌ها و طرفداران دولت کنونی تشکیل شده است نیز به سختی با طرح مورد اشاره مخالفت می‌ورزند. در اظهارنظر شماری از این افراد- و نه همه آنها- به وضوح می‌توان دید که برای آنها فرار از پاسخگویی در مقابل فاجعه‌ای که طی ۸ سال گذشته بر سر ملت آوار کرده‌اند، از موافقت یا مخالفت با این طرح اهمیت بیشتری دارد و بحث و جدال درباره این طرح را فرصتی برای فرار از پاسخگویی تلقی می‌کنند.

به عنوان مثال، یکی از مدیران مطرح دولت کنونی در مصاحبه‌ای گفته است: « اتکا بر فناوری‌هایی نظیر آی تی و آی سی تی موجب افزایش شفافیت است و امکان‌پذیر نیست که در دنیای امروز مطلبی را از مردم مخفی و یا بر آنها تحمیل کرد. امروز نمی‌توان به مردم دروغ گفت. کشور در مرحله‌ای قرار دارد که نمی‌توان به مردم چیزی گفت ولی کار دیگری انجام داد.»! این سخن نکته بجایی است ولی نمی‌توان پذیرفت که آنچه ابراز داشته‌اند دقیقاً همان است که باور دارند!

کافی است به کارنامه ۸ ساله این آقایان نیم‌نگاهی بیندازید و تعداد سخنان خلاف واقعی را که به مردم تحویل داده‌اند شماره کنید و سپس درباره اظهارات آنها و انگیزه‌ای که در پی‌آنند به قضاوت بنشینید. در این صورت آیا نباید به ایشان گوشزد کرد؛ ابتدا در مقابل مشکلات ۸ ساله‌ای که به مردم این مرز و بوم تحمیل کرده‌اید و پنهان‌کاری‌های فراوانی که داشته‌اید، توضیح بدهید و چنانچه فرصتی برایتان باقی ماند به طرح یاد شده بپردازید!

گفتنی است، اصلی‌ترین علت مخالفت طیف اول و برخی از دنباله‌های داخلی آنها با طرح صیانت را می‌توان و باید در بهره‌گیری آنان از رها بودن فضای مجازی، برای تحریف واقعیات دانست. به گفته دقیق حضرت آقا؛ « اگر جریان تحریف شکست بخورد، جریان تحریم هم شکست خواهد خورد» دشمن با بهره‌گیری از این فضا که مدیریت آن را در دست دارد، واقعیت‌ها را در افکار عمومی وارونه جلوه می‌دهد. و از آنجا که رفتار عمومی برخاسته از افکار عمومی است، تلاش می‌کند تا از این رهگذر مدیریت افکار عمومی را نیز در دست بگیرد. از این روی بدیهی است که به مدیریت فضای مجازی با عنوان یک اهرم قدرتمند برای مدیریت افکار عمومی و نهایتاً مدیریت رفتار عمومی نگاه کند و از دست‌دادن این اهرم را برای خود فاجعه بداند. شرح بیشتر این ماجرا بیرون از محدوده یادداشت پیش‌روی است و به وقت دیگری می‌گذاریم و می‌گذریم.

سوم: در این طیف مجموعه‌ای از نیروهای انقلاب و توده‌های مردم حضور دارند که در همه فراز و نشیب‌ها پا به پای انقلاب حرکت کرده‌اند و نه فقط در فرازها به راهی که برگزیده‌اند، بالیده‌اند بلکه در روزهای بد حادثه نیز هرگز صحنه را ترک نکرده و پای از میدان پس نکشیده‌اند. طرح «صیانت از حقوق کاربران فضای مجازی» در این طیف نیز با موافقت‌ها و مخالفت‌هایی روبه‌روست.

۳- و اما، روی سخن در این وجیزه با هیچیک از دو طیف اول و دوم نیست. بلکه سخنی کوتاه با طیف سوم در میان است و آن، اینکه به قول امیرالمؤمنین علیه‌السلام « إِذَا ازْدَحَمَ الْجَوَابُ خَفِیَ الصَّوَاب ... هنگامی که پاسخ‌ها زیاد (شلوغ) شود، جواب صحیح، پوشیده و پنهان می‌ماند». در این طیف، موافقان طرح «صیانت از حقوق کاربران فضای مجازی» بر ضرورت مدیریت این فضا تاکید دارند و به نمونه‌های غیرقابل تردید فراوانی از خسارت‌های جدی که یله و رها بودن این فضا درپی داشته و دارد استناد می‌کنند و مخالفان - باز هم در همین طیف- سخن از اشکالاتی به میان می‌آورند که به نظر آنان می‌تواند به کسب و کار مردم، مخصوصاً در شرایط کرونایی آسیب برساند و جریان تبادل اطلاعات را با دشواری روبه‌رو کند. برخی از ایرادها ناشی از اطلاعات غلطی است که درباره این طرح - مخصوصاً از سوی دو طیف مورد اشاره - مطرح شده است و برخی نیز به کوتاهی ارائه‌کنندگان طرح در توضیح و تشریح ابعاد آن باز می‌گردد. مخالفان از فیلتر شدن اینترنت و برخی پلتفرم‌ها ابراز نگرانی می‌کنند و موافقان طرح یاد شده، فیلترینگ اینترنت و مسدود کردن برخی دیگر از پلتفرم‌های مورد استفاده مردم را به شدت نفی می‌کنند و ...

۴- در دلسوزی موافقان و مخالفان این طیف با طرح «صیانت از حقوق کاربران فضای مجازی» تردیدی نیست از این روی بحث و تبادل‌نظر مستقیم تنها راه پایان دادن به جدال و رسیدن به نتیجه مطلوب خواهد بود. کوتاه سخن اینکه به یقین هیچیک از دو سوی ماجرا، با مدیریت بیگانگان بر فضای مجازی کشورمان موافق نیستند و تلاش پیگیر و به کارگیری همه توان داخلی را برای رسیدن به نقطه‌ای که در آن مدیریت این فضا در اختیار خودمان باشد، نفی نمی‌کنند. بحث‌ها و مشاجره‌ها بر سر چگونگی رسیدن به این نقطه مطلوب است و نه، نفی آن. از این روی مخالفان می‌توانند و باید بجای نفی طرح یاد شده، ایرادهایی را که بر آن وارد می‌دانند مطرح کنند و موافقان نیز با سعه‌صدر نظرات مطرح شده را پذیرا بوده و از این نظرات، در صورت علمی و منطقی بودن آن استقبال کنند و در غیراینصورت نظر خود را درباره رد نظرات ارائه شده مطرح کنند. در این حالت اولاً به نتیجه مطلوب نزدیک می‌شوند و ثانیاً؛ باب سوءاستفاده بدخواهان از مشاجره دوستان نیز بسته خواهد شد.

۵- و بالاخره آنچه در این میان بسیار خطرناک است، رویکرد به گزینه «ما نمی‌توانیم» است! به گفته حکیمانه حضرت امیر علیه‌السلام که به قاعده «میسور» شهرت دارد؛ «مَا لَا یُدْرَکُ کُلُّهُ لَا یُتْرَکُ کله» کاری را که نمی‌توان به شکل کامل انجام داد، نباید از انجام آنچه امکان‌پذیر و میسور است شانه خالی کرد. به بیان دیگر، در فرهنگ اسلام و انقلاب، قانون «همه یا هیچ» جایی ندارد. اگر قرار بود به این توصیه حکیمانه حضرت امیر(ع) عمل نکنیم، پیروزی انقلاب اسلامی و بسیاری از دستاوردهای دیگری که به دست آورده‌ایم را از دست داده بودیم. آیا غیر از این است؟!... و این رشته سر دراز دارد.

- نبویان نایب رئیس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس اظهار داشت: مجلس در طرح حمایت از کاربران در فضای مجازی و ساماندهی پیام‌رسان‌ها بلکه به دنبال قانونمند کردن آنها است و آنها باید تعهد دهند که حقوق ملت ایران را در پلتفرم‌های خود رعایت کنند و به رسمیت بشناسند.

نبویان خاطرنشان کرد: من به فضاسازی‌های خارجی‌ها علیه این طرح مجلس هیچ کاری ندارم چون آنها خیر و صلاح ما را نمی‌خواهند اما سوالم از کسانی که در داخل کشور به فضاسازی علیه این طرح پرداخته‌اند این است آیا بی‌قانونی خوب است یا قانونمند بودن؟ آمریکا خود در بحث فضای مجازی قانونی مشتمل بیش از ۲۰۰ ماده دارد و اروپا هم قوانینی جدی در این باره وضع  و اجرا می‌کند چرا باید فضای مجازی در کشور ما بی‌قانون و بی‌ضابطه باشد؟

وی افزود: یکی از محبوب‌ترین شخصیت‌ها در کشور ما سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی است که آمریکا او را تروریست می‌دانست و در نهایت هم این سردار بزرگ را به شهادت رساندند و پس از شهادت آن سردار بزرگ اگر کسی عکس سردار سلیمانی را در اینستاگرام در صفحه خود می‌گذاشت و بگذارد اینستاگرام صفحه وی را حذف می‌کند.

وی اظهار داشت: سوال اینجاست چرا باید ملت ایران توسط پلتفرم‌های خارجی تحقیر شوند و به خاطر انتشار عکس سردار سلیمانی صفحه آنها در فضای مجازی حذف شود؟ ما در این طرح به دنبال آن هستیم تا از حقوق و حیثیت ملت ایران در فضای مجازی صیانت کنیم.

نبویان خاطرنشان کرد: مسأله بعدی این است که آنچه که در روز چهارشنبه در مجلس اتفاق افتاد مصوبه نبود بلکه نمایندگان موافقت کردند تا طبق اصل ۸۵ قانون اساسی این طرح در یک کمیسیون مشترک و در یک فضای کاملا کارشناسی و تخصصی مورد بررسی قرار گیرد.

وی افزود: اگر این طرح در صحن بررسی می‌شود تنها نمایندگان اجازه موافقت و مخالفت داشتند اما حال که در کمیسیون مشترک و در یک فضای کارشناسی قرار است بررسی شود کارشناسان و صاحبنظران خارج از مجلس هم می‌توانند راجع آن اظهارنظر و نقطه نظرات خود را مطرح کنند.سوال اینجاست که آیا طرحی در یک فضای احساسی و محدود بررسی شود بهتر است تا در یک فضای کارشناسی و تخصصی.

وی از سوی دیگر اگر این طرح در صحن تصویب شود دیگر به یک قانون دائمی تبدیل می‌شود اما مصوبه کمیسیون مشترک طبق اصل ۸۵ یک قانون موقت و آزمایشی است و ما می‌توانیم در زمان اجرای آزمایشی آن ایرادات آن را شناخته و در قانون دائمی آن را رفع کنیم.

نایب‌رئیس دوم کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد: ما امروز شاهد هستیم که بعضی‌ها در فضای مجازی درآمدهای هنگفتی دارند بدون اینکه زحمتی بکشند و بدون آنکه مالیاتی بپردازند چرا باید اصناف مختلف در این شرایط سخت مالیات بپردازند اما عده‌ای در فضای مجازی با درآمدهای هنگفت مالیاتی پرداخت نکنند؟ پس بهتر است این موضوع ضابطه‌مند شود.

منبع: فارس
 

:: بازدید از این مطلب : 868
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 11 مرداد 1400

 

اسحاق جهانگیری به وزارت کشور رفت تا بعد از ۸سال، برای مردم کمی «بغض» کند و ناله‌وار سخن بگوید تا شاید یک‌بار دیگر مردم به کسانی که این وضع را بر کشور تحمیل کرده‌اند، رای دهند تا کمی بعد، وقتی که وضع از شرایط فعلی نیز ناگوارتر شد، از این وعده‌های انتخاباتی نیز عقب‌نشینی کنند و تنها مشکل دولت‌شان را لکنت‌زبان در تشریح دستاوردهایش بخوانند.

در دنیای قدرت و سیاست «میان‌مایگان» میل به ارزش‌ها دارند؛ ارزش‌ها را تقدیس می‌کنند و همواره از آن سخن می‌گویند اما هرگاه که برسر دوراهی ارزش‌ها و منافع شخصی و حزبی قرار می‌گیرند، راه دوم را در پیش می‌گیرند و به هنجارها پشت می‌کنند. شاید بتوان بسیاری از کاندیداهایی را که تا روز شنبه در انتخابات ریاست‌جمهوری ثبت‌نام کردند در قالب این طبقه دسته‌بندی کرد اما به‌طور حتم اسحاق جهانگیری معاون‌اول دو دولت روحانی، شاخص‌ترین فرد با ویژگی‌های میان‌مایگی است.

بررسی اظهارات و رفتار او در ۸سال گذشته و به‌ویژه آنچه روز شنبه در ستاد انتخابات وزارت کشور گفت، نشان می‌دهد معاون اول روحانی، در میان‌مایگی گرفتار شده است و راهی برای رهایی از آن ندارد. او تمایل دارد یک اخلاق‌مدار حداکثری باشد؛ منافع ملی را بر منافع شخصی ترجیح دهد؛ آرمان‌ها، ارزش‌ها و هنجارها را قربانی مطالبات شخصی‌اش نکند و بر همین اساس نیز در نطق خود پس از ثبت‌نام در انتخابات، به‌طور ویژه از مبارزه با فساد گفت و حتی تاکید کرد که ۴سال آینده یک «فرصت ویژه» برای مبارزه با فساد خواهد بود.

او به این هنجارها علاقه دارد اما عملکردش می‌گوید ناتوان‌تر از آن است که منافع فردی خودش را در برابر هنجارهای جامعه از دست بدهد. شاید به همین دلیل است که در بخشی از ۸سالی که ریاست ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی را برعهده داشته است، برادرش مهدی جهانگیری که اقدام به «قاچاق حرفه‌ای ارز» و «تحصیل مال نامشروع» کرده، دبیر ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی بوده است. به‌عبارت ساده‌تر، او یکی از فاسدترین عناصر اقتصادی در کشور را دبیر ستادی کرده که قرار بوده با مفاسد اقتصادی مبارزه کند. او علاقه‌مند به مبارزه با فساد است و بارها درباره حل مشکل فساد سخن گفته اما به‌جای اینکه هر سه‌هفته یک‌بار جلسه ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی را برگزار کند، آن را هر ۶ماه یک‌بار تشکیل داده است.

جهانگیری همچون بسیاری از سیاستمداران دنیا از رفاه و پیشرفت کشور خوشحال می‌شود و به همین دلیل هم برای وضع فعلی که او و دوستانش در دولت شکل داده‌اند جلوی دوربین «بغض» می‌کند اما وقتی این هنجار با منافع شخصی و حزبی او تعارض پیدا می‌کند، به میدان می‌آید تا یک‌بار دیگر دولت روحانی را تکرار کند؛ دولتی که سخت‌ترین شرایط اقتصادی را درطول انقلاب بر مردم تحمیل کرد و آنها را برای خرید مایحتاج اولیه زندگی‌شان به صف‌های طویل انواع و اقسام کالا از پوشک بچه تا مرغ و تخم‌مرغ کشاند.

اینکه با فهم چنین دولت و چنین عملکردی جهانگیری حاضر به ورود به عرصه انتخابات شده، نشان می‌دهد در سیاست، تکرار و تکرار میان‌مایگی، فرد را رفته‌رفته تبدیل به یک نفع‌طلب فرومایه‌ای می‌کند که نه‌تنها دیگر حاضر به مماشات با ارزش‌ها نیست که به مبارزه با آنها نیز برمی‌خیزد.

سیاستمداران میان‌مایه جدا از اینکه خود را به ورطه سقوط می‌کشانند، جامعه‌ای را که بر آن حکومت می‌کنند نیز به ورطه میان‌مایگی و سقوط می‌کشانند؛ چراکه «الناس علی دین ملوکهم»؛ مردم به روش و طریقه حاکمان و پادشاهان خویش زندگی می‌کنند. یک دولت میان‌مایه، تلاش می‌کند مردم را نیز به میان‌مایگی بکشاند.

اسحاق جهانگیری با این جمع‌بندی به وزارت کشور رفت تا بعد از ۸سال، برای مردم کمی «بغض» کند و ناله‌وار سخن بگوید تا شاید یک‌بار دیگر مردم به کسانی که این وضع را بر کشور تحمیل کرده‌اند، رای دهند تا کمی بعد، وقتی که وضع از شرایط فعلی نیز ناگوارتر شد، همچون بسیاری از تصمیمات و وعده‌های دیگری که جهانگیری و دولت از آن عقب‌نشینی کردند، از این وعده‌های انتخاباتی نیز عقب‌نشینی کنند و تنها مشکل دولت‌شان را لکنت‌زبان در تشریح دستاوردهایش بخوانند. در این گزارش به چند پرده از اسحاق جهانگیری در ۸سال روحانی اشاره شده است.

بازگشت با دلار جهانگیری

«دلار جهانگیری» یکی از بزرگ‌ترین اقدامات یک دولت در زدن چوب حراج به منافع کشور بوده است. از آن تصمیم سه‌سال گذشته اما ضربه حیف‌ومیل ۱۸ملیارد دلار از منابع ارزی کشور آن‌هم در دوره تحریم‌ها، همچنان پابرجاست. تبعات این تصمیم به‌اندازه‌ای است که اکنون تقریبا هیچ‌کس در دولت حسن روحانی حاضر به پذیرش مسئولیت آن نیست. یکی از این افراد، اسحاق جهانگیری است.

او در گفت‌وگویی در کلاب‌هاوس گفت: «اینکه گفته شد ارز جهانگیری؛ وقتی آن شب تصمیم‌گیری شد، اعضای آن جلسه که شامل تیم اقتصادی دولت و غیردولت بودند در پایان تصمیم‌گیری اعضای دولت و برخی مشاوران رسانه‌ای آقای رئیس‌جمهور، پیشنهاد کردند برای اینکه تحت‌عنوان تصمیم دولت در جامعه جا بیفتد، جهانگیری آن را اعلام کند، اما من مخالف بودم. این ارز ۴۲۰۰تومانی مصوبه جلسه سران سه قوه است. اینکه آقایان بعدا درموردش اظهارنظر نکردند به خودشان برمی‌گردد.»

این ادعای جهانگیری را حسام‌الدین آشنا، مشاور رئیس‌جمهور سه‌سال قبل‌تر در گفت‌وگو با یک نشریه رد کرده بود. او به اندیشه پویا دراین‌باره گفته بود: «در جلسه تصمیم‌گیری برای دلار ۴۲۰۰تومانی حضور داشتم. وقتی اوضاع سخت می‌شود هیچ‌کس مسئولیت تصمیمش را قبول نمی‌کند. رئیس‌جمهور اعلام کرد می‌خواهیم در یک جلسه، درمورد وضعیت نرخ ارز که بالا می‌رود بحث کنیم. قبل از آن جلسه، جهانگیری جلسات متعددی برگزار کرده بود و آن جلسه نهایی اساسا به درخواست جهانگیری تشکیل شد.»

طبق گفته آشنا، جهانگیری در آن جلسه گزارشی از جلسات قبلی خودش با تیم اقتصادی دولت و بیرون دولت ارائه می‌کند که خلاصه‌اش این سه نکته می‌شود: امکان این را نداریم که دلار را روی ۳۵۰۰ نگه داریم،‌ چاره‌ای نیست جز اینکه به‌سمت تک‌نرخی کردن ارز برویم و غیر از این نرخ، هر دلاری را که هست باید قاچاق تلقی کنیم.

روحانی به تک‌تک اعضای آن جلسه نگاه می‌کند و می‌پرسد این جمع‌بندی همه شماست؟ همه این موضوع را تایید می‌کنند، ولی روحانی با آن مخالفت می‌کند و می‌گوید اگر همه شما موافق هستید و این را تنها راه نجات کشور می‌دانید، من به‌مثابه «اکل میته» با این پیشنهاد موافقت می‌کنم.

پس از تصمیم‌گیری قرار بر اعلام این خبر می‌شود. جهانگیری اعلام این خبر را می‌پذیرد و در پاسخ به آشنا که می‌گوید «اگر شما این را اعلام کنید، باید همه حیثیت سیاسی خودتان را پای این کار بگذارید»، می‌گوید: «من مسئولیت دارم و باید این کار را انجام دهم.»

بی‌تقصیر با ۱۹ مسئولیت!

یک‌سال پس از انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۹۶، که وعده‌های متنوع اسحاق جهانگیری برای رونق اقتصاد نتیجه‌ای در برنداشت و به اعتراضات دی‌ماه منجر شد، اسحاق جهانگیری در مهرماه سال ۹۷ ادعا کرد: «من تا این لحظه اجازه برکناری منشی خودم را نداشته‌ام، پس از من انتظار نداشته باشید که وکیل و وزیر را تغییر دهیم.»

این موضوع به‌قدری غیرقابل باور بود که باوجود گذشت نزدیک به سه‌سال از آن، پای این جمله معروف به کلاب‌هاوس و میتینگ‌های انتخاباتی جهانگیری هم باز شد و او سعی کرد مختصات این اتفاق را روایت یا به‌نوعی توجیه کند. هرچند در تابستان ۹۸ هم درباره این کلیدواژه گفته بود «رابطه خوبی با رئیس‌جمهور دارم و از اختیاراتم راضی هستم.» اما این پایان داستان نبود.

چندی پیش جهانگیری درباره داستان منشی خود در کلاب‌هاوس برای نخستین‌بار گفت: «مطلبی که درباره منشی گفتم، اولین کسی که از من سوال کرد آقای رئیس جمهور بود، به ایشان گفتم از موضوعی ناراحتم و وقتی صبح به جلسه رفتم، برادری به‌عنوان وزیر صنعت معرفی شده، من به آنها گفتم از من چه انتظاری دارید؟ آیا می‌خواهید وزیر عوض کنم؟ این استعاره را به‌کار بردم و گفتم من منشی هم نمی‌توانم عوض کنم. همه تغییرات مدیران ارشد در دفتر رئیس‌جمهور استعلام می‌شود و این حق رئیس‌جمهور است، من معاون او هستم تا به رئیس‌جمهور کمک کنم، نه اینکه تقاضای اختیارات ویژه کنم، در حدی به من اختیارات داده شده و به وظایف خود عمل کرده‌ام.»

این امر -که به‌نوعی نشانه مناقشه داخلی دولتی‌ها بود- درحالی علنی شد که اسحاق جهانگیری نه‌تنها اختیار منشی خود بلکه اختیار تعیین ارز ۴۲۰۰ تومانی را هم به تصرف خود درآورد و با «ارز جهانگیری» ضربه سنگینی به منابع ارزی کشور زد.

ازسوی دیگر اسحاق جهانگیری فارغ از اختیارات قانونی یک معاون اول معمولی، در دولت روحانی بیش از ۱۹ مسئولیت برعهده داشته؛ یعنی گذشته از اینکه طبق قانون، گستره اختیارات معاون اول از همه وزرا بیشتر بوده و می‌تواند نشست هماهنگی معاونان رئیس‌جمهور را هم شخصا تشکیل دهد، از مسئولیت‌هایی همچون ریاست ستاد تنظیم بازار، ریاست ستاد اقتصاد مقاومتی، ریاست ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی، ریاست ستاد مدیریت بحران، رئیس ستاد ویژه اقتصادی، ریاست ستاد ویژه توسعه فناوری نانو، ریاست کارگروه توسعه زیربنایی سواحل مکران، مدیریت جلسه شورای‌عالی اقتصاد، شورای‌عالی اشتغال، شورای‌عالی جوانان، شورای‌عالی اداری، شورای‌عالی استاندارد، شورای ملی ایمنی، شورای‌عالی رفاه و تامین اجتماعی، شورای‌عالی مناطق آزاد و ویژه اقتصادی و ریاست هیات مرکزی نظارت بر طرح‌های اشتغال ویژه برخوردار است.البته این‌همه، مسئولیت تمام اختیارات آقای معاون اول نیست و در دولت دوازدهم، ریاست کارگروه اقتصادی شورای‌عالی امنیت ملی هم به این لیست بلندبالا اضافه شد.

از سوی دیگر اختیاراتی که در آیین‌نامه هیات دولت برعهده معاون اول قرار می‌گیرد، از تکالیف و اختیارات رئیس‌جمهور است. حتی معاون اول رابط مصوبات کمیسیون‌های دولت و رئیس‌جمهور بوده و دفتر هیات دولت دستور جلسات هیات دولت را طبق نظر معاون اول به‌صورت هفتگی تنظیم می‌کند؛ از آن گذشته درصورت فوت یا بیماری بیش از دو ماه رئیس‌جمهور یا تاخیر در برگزاری انتخابات، معاون اول رئیس‌جمهور با موافقت رهبری اختیارات رئیس‌جمهور را برعهده می‌گیرد.

به‌هرحال اسحاق جهانگیری که در انتخابات ۹۶ به‌عنوان یار پوششی یا ضربه‌گیر حسن روحانی به رقابت‌های انتخاباتی آمد و به‌عنوان کاندیدای ریاست‌جمهوری با تمام توان از عملکرد دولت دفاع کرد و برای آینده هم وعده داد، برای انتخابات ۱۴۰۰ نیاز دارد ‌ناکارآمدی دولت را به گردن فردی غیر از خودش بیندازد، اما این با سابقه حمایت او از عملکرد دولت، در تعارض جدی است. 

مبارزه با فساد؛ از عمل تا شعار

«مبارزه با فساد» یکی از کلیدواژه‌های اصلی سخنرانی انتخاباتی جهانگیری پس از ثبت‌نامش در انتخابات ریاست‌جمهوری سیزدهم بود. در نگاه او مبارزه با فساد چنان جدی به‌نظر می‌رسد که او برای مبارزه با آن چهارسال آینده را یک «فرصت طلایی» خواند و گفت: «چهارسال آینده فرصتی طلایی پیش‌رو داریم تا با فساد سازمان‌یافته مبارزه کنیم.»

این اظهارات در نگاه نخست نشان می‌دهد معاون‌اول دولت روحانی در عزم جدی برای برخورد با مفاسد اقتصادی دارد، اما آیا این مبارزه واقعی است یا از جنس شعارهایی است که او در سال۹۶ به مردم داد و هیچ‌یک محقق نشد؟ آیا مبارزه با فساد یک اقدام جدی است یا مصرف کارکرد تبلیغاتی برای اسحاق جهانگیری دارد؟ سنجش وعده او با توجه به اینکه جهانگیری در دو دولت روحانی معاون‌اول بوده و اختیارات زیادی داشته است، کار چندان سختی نیست.

صرف‌نظر از ابهامات درباره منزل شخصی جهانگیری و همچنین پرونده فساد اقتصادی برادرش، معاون‌اول در دو دولت روحانی، رئیس ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی نیز بوده است.ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی، سال۸۰ و پس از صدور فرمان ۸ماده ای رهبر انقلاب به روسای قوای سه‌گانه برای مبارزه با فساد اقتصادی و ارتقای سلامت اداری تشکیل شد و از همان ابتدا مسئولیت برگزاری جلسات آن به معاون‌اول رئیس‌جمهور تفویض شد.

به دلیل اهمیت ویژه‌ای که ستاد در امر مبارزه با فساد اداری-اقتصادی دارد، بنا بر قانون باید هر سه‌هفته یک‌بار جلساتش با حضور معاونان اول سه قوه برگزار شود. با توجه به اهمیت مساله مبارزه با فساد و تمرکز جهانگیری حتی در نطق انتخاباتی‌اش بر آن، طبیعی است که ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی در دوره ریاست او، اقدامات بسیار جدی‌ای را در دستورکار قرار داده باشد. بررسی عملکرد ستاد در دولت یازدهم و به‌ویژه دولت دوازدهم چنین چیزی را نشان نمی‌دهد. در مدت ریاست جهانگیری، ستاد در دو برهه یکی به مدت چندماه و دیگری بیش از دوسال تشکیل جلسه نداد. از ابتدای دولت دوازدهم تاکنون به‌طور میانگین جلسات ستاد هر ۶ماه یک‌بار برگزار شده است.

پیش‌تر جهانگیری در اسفندماه۹۶ در توجیه برگزار نشدن جلسات ستاد در سخنانی گفته بود: «از اوایل سال۹۷ با رویکرد جدیدی به موضوع مفاسد وارد خواهیم شد. در کشور فساد زیاد است، اتفاقا فساد سیستمی در کشور وجود دارد و بعضی از کسانی که خود آلوده هستند تلاش دارند با نشانی نادرست توجه ما را به‌جای دیگری منحرف کنند. ما فریب این آدرس‌های غلط را نخواهیم خورد. ان‌شاءالله در این رابطه با کمک قوه‌قضائیه هم با فساد مصداقی مقابله خواهیم کرد و هم در حوزه پیشگیری کارهای جدی‌ای انجام خواهیم داد.» او در آن سال بعد از این سخنان نیز بازهم اهتمام ویژه‌ای به برگزاری جلسات ستاد صورت نگرفت. آخرین جلسه این ستاد در ۲۱خرداد ۹۸ برگزار شد و از آن روز تا به‌امروز یعنی بیش از ۷۰۶روز است که ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی تشکیل جلسه نداده است.نکته تلخ‌تر از این، حضور مهدی جهانگیری، قاچاقچی حرفه‌ای ارز در این ستاد بوده است. او که در دولت روحانی توسط دستگاه قضایی محاکمه شد، مسئول دبیرخانه ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی بوده است. مجموع عملکرد جهانگیری در ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی به‌خوبی نشان می‌دهد که او واقعا دغدغه مبارزه با فساد را دارد یا دم زدن از فساد و مبارزه با آن، تکرار همان وعده‌هایی است که سال۹۶ و در مناظرات انتخاباتی داده شده است.

تصور جهانگیری از دولت

اسحاق جهانگیری همواره تلاش کرده یا از پذیرش مسئولیت تصمیمات خود و دولت روحانی طفره برود یا اینکه بگوید اگر ما نبودیم وضع بدتر از این می‌شد. او، اصلاح‌طلبان و روحانی در سال۹۶ با این حربه توانستند به قدرت برسند. آنها به افکارعمومی این سیگنال را منتقل می‌کردند که اگر ما نباشیم، پراید ۵۰میلیون و دلار ۵هزار تومان می‌شود. دلار نه ۵هزار تومان که ۳۰هزار تومان شد و پراید نیز درحال حاضر بیش از ۱۲۰میلیون تومان قیمت دارد. با این حال جهانگیری اکنون معتقد است «یکی از ضعف‌های» دولت «همین لکنت‌زبان است» و ما «شرم می‌کنیم دستاوردهایمان را بگوییم.»‌

او در بهمن‌ماه سال گذشته عملکرد دولت در دوره تحریم را «شاهکار» خواند و گفت: «امروز به نقطه‌ای رسیده‌ایم که ترامپ و تیم او حضور ندارند.» چند روز بعد در دوم اسفندماه جهانگیری در جلسه ستاد اقتصاد مقاومتی و افتتاح همزمان طرح‌های اقتصادی و عمرانی در سالن پیامبراعظم(ص) استانداری کردستان در روزهایی که مردم در صف مرغ و گوشت بودند، گفت: «نگذاشتیم مردم در تامین کالاهای اساسی و دارو با وجود تحریم‌ها مشکلات را زیاد حس کنند.»

جهانگیری هم معتقد است اگر دولت دوازدهم و اقداماتش نبود تاکنون کشور فروپاشیده بود و اگر این‌طور نشده، به‌خاطر اقدامات آنهاست. او البته در نشستی با مدیران ارشد بانکی گفته بود: «هریک از ما در دوران مسئولیت‌های مختلف خود کارنامه‌ای داریم و عملکرد ما از حافظه مردم پاک نخواهد شد. ارزیابی اتفاقات اخیر و مواجهه کشور با پیچیدگی‌ها و فشارهای متعدد نشان می‌دهد مسئولان اقتصادی کشور عملکرد خوبی داشته‌اند، اما عده‌ای نیز در داخل کشور تلاش می‌کنند ‌به جامعه القا کنند دولت ضعیف است.»

دولتِ غافلگیرشده

درحالی‌که در همان سال۹۴ کارشناسان به دفعات تذکر داده بودند که با تغییر دولت در ایالات‌متحده، امکان خروج آمریکا از برجام بدون هیچ هزینه‌ای وجود دارد، اسحاق جهانگیری در تیرماه۹۷ و بعد از خروج آمریکا از توافق، بازگشت تحریم‌ها و آغاز فشار حداکثری در شورای اداری استان اصفهان حرف مهمی زد و گفت دولت درجریان این اتفاق غافلگیر شده است! حرفی که خیلی‌ها از آن تعجب و نهایتا تلاش کردند آن را به‌پای ساده‌لوحی برخی دست‌اندرکاران ماجرا بگذارند. او البته در این سخنرانی این را هم گفت که دولت به‌تنهایی قادر به مدیریت کشور نیست و باید مردم به کمک دولت بیایند. این درحالی بود که او و دولت یک‌سال قبل، با تبختر کسانی را که نگران خروج آمریکا از برجام بودند مورد استهزا قرار می‌دادند.

نمونه دیگر که البته بسیار جالب هم بود به آبان‌ماه گذشته برمی‌گردد؛ جایی که معاون‌اول دولت در پاسخ به سوالی درباره تورم و افزایش سنگین قیمت‌ها به‌جای اینکه از برنامه دولت بگوید و حداقل تلاش‌هایی را که صورت‌ گرفته تشریح کند، گفت: «برای کاهش قیمت‌ها دعا کنید!»

وعده های جهانگیری در سال ۹۶

* وعده‌های توخالی سبب می‌شود مردم به کارآمدی نظام بدبین شوند

*   امروز توهین‌کنندگان به ظریف با برجام عکس یادگاری می‌گیرند

*‌  ‌مطمئنم ما می‌توانیم بزرگ‌ترین چالش‌های سیاسی و اقتصادی پیش ‌روی کشور را حل کنیم  ‌

*   امروز دیگر کسی از گرانی و تورم حرفی نمی‌زند... چون کاری شد کارستان‌

* رونق شروع ‌شده و رشد اقتصادی در سال جاری بالا رفته. فضای بین‌المللی مثبت شده است‌

*‌  ما به همه اهداف‌مان در برجام رسیدیم‌

*‌ دنیا عاشق کار کردن با ایران شده. هجوم شرکت‌های غربی و شرقی به ایران برای کار کردن آغاز شده‌

*‌  در دوران دولت‌های نهم و دهم قیمت ارز لحظه‌ای بالا می‌رفت‌

*   از ایران حفاظت و حراست می‌کنیم و نمی‌گذاریم سفره مردم کوچک‌تر شود

*   ما در بدترین شرایط اقتصادی کشور، بهترین خدمت را به محرومان کردیم‌

*‌  حل مشکلات اقتصادی در کشور نیاز به تدبیر و اقدام‌های عاقلانه دارد و نمی‌توان با وعده‌های بی‌اساس این مشکلات را حل کرد

*‌ ایران رئیس‌جمهوری نیاز دارد که بتواند مدیریت اقتصادی کشور را به‌سمتی پیش ببرد که از آن اشتغال بیرون بیاید

*   ما می‌توانیم زندگی مردم را به‌صورت آبرومندانه متحول کرده، شغل فراوان ایجاد ‌و میلیاردها دلار در این کشور سرمایه‌گذاری کنیم‌*‌   ما مسکن اجتماعی نیز داریم که با کمک نهادهای حمایتی مثل کمیته امداد، بهزیستی و وزارت

تعاون و خیرین تعدادی مسکن دراختیار متقاضیان قرار گیرد

*‌  دولت آینده حتما ضدفساد خواهد بود. ما در بحث مبارزه با فساد هیچ تعارفی با کسی نداریم و در این مساله باید شفافیت به وجود بیاید

*‌   باید تلاش کنیم قدرت خرید از تورم بالاتر باشد. اگر این‌گونه نباشد مردم آسیب می‌بینند. باید تورم را کاهش دهیم و قدرت خرید حتما از نرخ تورم بالاتر باشد

*‌  مقامات ارشد خارجی یکی پس از دیگری برای گفت‌وگو با مقامات ایران صف کشیدند. فضای اقتصادی کشور به فضای آرامی تبدیل شد

*  مردم عزیز شما حرف‌ها را شنیدید، آزمودنی را آزمودن خطاست. از گذشته باید عبرت بگیرید. انتخابات پیش‌رو انتخاب بین بد و بدتر نیست، میان راه و بیراهه است‌

*‌  الان هیچ ایرانی‌ای نیست که نگران باشد اگر مریض شد هزینه درمان را چگونه پرداخت می‌کند

*  نباید سفره مردم کوچک شود. ما می‌توانیم با برنامه‌هایی که گفتیم مسائل و مشکلات را حل کنیم‌

*   راهکارهای عاقلانه و عالمانه‌ای پیش‌بینی کرده‌ایم تا بتوانیم به زندگی فقرا رسیدگی کنیم و به نیازمندان جوری رسیدگی کنیم که دیگر نیاز نداشته باشند


:: بازدید از این مطلب : 525
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 8 مرداد 1400
یکی از مسائلی که در تاریخ صدر اسلام بسیار پراهمیت جلوه می‌کند، مساله نقش خواص در انحراف مسیر خلافت رسول گرامی اسلام است. ۲ اتفاق مهم در مسیر کنشگری خواص و نخبگان جامعه بعد از رحلت پیامبر اسلام رقم خورد که سبب انزوا و غربت ولی خدا امیرمومنان حضرت علی(ع) و غصب حق مسلم ایشان توسط عده‌ای شد؛ اتفاق اول دنیاطلبی و انحراف گروهی از صحابه رسول‌الله (ص) بود که موجب ظلم و جفای آشکار به امیرالمومنین شد و اتفاق دوم بی‌اثر شدن یاران وفادار و صدیق وصی رسول خدا برای جلوگیری از انحراف مسیر خلافت. تحلیل و بررسی این دو اتفاق از آن جهت دارای اهمیت است که اگر این دو همزمان در جامعه اسلامی اتفاق بیفتد، ولی خدا منزوی و مطرود می‌شود و نتایج خطرناک و اسفباری را در پی خواهد داشت. 
در تحلیل اتفاق اول باید گفت در پی ارتحال رسول اکرم(ص) که حدود 70 روز پس از غدیر رخ داد، گروهی از خواص و سرشناسان دنیا‌طلب اصحاب رسول خدا(ص) که می‌خواستند به هر قیمتی قدرت را تصاحب کنند، با زیر پا گذاشتن مهم‌ترین رکن اسلام یعنی ولایت و امامت، توطئه سقیفه بنی‌ساعده را پی ریختند و باعث پدید آمدن بدعتی بزرگ با پیامدهایی بس ناگوار در عالم اسلام، چه در همان مقطع و چه در طول تاریخ تا به امروز شدند. 
متأسفانه قدرت‌طلبی و دنیاطلبی این خواص و سرشناسان که هم در بین مهاجران و هم انصار اصحاب رسول خدا(ص) بودند، باعث شد با وجود حضور در واقعه غدیر خم و بیعت با امیرمومنان علی(ع) به عنوان امام و ولی خود و با علم به اینکه طبق آیه شریفه «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» اگر پیامبر(ص) ولایت امیرالمومنین را ابلاغ نمی‌کرد، رسالتش را از منظر خداوند انجام نداده بود، با سوءاستفاده از برخی سخنان بی‌منطق مانند به هلاکت رسیدن بزرگان قریش در جنگ‌های صدر اسلام توسط حضرت علی(ع) یا صلابت و سختگیری حضرت در اجرای احکام الهی یا عدم پذیرش رهبری علی(ع) توسط جامعه و از این دست بهانه‌تراشی‌ها، غدیر را نادیده بگیرند و به جنگ قدرت میان خود بپردازند؛ جنگ قدرتی که میان شماری از خواص مهاجران و انصار شکل گرفت و سبب چندپاره شدن جامعه اسلامی و تنهایی و خانه‌نشینی امام جامعه شد. دسته‌ای دیگر از خواص نیز اگرچه دنیاگرا و قدرت‌طلب نبودند، لکن با سکوت و محافظه‌کاری به این ظلم علنی به ولایت و غصب حق الهی امیرالمومنین کمک کردند. آنچه باعث شد خیانت و توطئه و به تعبیری کودتای سقیفه موفق شود و ولایت را از جایگاه الهی خود دور کند و دیگران به ناحق بر کرسی رهبری اسلام تکیه بزنند، هم خیانت شماری از اصحاب قدرت‌طلب بود و هم سکوت شماری از خواص جبهه حق که می‌توانستند در میدان بمانند و با دفاع از ولایت، این توطئه را خنثی کنند. 
با کمال تأسف می‌بینیم غیر از 12 نفر که سرشناس‌ترین آنها سلمان، ابوذر، مقداد و عمار هستند، دیگر کسی در میدان برای دفاع از ولایت باقی نمی‌ماند. برخی از اصحاب همچون ابودجانه انصاری، عبدالله بن مسعود و حتی بلال حبشی که موذن و سخنگوی پیامبر(ص) بود و هر یک از آنها دارای نفوذ معنوی یا قبیله‌ای بودند، می‌توانستند با دفاع از امیرمومنان(ع) در خنثی شدن این توطئه نقش‌آفرین باشند ولی سکوت کردند و در دفاع از ولایت به میدان نیامدند و با سکوت خود راه را برای غصب حق الهی امیرمومنان هموار کردند.
یک چنین حرکتی در عوام تأثیر گذاشت و سبب شد توده‌های جامعه که با خط گرفتن از خواص و سرشناسان خود در مسائل سیاسی ـ  اجتماعی عمل می‌کردند نیز، به ولایت پشت کنند و به یاری امیرمومنان و اهل‌بیت رسول خدا(ص) برنخیزند. 
اتفاق خطرناک دومی که در این فضا افتاد، این بود که خواص یاریگر حق و به تعبیری عمارهای زمان توسط ۲ گروه قدرت‌طلبان و جاهلان مورد تخریب و هتک‌ حرمت قرار گرفتند و تلاش‌های‌شان برای دعوت و تشویق مردم برای یاری ولی خدا و تبیین مسیر حق و رسوا کردن جریان باطل، کم‌‌اثر یا حتی بی‌اثر شد. ما همیشه در تحلیل وقایع عصر ائمه با این مساله مواجه هستیم که ظالمان و کسانی که چشم به جایگاه خلافت دارند سعی می‌کنند با ایجاد جنگ روانی و فضای مسموم علیه خواص و نخبگان حامی ولایت آنها را از عرصه تاثیر‌گذاری و کنشگری در جامعه خارج کنند و در قدم بعدی پس از خالی شدن عرصه تمام هجمه‌ها و تبلیغات منفی را روی ولی خدا متمرکز کنند. متاسفانه امروز هم شاهد امتداد این مساله در جامعه خودمان هستیم. تعدادی از خواص صاحب قدرت و ثروت در کشور با تبلیغات منفی و جنگ روانی و ایجاد شایعه و تهمت علیه خواص حامی ولایت، در تلاشند یاوران ولی فقیه را از عرصه تاثیرگذاری در جامعه خارج کنند تا راه برای پیگیری اهداف غیراسلامی‌شان هموار شود. طبیعی است در شرایطی که اطرافیان ولی، هدم و هتک شده باشند، ولی خدا دچار تنهایی و غربت می‌شود و منزوی و خانه‌نشین کردن او بسیار آسان‌تر می‌شود. 
همه این موارد دست به دست هم داد تا امیرالمومنین علی(ع) خانه‌نشین شوند و حق خلافت‌شان توسط عده‌ای غصب شود. از طرفی نتیجه غصب خلافت و توطئه سقیفه آن شد که وحدت مسلمانان که دستاورد بزرگ دوران رسالت پیغمبر(ص) بود، از بین برود. اختلافی شدید میان مسلمانان پدید آمد به طوری که مهاجران و انصار با یکدیگر درافتادند و حتی در خود انصار هم اختلافاتی پدیدار شد. گذشته از این، انعکاس خبر خیانت به غدیر در عالم اسلام تبعات گسترده‌ای داشت، از جمله سرپیچی از حکومت مدینه و حتی بازگشت گروهی از قبایل از اسلام. 
همچنین برادری دینی که به برکت تعالیم پیامبر(ص) در میان مسلمانان ایجاد شده بود، از بین رفت. در دین بدعت‌ها و تحریف‌ها نهاده شده و تبعات شومی در طول تاریخ از خود باقی گذاشت. با کمال تأسف باید گفت کاری که خواص خائن کردند ـ که با سکوت برخی خواص جبهه حق در مقابل آنان همراه شد ـ نتایج فاجعه‌باری به همراه داشت که از بین رفتن حساسیت جامعه در قبال بدعت‌ها و انحرافات و عدم دفاع از خاندان رسول خدا(ص) مهم‌ترین آنهاست. 
دقیقا برخلاف آیه شریفه «قُل لَا أَسأَلُکُم عَلَیهِ أَجراً إِلَّا المَوَدَّهَ فِی القُربَی» که طبق آن مسلمانان موظف بودند محبت و دوستی و ارادت به ساحت مقدس اهل‌بیت(ع) داشته باشند، برخلاف بیعت و تعهدی که انصار با رسول خدا کرده بودند که مانند عزیزان خود از پیامبر و خاندان ایشان دفاع کنند، می‌بینیم همه این تعهدات و شروط زیر پا گذاشته می‌شود، لذا غاصبان وقتی مشاهده می‌کنند حساسیت‌ها در دفاع از اهل‌بیت(ع) به مرور از میان رفته است، به خود جرأت می‌دهند دارایی‌های اهل‌بیت(ع) مانند فدک را غصب کنند. متأسفانه تاریخ اسلام به ما می‌گوید جامعه آن زمان به دلیل انحرافات ایجادشده، توجیه خلیفه را درباره غصب فدک و سایر اموال رسول خدا(ص) که به حضرت زهرا(س) و همسران پیامبر می‌رسید، می‌پذیرد و در دفاع از حضرت زهرا(س) و حق او اقدامی نمی‌کند. 
وقتی غاصبان از این جسارت و غصب موفق عبور کردند و جامعه حساسیت نشان نداد، جسارت را بدانجا می‌رسانند که برای تسلیم کردن امیرالمومنین(ع) که حاضر به پذیرش وضع موجود و انحراف و بدعت در دین خدا نبود، دست به هر کاری می‌زنند و خواهان بیعت اجباری آن وجود مقدس می‌شوند و چون آن حضرت نمی‌پذیرند، به خانه امیرمومنان(ع) حمله می‌برند و حضرت زهرا(س) را که در این موقعیت به دفاع و حمایت از ولایت برمی‌خیزند با کمال قساوت و از روی شرارت و خباثت مورد بی‌احترامی قرار می‌دهند. کار تا آنجا پیش می‌رود که به سرور بانوان ۲ عالم ضربه وارد می‌کنند و آن وجود مقدس را مضروب و مجروح کرده و با وجود انعکاس چنین مساله‌ای در جامعه اسلامی که وظیفه داشتند به دفاع از هر مظلومی ولو غیرمسلمان هم به پا خیزند اما در برابر ظلم به ساحت قدسی نور چشم رسول خدا و سرور بانوان ۲ عالم سکوت می‌کنند و نظاره‌گر چنین هتاکی و بی‌حرمتی‌ای می‌شوند. این نتیجه خیانت خواص به ولایت و سکوت آنها در مقابل قدرت‌طلبان و بی‌اثر شدن خواص مخلص در دفاع از ولی‌الله است. در این شرایط حق صاحبان حق ولایت و رهبری پایمال می‌شود و رهبران الهی مورد هتک حرمت و حتی قتل و شهادت قرار می‌گیرند. 
طبق آیات قرآن کریم ولایت رسول خدا و ائمه اطهار سبب سعادت مومنان در دنیا و آخرت می‌شود. غدیر خم و اعلام همگانی ولایت حضرت امیرالمومنین علی(ع) توسط پیامبر در صورت تداوم می‌توانست وحدت و انسجام امت اسلام پس از پایان رسالت را حفظ کند و در سایه رهبری انسان کامل، همه انسان‌ها به مقام خلیفه.. ‌‌اللهی برسند. اگر به پیام غدیر و اهداف آن توسط جامعه اسلامی عمل شده بود، طبق وعده خداوند در قرآن کریم امت اسلام در پرتو پیروی از ولایت تبدیل به حزب‌الله می‌شد و می‌توانست بر جهان حاکم شود و مردم جهان را از بند طاغوتی قدرت‌های جهانی برهاند و سعادت دنیا و آخرت آنها را تضمین و محقق کند. 
 
 
دکتر محمدحسین رجبی‌دوانی
استاد تاریخ اسلام و عضو هیأت علمی دانشگاه امام حسین(ع)

:: بازدید از این مطلب : 876
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 2 مرداد 1400

این روزها شاهد حوادثی در کشور هستیم،که برای شنیدن اخبار حوادث که هر کس بنا به میل  خود و جناح وابسته به خود ماجرا شرح و تفسیر می کند. از این چنین مسئله مهمی مانند بی آبی مردم عزیز چند شهر و روستا در خوزستان را رنجانده بسیار متاسفیم. ابتدا باید دنبال این باشیم که چرا باید مشکلی به این مهمی پیش بیاید. دوما مسبب اصلی این مشکل در خوزستان کدام سازمان و یا نهاد دولتی است. دولت قدرت مدیریت اجرایی کشور می باشد. به همین خاطر کل بوجه مملکت در جیب دولت واریز می شود. یک دفعه مشکل کم آبی بوجود نیامده است. هر پدیده ای قابل پیش بینی است، مگر حادثه ای که آنی است و یک دفعه بوقوع می پیوندد. هر استان که چندین شهر و ده ها و صدها روستا را در محیط خود جا داده است. شخص استاندار مسئول اجرائی آن استان می باشد. با این شناخت از حوزه های وظیفه، چطور، اولا پیش بینی نکرده اند که ممکن است کم آبی استان را در بر بگیرد. در حوزه آب نیز وزیر نیرو نسبت به این قضیه مهم چرا پیش بینی نکرده است. پس در کل دولت باید قبلا نسبت به قضیه کم آبی اقداماتی را انجام می داده که متاسفانه بی خیال بوده است. 

آقای روحانی روز شنبه در آیین افتتاح طرح ها  گفت: کارنامه دولت یازدهم و دوازدهم نسبت به خوزستان قابل قبول است. اگر این گفته درست باشد، پس مشکل کم آبی چرا بوجود آمده است. آقای  حسن رحیم پور ازغدی در توئیتی نوشت: "مغز علیل" ۸ سال به جای حل مشکل آب خوزستان منتظر می‌نشیند تا مشکل آب را هم آمریکا برایش حل کند. اما کدخدای او هیچ مشکلی را حل نمی‌کند. اعتراض‌ها، آشوب می‌شود. سپس نوبت "زبان وقیح" است که بگوید به همه وعده‌ها عمل کردیم! 

دولت تدبیر و امید به حق مسیر را برای اصلاح طلبان تند رو برای ضربه زدن به نظام اسلامی به خوبی آماده نمود، تا برای امثال حجاریان، صادق زیبا کلام و تاجزاده بهانه ای داشته باشند و کم کاری های دولت روحانی را به گردن نظام بیاندازند و موج سواری را مانند قائله 88، 96 راه بیاندازند بی خبر ای اینکه مردم خوزستان عاقل تر از آنند که گول این لیبرالهای عاشق غرب را بخورند. تاج زاده در باره کم ابی خوزستانی وارد معرکه شده و گفته است:

"حالا که مردم ناراحتیشان را بروز دادند و اظهار کردند، هیچ گله‌ای نمی‌شود از مردم داشت. " رهبر در سخنان امروز خود حق اعتراض مردم خوزستان در روزهای اخیر را به‌رسمیت شناخت. حال باید روشن شود چه کسی مسئول و پاسخگوی خون‌های ریخته‌شده تا امروز است؟

 مسئول و پاسخگوی خون رزمندگان مظلوم ناجا و چند شهروندی که با تیر منافقین در اغتشاشات خوزستان کشته شدند؛ خیلی وقت است که مشخص شده و به نظر می‌رسد آقای تاجزاده دست را پیش گرفته‌اند که پس نخورند!

مسئول این قضایا کسی نیست جز شخص آقای تاجزاده و دوستان ستادی ایشان که یک گزینه ناکارآمد را در دو انتخابات 92 و 96 در دامن رأی مردم گذاشتند.

گزینه‌ای که مدیرانش بعضا می‌گفتند تا شیشلیک نخوریم نمی‌توانیم کار کنیم... و پس از فتنه اقتصادی آبان 98 نیز مستانه نوشتند: "حکایت همچنان باقیست..."!

اکنون آیا روا نیست که با این سابقه نتیجه بگیریم آقای تاجزاده و دوستان ایشان که سال‌هاست به دنبال ایجاد فتنه اقتصادی هستند؛ هم‌اکنون برای کم‌آبی و حوادث خوزستان عزیز سجده شکر! به جا می‌آورند!؟

اما مسئله به همینجا منوط نیست...

تاجزاده و امثال تاجزاده طی 11 سال گذشته در بحث "سیاه‌نمایی" و کتمان خدمات و توانمندی‌های نظام اسلامی در مقابل مردم نیز فجایع بزرگی را رقم زدند.

چه اینکه همین افراد هستند که به مردم عزیز خوزستان نمی‌گویند جمهوری اسلامی که در دوران جنگ توانست صد کیلومتر ریل راه آهن را طی صد روز در خوزستان بسازد، طبیعتا برای یک لوله‌گذاری ساده به منظور آبرسانی به مناطق کم‌آب خوزستان هیچ مشکلی ندارد... البته اگر برخی مدیران شیشلیک‌خور و هواخواه اغتشاش که توسط اصلاح‌طلبان روی کارآمده‌اند، بگذارند...

آیا بدیهی نیست که می‌توان به جای پاشیدن بنزین بر اغتشاشات خوزستان؛ از این توانمندی‌های بزرگ به مردم گفت و با پیگیری‌های مدنی برای رفع مشکل مردم از طرق مختلف از جمله کار جهادی اقدام عاجل کرد!؟

 


:: بازدید از این مطلب : 933
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 31 تير 1400

 

حسن روحانی در حالی در هشت سال گذشته مدعی پیروی از شعار اعتدال‌گرایی بود و خود را مخالف افراط و تندروی می‌خواند که بیشترین حملات را به منتقدان و مخالفان خود داشت.

 حسن روحانی منتقدان خود را تندرو و افراطی می‌خواند در حالی که پس از انتخابات سال‌های ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ با سخنان تحریک‌کننده به تعریض علیه رقبای خود و مردمی که به آنان رأی داده بودند می‌پرداخت.

این در حالی است که سید ابراهیم رئیسی پس از پیروزی در انتخابات ۱۴۰۰ در مصاحبه مطبوعاتی و سایر جلساتی که داشته، کاملاً بر هم‌افزایی ملت تمرکز کرده و تاکنون هیچ‌گونه کنایه و تعریضی به جریان رقیب و مردمی که به او رأی ندادند، نزده است.

برای فهم بهتر تفاوت آداب و منش اعتدالی رئیسی با رفتار افراطی حسن روحانی، کافی است نگاهی به سخنان روحانی پس از پیروزی در انتخابات سال‌های ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ بیندازیم.

 

سخنان روحانی پس از پیروزی در انتخابات سال ۱۳۹۲

متهم کردن رقبا به افراط و خودمحوری

اعتدال همان مشی و شیوه‌ای است که چه در زمینه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی از تندروی افراط‌گرایی و شعارزدگی، خودمحوری و خودشیفتگی دوری کنیم.

 عقلانیت و اعتدال مبتنی بر خرد جمعی و مشورت است. خرد جمعی در برآورد هزینه‌ها و طی کردن مسیر قانونی است.

 

متهم کردن حامیان جریان رقیب به استخدام‌های اتوبوسی

 اولین قفل باز شد. اولین مسئله سرمایه اجتماعی بود که بحمدالله با حضور مردم محقق شد و ارتقا پیدا کرد چون یکی از مهم‌ترین سرمایه‌ها محسوب می‌شود.

دولت یازدهم با کلید و نه با داس در این انتخابات با رأی مردم پیروز شد.

دولت آینده کارآمدی و شایسته سالاری را مبنای کار خود قرار خواهد داد و در این رابطه از همه کسانی که در این هشت سال شایسته کار کردند، استفاده خواهد کرد. البته اگر کسی اتوبوسی و بدون بلیت وارد دولت شده باشد، کسی مسئول نیست.

 

ادعای افراط کشور تا قبل از پیروزی روحانی

خدا را شکر می‌کنم که بار دیگر خورشید عقلانیت و اعتدال را بر ایران تاباند.

این پیروزی، پیروزی خرد، پیروزی اعتدال، پیروزی رشد و آگاهی و پیروزی تعهد و تدین بر افراط و بداخلاقی است که از هر گوشهٔ ایران سربلند در همه روستاها و شهرها سر برآورد و ایران و ایرانیان را یک بار دیگر در همه جای جهان سرفراز کرد.

مردم ایران به اعتدال‌گرایی و دوری از افراط و تفریط رأی مثبت داده‌اند.

 متهم کردن رقبا به توهم

اعتدال‌گرایی بر اجماع ملی، قانونگرایی و بردباری در تعاملات سیاسی تاکید دارد و بنیان این موضوع را فاصله گرفتن از تخیل، توهم، تمرکز و تفکر، برنامه، شفافیت و استفاده از تخصص‌ها می‌داند.

 سخنان روحانی پس از پیروز در انتخابات ۱۳۹۶

تشبیه انتقادات به تهمت

تحمل تهمت و حرف ناروا خیلی سخت و مشکل است، اما ماه رمضان به ما می‌خواهد یاد بدهد که اگر در برابر ناملایمات صبر و تحمل کنیم آن وقت خداوند اجر می‌دهد.

 متهم کردن رقبا به دروغ‌گویی

در این انتخابات صدای مردمی که از دروغ‌ها و تهمت‌ها نالیدند و در برابر مسیرهای فریبکارانه ایستادگی کردند، شنیده شد.

مردم به همه آنها که ما را به بازگشت به گذشته و یا توقف در شرایط فعلی می‌خواندند "نه" گفتند و زمانه را به جلو راندند.

 وعده‌های رقبا را تخیلی خواندن

مردمی که دارای مشکلات اقتصادی هستند و در روستاها با مشکلات زندگی می‌کنند، به پول" نه" گفتند و به خوبی اعلام کردند که ما می‌فهمیم آب شور عطش را کم نمی‌کند. مردمی که به فکر اقتصاد بزرگتر هستند به درآمد ملی ۲.۵ برابری تخیلی" نه" گفتند.

 رقبا را فریبکار خواندن

"نه" مردم به فریبکاران مهمترین بخش انتخابات ۲۹ اردیبهشت‌ماه بود. دروغ‌ها کارگر نیفتاد، مردم به تخریب و سخنان غیردقیق "نه" و به وحدت، اتحاد، تعادل، تعامل، اعتدال و عقلانیت "آری" گفتند.

 تشبیه نگرانی دلسوزان به دروغ‌گویی

برخی تلاش کردند به مردم بگویند دین آنان در خطر است و سند ۲۰۳۰ که ریشه‌اش مربوط به سال ۱۹۹۰ بازمی‌گردد علیه دین مردم است سندی که نه ما بلکه هیچ کشوری آن را امضا نکرده و صرفاً یک توصیه است و دولت یازدهم نیز به صراحت نوشته است ما آن نکاتی را که با دین، فرهنگ و اخلاق ما سازگار نیست، نمی‌پذیریم.

 کنایه به ارگان‌های غیردولتی

 مردم ما در این انتخابات به همه نهادها و ارگان‌ها گفتند هر کس به جای خود هرکس بکار خود.

 کنایه به نیروهای مسلح

مردم به نیروهای مسلح ما از عمق جان عشق می‌ورزند، مردم ما به رسانه‌ها هم علاقه‌مند هستند، به قوای دیگر هم علاقه‌مند هستند، اما نمی‌پذیرند که یک نهاد ملی و یا حتی به یک معنا فراملی به یک نهاد فرو ملی و به یک جناح تبدیل شود.

مردم پایین آوردن مقام سپاه، بسیج و ارتش و نیروهای مسلح را "نه" گفتند.

 تفکیک جامعه به اکثریت و اقلیت

اصولاً انتخابات برای همین است که مردم پای صندوق آراء بگویند در ۴ سال آینده چه راهی را می‌خواهند و همه آن را قبول کردیم... بر این مبناست یعنی باید بر مبنای رأی اکثریت، جامعه اداره شود. البته به منافع اقلیت هم باید توجه شود، اما اداره کشور بر مبنای نظر اکثریتی است که در کشور رأی دادند.

طبق آنچه بر اساس نتیجه آرای ریخته شده در صندوق‌ها به ما می‌گوید، نحوه اداره کشور و مدیریت کشور، بنا به خواست مردم بر عهده و وظیفه اکثریت است. اقلیت حقوق شهروندی‌اش را دارد، اما مردم گفتند این گروه باید مدیریت جامعه را بر عهده بگیرد. ‌

آراء همه مردم برای ما محترم است اما شیوه مدیریت کشور بر مبنای نظر اکثریت خواهد بود.

 از ۲۰۳۰ نمی‌گذرم

بسیار متأسف هستم از آنهایی که در انتخابات سوء استفاده کردند. این خیلی بد است من در سخنرانی‌ام گفتم هر چه به شخص من تهمت زدند حاضرم بگذرم و می‌گذرم، به هر حال خداوند از گناه ما می‌گذرد و ما هم باید از غیبت و تهمت دیگران بگذریم. ولی نسبت به تهمت‌هایی که درباره ۲۰۳۰ گفتند، نمی‌گذرم.

 ادعای فریب خوردن طلاب

به روستاها، حاشیه شهرها و شهرهای کوچک و بزرگ رفته و در خانه‌ها اعلامیه انداختند و دروغ گفتند، من می‌دانم طلبه‌ها چقدر خوبند من می‌دانم حوزه علمیه یعنی چه، من در حوزه بزرگ شدم، یک عده‌ای رفتند طلبه‌های عزیز ما را تحریک کردند اینها را به عنوان رسالت اسلام فرستادند در روستاها و بلندگو دست‌شان دادند و در روستاها تبلیغ کردند که به این دولت رأی ندهید دین شما از دست می‌رود وا دینا وا اسلاما سر دادند. کار زشت و بدی کردند خدا از گناهشان بگذرد. مردم هم از گناهشان بگذرند، معلمین ما هم خودشان می‌دانند من هم به سهم خودم نمی‌گذرم.

 ادامه طعنه‌های مناظراتی

در مناظرات انتخاباتی حرف‌هایی مطرح می‌شود و مطرح شد. نسبت به بنده هم مواردی بود که همانجا اعلام کردم اینها تهمت و ناصحیح است. قضاوت به مردم واگذار شد که مردم قضاوت کنند و قضاوت کردند و بهترین قاضی بعد از خدا، وجدان عمومی مردم و جامعه است.

 طعنه موسیقایی به رئیسی

در انتخابات ۹۶ همه با موسیقی صلح کردند. منتها ما خیلی موسیقی‌های سطح پایین را نمی‌پسندیم.

 تقبیح شعار مرگ بر آمریکا و اسرائیل

ما دوست داریم در همه شعارها از "زنده باد" استفاده و ان‌شاءالله "مرگ" از شعارهای ما حذف شود. ‌

 

مقایسه سخنان روحانی و رئیسی پس از پیروزی در انتخابات

 

روحانی

رئیسی

پیام ملت ایران، پیروزی اعتدال بر افراط و اخلاق بر بی‌اخلاقی بود.

پیام حضور مردم در انتخابات، وحدت ملی و پافشاری بر ارزش‌های انقلاب شکوهمند انقلاب اسلامی بود.

اگر کسی اتوبوسی و بدون بلیت وارد دولت (قبل) شده باشد، دولت من مسئول (حفظ او) نیست... اداره کشور بر مبنای نظر اکثریت (پیروز در انتخابات) خواهد بود.

دولت ما از یک جناح خاص نخواهد بود و در جای جای کشور  هر کس دلش برای مردم و انقلاب بتپد همکار ما خواهد بود. در دوره‌های گذشته کسانی که در دولت مشغول بودند اگر به رئیس دولت رأی نمی‌دادند یا محبت به او نداشتند برایشان مشکل درست می‌کردند اما محور ما در انتخاب همکاران شایستگی و شایسته‌سالاری است.

خدا را شکر می‌کنم که بار دیگر خورشید عقلانیت و اعتدال را بر ایران تاباند.

مراتب شکر و خاکساری خود را به درگاه با عظمت الهی ابراز می‌دارم و به ارواح پاک و مطهر شهدای پر فضیلت انقلاب اسلامی، خصوصاً حاج قاسم عزیز که یاد و نامش در این روزها، فضای کشور عزیزمان را عطرافشان کرده بود، درود و سلام می‌فرستم.

مردم ایران به اعتدال‌گرایی و دوری از افراط و تفریط رأی مثبت داده‌اند.

 ملت ایران؛ شما به عهد خود با صداقت وفا کردید و امروز نوبت این بنده خدا و خادم شماست که به عهدی که با شما بسته‌ام وفادار بمانم و لحظه‌ای در خدمت به شما، کوتاهی نکنم.

در این انتخابات صدای مردمی که از دروغ‌ها و تهمت‌ها نالیدند و در برابر مسیرهای فریبکارانه ایستادگی کردند، شنیده شد.

انتخابات مظهر خداباوری، مردم‌باوری و خودباوری ملی و جشن بزرگ سیاسی مردم در گام دوم و آغاز قرن نو بود.

مردم به همه آنها که ما را به بازگشت به گذشته و یا توقف در شرایط فعلی می‌خواندند "نه" گفتند. مردم به پول" نه" گفتند.

دست یکایک مردم را به خاطر خلق این حماسه بزرگ به گرمی می‌فشارم و پیروز این جلوه گری و درخشش جهانی را ملت بزرگ ایران میدانم.

"نه" مردم به فریبکاران مهمترین بخش انتخابات ۲۹ اردیبهشت‌ماه بود.

لازم می‌دانم از همه نامزدهای محترم، چه آنانی که به هر دلیلی تا انتهای رقابت باقی نماندند و چه کاندیداهایی که تا روز آخر با حضورشان گرمی‌بخش انتخابات بودند قدردانی نمایم و ان شاء الله از دیدگاه‌های ارزشمندشان برای تدبیر امور استفاده خواهم کرد.

مردم به تخریب و سخنان غیردقیق "نه" گفتند.

امروز روز مهربانی و بردباری و روز اتحاد، رفاقت و همدلی است.

 مردم ما در این انتخابات به همه نهادها و ارگان‌ها گفتند هر کس به جای خود هرکس بکار خود.

از زحمات ارزشمند همه دست‌اندرکاران نظارتی، اجرایی، نیروهای انتظامی، رسانه ملی و فعالان شبکه‌های اجتماعی و اصحاب رسانه و خبرنگاران که علیرغم شیطنت‌های دشمنان مردم، به مشارکت پرشور در انتخابات کمک کردند تقدیر می‌نمایم.

نحوه اداره کشور و مدیریت کشور، بر عهده و وظیفه اکثریت است. اقلیت حقوق شهروندی‌اش را دارد، اما مردم گفتند این گروه اکثریت باید مدیریت جامعه را بر عهده بگیرد. ‌

منتخب این انتخابات بر اساس قاعده مردم‌سالاری دینی، منتخب همه ملت و خادم همه جمهور است. چه آنانی که بنده را برگزیدند و چه عزیزانی که به نامزدهای محترم دیگر رأی دادند و چه آنانی که به هر دلیلی در پای صندوق‌های رأی حاضر نشدند.

اداره کشور بر مبنای نظر اکثریتی است که در انتخابات (به من) رأی دادند.

قبول داشتن بنده توسط وزرا، مدیران میانی، کارشناسان و کارکنان دولت شرط نیست اما حفظ کرامت مردم شرط خدمت در این دولت است.

بسیار متأسف هستم از آنهایی که در انتخابات سوء استفاده کردند.

خودم را خادم همه ملت ایران می‌دانم.

من از سند ۲۰۳۰ نمی‌گذرم.

خواست مردم این است که کوچک‌ترین حقی از آنها ضایع نشود. من هم اجازه نمی‌دهم هیچ‌کدام از حقوق ملت ضایع شود.

 


:: بازدید از این مطلب : 640
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 28 تير 1400

 

تا پایان کار دولت دوازدهم دیری نمانده است و عن‌قریب دولت سیزدهم پس از طی رسومات مالوف قانونی یعنی تنفیذ و تحلیف و گرفتن رأی اعتماد وزرا از مجلس، ماموریت دشوار خود برای به ریل برگرداندن کشور به صراط مستقیم را آغاز می‌کند. کار کابینه آینده آنقدر دشوار می‌نماید که بسیاری از همین الان تحلیل می‌کنند که ماموریت ویژه دولت سیزدهم در یکی، دو سال اول فعالیتش صرفا باید آواربرداری از کژراهه‌های اقتصادی و مدیریتی دولت‌های یازدهم و دوازدهم باشد. اینکه چنته تقدیر چه برای ما کنار نهاده و آینده به کدامین سمت می‌رود، سخنی است علی‌حده و سوا که قطعا به تلاش و جهاد تک‌تک مدیران آینده دولت بستگی دارد اما بررسی بنیادین آنچه طی هشت سال بر ملک و ملت رفت، وظیفه‌ای است ملی تا بلکه در آینده جلوی تکرار کژبینی‌ها و کژراهه‌ها گرفته شود.  برای باز کردن باب موجود، شاید بد نباشد فرمایشات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در اولین دیدار با کابینه یازدهم به تاریخ 6شهریورماه سال 1392 را از نظر بگذرانیم و ببینیم که رهبر انقلاب به دولتمردان تازه‌نفس در آن برهه چه گفتند و فرجام آن نصایح و توصیه‌های پدرانه چه شد.

 کم‌کاری به‌جای کار جهادی
یکی از توصیه‌های مهم رهبر انقلاب در دیدار مورداشاره، توصیه دولتمردان به کار جهادی بود. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با بیان اینکه در زمینه‌ خدمت، کار را باید جهادی کرد، گفت: «دو جور می‌شود کار کرد: یک کار، کار مرسوم اداری، یک کار، کار جهادی. کار جهادی یعنی از موانع عبور کردن، موانع کوچک را بزرگ ندیدن، آرمان‌ها را فراموش نکردن، جهت را فراموش نکردن، شوق به کار؛ این کار جهادی است». با وجود توصیه اکید و چندباره رهبر انقلاب به دولت برای کار جهادی، مع‌الاسف شاهد بودیم که رییس‌جمهوری در رأس کابینه نه‌تنها به این توصیه عمل نکرد، بل در انجام وظایف ابتدایی خود یعنی وقت گذاشتن برای حل مشکلات نیز کم گذاشت. یکی از موضوعات حاشیه‌ساز روحانی طی هشت سال گذشته، انتقاد حامیان سیاسی او از دیررفتن او به سر کار بود؛ برای نمونه، عبدالله ناصری، از کنشگران اصلاح‌طلب دی‌ماه سال1396 در گفت‌وگو با روزنامه فرهیختگان به گلایه علی‌اکبر ناطق‌نوری از حسن روحانی بابت کم‌کاری و وقت نگذاشتن برای حل مسائل پرداخت و تصریح کرد: «آقای روحانی در مقایسه همه روسای‌جمهور پیشین بعد از انقلاب، چه آن‌هایی که همانند بنی‌صدر عزل شدند و چه آن‌هایی که همانند رجایی شهید شدند و چه بقیه که بودند، وقت برای دولت نمی‌گذارد. می‌گویند ایشان از ساعت۹:۳۰ صبح تا ۱۹ سرکار است. این را تردید ندارم و یکی از اعتراضات و انتقاداتی است که دوستان آقای روحانی به ایشان دارند. آقای ناطق‌نوری در همین زمینه به ایشان اعتراض کردند و گفتند من که الان فقط یک حوزه علمیه در لواسان دارم، از ساعت۶:۳۰ صبح آنجا حاضر می‌شوم و شما باید کمی زودتر بروید و به سخن وزرای‌تان گوش کنید.»
گلایه ناطق‌نوری به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین حامیان سیاسی روحانی، تنها بخشی از انتقادها به رویه و مشی مدیریتی رییس‌جمهوری طی این سال‌ها بود. روحانی طی سال‌های اخیر حتی برگزاری جلسات برخی نهادهای راهبردی مثل ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز، شورایعالی انقلاب فرهنگی، شورایعالی فضای مجازی و... را با فواصل زمانی بسیار زیاد برگزار کرد و با این اقدامات، حل مسائل کلان و اساسی کشور را علنا با تعلیق و تعویق مواجه کرد. روحانی حتی به‌عنوان عضو حقوقی مجمع تشخیص مصلحت نظام، سال‌ها به‌دلیل وجود برخی اختلافات رویکردی با سایر اعضا به‌ویژه درباره FATF ، قهر سیاسی پیشه کرد و در جلسات مجمع حضور نیافت.
 
بی‌قانونی جای قانون‌مداری
توصیه مهم دیگر رهبر انقلاب در اولین دیدار با کابینه تدبیر و امید در شهریورماه سال1392، توصیه به توجه به قانون و قانون‌مداری بود. رهبر انقلاب با مهم ارزیابی کردن قانون‌گرایی تاکید کردند: «قانون ریل است؛ از این ریل اگر چنانچه خارج شدیم، حتما آسیب و صدمه است. گاهی قانون ناقص و معیوب است اما همان قانون معیوب هم اگر چنانچه عمل نشود، ضرر آن عمل نشدن، بیشتر از ضرر عمل کردن به قانون است‌». با وجود ادعای حقوقدانی حسن روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری دوره یازدهم، او و یارانش در هشت‌سال اخیر ثابت کردند که ید طولایی در زیر پا نهادن و کم شمردن قوانین بالادستی نظام دارند. ناگفته پیداست که بی‌توجهی به برگزاری مستمر جلسات نهادهایی که در سطور قبلی به آن اشاره شد نیز در نوع خود جلوه‌ای از جلوه‌های بی‌قانونی حسن روحانی بود. بااین‌حال، یکی از بزرگ‌ترین موارد پایمالی قانون ازسوی حسن روحانی، اهمال او در اجرای ماده یک قانون هدفمند کردن یارانه‌ها بود. براساس این ماده، دولت مکلف بود قیمت حامل‌های انرژی را به‌تدریج تا پایان برنامه پنج‌ساله پنجم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی افزایش دهد. با وجود صراحت قانون، دولت حسن روحانی هر بار به دلیلی ازجمله بهانه برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری سال‌1396 نسبت‌به افزایش قیمت بنزین ورود نکرد و طفره رفت. بااین‌حال شورایعالی هماهنگی اقتصادی سران قوا به ریاست حسن روحانی به‌یکباره در آبان‌ماه سال1398 قیمت بنزین سهمیه‌بندی در هر لیتر را 1500 و قیمت بنزین آزاد 3000تومان در نظر گرفت. تصمیم روحانی برای افزایش یکباره قیمت بنزین، ازسوی منتقدان به شوک‌درمانی لیبرالی تعبیر شد. واکنش منفی طبقات به‌ویژه طبقات ضعیف به این تصمیم نابخردانه، خسران سیاسی و اجتماعی عظیمی را پی‌آورد که مجموعه نظام را مجبور به تحمل آن کرد. نکته جالب این بود که بعدها حسن روحانی درباره تصمیم افزایش قیمت بنزین اظهار بی‌اطلاعی کرد و در اظهارنظری تاسف‌آور مدعی شد که تازه روز جمعه 24آبان 1398 (روز اجرای طرح افزایش قیمت) از افزایش قیمت مطلع شده است؛ اظهارنظری که نشان‌دهنده غایت و اوج بی‌مسوولیتی و بی‌کفایتی یک مدیر بود.

چشم‌به‌راه بیرون
 توصیه مهم دیگر رهبر انقلاب به حسن روحانی و دولتمردان او در دیدار شهریورماه سال1392، توجه دادن ایشان به توجه به امکانات و ظرفیت درون‌زای کشور بود. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با بیان اینکه نگاه‌مان [باید] به بیرون نباشد، تاکید کردند: «این معنایش این نیست که از امکاناتی که در بیرون هست استفاده نکنیم؛ این دو حرف با هم اشتباه نشود. امیدمان را به بیرون از ظرفیت داخلی کشور ندوزیم. در بیرون از مجموعه‌ کشور و نظام جمهوری اسلامی، جبهه‌ بزرگی وجود دارد که با همه‌ توان از سی‌وچند سال پیش به این طرف کوشیده نگذارد که این انقلاب ریشه‌دار بشود و نگذارد که این نظام جمهوری اسلامی پایدار بماند... نمی‌شود از دشمن و روش‌های خصمانه‌ای که کرده، انتظار دوستی و محبت و صمیمیت داشت». باوجوداین توصیه صریح، دولت تدبیر و امید در این هشت‌سال عمده تمرکز خود را روی مذاکرات هسته‌ای و به نتیجه رسیدن آن قرار داد و با رویکرد «برونگرایی محض»، کشور را در وضعیت تعلیق و رکود قرار داد. ایده مرکزی روحانی و تکنوکرات‌های دولت اعتدال این بود که بدون جذب سرمایه‌گذاری خارجی، چرخ اقتصاد نخواهد چرخید و نمی‌توان اقتصاد را رشد داد. به باور روحانی، این جذب سرمایه‌گذاری صرفا و فقط از طریق مذاکره با غرب حاصل می‌شد. 
با این رویکرد، دولت روحانی عملا و علنا تمام راه‌های بدیل کشورداری را بست و عرصه حکمرانی را تک‌بعدی و تک‌پلنی کرد. خوش‌بینی روحانی و تیم سیاست خارجی او به وعده‌های غرب تا جایی بود که تصور می‌شد ساحت برجام یا همان برنامه جامع اقدام مشترک، خدشه‌ناپذیر و بی‌بازگشت است که هیچ واقعه‌ای نمی‌تواند آن را دچار اما و اگر کند اما بعدها دیدیم که دونالد ترامپ، به‌راحتی آب خوردن و با یک امضا از این معاهده کنار کشید و امکان کنشگری مستقل از بقیه اعضا به‌ویژه سه کشور آلمان، انگلیس و فرانسه را نیز ناممکن کرد. حکمرانی تک‌بعدی روحانی و نگاه صرف به بیرون داشتن، موجب شد تا عرصه زیرساختی کشور در حوزه‌های مختلف نظیر مسکن، برق، آب و... دست‌نخورده و بی‌توسعه باقی بماند و اقدام شایسته و به معنی واقعی کلمه راهبردی در این حوزه‌ها صورت نگیرد. گزاره ادعایی ما آنجایی درست از آب درمی‌آید که می‌بینیم مردم ایران این روزها با انواع و اقسام دشواری‌ها در زمینه آب و برق روبه‌رو هستند و زیست آن‌ها، حقیقتا دچار تنگی شده است.
سخنرانی رهبر انقلاب در اولین دیدارشان با هیات دولت یازدهم، حاوی نکات نغز بسیاری است که ذکر و تحلیل هرکدام آن‌ها در حوصله بحث موجود نمی‌گنجد. بدون شک عملیاتی شدن حداکثری سخنان رهبر انقلاب، در نوع خود می‌توانست از ایران کشوری متفاوت بسازد اما متاسفانه به دلایلی که ذکر شد، دولت روحانی بازی بی‌قاعده خود را پیش برد و وضعیت کشور را به احوال کنونی کشاند. بدون شک برای بهتر شدن اوضاع، دولت سیزدهم راه سختی در پیش دارد اما شرط به‌سلامت عبور کردن از لحظه حساس اکنون، عمل حداکثری به آن توصیه‌های حکیمانه است.


:: بازدید از این مطلب : 928
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 28 تير 1400
نوکری ارباب بخشی از وظایف غرب‌زده‌ها و خودباختگان است. ضمن اینکه برخی روشنفکران غربی و نظریه‌پردازان دنیای استکباری و امپریالیستی هم سعی می‌کنند نیت آنها را با ظاهری آراسته دنبال کنند. 
غرب‌زده‌ها همواره سر بزنگاه‌های مختلف و هنگامی که جمهوری اسلامی در پیچ‌های تاریخی قرار دارد پیدا می‌شوند و سعی می‌کنند به افکار عمومی و اذهان مردم خط و ربط داده و جهت‌دهی کنند که البته این کار آنها برگرفته از نفاق‌شان است، چراکه آنها منافع دنیای استکبار و غرب را بر منافع کشورشان ترجیح می‌دهند. 
 

                          ****                                    **** 

 دکتر یدالله جوانی در یادداشتی تحت عنوان

«عذرخواهی پیشکش! دشمن را تبرئه نکنید»

نوشت: در جملات و عبارت‌های زیر با دقت تأمل کنید؛ چرا که امام علی(ع) فرمودند: «فانما البصیر من سمع فتفکر»؛ انسان با بصیرت هر آنچه را که می‌شنود، مورد تفکر و تأمل قرار می‌دهد.

۱ـ رئیس‌جمهور در جلسه هیئت دولت در روز چهارشنبه هفته گذشته گفت: «اگر اصل ۶۰ قانون اساسی مورد احترام بود و در اوایل آذر لطمه نمی‌خورد و اگر ۱۱ آذر را نداشتیم، در اسفند ماه تحریم برداشته شده بود و امروز مردم می‌دیدند چه شرایطی بر کشور حاکم بود و فروردین و اردیبهشت و خرداد و تیر دیگری را می‌دیدیم.»

۲ـ حسینعلی امیری، معاون پارلمانی رئیس‌جمهور بعد از اظهارات آقای روحانی درباره اصل ۶۰ قانون اساسی گفت: «اگر اصل ۶۰ قانون اساسی تمام و کمال اجرا می‌شد و امور اجرایی کاملا به رئیس‌جمهور و وزرا واگذار می‌شد، ‌برجام به نتیجه رسیده بود و تحریم برداشته می‌شد و امروز شاهد این مسائل و مشکلاتی که در ارتباط با برجام با آن مواجه هستیم، ‌نبودیم.»

در روزهای پایانی دولت دوازدهم، این نوع سخنان از سوی دولتمردان برای افکار عمومی نسبت به یکی از مهم‌ترین موضوعات سیاست خارجی کشور، ‌از اهمیت بالایی برخوردار است. ایجاد گشایش‌های اقتصادی با رفع تمامی تحریم‌ها، ‌ایجاد رفاه، ‌شغل و رشد اقتصادی هشت درصدی، از وعده‌های قطعی به مردم در سال‌های ۱۳۹۲، ۱۳۹۳ و ۱۳۹۴ از طریق مذاکره مستقیم با آمریکا به عنوان کدخدای جهان بود. پس از انعقاد برجام در تیر ماه ۱۳۹۴، توصیف‌های عجیب و غریبی از آن شد که گویا بزرگ‌ترین فتح تاریخ بشر رقم خورده است!

اما امروز، در حالی دولت آقای روحانی به پایان خود نزدیک می‌شود که با بدعهدی قابل پیش‌بینی غربی‌ها و در رأس آنها آمریکایی‌ها، ‌برجام در کما به سر می‌برد و از یک‌سو با چند برابر شدن تحریم‌ها به جای مرتفع شدن آنها،‌ و از سوی دیگر با سوءمدیریت‌ها در داخل کشور،‌ مردم در سخت‌ترین شرایط اقتصادی و معیشتی به سر می‌برند. ای کاش بانیان وضع امروز کشور و مردم،‌ صادقانه با مردم سخن می‌گفتند و با تحلیل درست مسائل و موضوعات و ریشه‌یابی صحیح از علل ناکامی‌ها، ‌مسیر تجربه‌آموزی و عبرت‌گیری از قصه پرغصه برجام را هموار می‌کردند.

در حالی که تمامی اسناد، مدارک و شواهد،‌ دلالت آشکار بر شکست برجام به دلیل بدعهدی طرف‌های غربی و خصوصاً آمریکا دارد؛ این چه منطقی است که دولتمردان ما، ‌برای نپذیرفتن اشتباه خود در انتخاب راه حل مسائل و مشکلات کشور با اعتماد به آمریکا، ‌به جای مذمت دشمن به دلیل نقض پیمان، ‌به تبرئه او همت گماشته و خودی‌ها را مقصر تمامی مشکلات مردم و کشور معرفی می‌کنند؟

آیا جوهره و چکیده آنچه رئیس‌جمهور در هیئت دولت در خصوص اصل ۶۰ و ماجرای روز ۱۱ آذر و معاون پارلمانی‌اش جناب آقای امیری می‌گویند، ‌غیر از این است؟ حاصل کلام رئیس‌جمهور و معاون پارلمانی‌اش این است که، ‌مجلس برخلاف اصل ۶۰ قانون اساسی،‌ با ورود به موضوع برجام و تصویب قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها»،‌ هم خلاق قانون اساسی عمل کرد، ‌و هم مانع برداشتن تحریم‌ها شد! آیا این قضاوت و دلیل،‌از نظر حقوقی و از نظر واقعیات صحنه عمل درست است؟

از نظر حقوقی، ‌دیگر اصول قانون اساسی، به نمایندگان مجلس شورای اسلامی اجازه ورود و قانون‌گذاری در این موضوع را می‌دهد که البته محل بحث آن در این یادداشت نیست؛ اما آنچه حائز اهمیت است، ‌تبرئه دشمنان و خصوصا آمریکایی‌ها در ناکام کردن برجام و مقصر نمایی از خودی‌ها در این موضوع است. چرا آقایان به زیاده‌خواهی غربی‌ها و آمریکایی‌ها به عنوان عامل اصلی شکست برجام اشاره نمی‌کنند؟ مگر آقای اوباما نگفت،‌ تا ایرانی‌ها به روح برجام عمل نکنند، از منافع اقتصادی آن برخوردار نخواهند شد!‌ مگر ترامپ با هدف بازنگری در برجام و تحمیل برجام‌های دیگر در موضوعاتی چون موشکی و مسائل منطقه آمریکا را از برجام خارج نکرد؟ مگر آقای بایدن با همراهی اروپایی‌ها هم اکنون ‌خواستار مذاکره در موضوعات موشکی و دیگر مسائل و موضوعات مغایر با منافع ملی ما نیستند؟

آیا آمریکایی‌ها در مذاکرات وین، نگفتند برخی از تحریم‌ها غیر قابل مذاکره هستند؟ اگر اینگونه است که هست، پس چرا واقعیت را به مردم نمی‌گویید؟ چرا ماهیت شیطان بزرگ و عهدشکنی آن را برملا نمی‌کنید؟ چرا غیرقابل اعتماد بودن آمریکا را پس از یک دوره ‌تجربه‌ هشت سال فریاد نمی‌کنید؟

آقایان! این آمریکا، همان آمریکایی است که حضرت امام(ره) در مورد فرمودند: مراقب باشید اگر یک لحظه غفلت بکنید، ‌شما را نابود می‌کند، ‌حال به خاطر اشتباه در اعتماد به آمریکا و فرصت‌سوزی‌ها در این سال‌ها، اگر نمی‌خواهید از ساحت ملت بزرگ ایران عذرخواهی کنید، نکنید، این عذرخواهی پیشکش، اما دشمن و آمریکا را هم تبرئه نکنید!

 

محمد ایمانی در کانال تلگرامی خود نوشت:

 آقای روحانی و جو بایدن، یک تفاوت باهم دارند و یک اشتراک و توافق!

فرق شان در این است که دولت بایدن، کنگره را پشتوانه چانه زنی و زیاده خواهی خود می بیند. وقتی طرف ایرانی می گوید باید تضمین بدهید که دوباره توافق را زیر پا نمی گذارید"،

مقامات آمریکایی می گویند نمی توانیم، چون کنگره چنین اجازه ای نمی دهد(!)

هیچ بد و بیراهی هم علیه کنگره نمی گویند؛ چرا که نوع قوانین تحریمی شدید علیه ایران، با همراهی نمایندگان و سناتور های دموکرات به دست آمده است.

آنها در هر چه با جمهوری خواهان اختلاف داشته باشند، در دشمنی علیه ایران اتفاق نظر دارند.

متاسفانه در این طرف، آقای روحانی اصرار مشکوکی دارد بر این که نقش مشابهی برای پارلمان قائل نباشد و از ایستادگی مجلس بر حداقل حقوق ملت ایران به عنوان ابزار مقاومت و چانه زنی استفاده نشود. بر عکس، سعی می کند ناکامی حاصل از اعتماد به دشمن را گردن مجلس بیندازد!

اما اشتراک! چنان که از ادبیات مقامات آمریکایی و روحانی در چند هفته اخیر بر می آید، گویا توافق حاصل شده؛ ولی نه توافق برای احقاق حق ایران، که آمریکا نمی پذیرد؛ توافق بر سر این که هر دو، مجلس و سایر مراجع قانون ایرانی را عامل نرسیدن به توافق در وین معرفی کنند و آمریکای خبیث و عهدشکن تبرئه شود!

یعنی دولت آمریکا می تواند برای تبرئه خود از همه خیانت ها، در شورای امنیت یا دیوان لاهه، صرفا به خلاف گویی های آقای روحانی استناد کند!

مقامات دولت بایدن برای کتمان مخالفت خود با لغو همه تحریم های پسا برجامی (به شکل قابل راستی آزمایی) و ارائه تضمین روشن، ادعا می کنند توپ در زمین ایران است و رهبری ایران باید تصمیم بگیرد(!)

این دروغ در حالی است که رهبر انقلاب، موضوع را به شورای عالی امنیت ملی سپرده اند و قانون بازدارنده مجلس (با وجود دو سال تاخیر و پنج ماه تعلل دولت روحانی) تحت نظارت  و هدایت همین شورای عالی، به تصویب رسیده است.

متاسفانه آقای روحانی و مدیرانش، به جای تمکین از قانون و تصمیمات اجماعی "شورا"، هر چند وقت یک بار، مجلس یا شورای عالی امنیت ملی، شورای نگهبان، و مجمع تشخیص مصلحت را مانع توافق معرفی می کنند؛ و حال آن که جنازه برجام سه سال است روی زمین مانده.

دولت بایدن حاضر نیست به همان توافق اوباما برگردد. بلینکن، نام برجام  را "توافق سابق"! گذاشته است. آمریکایی ها در حالی که از همان سال 94 علیه لغو تحریم ها کارشکنی کرده اند، می گویند بندهای رو به پایان تعهدات ایران باید تمدید شود و تعهدات برجامی افزایش یابد!

همچنین می گویند ایران باید مذاکره برای کاهش توانمندی های دفاعی و منطقه ای خود را بپذیرد؛ بی آن که توقع ارائه تضمین از سوی آمریکا داشته باشد!

تحریم های پسا برجامی را هم چند دسته تقسیم کرده اند و نیمی از آن را همچنان اعمال خواهند کرد!

انتظار این بود که آقای روحانی اگر در انعقاد برجام، هشدار های دلسوزانه صاحب نظران را نشنید، لااقل در هفته های آخر دولتش، بهانه دست دشمن ندهد و بر خطوط قرمز برآمده از عبرت های برجام متعهد بماند.

او اما گویا با دادن آدرس های خلاف واقع و غبار آلود کردن فضا، مصمم است ثابت کند آنچه در این هفت هشت سال در زمینه بزک کردن دشمن و نشاندن جبهه خودی به جای متهم انجام شده، فراتر از خطا، و یک خط بوده است.

روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه خود نوشت:

وبسایت الف با «بیش فعال» توصیف کردن دولت در روزهای پایانی می‌نویسد: یکی از انتقادات جدی که به دولت یازدهم و دوازدهم توسط منتقدان طی هشت سال گذشته وارد شد، کم‌تحرکی و فعال نبودن در راستای رفع یا کاهش مشکلات بوده است. به همین دلیل اوصاف مختلفی مبتنی بر این برداشت و باور به دولت داده می‌شد که از جمله آن‌ها می‌توان به دولت بی‌تحرک، مسن و... اشاره کرد. البته نسبت دادن این صفات و ویژگی‌ها به دولت صرفاً مختص به منتقدان و مخالفان دولت نبوده بلکه حامیان دولت «تدبیر و امید» یعنی اصلاح طلبان نیز در مقاطع زمانی مختلف به آن معترف بودند. حالا دولتی که معمولاً با این ویژگی‌ها و مختصات در اذهان مردم، منتقدان و حامیان آن مشهور شده، در هفته‌های پایانی در زمینه‌های مختلف به شدت فعال شده تا جایی که اسباب تعجب را به وجود آورده است.

در دولت دوازدهم در روزهای پایانی اقداماتی در جریان است که منجر به منتفع شدن عده قلیلی از اطرافیان و حامیان آن‌ها خواهد شد.

به عنوان مثال چند روز قبل مالک شریعتی، نماینده مردم تهران در تذکری در جلسه علنی مجلس عنوان داشت: «در شرایطی که ما برای بودجه‌های پژوهشی، علمی و آموزشی مشکل داریم وزارت نفت،‌ پارک فناوری و نوآوری نفت را تأسیس کرده که خلاف رویه تأسیس این مراکز درباره آن عمل شده و مبالغ زیاد و امکانات زیادی به آن اختصاص یافته است. در واقع در حال درست کردن حیاط خلوتی برای نورچشمی‌ها هستند.

وی یادآور شد: یکی از اقدامات دیگر تعیین سفرا و افرادی به عنوان مسئولین سفارتخانه‌هاست که نوعی تقسیم غنائم است ما نسبت به این موضوع هشدار می‌دهیم و قطعاً با آن برخورد جدی خواهد شد.

شریعتی تصریح می‌کند: «به آقای رئیسی پیشنهاد می‌کنم اقدامات چند ماه پایانی دولت شامل: انتصاب و ارتقای مدیران، تبدیل وضعیت استخدامی، اعزام به مأموریت، تأسیس مؤسسات، واگذاری پروژه، جذب هیئت علمی، افزایش پایه حقوق، اعطای مجوز و... را بررسی، موارد خارج از ضابطه را در نخستین جلسه هیئت دولت خود باطل اعلام و بازگرداند.»

یکی از مواردی که در روزهای اخیر جنجال بسیاری را موجب شد موضوع واگذاری حدود شش هزار معدن بود که منتقدان بیان می‌داشتند چرا دولت در چهار هفته پایانی مبادرت به چنین کاری کرده است؟ چرا فرایند واگذاری شفاف و از طریق مزایده نیست؟ اهلیت و صلاحیت فنی و مالی افراد چگونه قرار است سنجیده و ارزیابی شود؟ و...

بعد از شدت گرفتن انتقادات بود که سعید عمرانی، معاون قضایی دادستان کل از صدور بخشنامه‌ای به دادستان‌های سراسر کشور مبنی بر به تعویق افتادن همه مزایده‌ها و مناقصه‌ها تا استقرار دولت جدید خبر داد. یکی دیگر از اقدامات دولت که موجب حرف و حدیث‌های فراوانی شد حذف سقف افزایش حقوق‌ها بود که منجر به افزایش فاصله میزان دریافتی‌ها به ویژه از سوی برخی مدیران خواهد شد. به همین دلیل بود که رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس با ارسال نامه‌ای به رئیس مجلس و معاون قوانین مجلس از مصوبه اخیر دولت انتقاد کرد و آن را ابهام‌آلود و دارای نقض غرض قانون‌گذار جهت عدالت در پرداختی‌ها دانست. این مسائل نشان می‌دهد که ضرورت دارد نهادهای نظارتی در روزهای آخر به شدت به چنین اقداماتی حساسیت داشته باشند و فعالیت دولت‌ها را در این زمینه رصد کنند. *  *  *

 حسن روحانی وقتی هشت‌سال پیش قصد قوه مجریه کرد، شعار روی شعار گذاشت و وعده از پی وعده نهاد. شعارهای رأی آفرین بود؛ چه کسی نمی‌خواست هم چرخ‌های اقتصاد کشورش بچرخد و هم دوران سانتریفیوژها پابرجا بماند؛ چه کسی تعامل با دنیا را بد می‌دانست و چه کسی می‌خواست سر جنگ با دنیا داشته باشد اما آنچه در عمل حسن روحانی و یارانش برای مردم به ارمغان آوردند، نه این شد و نه آن؛ شد آنچه شد؛ ملغمه‌ای از بی‌کفایتی، ناراستی و ناکارآمدی.


 


:: بازدید از این مطلب : 703
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 21 تير 1400

 

در چند صده پیش که غرب از ظلمت رهاشده بود و به خاطر رفتار بد روحانیت مسیحی که در فرمانروایی کلیسا مردم را از هرچه دین است گریزان کرده بود. متفکران غربی که از یوغ کلیسا رها شده بودن، از وحی گریزان و به دامان نفس سرکش که دلباخته سود و لذت است گرفتار شدند. بعد از انقلاب صنعتی که غرب در حال چپاول ثروت ملل مشعول بودند، ارزش های انسانی را  در راه تولید بیشتر برای ثروت بیشتر ذبح نمودند. با همین تفکر بود که در سال 1948 در پاریش سران کشورهای غربی قانونی به نام حقوق بشر نوشتند که فقط مردم کشورهای غربی انسان هستند و بقیه ملل باید تعظیم کننده آنها باشند و نگاه چپ به آنها نکنند وگرنه گرفتار قوانین حقوق بشر خواهند شد.

طبق روال هر ساله گروهک منافقین که از آستین آنها خون های به ناحق ریخته بیش از هفده هزار انسان بیگناه مسلمان ایرانی،  بر روی قوانین حقوق بشری  غری می چکد، برای خوش خدمتی به اربابان خود و برای اینکه به اربابان خود بگوید بیکار ننشسته اند و به کمکهای انها نیاز دارند. یک گرد همآیی تشکیل داده است و چیدمان دور میز این گردهم آیی،  گرگ هایی است که مثل سران همین گروهک،  دستشان به خون انسانهای بیگناه آغشته به خون است.

 سالهای قبل این تجمع ضد جمهوری اسلامی در پاریس بر پا می شد. چرا دروازه براندنبرگ برلین محل تجمع حامیان این فرقه انتخاب شده بود را باید در مخالفت دولت فرانسه در صدور مجوز برپایی این رویداد در پاریس، نقش لابی‌های صهیونیستی در آلمان و روابط خاص رژیم صهیونیستی و گروهک تروریست منافقین جست‌وجو کرد. بر کسی پوشیده نیست منافقین خلق یکی از بازوهای اجرایی عملیات‌های ضدجمهوری اسلامی در مناطق مختلف جهان و همچنین ترور دانشمندان هسته‌ای ایران بوده‌اند. 
روزنامه «هاآرتص» در این زمینه به نقل از یک رئیس پیشین سازمان موساد نوشته: اسرائیل می‌تواند برخی برنامه‌های ضدایرانی خود را از طریق سازمان مجاهدین خلق به اجرا بگذارد. اسرائیل باید تمام احتمالات از جمله درگیری نظامی با ایران را در نظر بگیرد اما نباید ظرفیت واسطه‌هایی مانند سازمان مجاهدین را که در ترور دانشمندان هسته‌ای ایران توسط اسرائیل همکاری داشتند، استثنا کرد. اسرائیل این گروه را آموزش می‌دهد و تأمین می‌کند. 

در جهانی که تروریست ها سال هاست ما را احاطه کرده اند و با خشونت شان، بی گناهان زیادی را در سراسر جهان قربانی اهداف سیاسی و ایدئولوژیک خود کرده اند، تأمین مالی نقش کلیدی و اساسی در ادامه حیات آنها ایفا می کند. تروریست ها روش های متعددی برای تأمین مالی خود دارند. قاچاق انسان و اعضای بدن، مواد مخدر، آثار باستانی و قاچاق سوخت و سلاح، از جمله روش هایی است که به طور مشترک توسط بسیاری از گروه های تروریستی مورد بهره برداری قرار می گیرد. در کنار این ها، حمایت مالی توسط برخی سرویس های اطلاعاتی نیز همواره یکی از رایج ترین راه های دسترسی به پول و امکانات توسط این گروه ها بوده است که یکی ازدلایل  عمده آن دریافت خدمات مورد نظر آن سرویس ها می باشد.

جای بسی تعجب است که بعضی دولت مردان غربی که خود تامین کننده مالی منافقین هستند در نقشه آنان حضور دارند. این جریان نشان می دهد که جمهوری اسلامی چقدر دشمنان بدنام و پلید دارد. برای حقانیت ایران اسلامی همین کافی است. ( جنگ احزاب در مقابل اسلام صف آرایی نکرده است) بلکه کشورهایی بر علیه اسلام ایران صف آرایی نموده اند، که جمهوری اسلامی دم خروس حقوق بشری آنها را در لای عباشان به تمام مردم دنیا نشان داده است. 

برای دیدن و شنیدن جنایات این کشورها، به زحمت زیادی نیاز نیست.

اگر به تاریخ بنگری که دولت همین آقایان (گرگ ها) دور میز نشسته منافقین چه بلاهایی بر بشریت در اقسا نقاط جهان که نیاورده اند.

صفحات تاریخ جهان مملو از جنایت‌هایی است که سه کشور امریکا، انگلیس و فرانسه مرتکب آن شده‌اند. این کشورها در پوشش حقوق بشر، آزادی، امنیت انسانی و با شعارهای دموکراسی و آزادی با لعاب انسان‌دوستانه، جنایت‌های فجیع را در تاریخ کشورهای جهان ثبت کرده‌اند. به عنوان مثال، نسل‌کشی ۱۰۰ میلیون سرخ پوست آمریکایی، جنایت درسدن، فاجعه هیروشیما و ناکازاکی، قتل‌عام ۳ میلیون ویتنامی و کشتار مردم در افغانستان، عراق و ایران از جمله جنایت‌هایی است که در کارنامه امریکا ثبت شده است. انگلیس نیز جنایت‌هایی در افغانستان، هند، ایران، عراق، آفریقای جنوبی و یمن انجام داده است که در تاریخ جهان در نوع خود بی‌نظیر است. فرانسه هم به عنوان هم‌دست امریکا و انگلیس عامل ده‌ها جنایت بزرگ در طول جنگ دوم جهانی و نیز در کشورهایی چون لیبی و الجزایر بوده است. علاوه بر این، براساس اطلاعاتی که در سال ۱۹۹۰ منتشر شد، فرانسه یکی از تأمین کنندگان زنجیره تولید بمب‌های شیمایی برای رژیم بعث عراق در دوران جنگ تحمیلی رژیم بعث علیه ایران بوده ‌است.

- در سال 1955 تا سال 1975 چه بلایی بر سر مردم ویتنام شمالی نیاوردند، قانون بشری آمریکایی ها همانند قانونی است که وقتی یک ویت کنگ‌ی را دستگیر و دست بسته نزد  ژنرال نگوگ لوآن آوردند. وی نیز همانجا بدون تفهیم گناهش اسلحه را به سمت سر او نشانه رفته و با شلیک گلوله‌ای وی را کشت. 

و یا آن‌روزی که یک گروهان ارتش آمریکا رفته بودند دنبال ویتنامی‌هایی که با آنان می‌جنگیدند یا همان «ویت‌کُنگ»‌ها و رسیدند به روستای «می‌لای» و هیچ ویت‌کنگی در آن‌جا نیافتند. اما به جای این‌که راهشان را بکشند و بروند افتادند به جان ساکنان روستا. چه کردند؟ ۵۰۴ نفر را کشتند و این کشتار بی‌دلیل با شکنجه، قطع عضو، تجاوز جنسی و قطعه‌قطعه‌کردن اجساد همراه بود. مورخان این ماجرا را با عباراتی نظیر سلاخی، بریدن گلوها و کشتن مردم با گلوله و نارنجک یاد می‌کنند.

«سیمور هِرش» خبرنگاری که ماجرا را افشا کرد درباره‌اش چنین نوشته است:«بسیاری به گروه‌های کوچک تقسیم شده و به ضرب گلوله به قتل رسیدند. دیگران... به آب انداخته شده و با شلیک گلوله به قتل رسیدند و بسیاری دیگر در گوشه‌ای یا در نزدیکی خانه‌هایشان کشته شدند. به برخی از زنان جوان‌تر و دختران تجاوز جنسی شد و سپس آن‌ها به قتل رسیدند». و البته یادآور شده است:«نام می‌لای فراموش نمی‌شود چون مردم این قریه بدون هیچ دلیلی و به‌طور تصادفی هدف نیروهای آمریکایی قرار گرفتند... بیشتر قتل عام‌های وحشتناک در جنگ رخ می‌دهند. این کشتار حتی در نزدیکی میدان جنگ هم رخ نداد بلکه قتل‌عامی بی‌دلیل در یک قریه بود.»

 

شوک‌آورترین واقعه جنگ ویتنام

یک عکس قابل‌انتشار از کشتار ‌»می‌لای». اغلب تصاویر باقی‌مانده از آن واقعه به‌دلیل دلخراش‌بودن در رسانه‌های عمومی قابل انتشار نیستند.

-شلیک موشک به سوی هواپیمای مسافربری ایرانی از ناو آمریکایی

جنایت همین آمریکایی های دور میز منافقین در حمله به هواپیمای مسافربری ایران ‌ایر پرواز ٦٥٥ از تهران به مقصد دوبی با شلیك موشك هدایت شونده از ناو وینسنس آمریكا بر فراز خلیج فارس و سرنگونی این هواپیما منجر به قربانی شدن 290 سرنشین آن شامل مسافران غیر ایرانی و كودكان و زنان شد. 66 كودك زیر 12 سال و 52 زن در میان قربانیان بودند. که با افتخار از چنین عمل ضد حقوق بشری ویل راجرز فرمانده ناو وینسنس مدال لژیون لیاقت را از دستان جورج بوش، رئیس جمهوری وقت آمریكا دریافت کرد. مدال لژیون لیاقت اغلب به افسران عالی‌رتبه‌ای داده می‌شود كه بتوانند مأموریت‌هایشان (به ویژه مأموریت‌های دشوار) را با موفقیت بگذرانند. موفقیتی از این بالاتر که توانسته بود، یک هواپیمای مسافربری را هدف قرار بدهد. 

- حمله به افغانستان تحت لوای حقوق بشری غربی،نمونه دیگری از جنایات همین آقایان است، آمریکاییان  با شعار دموکراسی و حقوق بشر وارد افغانستان شدند، مدارک و شواهد نشان می دهد که امريکا اواخر سال ۲۰۰۱ از مقادير زيادي مهمات ساخته‌شده از اورانيوم ضعيف‌شده در افغانستان استفاده کرده است که نظاميان امريکايي هنوز هم از اين مهمات استفاده مي‌کنند. آمریکاییها به فکر لشکر کشی و غارت افغانستان هستند و به یقین برایشان اهمیتی ندارد که این مواد با آینده این مردم چه خواهد کرد؟ آنها می خواهند به اهداف خود برسند، حال اگر چند ده هزار نفر هم در این میان قربانی شدند، بهایی است که باید ملت افغانستان به جان بخرند تا کشورشان توسط آمریکاییها آباد شود!

نمونه هایی از جنایات غربی ها زیر چتر حقوق بشر غربی

۱. کشتار و نسل‌کشی ۱۰۰ میلیون سرخ پوست آمریکایی

کشتار سرخ‌پوستان جنایت پردامنه و طولانی‌مدتی بود که به دنبال کشف قاره آمریکا توسط دریانوردان اسپانیایی در قرن شانزدهم آغاز شد. این کشتارها عمدتاً توسط کشورهای استعمارگر اروپایی خصوصاً اسپانیا، پرتغال، فرانسه و انگلستان به منظور سلطه بر مناطق مختلف قاره آمریکا و با هدف دستیابی اموال و املاک سرخ‌پوستان صورت می‌گرفت. بعدها و به خصوص در نیمه دوم قرن نوزدهم، آمریکاییان با کوچ دادن اجباری و جنگ‌هایی که به دنبال آن صورت می‌گرفت نقش پررنگی در کشتار سرخ‌پوستان آمریکای شمالی ایفا کردند.

جنگ‌های آمریکا با اولین حمله به سرخپوستان در شهر جیمزتاون در سال ۱۶۶۲ میلادی آغاز شد که به دنبال آن جنگ با سرخپوستان آلگوکین طی سال‌های ۱۶۳۵ و ۱۶۳۶ و جنگ سال‌های ۱۶۷۵ و ۱۶۷۶ که منجر به ویرانی نیمی از شهرهای ماساچوست شد را در پی داشت. دیگر جنگ‌ها و حملات امریکا به سرخپوستان تا سال ۱۹۰۰ ادامه داشت. در مجموع آمریکایی‌ها حدود ۱۰۰ میلیون سرخ پوست را به قتل رساندند.

۲. جنایت جنگی امریکا در «درسدن»

با توجه به اینکه متفقین در جنگ جهانی دوم پیروز شده بودند، هیچ کدام از جنایات جنگی ایالات متحده در جنگ جهانی توسط دادگاهی بررسی نشد. اما این به معنای آن نبود که این جنایت‌ها در تاریخ جهان ثبت نشود.

نیروهای آمریکایی در آلمان به طور مستقیم یا غیر مستقیم باعث شدند غذای کافی به اسرای جنگی آلمانی و همچنین غیر نظامیان حاضر در منطقه تحت تسلط خود نرسد که این باعث کشته شدن هزاران آلمانی بر اثر گرسنگی شد.

نیروهای آمریکایی تمام آلمانی‌های عضو وافن اس‌اس را که در داخائو در سال ۱۹۴۵ به اسارت گرفته بودند تیرباران کردند. نیروهای لشکر ۴۵ پیاده نیروی زمینی ارتش آمریکا همچنین ۷۵ اسیر جنگی ایتالیایی را در منطقه بیسکاری قتل عام کردند.

در بمباران درسدن در جنگ جهانی دوم بمب‌افکن‌های نیروی هوایی ارتش آمریکا و متحدانش ۳۹۰۰ تن بمب انفجاری قوی و بمب‌های آتش‌زا را طی ۴ یورش، در کمتر از ۱۵ ساعت بر روی درسدن ریختند و ۳۴ کیلومتر مربع از شهر را کاملا ویران کردند. در آتش‌سوزی بزرگی که در نتیجه بمباران رخ داد بقایای شهر نیز نابود شد.

به ادعای ارتش آمریکا درسدن یک مرکز مهم نظامی بود که ۱۱۰ کارخانه و ۵۰۰۰۰ شاغل در آن در حمایت از دولت نازی مشغول به فعالیت بودند. این در حالی بود که صرفاً زیرساخت‌های مخابراتی، پل‌ها و مناطق وسیع صنعتی خارج از شهر بمباران شدند و حملات بمباران مناطق، بدون هیچ فرقی بین نظامی بودن یا نبودن آنها و بی هیچ تناسبی با اهداف نظامی بود.

در تعداد کشته شدگان حاصل از این بمباران اختلاف نظر است و تعداد کشته‌ها از ۳۴۰۰۰ نفر تا تعداد بسیار بالایی ذکر شده است که اکثر قریب به اتفاق غیر نظامی بودند.

بنابر گفته "ارهارد موندرا"، عضو کمیته باتزن (مؤسسه زندانیان سیاسی سابق در جمهوری دموکرتیک آلمان)، در روزنامه "دی‌ولت": «براساس اظهارات سرهنگ دوم دی ماتس افسر سابق ستاد مشترک ارتش آلمان در منطقه نظامی درسدن، ۳۵۰۰۰ نفر از قربانیان کاملا شناسایی شدند، هویت ۵۰۰۰۰ نفر تا حدودی آشکار شد، اما در حدود ۱۶۸۰۰۰ نفر به هیچ وجه قابل شناسایی نبودند.»

۳. فاجعه هیروشیما و ناکازاکی

بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی دو عملیات اتمی بود که در زمان جنگ جهانی دوم به دستور هری ترومن، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، علیه امپراتوری ژاپن انجام شد. در این دو عملیات، دو بمب اتمی به فاصله ۳ روز بر روی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی انداخته شد که باعث ویرانی و کشتار گسترده شهروندان این دو شهر شد.

انفجار اتمی در دو شهر هیروشیما و ناکازاکی را شاید بتوان یکی از بزرگ‌ترین جنایت های تاریخی آمریکا قلمداد کرد که به مرگ آنی ۲۲۰ هزار تن منجر شد وصدها هزار تن نیز طی سال‌های پس از آن بر اثر تاثیرات آن فاجعه دچار بیماری‌های حاد شدند.

۴. کشتار ۳ میلیون ویتنامی با مشارکت آمریکا

جنگ ویتنام نام مجموعه عملیات و درگیری‌های نظامی‌ای است که از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۵ بین نیروهای ویتنام شمالی و جبهه ملی آزادی‌بخش ویتنام جنوبی معروف به "ویت‌کنگ" از یک سو، و نیروهای ویتنام جنوبی و متحدانش به ویژه ایالات متحده آمریکا از سوی دیگر رخ داد.

جنگ آمریکا علیه ویتنام در زمان ریاست جمهوری لیندون جانسون آغاز شد و بر اساس آمار در طی ۱۶ سال جنگ، حدود ۳ میلیون ویتنامی کشته شدند.

"کشتار می لای" به مثابه یکی از جنایت‌های جنگی آمریکا، واقعه‌ای در روز ۱۶ مارس ۱۹۶۸ میلادی است که در جریان جنگ ویتنام بود و طی آن ۳۴۷ تا ۵۰۴ شهروند غیرنظامی جمهوری ویتنام جنوبی توسط سربازان واحد گردان سوم تجسسی ارتش آمریکا به قتل رسیدند. اکثر قربانیان غیرنظامیان زن و کودک بودند. قبل از قتل، برخی از قربانیان مورد شکنجه و قطع اندام نیز قرار گرفته بودند. برخی از اجساد نیز در جریان کشتار توسط سربازان قطعه‌قطعه شده بودند. علاوه بر کشتار دهکده‌های می لای، جنایت‌هایی در می خه و سون می در جریان جنگ ویتنام رخ داد که افراد زیادی در آن کشته شدند.

از جمله مهم‌ترین جنایات آمریکا در جنگ ویتنام، سم پاشی مناطق ویت کنگ‌ها با ماده شیمیایی بود. عنصر نارنجی که توسط هواپیماهای آمریکایی بر این مناطق بارید با ماده دی اکسین، سال‌های سال منجر به بیماری‌هایی چون سرطان و معلولیت ذهنی در این منطقه شده است.

آمریکاییان سالانه ۵۰۰ هزار تن بمب به این سرزمین ریختند، جنگل‌ها را با ناپالم سوزاندند و انسان‌ها را زنده زنده بریان کردند.

از سال ۱۹۶۵ کشورهای هم‌مرز ویتنام، کامبوج و لائوس نیز به دلیل کمک سربازان این دو کشور به ویت‌کنگ‌ها هدف حملات هوایی آمریکا قرار گرفتند. تجاوز به زنان، شکنجه دادن آنها و کشتن مردم عادی توسط نیروهای آمریکایی‌ از ۱۹۶۷ به بعد شدت یافت و جنایت بزرگی در تاریخ جهان ثبت کرد.

۵. کشتار مردم کره توسط آمریکا در سال ۱۹۵۰

جنگ کره جنگی میان جمهوری کره (کره جنوبی) با پشتیبانی نیروهای سازمان ملل متحد به رهبری ایالات متحده و جمهوری دمکراتیک خلق کره (کره شمالی) با پشتیبانی چین و کمک نظامی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود که در ۲۵ ژوئن ۱۹۵۰ با ورود نیروهای تحت فرمان حکومت کمونیستی کیم ایل سونگ به بخش جنوبی آغاز شد.

کشتار غیرنظامیان از جنایت‌های آمریکا در این جنگ بود که حدود ۳۰۰ شهروند کره‌ای توسط نیروهای ارتش آمریکا و بین ۲۶ تا ۲۹ ژوئیه ۱۹۵۰ در روستای نو گون ری کشته شدند. این کشتار توسط واحدهای لشکر یک مکانیزه آمریکا و در زیر پل آن روستا انجام شد. این واقعه را دومین واقعه تلخ بعد از کشتار می لای می‌دانند.

۶. جنایت آمریکا در افغانستان

جنگ آمریکا در افغانستان از ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۴، دوره‌ای از جنگ است که به بهانه آمریکا مبنی بر حمله القاعده به نیویورک و واشنگتن در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ آغاز شد.

این جنگ ده‌ها هزار تلفات مستقیم غیرنظامی برجا گذاشت. بیش از ۴۰۰۰ سرباز آیساف و پیمانکاران غیرنظامی، ۱۵۰۰۰ نیروهای امنیت ملی افغانستان و همچنین بیش از ۲۰هزار غیرنظامی کشته‌شدند. در حال حاضر آمار دقیقی از تعداد کل کشته شدگان این جنگ در دست نیست، اما طبق مطالعات پروفسور "مارک هرولد" که در روزنامه گاردین منتشر شد، فقط در سه ماه اول جنگ بیش از ۴۰۰۰ تن کشته شده‌اند. تنها در سال ۲۰۰۹ بمب‌های دست ساز و مین‌های کنارجاده‌ای ۱۰۵۴ نفر قربانی گرفته‌اند. در عین حال، ده‌ها هزار غیرنظامی از زمان آغاز حملات هوایی آمریکا در سال ۲۰۰۱ تا زمان حاضر در افغانستان جان باخته‌اند.

ارتش آمریکا ۷ اکتبر ۲۰۰۱ برای نخستین بار اهدافی را در ولایت‌های کابل، قندهار، ننگرهار، قندوز، جوزجان، لوگر، تخار، نیمروز، فراه و غزنی با جنگنده‌های B-۵۲ و موشک‌های کروز مورد حمله قرار دادند. در سه هفته اول این حملات بیش از هزار نفر در این مناطق کشته شدند.

در ۱۷ اکتبر ۲۰۰۱ حداقل ۲۹ غیرنظامی در روستایی در نزدیکی قندهار در حمله یک جنگنده آمریکا کشته شدند. به گزارش روزنامه «گاردین»، کاروانی متشکل از ۱۲ خودروی حامل نمایندگان قبایل ولایت شرقی که به دعوت حکومت موقت کابل به منظور شرکت در مراسمی در حال حرکت به سوی پایتخت بودند توسط هواپیمای AC-۱۳۰ ارتش آمریکا هدف قرار گرفته و ۶۵ نفر کشته شدند. همچنین سازمان ملل متحد در ۲۱ دسامبر همان سال اعلام کرد که در ۲۹ دسامبر ۲۰۰۱ جنگنده‌های ارتش آمریکا یک روستا در نزدیکی شهر گردیز مرکز ولایت پکتیا را بمباران کرده‌اند. در این حمله حداقل ۵۲ غیرنظامی افغان از جمله تعدادی زیادی زن و کودک کشته شدند. سخنگوی پنتاگون در آن زمان مدعی شد که انبار مهمات طالبان در روستای مذکور منهدم شده است. شمار تلفات غیرنظامیان افغان در سال ۲۰۰۱-۲۰۰۲ از مرز تعداد قربانیان ۱۱ سپتامبر گذشت.

پروفسور مارک هیرالد تاکید می‌کند که ۳۸۰۰ افغان از ۷ اکتبر الی ۷ دسامبر ۲۰۰۱ توسط امریکا به قتل رسیده‌اند. خبرگزاری آسوشیتیدپرس طی گزارشی در ۳ دسامبر ۲۰۰۱، تحت عنوان «بمب ایالات متحده روستای زراعی را با خاک یکسان کرد» از کشته‌ شدن ۱۵۵ تا ۳۰۰ تن از ساکنان روستای کامه ادو در ننگرهار خبر داد. روزنامه دیلی‌گراف نیز به تاریخ ۲۰ دسامبر ۲۰۰۱ در گزارشی تحت عنوان «غیرنظامیان بهای بمب‌های منحرف شده آمریکا را می‌پردازند» اعلام کرده که ده‌ها تن کشته شده‌اند. خبرگزاری پژواک و رسانه‌های بین‌المللی دیگر نیز در ۲۵ اکتبر ۲۰۰۶ از کشته‌ شدن حدود ۹۰ غیرنظامی در روستای پنجوایی قندهار خبر دادند. نیروهای آمریکایی با بمباران این روستا فاجعه بزرگی آفریدند، اما هرگز از این قتل‌عام‌ها عذرخواهی نکردند.

براساس گزارش دولت افغانستان در ماه مه ۲۰۰۷ طی دو روز بمباران جنگنده‌های آمریکایی به روستایی در نزدیکی هرات، دست‌کم ۴۲ نفر، از جمله تعدادی زن و کودک قتل‌عام شدند. در این بمباران ۱۰۰ خانه ویران و حدود ۱۶۰۰ نفر بی‌خانمان شدند. در پی حمله هوایی روز ۲۲ اوت ۲۰۰۸ به روستای عزیزآباد در ولایت هرات، نیز ۹۰ غیرنظامی کشته شدند. مقامات امنیتی افغانستان ۴ مه ۲۰۰۹ اعلام کردند که حملات هوایی ناتو به رهبری آمریکا در منطقه گرانای ولایت فراه باعث کشته شدن ۱۴۵ غیرنظامی از جمله ۹۲ کودک و ۲۲ زن شد. حملات هوایی آمریکا در ۲۳ ژوئیه ۲۰۱۰ به منطقه سنگین ولایت ننگرهار باعث کشته شدن بیش از ۵۲ زن و کودک بی‌گناه شد. بیش از ۴۰۰ نفر در خیابان‌های کابل به تظاهرات پرداخته و این حمله را محکوم کردند. هیئتی از کابل برای تحقیق به منطقه اعزام شدند. براساس بررسی‌های هیئت، تمامی کشته شدگان زنان و کودکان بودند. نیروی هوایی ایالات‌ متحده آمریکا در ۳ اکتبر ۲۰۱۵، با جنگنده لاکهید AC-۱۳۰U بیمارستان قندوز در شمال افغانستان را هدف حمله قرار داد. در این حمله دستکم ۴۲ غیرنظامی کشته و ۳۰ نفر مجروح شدند. سازمان پزشکان بدون مرز پس‌ از این فاجعه اعلام کرد که پیش‌تر کلیه هشدارها راجع به موقعیت مکانی بیمارستان به نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا داده‌ شده بود و این حمله عمدی صورت گرفته است. این سازمان در ادامه حمله به بیمارستان را نقض حقوق بین‌الملل عنوان کرد و تمامی کارمندان خود را از این شهر خارج کرد.

۷. همدستی با رژیم بعث عراق در هشت سال جنگ تحمیلی علیه ایران

جنگ رژیم بعث عراق با ایران، طولانی‌ترین جنگ متعارف در قرن بیستم میلادی و دومین جنگ طولانی این قرن پس از جنگ ویتنام بود که نزدیک به هشت سال به طول انجامید. جنگ به صورت رسمی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ برابر ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ آغاز شد. در این روز درگیری‌های پراکنده مرزی دو کشور با یورش هم‌زمان نیروی هوایی عراق به ده فرودگاه نظامی و غیرنظامی ایران و تهاجم نیروی زمینی این کشور در تمام مرزها به یک جنگ تمام عیار تبدیل شد. در طی این جنگ نابرابر که همه قدرت‌های جهانی بخصوص آمریکا از صدام حمایت می کردند، ۱۶ هزار نفر در جریان بمباران مناطق مسکونی به شهادت رسیدند و بقیه در جبهه‌های نبرد شهید شدند. شهدای بسیجی ۸۵ هزار و ارتشی ۴۸ هزار نفر بودند. بیش از ۳۳ هزار دانش‌آموز و بیش از ۳۵۰۰ دانشجو هم طی این هشت سال به شهادت رسیدند. روحانیت نیز ۳۳۱۷ شهید داشتند. در این دوران شهت ساله نیز ۸۸ مسیحی، ۱۸ کلیمی و ۹ زرتشتی در دفاع از خاک میهن شهید شدند و ۲ هزار تبعه غیرایرانی نیز با حضور در جبهه‌ها به شهادت رسیدند.

در پشت صحنه این جنایت‌های جنگی وحشیانه، آمریکا قرار داشت که تلاش داشت از اهرم‌های منطقه‌ای برای مهار ایران و قدرت روزافزون انقلاب اسلامی جلوگیری کند. تحریم اقتصادی آمریکا علیه ایران، عراق را بیش از گذشته با انگیزه‌تر کرد. ماهواره‌های آمریکا تصاویر نبرد و اطلاعات استراتژیک نظامی را ساعت به ساعت به ایستگاه‌های آمریکا منعکس می‌کردند و ایستگاه‌های ردیابی، کلیه مکالمات نیروهای مسلح ایران را ثبت کرده و در اختیار ارتش صدام حسین می‌گذاشتند. تشکیل شورای همکاری خلیج فارس و ایجاد یک نیروی نظامی امنیتی در خلیج فارس با نظارت و رهبری آمریکا، در واقع حضور نظامی آمریکا در منطقه را مشروعیت بخشید تا در صورت تضعیف عراق و برتری ایران، آمریکا مستقیما کفه ترازو را به نفع عراق سنگین‌تر کند.

رژیم بعث عراق همچنین جنگ از راه دور (جنگ نفتکش‌ها، جنگ شهرها و حملات موشکی بر علیه مراکز اقتصادی) را در رئوس اهداف نظامی خود قرار داد و آمریکا در راس کشورهایی بود که امکانات نظامی وسیعی را در این زمینه در اختیار دولت بعثی عراق قرار دادند.

۸. جنایت آمریکا در عراق

جنگ عراق یک عملیات نظامی است که در ۲۰ مارس ۲۰۰۳ با حمله یک ائتلاف بین‌المللی به رهبری ایالات متحده به عراق آغاز شد. این جنگ با خروج آخرین تیپ رزمی آمریکایی در ۱۹ اوت ۲۰۱۰ به‌طور رسمی خاتمه یافت. هر چند بعد از آن هم حدود ۵۰ هزار نیروی آمریکایی عمدتاً به بهانه آموزش سربازان عراقی در این کشور باقی ماندند.

دو توجیه عمده برای آغاز این جنگ توسط جرج بوش رئیس‌جمهور وقت آمریکا مطرح شد که یکی از آن‌ها رابطه صدام حسین با القاعده و دیگری نابود کردن سلاح‌های کشتار جمعی عراق بنابر توافق‌نامه ۱۹۹۱ بود. تجاوز به زنان و کودکان، بهره گیری از سلاح شیمیایی، کشتار جوانان و مخالفان حمله نظامی آمریکا، تخریب نهادهای آموزشی و بهداشتی، غارت اموال مردم، کشتار بی دلیل بی گناهان، آزار و اذیت کودکان، کشتار دسته جمعی اهالی روستاهای عراق، زنده به گور کردن مخالفان، به آتش کشیدن روستاهای مخالف حضور نظامی آمریکا در عراق و... برخی از جنایت‌های آمریکا در کشور عراق است.

شمار نظامیان آمریکایی که در جنگ آمریکا در عراق کشته شدند به ۴ هزار و ۷۹۵ نفر رسید و هزینه جنگ در عراق ۷۸۰ میلیارد دلار برآورد شده است.

براساس این جنگ افروزی آمریکا، در عراق تا سال ۲۰۰۷ سوءتغذیه کودکان به ۲۸٪ رسید و گزارش‌ها حاکی از آن بود که حدود ۶۰ تا ۷۰٪ از کودکان عراقی دچار مشکلات روانی شده‌اند. بیشترِ عراقی‌ها به آب آشامیدنی سالم دسترسی نداشتند. به نظر می‌رسید شیوع وبا در شمال عراق به سبب کیفیت پایین آب بوده باشد. بیش از نیمی از پزشکان عراقی بین سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ این کشور را ترک کردند. گفته می‌شود که کاربرد اورانیوم ضعیف‌شده و فسفر سفید در سلاح‌های آمریکایی باعث نارسایی‌های نوزادان و سرطان گسترده در فلوجه شده است.

بنابر آمارهای کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان، ۴/۴ میلیون عراقی تا پایان ۲۰۱۵ آواره شده‌اند. در طول جنگ جمعیت مسیحیان عراقی به شدت کاهش پیدا کرد به طوری که از ۱/ ۵ میلیون نفر در ۲۰۰۳ به ۵۰۰۰۰۰ نفر در ۲۰۱۵ رسید.

طبق آمار ویکی‌لیکس پیرامون گزارش‌های روزانه طبقه‌بندی‌شده جنگ عراق، از ژانویه ۲۰۰۴ تا دسامبر ۲۰۰۹ نیز ۶۶۰۸۱ غیرنظامی کشته شدند. این در حالی است که براساس پژوهش مؤسسه نظرسنجی ORB که در تاریخ اوت ۲۰۰۷ منتشر شده است، ۱۰۳۳۰۰۰ مرگ خشونت‌بار ناشی از جنگ در کشور عراق اتفادق افتاده است.

«جنایت‌های انگلستان»

۱. جنایت انگلیس در افغانستان

جنگ اول افغانستان و انگلیس (۱۸۳۹ – ۱۸۴۲) در بخش جنوبی دره هلمند روی داد. این جنگ، یکی از اولین لشکرکشی‌های بزرگ قرن نوزدهم در جریان رقابت‌ها بر سر تصاحب قدرت و نفوذ در منطقه آسیای مرکزی بود که با عنوان بازی بزرگ امپراتوری بریتانیا شناخته می‌شود. در این جنگ تعداد زیادی از مردم حوالی هلمند به قتل رسیدند و ترس و وحشت در افغانستان به وجود آمد. در عین حال، آبادانی و توسعه افغانستان متوقف شد و قتل و غارت در این کشور فزونی یافت و تعدادی از غیرنظامیان در این لشکرکشی کشته شدند.

۲. اشغال هند و قحطی‌های کشنده

طی اشغال هند توسط نیروهای بریتانیا، ‌ بر اساس منابع مختلف تاریخی، در دهه ۱۷۷۰ میلادی بیش از ۱۰ میلیون هندی تنها در ایالت بنگال این کشور، بر اثر قحطی و گرسنگی، بیماری، بدرفتاری و شکنجه به دست نظامیان انگلیس و یا بر اثر فشار کار اجباری جان خود را از دست دادند. از سال ۱۹۴۲ نیز قحطی دیگری به دلیل تصمیم استعماری دولت بریتانیا و شخص چرچیل در هندوستان به وقوع پیوست که در حدود ۵ میلیون هندی دیگر را به کام مرگ کشاند. طی سال‌های ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۴ بین ۳ /۵ تا ۵ میلیون هندی بر اثر قحطی جان باختند. به دستور چرچیل در این سال‌ها، تمامی کشتی‌هایی که برای انتقال مواد غذایی به هند مورد استفاده قرار می‌گرفت، به انتقال تجهیزات و آذوقه برای نیروهای نظامی انگلستان در شمال آفریقا به کار گرفته شدند و بدین ترتیب قحطی بزرگی این بار نیز در ایالت بنگال هند جان میلیون‌ها هندی را گرفت.

کشتار آمریت سر در پنجاب هندوستان به تاریخ ۱۹۱۹ یکی دیگر از فجایع جنگی انگلیس در هندوستان است. در طی این کشتار، معترضین به شکل مسالمت‌آمیز در مکانی جمع شدند تا به حکومت‌داری امپراتوری بریتانیا و شرایط اقتصادی اعتراض کنند. نیروهای انگلیسی به‌جای شنیدن صدای معترضین تمام خروجی‌ها را بستند و همه را به رگبار بستند. در عرض ۱۰ دقیقه حدود ۱۰۰۰ نفر کشته و همین میزان به‌شدت زخمی شدند. پارلمان انگلستان سرتیپ ریجینالد دایر فرمانده نیروها که دستور شلیک را صادر کرده بود را احضار کرد ولی به وی مدال شجاعت داد و با پاداشی ۹۰۰ هزار دلاری وی را ناجی هندوستان نامید.

۳. جنگ بوئر در آفریقای جنوبی

انگلستان در طول جنگ‌های بوئر (۱۹۰۰ تا ۱۹۰۲) چندین هزار انسان بی‌گناه را فقط برای جلوگیری از خطرات احتمالی شورش داخلی، در اردوگاه‌های کار اجباری زندانی کرد. در عرض یک سال ۱۰ درصد از مردم بوئر در مریضی و گرسنگی این اردوگاه‌ها مردند تا دولت بریتانیا به اهداف استعماری و اقتصادی خود در آفریقا برسد. سیاست‌های انگلیس برای کنترل مردم آفریقای جنوبی حدود ۴۸ هزار کشته غیرنظامی، شامل زنان و کودکان برجای گذاشت. این آمار جدای از ۳۰ هزار کشته‌شده جنگ بوئر است.

۴. نسل کشی ایرانیان در سال‌های ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹

در طول تاریخ، انگلیس جنایات متعددی را درایران مرتکب شده است. یکی از آن جنایات کشتار تقریبا ۴۰% از جمعیت ایران درطول سال‌های ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ میلادی بوده است. به دیگر سخن انگلیس تقریبا ۹ تا ۱۰ میلیون نفر از جمعیت ایران را در طول این سال‌ها قتل عام کرد.

درآن دوران انگلیس نه تنها از پرداخت پول درآمدهای نفتی ایران امتناع می‌کرد بلکه غلات ایران را غارت کرده و نیز اجازه نمی‌داد تا غلات و مواد غذایی از کشورهای دیگر، نظیر آمریکا، هند و ... وارد ایران شود و این امر باعث شده بود تا قیمت مواد خوراکی و غلات در ایران به شدت افزایش یابد و قحطی ایران را فرا بگیرد و در اثر گرسنگی و سوء تغذیه بین ۹ تا ۱۰ میلیون نفر از ایرانیان طی دو سال جان خود را از دست بدهند.

براساس اسناد وزارت امور خارجه آمریکا، جمعیت ایران در سال ۱۹۱۴ میلادی ۲۰ میلیون نفر بوده است. این جمعیت در ۵ سال بعد، یعنی در سال ۱۹۱۹ به ۱۱ میلیون نفر تقلیل یافته است و علت آن سیاست نسل‌کشی انگلیس در ایران بوده است.

۵. بمباران شیمایی عراق توسط انگلیس

بمباران شیمیایی عراق به دستور چرچیل یکی از فجایع انسانی در طول تاریخ است. انگلیسی‌ها سلاح‌های‌ شیمیایی‌ خود را درعراق‌ آزمایش‌ کرده‌اند که مقدمات اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ را فراهم کرد.

درسال‌ ۱۹۱۹ سرهنگ‌ آرتور هریس‌ ملقب‌ به‌ هریس‌ بمب‌ افکن‌ گفت‌: اعراب‌ و کردها اکنون‌ می‌فهمند که‌ معنی‌ واقعی‌ بمباران‌ چیست‌ زیرا ظ‌رف‌ ۴۵ دقیقه‌ می‌توانیم‌ روستاها و یک‌ سوم‌ ساکنان‌ آن‌ را نابود کنیم.

در آن‌ زمان‌ فرماندهی‌ نیروی‌ هوایی‌ انگلیس‌ در آسیای غربی، آزمایش‌ سلاح‌ شیمیایی‌ بر اعرابی‌ که‌ سرسختانه‌ مقاومت‌ می‌کردند را تقاضا کرد. وینستون‌ چرچیل‌ وزیر جنگ‌ وقت‌ حمایت‌ گسترده‌ خود را از بکارگیری گازهای‌ سمی‌ برضد عشایر عراق اعلام‌ کرد. استفاده‌ از گازهای‌ کشنده‌ در سال‌ ۱۹۲۰ نیز ادامه‌ یافت. نیروی‌ هوایی‌ انگلیس‌ بار دیگر درسال‌ ۱۹۲۵ از این‌ سلاح‌ها برای‌ سرکوب‌ اهالی‌ سلیمانیه‌ عراق‌ استفاده‌ کرد. انگلیسی‌ها پاسخ ناآرامی‌های داخل عراق را با حملات شیمیایی ارتش در جنوب، و بمباران جنگنده‌های نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا در شمال و جنوب دادند. بمب‌گذاری، بمباران شبانه، بمب‌افکن‌های سنگین، بمب‌های تأخیری (که به خصوص جان کودکان را تهدید می‌کند) همه و همه در طول حملات بر روستاهای کاه‌گلی و سنگی توسط انگلیس در کشور عراق رخ داد.

نیروی هوایی سلطنتی در آغاز به منظور سرکوب شورش اعراب و کردها و محافظت از ذخایر نفتی تازه‌ اکتشاف‌شده و محافظت از شهرک‌نشینان یهودی در فلسطین و دور نگاه داشتن ترکیه به عراق اعزام شد. چرچیل به خصوص بر استفاده از سلاح‌های شیمیایی مصّر بود و می‌گفت این سلاح‌ها باید علیه "اعراب سرکش" به طور آزمایشی به کار روند. در این راستا حملات به روستاها آغاز شد.

یکی دیگر از روش‌های انگلیسی‌ها در برخورد با عراقیان به رگبار بستن اهالی قبایل در حال فرار از آلودگی شیمیایی بود. با این روش چندین هزار عراقی دیگر نیز کشته شدند.

۶. قتل عام مردم آلمان توسط انگلیس در جنگ دوم جهانی

انگلستان و فرانسه در ۳ سپتامبر ۱۹۳۹ علیه آلمان رایش اعلان جنگ دادند. دو روز بعد از این واقعه انگلستان بمباران شهرها و جمعیت غیرنظامی آلمان را آغاز کرد. در ۵ سپتامبر ۱۹۳۹ اولین حملات هوایی علیه شهرهای کوکس‌هاون و ویلهلم‌شاون انجام گرفت؛ در ۱۲ ژانویه ۱۹۴۰ شهر وسترلند بمباران شد. در ۲۰ مارس، ۱۱۰ بمب انفجاری و آتش‌زا بر فراز شهرهای کیل و هرنوم رها شدند. در این حمله یک بیمارستان به کلی تخریب شد. در آوریل ۱۹۴۰، بمب‌افکن‌های ارتش بریتانیا حملاتی فزاینده علیه شهرهایی انجام دادند که دارای هیچ نوع تأسیسات و اهمیت نظامی نبودند. وینستون چرچیل در ۱۱ می ۱۹۴۰، و درست یک روز بعد از انتصاب به عنوان نخست‌وزیر و وزیر جنگ تصمیم گرفت دستوری مبنی بر انجام حملات هوایی وسیع علیه مردم غیرنظامی آلمان صادر کند. با این حال وی مردم انگلستان را از اتخاذ این تصمیم مطلع نکرد. قربانیان بمباران درسدن، تلفات و نحوه کشته شدن قربانیان، فجیع‌تر و فراتر از یک عملیات و بمباران ساده نظامی بود. هدف نیروهای متفقین نابود کردن مردم آلمان به ترسناکترین شکل ممکن بود. وی در صبح روز بعد از بمباران به هواپیماهای سبک دستور داد که بازماندگان بمباران‌ها را در ساحل رودخانه الب به رگبار ببندند.

۷. کشتار مردم ایرلند شمالی

در شمال ایرلند شواهد معتبری در رابطه با تعداد موارد کشتار شهروندان غیرنظامی از سوی سربازان انگلیسی موجود است. بین سال‌های ۱۹۷۰ و ۲۰۰۰ پرسنل نظامی انگلیس بیش از ۳۰۰ شهروند مرد، زن و کودک را به قتل رسانده‌اند. تمامی قربانیان غیرمسلح بودند و هیچ یک خطر جانی برای سربازان انگلیسی به شمار نمی‌رفتند. در میان کشته‌شدگان کشیشان کاتولیک، زنان مسن، کودکان و حتی دختران نوجوان به چشم می‌خورند. اسنادی از دولت انگلیس منتشر شده است که در سال ۱۹۷۲ به تمامی سربازان انگلیسی متهم به کشتار شهروندان غیرنظامی در شمال ایرلند بخشودگی تعلق گرفت.

۸. کشتار مردم یمن

شکنجه‌گاه‌های عدن در یمن طی سال‌های ۱۹۶۳-۱۹۶۶ یکی دیگر از جنایت‌های انگلستان است. در دهه ۱۹۶۰ یمنی‌ها برای در دست گرفتن بندرگاه یمن دست به کار شدند. انگلیسی‌ها بهترین راه سرکوب مخالفان را در ایجاد شکنجه‌گاه‌های مخوف دیدند. نگه‌داری مخالفان در سلول‌های یخچالی با تن کاملاً برهنه موجب شد بسیاری از آن‌ها ذات‌الریه بگیرند و از بین بروند. سوزاندن بدن‌ها با سیگار، نشاندن زندانیان برهنه روی نیزه و تجاوز جنسی از دیگر شکنجه‌های این مراکز بود.

«جنایت‌های فرانسه»

۱. جنگ الجزایر

در ۱۸ مه ۱۸۳۰ فرانسه به بهانه آن که فرمانروای الجزایر، سه سال پیش از آن، برای وصول هفت میلیون فرانک طلب این کشور از فرانسه، پاریس را تهدید کرده بود، دستور حمله به الجزایر را صادر کرد. اما بر خلاف تصور دولت‌مردان فرانسه، مردم الجزایر در مقابل حمله به کشورشان به شدت مقاومت کردند و حتی پس از اشغال این کشور توسط سربازان فرانسوی، امیر عبدالقادر الجزایری، سال‌ها با آن‌ها مبارزه کرد. با این وصف، به دلیل برتری تجهیزات فرانسویان، آنان پس از کشتار و شکنجه مردم و تجاوز به عنف در این کشور و سرکوب مقاومت آزادی‌خواهان مسلمان الجزایری، بر این کشور مسلط شدند.

سرانجام در سال ۱۹۶۲، پس از یک جنگ استقلال‌طلبانه خونین که طی آن بین ۵۰۰۰۰۰ تا ۱۵۰۰۰۰۰ نفر به دست ارتش فرانسه و جبهه ملی آزادی کشته شدند، کشور الجزایر به پایتختی الجزیره اعلام استقلال کرد. بهانه حمله به الجزایر ادب کردن پادشاه آن کشور خوانده شد اما نتیجه آن تخریب آبادی الجزایر و آوارگی ملت آن و شکنجه و کشتن هزاران الجزایری و تجاوز وحشیانه به نوامیس آنان بود. از جمله جنایت‌های تاریخی این اشغال جدا کردن سر مسلمانان توسط نیروهای فرانسوی در الجزایر بود.

۲. جنایات فرانسه در جنگ جهانی دوم

کشتار آندلوت یکی از فجایع جنگی فرانسوی‌ها در ۱۲ سپتامبر ۱۹۴۴ است. در این تاریخ نیروهای فرانسوی حدود ۵۰۰ اسیر آلمانی را در انباری جمع کردند و به دستور فرمانده با تانک به جمعیت شلیک کردند. دست و پای قربانیان به همه سو پراکنده می‌شد و آن‌هایی که هنوز نفس می‌کشیدند را با مسلسل تیرباران کردند.

در دوران جنگ جهانی دوم، در آوریل ۱۹۴۵ شهر فرودنشتات در جنوب غربی آلمان مورد هجوم نیروهای فرانسوی قرار گرفت. فرانسوی‌ها این شهر را که مردم غیرنظامی در آن سکونت داشتند به مدت ۱۶ ساعت زیر توپ گرفتند. حدود ۶۰۰ ساختمان، یعنی ۹۵ درصد از کل شهر در این چند ساعت نابود و ۱۴۰۰ خانوار آواره شدند. فرانسوی‌ها طی حملات بعدیشان از هر گونه خشونت و تجاوزی استفاده کردند. سربازان فرانسوی سربازان آلمانی را آغشته به گازوئیل می‌کردند و به آتش می‌کشیدند و سوختنشان را تماشا می‌کردند. صدها اسیر آلمانی در فرودگاه لو بورژه در نزدیکی پاریس کشته شدند و بسیاری از اسرا زیر چرخ‌های تانک توسط فرانسوی‌ها از بین رفتند.

۳. کمک‌های فرانسه به رژیم بعث در جنگ تحمیلی علیه ایران

مجموعه کمک‌های نظامی و اطلاعاتی فرانسه از قبل از جنگ ایران و عراق یعنی سال ۱۹۷۳ شروع شد و با شروع جنگ ۸ ساله نیز این کمک‌ها شدت گرفت. حجم کمک‌های نظامی و فروش تجهیزات فرانسه به عراق در طول جنگ تا حدی بود که این کشور در رده دوم فروشندگان تسلیحات به عراق قرار گرفت. با توجه به سند شماره ۲۰۹۹/۴/۵۳/د مورخ ۲ آوریل ۱۹۸۷ وزارت دفاع عراق، فیلیپ روندو، از نقش خود در ارسال هواپیماهای میراژ و موشک‌های رولاند خطاب به عدنان خیرالله سخن می‌گوید. وی همچنین خبر از بحث در هیئت دولت فرانسه بر سر امکان دست‌یابی محدود عراق به سلاح هسته‌ای در جنگ می‌دهد.

دکترین نیروی هوایی عراق بیش از شوروی به فرانسه نزدیک بود. رژیم بعث از بهترین خلبانان خود بجای هواپیماهای شوروی، بر روی هواپیماهای فرانسوی استفاده می‌کرد. فرانسه قرار داد فروش ۱۳۳ فروند داسو میراژ اف۱ را بین سال‌های ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۷ با عراق امضا کرد. فرانسه ۵ فروند سوپر اتاندارد در اختیار عراق قرار داد که به موشک اگزوست مجهز شده و در جنگ نفتکش‌ها توسط عراق بکار گرفته شد. در همین راستا، فرانسه هلیکوپترهای آئروسپاسیال آلوئت ۴ پوما (بالگرد) سوپر فرلون را در اختیار عراق قرار داد.

اطلاعاتی که در سال ۱۹۹۰ منتشر شد نشان می‌داد که فرانسه از تأمین کنندگان زنجیره تولید بمب‌های شیمایی برای عراق علیه ایران بوده‌است. ده‌ها هزار ایرانی که بخش عمده‌ای از آنان را غیر نظامیان تشکیل می‌دادند از جمله ده‌ها هزار کرد عراقی با بمب‌های شیمایی صدام قتل‌عام یا مجروح شدند و پس از تحمل سال‌ها درد و رنج از دنیا رفتند.

۴. عملیات هوایی، نظامی و اطلاعاتی فرانسه علیه لیبی

فرانسه در سال ۲۰۱۱ میلادی نقش مهمی در حملات هوایی ناتو به لیبی داشته است. پاریس همچنین تایید کرده است که یک پایگاه نظامی پیشرفته را در شمال نیجر در مرز لیبی احداث کرده است. حمله هوایی علیه ارتش لیبی اولین بار توسط نیروی هوایی فرانسه انجام شد و طی اقدامات نیروهای فرانسوی، بسیاری از غیرنظامیان کشته شدند.

 5- 

رسانه های فرانسوی، از وجود بیش از 18 هزار جمجمه پرده برداشتند که در "موزۀ انسان" در پایتخت فرانسه نگهداری می شوند. این جمجمه ها متعلق به شهروندان الجزایری است که سرهایشان توسط استعمارگران فرانسوی قطع شد. این موضوعی است که مقامات فرانسه، ده ها سال است حاضر به اعتراف به آن نیستند.

جنایاتی شبیه داعش در موزه فرانسه!+تصاویر

رسانه های فرانسوی به ویژه شبکه "فرانس 24" می گویند: از میان این جمجمه ها، صاحبان 500 جمجمه شناسی شده اند. از این تعداد، 36 جمجمه، متعلق به سران مقاومت الجزایر است که در قرن نوزدهم توسط استعمارگران فرانسوی کشته شدند و سرشان بریده شد؛ آن گاه به دلایل سیاسی و آنتروپولوژیک، به پایتخت فرانسه منتقل شد.جنایاتی شبیه داعش در موزه فرانسه!+تصاویر

شناسایی این جمجمه ها و محل نگهداری آن ها، به سال 2011 بازمی گردد. تلاش های گسترده و پژوهش های متوالی مورخی الجزایری به نام فرید بلقاضی، به کشف این جمجمه ها منجر شد. بلقاضی ثابت کرد که در حال حاضر، جمجمۀ 36 تن از رهبران مقاومت الجزایر طی سال های 1830 تا 1870، در موزۀ انسان در پاریس نگهداری می شود.

این موضوع سبب تلاش های گستردۀ مورخانی از فرانسه و الجزایر برای دامن زدن به این موضوع شد که از میان این مورخان می توان به ابراهیم السنوسی از الجزایر و پاسکال بلونشار از فرانسه اشاره کرد.جنایاتی شبیه داعش در موزه فرانسه!+تصاویر

استعمار فرانسه، از 1830 تا 1926 بر الجزایر حاکم بود و مورخان و سازمان های متخصص تاکید می کنند که استعمارگران در این مدت، جنایت های متعددی مرتکب شده و صدها هزار تن از ساکنان این کشور را آواره کردند.

انجمن حقوق بشر الجزایر که سازمان حقوقی مستقلی است، می گوید: استعمار فرانسه، در مدت حضور خود در فرانسه، دستکم 10 

جنایاتی شبیه داعش در موزه فرانسه!+تصاویر

مقامات الجزایر، خواستار اعتراف فرانسه به ارتکاب این جنایت ها و پرداخت غرامت و تاوان به بازماندگانِ کشته ها هستند؛ اما فرانسه بر این باور است که تاریخ مصرف این مبحث گذشته و این موضوع باید بایگانی شود و نگاه ها باید به آینده باشد!

«جنایات کانادا» 

6- فاجعه کشف گورهای جمعی کودکان بومی کانادا

در بازه زمانی ۱۸۸۳ تا ۱۹۹۶، حدود ۱۵۰ هزار کودک بودمی کانادایی از خانواده‌های خود به اجبار جدا شدند و به مدارس شبانه‌روزی فرستاده شدند که کلیسای کاتولیک آن را تأسیس کرده بود و هدف اصلی آن دور کردن این کودکان از جوامع بومی کانادا و جلوگیری از ترویج زبان و سنت‌های مادری‌ و تربیت آن‌ها به شیوه‌ای تحمیلی بود.

بسیاری از این کودکان بومی در مدارس شبانه‌روزی مورد آزار جسمی و جنسی قرار می‌گرفتند و به اعتقاد بسیاری این گونه مدارس زخم‌ها و آسیب‌های ماندگاری را برجای گذاشت که از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است.

 

ماجرای کشف گورهای جمعی در مدارس بومی‌های کانادا

ماجرای کشف گورهای جمعی در مدارس بومی‌های کانادا

 

ماجرای کشف گورهای جمعی در مدارس بومی‌های کانادا

 

روزنامه آمریکایی واشنگتن پست گزارش داده که کمیسیون حقیقت و آشتی کانادا در گزارش سال ۲۰۱۵ خود نتیجه‌گیری کرد که آن چه در مدارس شبانه‌روزی بومی‌های کانادا رخ داده، «نسل کشی فرهنگی» بوده است.

تحقیقات و بررسی‌ها نشان می‌دهد که دست‌کم سه هزار و ۲۰۰ دانش‌آموز بومی در بازه زمانی مذکور در مدارس شبانه‌روزی فوق جان خود را از دست دادند و حتی برخی گزارش‌ها نشان می‌دهد که آمار واقعی دانش‌آموزان بومی که جان خود را در مدارس شبانه روزی از دست داده‌اند بسیار بیشتر از رقمی است که رسماً اعلام شده و حتی در برخی موارد بیش از چهار هزار و ۱۰۰ دانش‌آموز اعلام شده است.

بر اساس این گزارش، دانش‌آموزان در مدارس شبانه‌روزی اغلب بر اثر ابتلا به بیماری‌هایی چون سل که به سرعت در مکان‌های تنگ و فشرده و غیربهداشتی گسترش پیدا می‌کند، فوت کرده‌اند و این که اکثر این کودکان دچار سوء تغذیه بوده‌اند. همچنین طبق گزارش‌ها، بسیاری از این کودکان بومی در مدارس شبانه‌روزی بر اثر خودکشی، آتش‌سوزی و  حوادثی مرتبط با کارهای طولانی و سخت و طاقت‌فرسا یا یخ‌زدگی در حین تلاش برای فرار از مدرسه جان خود را از دست داده‌اند.

برخی مقام‌هایی که در تلاش هستند تا این گورهای جمعی را پیدا و فهرستی از کودکانی تهیه کنند که در این مدارس جان خود را از دست داده‌اند، در سال ۲۰۱۸ به روزنامه آمریکایی واشنگتن پست گفتند که فقدان منابع و اسناد گم شده مانع از پیشرفت در این زمینه شده و ترس از تخریب و نابودی گورهای بی‌نشان تا حد زیادی افزایش یافته است.

«جنایات هلند»

«سروی هولزکن» نظامی بازنشسته هلند به جنایات نظامیان این کشور در افغانستان اعتراف کرد که در سال ۲۰۰۷ میلادی در حالی که در ولایت ارزگان حضور داشت با توپخانه به سمت منازل غیرنظامیان شلیک کرده و امکان دارد که شماری را کشته باشد.

آلمان طرفدار رژیم صهیونیستی

«آنگلا مرکل» صدراعظم آلمان نیز در تماس تلفنی با نتانیاهو بر حمایت دولت آلمان از اسرائیل در بحبوحه حملات این رژیم علیه مردم فلسطین تأکید کرد. سخنگوی مرکل درباره این تماس تلفنی گفت: «مرکل بار دیگر حملات راکتی از غزه به اسرائیل را شدیداً محکوم کرد و به نتانیاهو درخصوص همبستگی دولت آلمان تضمین داد.»

این در حالی است که بسیاری از مقام‌های سیاسی و نهادهای حقوق بشری در روزهای گذشته اقدامات تجاوزکارانه صهیونیست‌ها را  در قدس اشغالی محکوم کرده‌اند.

حمایت نخست وزیر هلند از جنایات رژیم صهیونیستی

دیدبان حقوق بشر در گزارشی اعلام کرده  که مقام‌های اسرائیلی مرتکب جنایاتی علیه بشریت  و آزار و اذیت فلسطینی‌ها شده‌اند. این سازمان در گزارش ۲۱۳ صفحه‌ای خود  اعلام کرد: «سیاست کلی اسرائیل حفظ سلطه یهودیان بر فلسطینی‌ها و سو استفاده علیه فلسطینیان ساکن در سرزمین اشغالی از جمله شرق قدس است.»

- سی سال هلند پذیرایی یک تروریست بود. 

«علی معتمد» در روز سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴ (۱۵ دسامبر ۲۰۱۵) در مقابل خانه خود در شهر آلمیره هلند به قتل رسید. 

«علی معتمد» که دولت هلند سنگ او را به سینه می‌زند، همان «محمدرضا کلاهی صمدی» عامل انفجار تروریستی دفتر حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر ۱۳۶۰ و شهادت ۷۲ تن از مسئولان نظام ما بود.

این تروریست شناسنامه‌دار بین‌المللی در همان تابستان سال ۶۰ از طریق گروهک تروریستی منافقین و چند تن از عناصر تروریستی عضو حزب دموکرات کردستان، از کشور فرار کرد و به قلب اروپا پناه برد.

به خاطر همایت از یک تروریست دولت هلند در روز دوشنبه ۱۷ دی ۹۷، (۷ ژانویه ۲۰۱۹)  دو دیپلمات ایرانی را به سبب مشارکت در قتل فردی به نام «علی معتمد»، اخراج کرده است!

با این وجود دولت هلند، نه تنها اقدام به استرداد تروریستی به نام «محمدرضا کلاهی» به مراجع دیپلماتیک و قضایی ایران نکرد که حتی با جعل هویت برای «کلاهی»، او را «علی معتمد» نامید و حتی شرایط استخدام وی در شرکتی هلندی به نام «اِنکو» را فراهم آورد. 

 

 

 

 

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 962
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب پربازدید